دکتر محمد شعبانی راد

با نور، همکاری کنید! با شیطان همکاری نکنید! بازی دو نفره! وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ!

Cooperate with the Light, Not with Satan! It’s a Two-Player Game!

“And cooperate in righteousness and piety, but do not cooperate in sin and aggression.”
(Qur’an 5:2)
Cooperate with the Light, Not with Satan!

In the journey of the heart, you are never alone. Every thought, every intention, and every action is a kind of cooperation — either with the Divine Light or with the darkness of Satan. Life is, in essence, a two-player game.

The Qur’an teaches us:
“And cooperate in righteousness and piety, but do not cooperate in sin and aggression.” (Surah al-Ma’idah 5:2)

The Arabic root ‘ʿa-w-n’ (عون) means support, aid, and cooperation. It is one of the spiritual keys to aligning our inner world with the Light of Divine Guidance. The true believer doesn’t act alone; he seeks the help of his Lord — “Iyyāka naʿbudu wa iyyāka nastaʿīn”You alone we worship, and You alone we ask for help.

Imam Ali (peace be upon him) beautifully said:
“One of God’s most beloved servants is the one whom God helps against his own self.”

True cooperation begins when a person stops supporting their inner envy, pride, or despair — and starts working with the Light that God places in their heart.

When you are patient with God’s timing…
When you trust His decisions more than your own…
When you act with humility and purity of intention…
You are no longer alone. You are cooperating with Divine Light.

But when someone rejects Divine Wisdom and insists on controlling the outcomes themselves — like the people in the story of Prophet Musa (Moses), who refused God’s timing for rain and harvest — the results will lead only to spiritual loss, even if they seem outwardly successful.

Imam Hasan al-Askari (peace be upon him) advised:
“Do not rush to pluck a fruit before it ripens…
Your Lord knows best when your condition is ready.
So trust His choices in all your matters — and your soul will find peace.”

This is the meaning of true cooperation — with the Divine, through the heart, guided by the Light.

«عون» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«العَوْنُ‏: الظَّهِيرُ عَلَى الْأَمْرِ»
«عَوْن: يارى و پشتیبانی»
«فُلَانٌ‏ عَوْنِي‏: فلانى يار و كمك من است.»
«تَعاوُن‏: همكارى و هميارى است.»
نور، فرایند همکاری است. «collaboration»
«يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ»

با نور، همکاری کنید! با شیطان همکاری نکنید!
بازی دو نفره‌ی نجات یا سقوط!
وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏، وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ!
در منابع لغت عرب آمده است:
العَوْنُ‏: الظَّهِيرُ عَلَى الْأَمْرِ
یعنی پشتیبانی و پشت‌گرمی در انجام کار.
عَوْن: يارى و پشتیبانی
فُلَانٌ‏ عَوْنِي‏: فلانی یاور و کمک‌کار من است.
تَعاوُن: یعنی همکاری و همراهی متقابل.
بر این اساس، می‌توان گفت:
نور، یعنی فرایند همکاری ملکوت با قلب!
نور، حضور فعّال و کمک‌رسان فرشتۀ مأمور است برای تولید نیکی و تقوا در قلب انسان.
“وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏، وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ!”
آیا انسان تنهاست؟ نه.
انسان اگر دلش را به نور وصل کند، از سوی آسمان کمک می‌رسد.
این همان نوری است که در دعاها، با این فراز معرفی شده است:
“يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ”
ای یاور هر یاری‌جو!
آنچه در قالب علوم نورانی آنلاین معلمان ربانی در اختیار قلب‌ها قرار می‌گیرد،
همان «عون» آسمانی است!
همکارِ باطنی، مددکار درونی، و پشتیبان دل برای عمل صالح!
نور، همکار ماست برای نجات!
اما اگر با نور همکاری نکنیم، با ظلمت همکاری کرده‌ایم…
و این یک بازی دو نفره است:
یا با فرشته، یا با شیطان!
یا با نور، یا با حسد و ظلم!

