Why are you upset about the success of others?!
Celebrate other people’s success!
Don’t resent that success!
چرا از موفقیت دیگران رنج می بریم؟!
چرا از موفقیت دیگران ناراحت هستیم؟!
حسادت به صاحبان نعمت.
موفقیت دیگران را جشن بگیرید! و از این موفقیت ناراحت نشوید!
فَكُنْ مَحْسُوداً وَ لَا تَكُنْ حَاسِداً!
امام صادق علیه السلام:
الْحَاسِدُ يُضِرُّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يُضِرَّ بِالْمَحْسُودِ
ضرر حسد، اوّل به حسود مىرسد و بعد از او به محسود اگر برسد،
كَإِبْلِيسَ أَوْرَثَ بِحَسَدِهِ لِنَفْسِهِ اللَّعْنَةَ وَ لِآدَمَ ع الِاجْتِبَاءَ وَ الْهُدَى وَ الرَّفْعَ إِلَى مَحَلِّ حَقَائِقِ الْعَهْدِ وَ الِاصْطِفَاءَ
مثل شيطان كه به آدم عليه السّلام حسد برد و پيش از اضرار به آدم كه اخراج از بهشت باشد ضرر،به خود او رسيد و محروم از رحمت الهى شد و به حضرت آدم عليه السّلام نرسيد مگر نبوّت و اصطفا و رفعت شأن و اجتبا،و علوّ مكان و هدايت مردمان.
فَكُنْ مَحْسُوداً وَ لَا تَكُنْ حَاسِداً
پس هميشه محسود خلايق باش، كه ديگران بر تو حسد برند و حاسد مباش كه بر كسى حسد برى،
فَإِنَّ مِيزَانَ الْحَاسِدِ أَبَداً خَفِيفٌ بِثِقْلِ مِيزَانِ الْمَحْسُودِ
چرا كه ميزان حسود،هميشه سبك است و ميزان محسود سنگين،
وَ الرِّزْقُ مَقْسُومٌ
يعنى رزق هر كسى موافق قسمت ازلى و تقدير سرمدى،مطابق حكمت و مصلحت و مناسب حال هر كسى به او مىرسد،
فَمَا ذَا يَنْفَعُ الْحَسَدُ الْحَاسِدَ وَ مَا ذَا يَضُرُّ الْمَحْسُودَ الْحَسَدُ
پس حسد بردن به دیگری، نه باعث زيادتى روزى حاسد مىشود و نه باعث نقصان روزى محسود میگردد.
وَ الْحَسَدُ أَصْلُهُ مِنْ عَمَى الْقَلْبِ وَ الْجُحُودِ بِفَضْلِ اللَّهِ تَعَالَى
اصل و منشأ حسد، كورى دل است و راه نبردن به حقّ و انكار كردن فضل الهى،
+ «الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ: آدم حسود – در حقیقت – یک آدم لَجوج و ستیزهجو است. زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمیدهد.»
وَ هُمَا جَنَاحَانِ لِلْكُفْرِ
و كورى دل و انكار فضل الهى،پر و بال كفرند و قوّت كفر و زور او به اين دو صفت است.
پس حسد علت كفران نعمت الهى است.
وَ بِالْحَسَدِ وَقَعَ ابْنُ آدَمَ فِي حَسْرَةِ الْأَبَدِ
وَ هَلَكَ مَهْلَكاً لَا يَنْجُو مِنْهُ أَبَداً
و به سبب حسد و از راه حسد، پسر آدم كه قابيل باشد،در حسرت هميشگى افتاد،
و هلاك شد،هلاكشدنى كه هرگز نجات ندارد.
وَ لَا تَوْبَةَ لِلْحَاسِدِ
لِأَنَّهُ مُسْتَمِرٌّ عَلَيْهِ مُعْتَقِدٌ بِهِ مَطْبُوعٌ فِيهِ
وبرای رشک برنده توبه ای نیست زیرا بر این خصلت زشت تداوم پیدا کرده و اعتقاد بآن ورزیده و در او طبیعی شده
يَبْدُو بِلَا مُعَارِضٍ مُضِرٍّ لَهُ وَ لَا سَبَبٍ
بی سبب و بدون اینکه کسی برای او درگیری ایجاد کند برانگیخته می شود
وَ الطَّبْعُ لَا يَتَغَيَّرُ مِنَ الْأَصْلِ وَ إِنْ عُولِج.