همکاری با نور، یعنی استعانت از رب!
در دل سوره‌ی فاتحه، که خلاصه‌ای از تمام قرآن است، جمله‌ای می‌درخشد که شاکله‌ی تمام ارتباط انسان با خداست:
“إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ‏”
ما در این آیه به رب خود می‌گوییم:
ای خدا! فقط تو را می‌پرستیم!
اما مهم‌تر از آن، می‌گوییم: فقط از تو کمک می‌خواهیم! فقط با تو همکاری می‌کنیم!
در «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» نوعی پیمان توحیدی بسته می‌شود.
و در «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»، اعتراف می‌کنیم که حتی برای بندگی هم، بدون کمک تو کاری از ما ساخته نیست!
یعنی حتی عبودیت، محصول همکاری با خداست!
آشکار کردن علم آنلاین برای بنده، میشه همکاری خدای مهربان،
و عمل کردن طبق این علم نورانی آنلاین میشه همکاری بنده با خدا.
و این همون 1+1 مقدس است.
پس آن‌گاه که می‌گوییم:
“إِيَّاكَ نَسْتَعينُ”
در واقع داریم واژۀ «عون» را صدا می‌زنیم!
«عون» یعنی علم آنلاین ماخوذ از فرشتۀ مهربان در ملکوت قلب!
ما می‌خواهیم «عون»ی از سوی خدا بر قلبمان جاری شود.
نوری که کمک کند تا از تاریکی گناه و ناتوانی بیرون بیاییم،
«تنزل الملائکة و الروح»
و بندگی حقیقی، یعنی عمل صالح از ما صادر شود.
علوم نورانی؛ همان استعانت است!
این علوم آسمانی که به قلب صاحبان نور افاضه شده،
و در دل ورکلایفهای زندگی روزمره ما به‌صورت تمثال نورانی آنلاینِ هدایتگر در اختیار ماست،
تجلی همان استعانت است.
«إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»، وقتی به‌صورت علم در می‌آید،
می‌شود همان «عون» الهی؛
پشتیبانی درونی که تو را از «بیکار بودن»، «مردد بودن»، «تنبلی»، و «تسلیم شیطان شدن» نجات می‌دهد.
پس:
با نور همکاری کن؛ یعنی «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» را عملاً باور کن.
نوری که از دل آیه‌ها، از قلب معلمین ربانی به‌سوی تو آمده،
همان دستی است که خدا برای یاری‌ات دراز کرده است!
پس اگر می‌خواهی واقعاً بگویی:
إِيَّاكَ نَسْتَعينُ
باید با نور همکاری کنی!
نه با نفس! نه با شیطان! نه با رسانه‌های تاریکی!

با نور، همکاری کنید! نه با حسادت!
برای اصلاح و تربیت خودتان، لطفا با نور همکاری کنید!
این همکاری، ازدیاد نور و افزایش نوآوری و ایجاد سلامتی برای قلب را بهمراه دارد.
قلب، برای داشتن کسب و کار نورانی و پرسود، نیاز به این همکاری دارد.
همکاری برای تولید عمل صالح!
«همکاری با چه کسی، به صلاح شماست؟!»
بیمار، برای سلامتی خودش، با طبیب همکاری میکنه و داروهاشو طبق دستور، مصرف میکنه!
حسود، از وظیفه خودش، که همکاری با نور است، طفره می‌رود!
حسود، نور رو پس میزنه «ابا، استنکاف»!
اما همین حسود، برای ساخت گوساله، با سامری همکاری می‌کند!

[سورة المائدة (۵): آية ۲]
«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»

امام علی علیه السلام:
یَا ابْنَ‌عَبَّاسٍ، إِنَّ الظُّلْمَ یَتَّسِقُ لِهَذِهِ الْأُمَّهًِْ وَ یَطُولُ الظُّلْمُ، وَ یَظْهَرُ الْفِسْقُ، وَ تَعْلُو کَلِمَهًُْ الظَّالِمِینَ
وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَی أَوْلِیَاءِ الدِّینِ أَنْ لَا یُقَارُّوا أَعْدَاءَهُ،
بِذَلِکَ أَمَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ عَلَی لِسَانِ الصَّادِقِ رَسُولِ للَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ:
تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعدْوانِ.
ای ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)!
ظلم برای این امّت جمع و کامل می‌شود و ظلم طولانی می‌شود و گناه آشکار می‌شود و سخن ظالمان والا و برتر می‌شود
و خداوند از سرپرستان دین پیمان‌گرفته که با دشمنانش موافقت نکنند.
خداوند درکتابش به زبان راستگوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن فرمان داد و فرمود:
تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ.

«اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا»
میشه از خدا کمک بخواهی، اما بعدا با نورش همکاری نکنی؟!
«فَأَعِينُونِي‏ بِقُوَّةٍ»: داستان ساخت سد ذوالقرنین!
برای اقامه سدّی که جلوی حسادتمونو بگیره، جلوی تمناهامونو بگیره، جلوی حمله یاجوج و ماجوج رو بگیره و جلوی شیطانو بگیره، بیایید با نور همکاری کنیم!

«فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ»
این نور، رایگان سرِ راهت قرار میگیره! لازم نیست چیزی هزینه کنی! فقط باهاش همکاری کن!
[سورة الكهف (18): الآيات 93 الى 98]
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93)
تا وقتى به ميان دو سدّ رسيد، در برابر آن دو [سدّ]، طايفه‌‏اى را يافت كه نمى‏‌توانستند هيچ زبانى را بفهمند.
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى‏ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94)
گفتند: «اى ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مى‌‏كنند، آيا [ممكن است‏] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدّى قرار دهى؟»
قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95)
گفت: «آنچه پروردگارم به من در آن تمكّن داده، [از كمك مالى شما] بهتر است. مرا با نيرويى [انسانى‏] يارى كنيد [تا] ميان شما و آنها سدّى استوار قرار دهم.»
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى‏ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
براى من قطعات آهن بياوريد، تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد، گفت: «بدميد» تا وقتى كه آن [قطعات‏] را آتش گردانيد، گفت: «مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم.»
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97)
[در نتيجه، اقوام وحشى‏] نتوانستند از آن [مانع‏] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند.
قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)
گفت: «اين رحمتى از جانب پروردگار من است، و[لى‏] چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سدّ] را درهم كوبد، و وعده پروردگارم حق است.»

امام علی علیه السلام:
«أَنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ عَبْداً أَعَانَهُ‏ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ»
خوشا به حال کسی که برای راحت شدن از شرّ حسدش، خدای مهربان، نورشو به قلب او الهام کرده!
وقتی خدا، یه همچین لطف بزرگی در حقش کرده، او هم باید همکاری کامل با نور خدای خودش داشته باشه، و حواسش به اخم و لبخندها باشه! تا قبل از موت دنیایی‌اش، حسدش غیر فعال بشه و نمره قبولی اصلاح و تربیت خودشو بگیره و اینجوری در همین دنیا، به حیات طیبه و به درک زبانِ نورانیِ جاویدان، نائل گردد.

همکاری با نور یعنی: همکاری برای نجات از خود!
امام علی علیه‌السلام فرمودند:
«إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ»
بی‌تردید یکی از محبوب‌ترین بندگان خدا، بنده‌ای است که خداوند او را بر نفسش یاری کرده است.
چه نوری!
خوشا به حال بنده‌ای که برای نجات از شرّ حسدش، خدای مهربانش دست به کار شده و او را یاری می‌دهد؛
برای رهایی از تاریکیِ حسادت، که خطرناک‌ترین دشمن باطنی انسان است.
حسد؛ دشمن ناپیدا، درون خود ماست!
حسد، دشمنی است که از درون ما را نابود می‌کند؛
کسی که گرفتار حسد است، در تاریکیِ نفس خود، با شیطان همکاری می‌کند.
اما… وقتی نور خدا به قلبش الهام می‌شود،
یعنی خدا می‌خواهد که از این هم‌دستی شیطانی، نجاتش دهد.
همکاری با نور، یعنی: جدی گرفتن این فرصت نجات
وقتی خدا چنین لطف بزرگی کرده، و چراغی برای دل او روشن و آشکار کرده،
دیگر این بنده باید کاملاً با نور الهی همکاری کند:
در رفتار، و در حالات درونی!
باید مراقب اخم‌های ولیّ خدا باشد؛
باید حواسش به تحرکات موذیانۀ حسد دنیای قلبش باشد؛
و هرجا اثری از تحریک سیئۀ حسدش دید، مثل (خودخواهی، برتری‌طلبی، رقابت ناسالم،…)، فورا هوای نفس خودش را متوقف کند.
و برای رسیدن به حیات طیبه جاویدان، از تمناهای خودش دل بکند.
اگر این همکاری با نور، با جدیت ادامه پیدا کند (مجاهدۀ قلبی)،
و حسد درون، غیر فعال شده و از کار بیفتد،
آن‌گاه چنین انسانی:
به نمره قبولی در تربیت نفس می‌رسد،
در همین دنیا، وارد حیات طیبه می‌شود،
و گوش دلش، زبان نور را می‌فهمد…
همان زبان ملکوتیِ جاویدان، که فقط اهل نور آن را درک می‌کنند.

پس اگر نوری در دل تو روشن شد…
اگر فهمیدی باید از حسد، از نفس، از تاریکی‌های درونت نجات پیدا کنی…
این یعنی خدا دوستت داشته و تصمیم گرفته به تو کمک کند.
و حالا نوبت توست که بگویی:
“إِيَّاكَ نَسْتَعينُ”
یعنی: خدایا! با نور تو، از خودم نجاتم بده!
و من هم، با تمام وجود، با تو همکاری خواهم کرد!