واگر هر چاره ای شود باز هم طبیعت از ریشه (خراب است) و تغییر نمی کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
إِنَّ لِنِعَمِ اَللَّهِ أَعْدَاءً
قِيلَ وَ مَا أَعْدَاءُ نِعَمِ اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ
قَالَ اَلَّذِينَ يَحْسُدُونَ عَلىٰ مٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ
نعمتهای خداوند دشمنانی دارند.
گفته شد: «دشمنان نعمت خداوند چه کسانی هستند»؟
فرمود: الَّذِینَ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ.
کسانی که نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مىورزند.
امام علی علیه السلام:
لاَ يَكُونُ اَلْعَبْدُ عَالِماً حَتَّى لاَ يَحْسُدَ مَنْ فَوْقَهُ وَ لاَ يُحَقِّرَ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ لاَ يَأْخُذَ عَلَى عِلْمِهِ شَيْئاً مِنْ حُطَامِ اَلدُّنْيَا.
عالم، عالم نمی باشد مگر آن که به بالاتر از خود حسد نورزد و پائین تر از خود را کوچک نشمارد و در برابر علم خویش چیزی از متاع دنیا نگیرد.
نعمت در لباس نقمت!
نعمتهای بزرگ، در شرایط دشوار زندگی داده می شوند.
حواسمون باشه – با نارضایتی از این تقدیرات – کفران نعمت ننمائیم!
«نور و نار»
«نعمت در لباس نقمت»
«إِنَّ أَهْلَ النَّارِ يُعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ يُعَظِّمُونَ الْجَنَّةَ وَ النَّعِيمَ»
«اهل حسادت، نار را گرامی میدارند و اهل یقین، نور را گرامی میدارند.»
«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ»
«از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند، و براى كافران آماده شده، بپرهيزيد.»
وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ!
[سورة البقرة (۲): آية ۲۱۶]
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (۲۱۶)
بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمىداريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ!
[سورة النور (۲۴): الآيات ۱۱ الى ۱۵] : «قصة الإفك»
إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ (۱۱)
در حقيقت، كسانى كه آن بهتان [داستان افك] را [در ميان] آوردند، دستهاى از شما بودند. آن [تهمت] را شرّى براى خود تصوّر مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است. براى هر مردى از آنان [كه در اين كار دست داشته] همان گناهى است كه مرتكب شده است، و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت خواهد داشت.
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ!
[سورة هود (۱۱): الآيات ۸۴ الى ۹۵]
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (۸۶)
«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
نار و نور!
باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ!
باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد!
[سورة الحديد (۵۷): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ (۱۳)
آن روز، مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: «ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم.» گفته مىشود: «بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» آنگاه ميان آنها ديوارى زده مىشود كه آن را دروازهاى است : باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.
فَحَسِبَهُ نَاراً ... فَلَمَّا أَتَاهَا رَأَى نُوراً عَظِيماً!
«كانت عند الله نورا و عند موسى نارا»
آیاتی که عرضه میشن اینجوری هستند:
ظاهرش نار و باطنش نور است!
«چالشها را به فرصت تبدیل کنید!»
+ مقاله «با نور، یکدست شو!»
به هر حادثهای که توی زندگیات پیش میاد، به این دید نگاه نکن که به کارِت گره افتاده!
هر ناری در جوفش نوری پنهان است!
از این شرایط و فرصتها میتونی جون تازهای بگیری!
نور تازهای بگیری!
قلب فرسوده رو ریفرش کنی!
این عکس، خیلی زیبا و با مفهوم و پرنور است!
+ مقاله «پیروی از صاحبان نور حقیقت»
داستان «نار و نور» در این مستند زیبا، دیدنی است!
«تکرار قصه اصحاب اخدود!»
… فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَنِسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَاراً فَحَسِبَهُ نَاراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً يَعْنِي مَنْ يَدُلُّنِي عَلَى الطَّرِيقِ وَ قَدْ كَانَ ضَلَّ الطَّرِيقَ فَلَمَّا أَتَاهَا رَأَى نُوراً عَظِيماً مُمْتَدّاً مِنْ عَنَانِ السَّمَاءِ إِلَى شَجَرَةٍ عَظِيمَةٍ …
[سورة طه (۲۰): الآيات ۹ الى ۱۶]
إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً (10)
هنگامى كه آتشى ديد، پس به خانواده خود گفت: «درنگ كنيد، زيرا من آتشى ديدم، اميد كه پارهاى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم.
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱ الى ۱۰]
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (7)
[يادكن] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى به نظرم رسيد، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله آتشى براى شما مىآورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (29)
و چون موسى آن مدّت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه] برد، آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد، به خانواده خود گفت: «[اينجا] بمانيد، كه من [از دور] آتشى ديدم، شايد خبرى از آن يا شعلهاى آتش برايتان بياورم، باشد كه خود را گرم كنيد.»
[سورة يس (۳۶): الآيات ۷۷ الى ۸۳]
الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80)
همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتد] آتش مىافروزيد.
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۶۱ الى ۷۰]
سوزانندگی نار حوادث، با نور هدایت، سرد و بی آسیب میشود!
قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ (۶۹)
گفتيم: «اى آتش، براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش.»
امام صادق علیه السلام:
لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ وَ إِنْ سَاعَدَتْهُ الْأُمُورُ بِمُسْتَخْلِصٍ غَضَارَةَ عَيْشٍ إِلَّا مِنْ خِلَالٍ مَكْرُوهٍ
وَ مَنِ انْتَظَرَ بِمُعَاجَلَةِ الْفُرْصَةِ مُؤَاجَلَةَ الِاسْتِقْصَاءِ سَلَبْتُهُ الْأَيَّامُ فُرْصَتَهُ
لِأَنَّ مِنْ شَأْنِ الْأَيَّامِ السَّلْبَ وَ سَبِيلَ الزَّمَنِ الْفَوْتُ.
هيچ كس خوشى زندگى را- هر چند اوضاع بر وفق مرادش باشد- جز از ميان كدورت و مصيبتى بدست نياورد.
و هر كس كه فرصت را به اميد فردائى بهتر از دست دهد زمانه فرصت را از او بربايد،
چرا كه فرصت ربودن رسم روزگار است، و از دست دادن آن؛ راه و روش ايّام مىباشد.»
الْبَلَاءُ زَيْنٌ لِلْمُؤْمِنِ!
بلاء، زینت مومن است!
تَحْتَ نِيرَانِ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ أَنْوَارَ النِّعْمَةِ وَ تَحْتَ أَنْوَارِ النِّعْمَةِ مِيزَانَ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ
امام صادق علیه السلام:
الْبَلَاءُ زَيْنٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ كَرَامَةٌ لِمَنْ عَقَلَ لِأَنَّ فِي مُبَاشَرَتِهِ الصَّبْرَ عَلَيْهِ وَ الثَّبَاتَ عِنْدَهُ تَصْحِيحُ نِسْبَةِ الْإِيمَانِ
بلاهاى دنيا از بابت فقر و مرض و مصيبت و امثال اينها،زينت مؤمن است و عزّت است از براى مؤمن در دنيا،و اين معنى واضح است از براى صاحبان عقل،چه در مباشرت بلا و صبر بر بلا و ثبات در بلا و عدم تزلزل و اضطراب در هنگام ورود بلا،دليل قوّت عقل و كمال ايمان است.