نور، بازی دو نفره است!
با نور، همکاری کنید!
(1+1)

مثالی زیبا برای فهم فرایند نور و اینکه اندیشه غلط یهود «ید الله مغلولة»
در این مثال چقدر واضح و زیبا بیان می‌شود:
فکر کن یه بازی دو نفره رو بخواهی خودت تنها بازی کنی!
چقدر بی‌مزه و زشت و خسته کننده و مسخره میشه!
نور فرایند 1+1 است! یهود میگه خدایی که ما رو خلق کرده، دیگه ما رو سرپرستی و مدیریت نمیکنه و کاری به کار ما نداره و ما خودمون هم نقش 1 خودمونو بازی می کنیم و هم نقش 1 خدا رو!
خودمون نقش خدای خودمونو هم بازی می کنیم.
«ادعای ربوبیت: مقاله «نور تربیت، حسود بی تربیت!»!
حسود، به صاحب نورش حسادت میکنه!
اهل حسادت، نقش صاحبان نورشونو هم خودشون بازی میکنن!
حسود، در این فرایند دوسویه و بازی دونفره، یک‌تنه هر دو نقش رو بعهده میگیره!
یک سیستم مسخره:
خودش به خودش پیامک میزنه و بازخورد و فیدبکشو هم به خودش ارسال میکنه!
خودش، خودشو میسنجه! کاری به میزان سنجش الهی نداره!
کاری به قبض و بسط نور قلب، که به دست خداست، نداره!
حسود، خودش خودشو گول میزنه «غرور»!
اصطلاح «تنها به قاضی رفتن» رو شنیدی؟!

«نور، بازی آنلاین دو نفره است.»

اگه نقش خدا رو هم خودت بازی کنی، چی میشه؟!

أَنَا كُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي
فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ.

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَتَوْا مُوسَى 
فَسَأَلُوهُ أَنْ يَسْأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَيْهِمْ إِذَا أَرَادُوا أَوْ يَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا
فَسَأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُمْ
فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَحْرِثُوا أَفْعَلْ ذَلِكَ لَهُمْ يَا مُوسَى 
فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ يَتْرُكُوا شَيْئاً إِلاَّ وَ زَرَعُوهُ
ثُمَّ اِسْتَنْزَلُوا اَلْمَطَرَ عَلَيْهِمْ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ
فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ كَأَنَّهَا اَلْجِبَالُ وَ اَلْآجَامُ
فَحَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ يَجِدُوا شَيْئاً
فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالُوا
إِنَّمَا سَأَلْنَاكَ أَنْ تَسْأَلَ اَللَّهَ أَنْ يُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَيْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَيَّرَهَا ضَرَراً
فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ
فَقَالَ وَ مِمَّ ذَاكَ يَا مُوسَى 
قَالَ سَأَلُونِي أَنْ أَسْأَلَكَ أَنْ تُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَيَّرْتَهَا عَلَيْهِمْ ضَرَراً
فَقَالَ يَا مُوسَى 
أَنَا كُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي
فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ.

بنى اسرائيل نزد موسى عليه السّلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّ و جلّ‌ درخواست كند كه هرگاه اراده كردند، آسمان بر آنان باران ببارد و هرگاه اراده كردند از آسمان باران نبارد.
آن حضرت نيز از خداوند عزّ و جلّ‌ اين را درخواست كرد.
خداوند عزّ و جلّ‌ فرمود: اى موسى! اين خواسته‌شان برآورده شد.
موسى عليه السّلام نيز اين را به آنان خبر داد، و آنها نيز كشت كردند و هربذرى را كاشتند و آن گاه اراده كردند، باران آمد و همان وقتى كه خواستند آسمان را از بارش بازداشتند، و مزارع آنها همانند كوه‌ها و جنگل‌هاى پر درخت، بزرگ شد، آن‌گاه آن را درو نمودند و خرمنكوبى كردند، ولى دانه‌اى در آن نيافتند و با گريه و ناله نزد موسى عليه السّلام رفتند و گفتند:
ما از تو درخواست كرديم كه از خدا درخواست كنى آسمان هرگاه خواستيم بر ما باران ببارد و پاسخ ما را داد، ولى پس از آن به ما زيان رسانيد!
موسى عليه السّلام عرض كرد: پروردگارا! بنى اسرائيل از اين كارى كه با آنها كردى شكايت دارند.
خداوند فرمود:
اى موسى! از چه چيزى شكايت دارند؟
قوم تو به تقدير من قانع نشدند.
من نیز خواسته آنها را اجابت کردم، و دیدی که چه شد!
اينك خسارت آن را نيز بايد بپذيرند.