قَالَ النَّبِيُّ ص نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً وَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ مَنْ ذَاقَ طَعْمَ الْبَلَاءِ تَحْتَ سِرِّ حِفْظِ اللَّهِ لَهُ تَلَذَّذَ بِهِ أَكْثَرَ مِنْ تَلَذُّذِهِ بِالنِّعْمَةِ وَ اشْتَاقَ إِلَيْهِ إِذَا فَقَدَهُ لِأَنَّ تَحْتَ نِيرَانِ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ أَنْوَارَ النِّعْمَةِ وَ تَحْتَ أَنْوَارِ النِّعْمَةِ مِيزَانَ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ وَ قَدْ يَنْجُو مِنَ الْبَلَاءِ وَ يَهْلِكُ فِي النِّعْمَةِ كَثِيرٌ
رسول خدا ص: ماها كه گروه پيغمبران هستيم،سختترين مردمان هستيم از روى بلا.يعنى:بلاهاى ماها بيشتر از بلاهاى ديگران است و در ميان مؤمنان و دوستان ما هم،هر كدام كه قدر او پيش پروردگار بلندتر است و مرتبۀ او نزد او رفيعتر،بلاهاى او بيشتر است،و هر كه بلا را چشيد و مزۀ او را و كيفيّت او را ادراك كرد و ملازم صبر و شكيبائى شد، ادراك لذّتى مىكند كه از لذيذترين نعمتهاى دنيا،ادراك آن لذّت نتوان كرد،و هر كه ادراك لذّت صبر كرد و كيفيّت آن را دريافت،شوق آن را دارد و بعد از زوال بلا،خواهان آن لذّت است،چرا كه حكيم على الاطلاق به مقتضاى حكمت و عدالت،قرار داده است و گذاشته است در زير آتشهاى بلا و محنت،انوار سرور و نعمت،و گذاشته است در زير انوار نعمت،آتشهاى بلا و محنت،چه بسيار آدميان كه به وسيلۀ بلاها و محنتها از عذاب آخرت نجات يافتند،و چه بسيار كه به وسيلۀ نعمت دنيا به هلاكت رسيدند و مستحقّ عذاب و عقاب شدند.
وَ مَا أَثْنَى اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص إِلَّا بَعْدَ ابْتِلَائِهِ وَ وَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِيَّةِ فِيهِ
خداوند از زمان حضرت آدم ع هیچ بندهای را نستود مگر بعد از اینکه او را مبتلا ساخت و او در این ابتلاء حق عبودیت را بجا آورد؛
فَكَرَامَاتُ اللَّهِ فِي الْحَقِيقَةِ نِهَايَاتٌ بِدَايَاتُهَا الْبَلَاءُ وَ بِدَايَاتٌ نِهَايَاتُهَا الْبَلَاءُ
پس کراماتی که خداوند عنایت میکند در حقیقت پایانهایی است که ابتدایش بلاء است و بدایاتی است که پایانش بلاست. [یعنی: هر اکرام و کرامتی از جانب خداوند، شامل حال کسی میشود؛ یا در پایان ابتلائات است و یا مقدمهای برای ابتلائات الهی.]
وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ سِكَّةِ الْبَلْوَى جُعِلَ سِرَاجَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُونِسَ الْمُقَرَّبِينَ وَ دَلِيلَ الْقَاصِدِينَ
هر كه بيرون رفت از دام بلاها و خلاص شد از كورۀ گداز و از كدورتها و آلودگىها پاك شد و خالص شد،گرديد چراغ مؤمنين و راهنماى مؤمنين،و مؤمنان از او راه مىيابند،و مونس مقرّبان الهى مىشود،و دلالتكننده و مقصد رسانندۀ اهل مقاصد و حاجات مىگردد.
وَ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ وَ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ حُرِمَ قَضَاءَ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ كَذَلِكَ مَنْ لَا يُؤَدِّي حَقَّ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ يُحْرَمُ عَنْ قَضَاءِ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ وَ مَنْ حُرِمَهُمَا فَهُوَ مِنَ الْمَطْرُودِينَ
نيست خير و خوبى در بندهاى كه شكايت كند از محنتى كه پيش از آن محنت به چندين نعمت متنعّم بوده است و در عقب هم به چندين نعمت متنعّم خواهد بود در دنيا و آخرت،و هر كه بجا نمىآرد حقّ صبر را در هنگام نزول بلا، البتّه بجا نمىآرد،حقّ شكر را در وقت وسعت و رخا،و همچنين به عكس.هر كه بجا نمىآرد،حقّ شكر را در وقت وسعت و فراخى نعمت،بجا نمىآرد حقّ صبر را در بلا و تنگى،و هر كه از هر دو محروم است،نه صبر دارد در بلا و نه شكر در نعمت،پس او از جملۀ مطرودين است و از رحمت الهى محروم است.
وَ قَالَ أَيُّوبُ ع فِي دُعَائِهِ اللَّهُمَّ قَدْ أَتَى عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الرَّاحَةِ وَ الرَّخَاءِ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الْبَلَاءِ
حضرت ايّوب عليه السّلام در مناجات مىگفت:خداوندا،هفتاد سال مرا به انواع نعمتها پروردى و به اقسام كرامتها گرامى داشتى،اگر هم مدّت هفتاد سال به بلاها و آفتها،ممتحن دارى تواند بود.و در همه حال بندۀ ضعيف توأم و به هر چه فرمائى فرمانبردارم.
وَ قَالَ وَهْبُ بْنُ مُنَبِّهٍ الْبَلَاءُ لِلْمُؤْمِنِ كَالشِّكَالِ لِلدَّابَّةِ وَ الْعِقَالِ لِلْإِبِلِ
وهب بن منبّه مىگويد:بلا از براى مؤمن، مانند كلافه و زانوبند است از براى استر و شتر،و چنان كه بند و كلافه مانع است ايشان را از حركتهاى ناملايم و جست و خيزهاى نامناسب،كوفتها و بلاها هم مانع است مؤمن را از كارهاى نامناسب و حركتهاى ناملايم.
وَ قَالَ عَلِيٌّ ع الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ رَأْسُ الصَّبْرِ الْبَلَاءُ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَامِلُون.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد كه:صبر از براى ايمان،مانند سر است از براى جسد،چنان كه جسد بىسر حيات ندارد،همچنين ايمانى كه صبر با او نباشد قدر و اعتبار ندارد.و رأس صبر بلاست.يعنى:معنى صبر و وجود او،به وجود بلا معلوم مىشود و نمىرسند به اين مرتبه و معنى صبر،مگر صاحبان علم.
وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي مَسِيرِهِ إِلَى كَرْبَلاَءَ :
إِنَّ هَذِهِ اَلدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ اَلْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى اَلْوَبِيلِ أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَةً وَ لاَ اَلْحَيَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً
إِنَّ اَلنَّاسَ عَبِيدُ اَلدُّنْيَا وَ اَلدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَءِ قَلَّ اَلدَّيَّانُونَ.
آن حضرت عليه السّلام در طىّ مسير خود به كربلا فرمود:
براستى كه اين سرا دگرگون گشته و تغيير قيافه داده و خوبيهايش رو به زوال است،و جز رطوبتى كه بر ته كاسه نشيند،و جز يك زندگى پست و كم ارزشى-مانند چراگاهى كه جز گياه زيانبخش و بيماركننده در آن چيز ديگرى نمىرويد-از آن باقى نمانده است. آيا نمىبينيد كه به حقّ عمل نمىشود،و باطل را رها نمىسازند؟!در يك چنين وضعى بايد مرد باايمان آرزوى مرگ كند[و اين وضع اسفناك مؤمن را عاشق شهادت و لقاى پروردگار مىسازد]چرا كه من مرگ را جز سعادت،و زندگى با ستمگران را جز ستوه فكر و رنجش دل ندانم،
براستى كه مردم گوش به فرمان و پيرو دنيايند،و عقيده و آئين چون لعابى بر سر زبان آنان مىباشد كه تا زندگيشان روبراه است آن را مىچرخانند، و چون به گرفتارى آزموده شوند افراد ديندار كم شوند».
امام علی علیه السلام:
حُبُّ اَللَّهِ نَارٌ لاَ يَمُرُّ عَلَى شَيْءٍ إِلاَّ اِحْتَرَقَ وَ نُورُ اَللَّهِ لاَ يَطْلُعُ عَلَى شَيْءٍ إِلاَّ أَضَاءَ.
شعله عشق و محبت خدا به چيزى نميرسد مگر اينكه او را ميسوزاند و نور معرفت الهى بر چيزى نمىتابد مگر اينكه او را روشن ميسازد.