+ «قرح – حسود، از نور خوشش نمیاد!»

استعانت واقعی یعنی چه؟
استعانت، فقط گفتن یک جمله نیست!
استعانت، یعنی اعتماد کامل به حکمت پروردگار؛
یعنی وقتی می‌گویی:
إِيَّاكَ نَسْتَعينُ
در واقع داری از عمق جانت فریاد می‌زنی:
ایاک نَستَعین، یعنی: ای خدای مهربان! من به تقدیرات تو راضی هستم!
این جمله، خلاصه تمام بندگی است.
نه تلاش برای تغییر حکمت خدا، بلکه تلاش برای هماهنگی با آن.
نه رقابت با آسمان، بلکه همراهی با نوری که خدا در قلبت دمیده…

وقتی از نور فاصله می‌گیری، با نفس خودت تنها می‌مانی…
(عداوت و خذلان)
در مسیر بندگی، مهم‌ترین اصل، رضایت از تقدیر الهی است؛
و رضایت از تقدیر، یعنی همکاری با نور خدا،
یعنی همسویی با معلمان ربانی و فهم درست از مسیر رشد.
اما اگر کسی به جای همکاری با نور، بخواهد خدا را به خدمت خود درآورد، نه خودش را به خدمت نور خدا،
نتیجه‌ای جز گمراهی و خسارت درو نخواهد کرد.
داستان عبرت‌آموز بنی‌اسرائیل و موسی علیه‌السلام
امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
بنی‌اسرائیل نزد موسی علیه‌السلام آمدند و گفتند:
از پروردگارت بخواه که باران را هر وقت ما خواستیم بفرستد، و هر وقت خواستیم نگه دارد!
موسی علیه‌السلام این درخواست را به درگاه خدا برد.
خداوند فرمود: اگر می‌خواهند چنین اختیاری داشته باشند، باید شخم بزنند!
و آنان هم زمین‌ها را شخم زدند و همه‌جا را کاشتند.
و واقعاً هم طبق خواسته‌شان، هر وقت خواستند باران آمد، و هر وقت نخواستند، قطع شد.
محصولاتشان مثل کوه‌ها سبز شد!
اما وقتی درو کردند و باد دادند… هیچ‌چیز نیافتند!
همه‌چیز نابود شده بود.
فریاد زدند: ای موسی! چرا این بلا بر سر ما آمد؟
مگر نه اینکه خواستیم باران به اختیار ما باشد و شد؟
موسی به درگاه خدا شکایت برد…
و خدا فرمود:
من مقدِّر بنی‌اسرائیل بودم، اما آن‌ها به تقدیر من راضی نشدند؛
پس به خواسته‌شان پاسخ دادم… و این بود نتیجه‌ای که دیدی!

وقتی کسی به تقدیر خدا راضی نیست، یعنی دارد با نور خدا همکاری نمی‌کند!
یعنی گوش دلش را از حرف معلمین ربانی، از آیات الهی، از اشارات ملکوتی، بسته است.
و به‌جای اینکه تابع حکمت خدا باشد، می‌خواهد دنیا تابع هوای او شود!
و این همان نقطۀ سقوط است…

استعانت واقعی، یعنی همکاری با نوری که خدا برای هدایتت فرستاده.
یعنی گوش دادن به صدای معلمی که دلش به نور ولایت متصل است.
یعنی راضی بودن به زمان‌بندی خدا، نه تلاش برای مدیریت آسمان بر اساس آرزوهای خودت.
نور، امتحان می‌فرستد!
آن‌که واقعاً نگفته:
إِيَّاكَ نَسْتَعينُ
باید بداند که وقتی باران با نظر او بیاید، برداشتش صفر خواهد شود…
چرا؟
چون خدا دارد به او می‌فهماند که:
«اگر از من جدا شوی، حتی با همه امکانات ظاهری، به هیچ‌چیز نمی‌رسی!»