قصه تکراری حسادت شیطان به نعمتهای ایّوب علیه السلام!
هر جا به یکی نعمتی داده میشه ، قصه حسادت هم پیش میاد !!!
«حسادت به صاحبان نعمت»
انگاری حسود به این تقدیر که دیگری شده صاحب نعمت ، راضی نیست
و عکس العمل این حالت عدم رضایت از تقدیرات الهی میشه حسد.
«الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله»
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۸۱ الى ۸۶]
وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (۸۳)
و ايوب را [ياد كن] هنگامى كه پروردگارش را ندا داد كه: «به من آسيب رسيده است و تويى مهربانترين مهربانان.»
فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى لِلْعابِدِينَ (۸۴)
پس [دعاى] او را اجابت نموديم و آسيب وارده بر او را برطرف كرديم، و كسان او و نظيرشان را همراه با آنان [مجدداً] به وى عطا كرديم [تا] رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادتكنندگان [باشد].
[سورة ص (۳۸): الآيات ۴۱ الى ۴۴]
وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (۴۱)
و بنده ما ايّوب را به ياد آور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: «شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد.»
ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (۴۲)
[به او گفتيم:] «با پاى خود [به زمين] بكوب، اينك اين چشمهسارى است سرد و آشاميدنى.»
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ (۴۳)
و [مجدّداً] كسانش را و نظايرِ آنها را همراه آنها به او بخشيديم، تا رحمتى از جانب ما و عبرتى براى خردمندان باشد.
وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (۴۴)
[و به او گفتيم:] «يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن.» ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكوبندهاى! به راستى او توبهكار بود.
کربلا، شَمَاتَةُ الْأَعْدَاءِ!
سرزنش و شماتت کسی که صاحب نعمت شده، بی آنکه او مرتکب عمل زشتی شده باشد!
«ابْتُلِيَ أَيُّوبُ سَبْعَ سِنِينَ بِلَا ذَنْبٍ.» + «بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا»
«کربلا – شَمَاتَةُ الْأَعْدَاءِ»:
در قصه کربلا هم یزید (لعنه الله) بیبی زینب س را سرزنش کرد که شما کاری کردید که اینجور بلایی سرتون اومد، و این آیه رو خواند: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست.
و اونجا در این امتحان شماتت، بیبی زینب س، در جواب آن ملعون، این آیه از قرآن را خواندند که قصه ما اینجا قصه «ما اصاب من مصیبة فبما کسبت ایدیهم» نیست، اینجا قصه ما، قصه «بغیر ما اکتسبوا» است !
[سورة الأحزاب (۳۳): الآيات ۵۶ الى ۶۲]
وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً (۵۸)
و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بىآنكه مرتكب [عمل زشتى] شده باشند آزار مىرسانند، قطعاً تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفتهاند.
امام علی علیه السلام:
المومن …
لَا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ
وَ لَا يَأْثَمُ فِيمَا يُحِبُّ
وَ لَا يَدَّعِي مَا لَيْسَ لَهُ
وَ لَا يَجْحَدُ حَقّاً هُوَ عَلَيْهِ
يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ بِهِ عَلَيْهِ
لَا يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ عَلَيْهِ
وَ لَا يُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ
وَ لَا يَبْغِي عَلَى أَحَدٍ
وَ لَا يَهُمُّ بِالْحَسَدِ
وَ لَا يُضَارُّ بِالْجَارِ
وَ لَا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ.
مؤمن بر كسى كه مورد بغض اوست ظلم نمىكند ،
و در آنچه دوست مىدارد مرتكب گناه نمىشود،
و آنچه مال او نيست ادّعا نمىكند،
و حقّى كه براى اوست انكار نمىكند.
قبل از آنكه بر عليه او در باره حقّى شهادت داده شود به آن اعتراف مىكند.
آنچه را براى حفاظت به او سپردهاند ضايع نمىكند،
و با القاب بد با ديگران مقابله نمىكند،
و به حق كسى تجاوز نمىنمايد،
به حسد اقدام نمىكند
و به همسايه ضرر نمىرساند
و در مصائب شماتت نمىكند.