همکاری با نور، یعنی…
یعنی راضی باشی به حکمت خدا، حتی اگر ظاهر کار را نفهمی.
یعنی برنامه‌های نورانی تعلیم و تربیت را از دست معلمین ربانی بپذیری، حتی اگر با توقعات ظاهری تو جور نباشد.
یعنی به جای دعوا با آسمان، دل بدهی به آباد کردن زمینِ خودت،
و بگذاری خدا با نورش، تو را بسازد…

«مومن آل فرعون» که با نور همکاری میکنه، میتونه بگه: 
«أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ»

[سورة غافر (۴۰): الآيات ۴۱ الى ۴۶]
وَ يا قَوْمِ ما لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ (۴۱)
و اى قوم من، چه شده است كه من شما را به نجات فرامى‌‏خوانم و [شما] مرا به آتش فرامى‌‏خوانيد؟
تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (۴۲)
مرا فرامى‏‌خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزى را كه بدان علمى ندارم با او شريك گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌‏كنم.
لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ (۴۳)
آنچه مرا به سوى آن دعوت مى‏‌كنيد، به ناچار نه در دنيا و نه در آخرت [درخورِ] خواندن نيست، و در حقيقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراط‌گران همدمان آتشند.
فَسَتَذْكُرُونَ ما أَقُولُ لَكُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ (۴۴)
پس به زودى آنچه را به شما مى‌‏گويم به ياد خواهيد آورد. و كارم را به خدا مى‌‏سپارم؛
خداست كه به [حال‏] بندگان [خود] بيناست.»
فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (۴۵)
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مى‌‏كردند حمايت فرمود، و فرعونيان را عذاب سخت فروگرفت.
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ (۴۶)
[اينك هر] صبح و شام بر آتش عرضه مى‌‏شوند، و روزى كه رستاخيز برپا شود [فرياد مى‏‌رسد كه:] «فرعونيان را در سخت‏ترين [انواع‏] عذاب درآوريد.»

همکاری با نور یعنی واگذاری کامل دل به خدا
قرآن کریم از یک مؤمن پنهان‌کار در دستگاه فرعون یاد می‌کند؛
مردی که دلش نورانی بود و در دل ظلمت‌کده‌ی طاغوت،
ایمان به نورش داشت و با نورش، همکاری کامل داشت.
و این اوج همکاری‌اش را، با این جمله به تصویر کشید:
«أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ»
«من کار خود را به خدا واگذار می‌کنم؛ همانا خدا به بندگان بیناست!»
این یعنی:
او فهمیده بود که نجات در «کنترل امور» نیست، بلکه در «تفویض امور» است.
او فهمیده بود که عقل و قلب و زمان و آینده، در بهترین دست است: دست خدا.
همکاری با نور، فقط در حرف نیست
خیلی‌ها «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» می‌گویند،
اما وقتی به سختی‌ها می‌رسند،
یا وقتی برنامه‌های خدا با خواسته‌های آن‌ها هماهنگ نمی‌شود،
شروع می‌کنند به اعتراض، شکایت، ناامیدی، اضطراب…!
اما «مؤمن آل فرعون» به ما یاد داد:
همکاری با نور، یعنی در سخت‌ترین شرایط،
با آرامش کامل، بگویی:
أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ
و در دل همین واگذاری، آرامش حقیقی را پیدا کنی.
تفویض، یعنی استعانت کامل
وقتی می‌گویی:
إِيَّاكَ نَسْتَعينُ
و بعد می‌گویی:
أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ
در حقیقت داری این را فریاد می‌زنی:
ایاک نَستَعین یعنی: ای خدای مهربان! من به تقدیرات تو راضی هستم!
و اُفَوِّضُ أَمْری إِلَیْک یعنی: حتی مدیریت این رضایت را هم، به خودت می‌سپارم!

هر کس که مثل مؤمن آل فرعون، به نور الهی اعتماد کند،
و به جای کنترل‌گری، به «تسلیم آگاهانه» برسد،
و هر روز قلبش را در مسیر آیه‌ی «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» تربیت کند،
او هم خواهد توانست با اطمینان بگوید:
أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ
و این یعنی او، واقعاً با نور دارد همکاری می‌کند.

مثال زیبای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
بیمار که نباید نقش طبیبشو هم خودش بازی کنه!

أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ!

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
يَا عِبَادَ اللَّهِ

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: اى بندگان خدا،
أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ
شما مانند افراد بيماريد، و ربّ العالمين همچون طبيب است،
فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ
و صلاح بيمار در اطاعت دستورات طبيب، و عدم اعتنا به خواهشهاى نفسانى و تمايلات شخصى است.
أَلَا فَسَلِّمُوا لَهُ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِينَ.
اى بندگان خدا تسليم امر پروردگار شويد تا پيروز و كامياب گرديد.

استعانت حقیقی یعنی اعتماد به حکمت طبیب مهربان
وقتی در نماز، از صمیم قلب می‌گویی:
إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
تنها از تو یاری می‌طلبیم…
یعنی اعلام می‌کنی که:
خدایا! تو طبیب منی! من بیمارم! و به نسخه‌هایی که تو تجویز می‌کنی، اعتماد کامل دارم؛ نه به میل و ذائقه خودم.
همان‌طور که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:
يَا عِبَادَ اللَّهِ! أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى، وَاللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ
شما بندگان، همانند بیمارانید؛ و خداوند، همچون پزشکی دلسوز و حکیم است.
این جمله طلایی پیامبر ص را بخوان:
فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ، لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ
صلاح و نجات بیمار در آن چیزی‌ست که طبیب می‌داند؛ نه آنچه خودِ بیمار هوس می‌کند!
یعنی چی؟ یعنی…
استعانت، یعنی راضی بودن به نسخه خدا،
حتی اگر تلخ بود… چون اعتماد داری که او «ربّ‌العالمین» است!
و بی‌اعتمادی به خواسته‌های لحظه‌ای خودت، چون از روی حسد، جهل یا ترس است.

إیّاک نستعین، یعنی: ای خدای مهربان! من به نسخه‌های حکیمانه‌ات، راضی‌ام!
حتی اگر این نسخه، صبر باشد…
حتی اگر فقر باشد…
حتی اگر خاموشی و سکوت باشد…
چرا؟ چون می‌دانم:
أَنْتَ الطَّبِيبُ وَ أَنَا الْمَرِيضُ، وَ لَا يَصْلُحُ الْمَرِيضُ إِلَّا بِمَا تَأْمُرُهُ أَنْتَ
تو طبیب منی، و صلاح من تنها در تجویز توست.
رسول خدا ص فرمودند:
فَسَلِّمُوا لَهُ أَمْرَهُ، تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِينَ
اگر امور خود را به خدا بسپارید و تسلیم او شوید، از رستگاران خواهید بود.
و این دقیقاً همان معنی حقیقی إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ است.

و بدان،كسى كه امور تو را تدبير مى كند،
نسبت به وقتى كه به صلاح حال توست، آگاهتراست.

امام حسن عسکری علیه السلام:
«فَلاَ تَعْجَلْ عَلَى ثَمَرَةٍ لَمْ تُدْرِكْ فَإِنَّمَا تَنَالُهَا فِي أَوَانِهَا
وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلْمُدَبِّرَ لَكَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ اَلَّذِي يُصْلِحُ حَالَكَ فِيهِ
فَثِقْ بِخِيَرَتِهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ يُصْلِحْ حَالَكَ 
وَ لاَ تَعْجَلْ بِحَوَائِجِكَ قَبْلَ وَقْتِهَا فَيَضِيقَ قَلْبُكَ وَ صَدْرُكَ وَ يَغْشَاكَ اَلْقُنُوطُ
»
«براى چيدن هيچ ميوه‌اى قبل از رسيدن آن، عجله مكن،
تنها در موقع(مناسبش)به آن خواهى رسيد (و بهره خواهى گرفت)
و بدان،كسى كه امور تو را تدبير مى كند، نسبت به وقتى كه به صلاح حال توست، آگاهتراست،
بنابر اين به انتخاب او در همه كارهايت اعتماد كن، تا حال تو اصلاح شود
و هرگز براى نيازهاى خود قبل از رسيدن وقتش «عجله» نكن
كه سبب تنگدلى و چيره شدن نوميدى بر تو مى‌شود.»

+ مقاله «بن‌بستِ تاریکِ حسادت!»
حسود باید بدونه با تلاش خودش،
راه خروج اضطراری رو در بین این همه کوچه‌های بن‌بستِ تاریک، پیدا نمیکنه!
+ مقاله «آرزویِ برآورده، بی‌حساب و کتاب!»

استعانت یعنی:
صبر بر زمان خدا، و اعتماد به تدبیر او
وقتی در نماز می‌گویی:
إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
«تنها از تو یاری می‌جوییم»
یعنی:
خدایا!
من به تدبیر تو اعتماد دارم،
به زمان‌بندی تو راضی‌ام،
و دست به دامان تو هستم،
نه به خواسته‌های شتابزده‌ی خودم!
امام حسن عسکری علیه‌السلام چه می‌فرمایند؟
«لا تَعْجَلْ عَلَى ثَمَرَةٍ لَمْ تُدْرِكْ»
میوه‌ را قبل از رسیدنش نچین!
اگر زود بچینی، تلخ است، ناپخته است، یا شاید اصلاً خراب شود…
«فَإِنَّمَا تَنَالُهَا فِي أَوَانِهَا»
تو، آن نعمت را دقیقاً در وقتش خواهی گرفت؛ نه زودتر، نه دیرتر!
استعانت یعنی پذیرش حکمت در زمان‌ها
«اعْلَمْ أَنَّ الْمُدَبِّرَ لَكَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ الَّذِي يُصْلِحُ حَالَكَ فِيهِ»
وقتی کمک می‌خواهی، یعنی داری به این باور اعتراف می‌کنی که:
خدایا! تو بهتر می‌دانی که «کی» برای من خوبه، نه من!
خطر عجله چیست؟
«فَيَضِيقَ قَلْبُكَ وَ صَدْرُكَ وَ يَغْشَاكَ الْقُنُوطُ»
اگر منتظر نمانی و به وقت مناسب اعتماد نکنی،
از تأخیرها ناراحت می‌شوی،
دلت می‌گیرد،
و کم‌کم مأیوس می‌شوی…
و این یعنی شکستن بال استعانت!
👈إیّاک نستعین، یعنی: من به زمان تو، حکمت تو، تدبیر تو، و انتخاب تو اعتماد کامل دارم!👉
و عجله نمی‌کنم…
چون می‌دانم میوه وقتی برسد، شیرین است و ماندگار.

کسی که بخواد نقش خدا رو هم خودش بازی کنه، هلاکتش حتمیه!

امام صادق علیه السّلام:
مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَک
کسی به دنبال ریاست طلبی باشد هلاک می شود.

وقتی که نور، به ما خدمت میکنه، پس باید با نور همکاری کنیم!
+ مقاله «نور خادم!»

با نور همکاری کن، نه با شیطان! این یک بازی دو نفره است!
«و در نیکوکاری و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید، و در گناه و تجاوز همکاری نکنید.»
(سوره مائده، آیه ۲)
با نور همکاری کن، نه با شیطان!
در مسیر دل، هیچ‌گاه تنها نیستی.
هر فکر، هر نیت، و هر عمل، نوعی همکاری است — یا با نور الهی، یا با تاریکیِ شیطان.
زندگی، در حقیقت، یک بازی دو نفره است.
قرآن به ما می‌آموزد:
«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»
(سوره مائده، آیه ۲)
ریشه عربی «عون» یعنی یارى، پشتیبانى و همکاری.
این واژه، یکی از کلیدهای معنوی هماهنگ‌سازی درون ما با نور هدایت الهی است.
مؤمن واقعی خودسرانه عمل نمی‌کند؛ بلکه از خدای خویش یاری می‌طلبد:
«إیّاک نعبد و إیّاک نستعین»
«تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.»
حضرت علی علیه‌السلام چه زیبا فرمودند:
«از محبوب‌ترین بندگان خدا کسی است که خداوند او را در مبارزه با نفس خودش یاری کند.»
همکاری واقعی از جایی آغاز می‌شود که انسان، دیگر با حسد و کبر و ناامیدی خودش همکاری نمی‌کند،
بلکه با نوری که خداوند در دلش قرار داده، همراهی و همکاری می‌کند.
وقتی تو با وقت‌بندی خدا صبر می‌کنی،
وقتی به تدبیر او اعتماد می‌کنی، نه به خواسته‌های خودت،
وقتی با تواضع و پاکی نیت عمل می‌کنی،
تو دیگر تنها نیستی؛
تو داری با نور خدا همکاری می‌کنی.
اما وقتی کسی حکمت‌های الهی را رد می‌کند و می‌خواهد خودش زمان و نتیجه را تعیین کند —
مثل قوم بنی‌اسرائیل که در زمان حضرت موسی علیه‌السلام، از خدا خواستند باران طبق میلشان ببارد و برداشت کنند —
نتیجه‌اش می‌شود زیان روحی، حتی اگر ظاهرش موفقیت باشد.
و امام حسن عسکری علیه‌السلام چه زیبا فرمودند:
«برای چیدن هیچ میوه‌ای پیش از رسیدنش عجله نکن،
تو تنها در وقت مناسبش به آن خواهی رسید.
و بدان کسی که امور تو را تدبیر می‌کند، بهتر از تو می‌داند که چه وقت برای تو بهتر است.
پس به انتخاب او در همه کارهایت اعتماد کن، تا حال تو اصلاح شود…»
این یعنی استعانت واقعی: همکاری با نور، نه با عجله و خودسری.

مشتقات ریشۀ «عون» در آیات قرآن:

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ‏ (5)
وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ (45)
قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ عَوانٌ‏ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (68)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ (153)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ (2)
قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ (128)
وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏ عَلى‏ ما تَصِفُونَ (18)
قالَ ما مَكَّنِّي فيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعينُوني‏ بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95)
قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ‏ عَلى‏ ما تَصِفُونَ (112)
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ‏ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (4)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی