Dual Citizenship!
Citizenship of light
or citizenship of darkness?!
«dual citizen»
«حسود، دو تا پاسپورت داره»
«هوی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«هَوَتِ العُقَابُ: انْقَضَّتْ عَلَى صَيْدٍ»
+ «قضّ – انْقَضَ البازي على الصيْدِ – انقضاضُ الطّائِر: هُوِيُّه فى طَيَرانه»
«هَوَتِ العُقابُ: عقاب بر شكار و جز آن فرود آمد.»
«أَهْوَتِ العُقَابُ: عقاب بر روى شكار فرود آمد.»
ممدوح: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ»
مذموم: «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه»
«هَوَتِ العُقَابُ»
«هَوَتِ العُقَابُ: انْقَضَّتْ عَلَى صَيْدٍ»
+ «قضّ – انْقَضَ البازي على الصيْدِ – انقضاضُ الطّائِر: هُوِيُّه فى طَيَرانه»
«هَوَتِ العُقابُ: عقاب بر شكار و جز آن فرود آمد.»
«أَهْوَتِ العُقَابُ: عقاب بر روى شكار فرود آمد.»
هوی یعنی میل!
«علی هواک یعنی باب میل تو!»
+ «فضو»
+ «خطف»
+ تمامی واژههای زیبا و زنجیرهای با مفهوم «گرایش»
«هَوِيَهُ: او را دوست داشت و به او گرايش نمود.»
«هویّت» + «سجل»
هویت واقعی و با ارزش ما از روی اعمال صالح ما معلوم میشه.
هویّت، یکی از اسامی قلب و باطن و درون ماست.
هویت، از هوی گرفته شده! چرا به نفس و خود واقعی میگن هویت؟ چون نفس به یک اندیشهای تمایل داره! دلت هوای هر چی رو و هر کی رو بکنه، همون هویت واقعی توست! اینکه مدام دلت هوای نورتو میکنه، در ملک و در ملکوت، معلوم میشه هویتت منا اهل البیت ع است.
+ «حبّ»: اینکه دلت میل به چه کسی داره و به کی و چی میچسبه! اون هویتت توست!
«عذاب دنيا سبكتر از عذاب آخرت است.
+ «حید»
« إِلَهِي عَذَابُ الدُّنْيَا أَيْسَرُ مِنْ عَذَابِ الْآخِرَةِ »
« خدايا عذاب دنيا سبكتر از عذاب آخرت است »:
[حید] : « ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ … اين همان است كه از آن مىگريختى!» :
+ صور : عصفور صَوَّارٌ : هو المجيب إذا دعي ( پرنده دست آموز!) + «تهوی الیهم»
قلب راه دسترسی به آرامش رو باید بلد باشه! اصلا خدا خلقت قلب رو جوری قرار داده که این کار از دستش بربیاد « فَأَمَّا الْقَلْبُ فَإِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الْهَوَاءِ »
(هوا – فضا : یهو میبینی قلب فضایش تاریک شد «قبض» یهو میبینی قلب فضایش روشن شد «بسط» برای همین خاصیت و ویژگی به قلب میگن قلب چون دائما درحال تقلب است.)
+ «نوس»
این راه همون نور ولایت (عمل به نور ولایت) است!
قلب (هوی – میل) باید عاشق نور ولایت باشه و یاد صاحب نور از جلوی چشمش لحظهای کنار نره «عین شکری»! در اینصورت آرامش – که همان نور علم ولایت است که برای اهل یقین با یاد معالم ربانی، به قلب آنها عنایت می شود – را قلب از توجه به نور ولایت مافوق اخذ میکند یعنی قلب، رَحِم نطفۀ نور معالم ربانی شده و در حوادث بجای تاریکی و ناآرامی ، نور و آرامش بدست میآید.
[هوا – رضا – حسادت و ولایت]:
+ «حسد»
«هَوَاهُمْ وَ رِضَاهُمْ»: دِلَم میخواد، یعنی راضیم!
حسود راضی به تقدیرات نیست یعنی دِلش نمیخواد!
هوا همون دلخواهها و تمناهاست!
هوای نفس همون خواستههای حسادت است!
+ بحار 97 باب 2 «لزوم إنكار المنكر و عدم الرضا بالمعصية و أن من رضي بفعل فهو كمن أتاه»
عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
فِي قَوْلِ اللَّهِ
قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ يَقْتُلُوا وَ لَكِنْ فَقَدْ كَانَ هَوَاهُمْ مَعَ الَّذِينَ قَتَلُوا
فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ قَاتِلِينَ لِمُتَابَعَةِ هَوَاهُمْ وَ رِضَاهُمْ لِذَلِكَ الْفِعْلِ.
+ [سورة آلعمران (3): الآيات 183 الى 184]
خیلی وقتها شده که دیگران دارن معصیت میکنن و گناه میکنن و در واقع استعمال حسد میکنن و تو وقتی میبینی و متوجه میشی، گرچه دستت نمیرسه و شرایطش فراهم نیست که اون کارو بکنی اما همینکه تو هم دلت میخواد مثل اونا میتونستی اون کارا رو بکنی، تو هم با اونا هستی و هم اسم اونا هستی.
در اون عکس زیبای حسد: هر کسی این عکس رو یه جوری توجیه میکنه، بعضی ها کار ماهی کوچولو رو تایید میکنن و بعضی ها تایید نمیکنن! مثلا میگنن دلش خواسته شبیه کوسه بشه مگه چیه چه اشکالی داره بنظر من که این کارش خیلی هم خوبه و اصلا ایرادی نداره !!! ببین رای نظرش کار حسادت دیگری رو تایید میکنه و راضی به کار اوست و اگه خودش هم دستش میرسد اون کارو میکرد ! خیلی دنیای قلب ظریف و حساس است و باید مواظبش بود که نلغزه ! الذنب شوم علی غیر فاعله ! یعنی حسادت شوم است نه تنها برای کسی که استعمال حسد میکنه بلکه برای هر کسی که کار این حسود رو نقد و بررسی و قضاوت هم میکنه شوم خواهد بود چون اگه اشتباه کنی و کارشو تایید کنی و بهش حق بِدی و راضی به فعل او باشی و دِلِت بخواد مثل او میبودی ، تو هم در گناه او شریکی.
[ الذّنب شؤم على غير فاعله إن عيّره ابتلي به و إن اغتابه أثم و إن رضي به شاركه،
گناه براى غير گنهكار نيز شوم است كه اگر او را عيب كند بدان مبتلا شود و اگر غيبت او كند گنهكار شود و اگر بدان رضا دهد شريك وى باشد.]
«انتحاء: گرایش: تروپیسم»
فیلمهای مستند تروپیسم خیلی قشنگه!
فتو تروپیسم، ویژگی قلب اهل یقین است!
+ مستند تایملپس گل آفتابگردان! «sunflower»
این همون داستان عشق عشقة است!
فیلم مستند تایملپس پیچیدن پیچک بدور شاخه درخت!
+ «دخل»: «الدخال فی الابل»
+ «صرف – تصریف اللبن»
مبحث «قلب – هوا»:
قلبی که هوایی شده! و عاشق نورش شده و مدام به یاد معالم ربانی خودشه!
این قلب سلیم اهل یقین است و منتظر یک اشاره است:
«اهْتَوَى اليهِ بشيءٍ: با چيزى به سوى او اشاره كرد.»
لذا قبض و بسط را بخوبی میفهمد و اشارات تمثال نورانی صاحب نور را درک نموده و از جمله قلوبی است که تهوی الیهم است.
«قلب، مسلط به فهم قبض و بسط نور است، یعنی خوب قبض و بسط را می فهمد، یعنی وقتی که قلب مایل است به سمت تمنا و دلخواه مذموم (حبّ دنیا)، تاریک میشود «وَ أَعُوذُ بِكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي تُظْلِمُ الْهَوَاءَ» و اگر تمایل ممدوح به آخرت باشد، نورانی میشود و این ویژگی قلب است و اصلا خدا قلب رو برای همین خلق کرده و اجازۀ این قلب، دست خداست و ما هم نمیتونیم کاری بکنیم (یعنی قبض و بسط کار خداست و ما دخل و تصرفی در این امر نداریم و نمیتونیم داشته باشیم «و الله یقبض و یبصط») یعنی خاصیت قلب سالم همینه که اشارات رو میفهمه، اما قلب بیمار اهل شک حسود، با ارتکاب گناه، کور شده و نابیناست و میل به نور نداره و میل به تاریکی داره، لذا اشارات نورانی ولی خدا را درک نخواهد کرد.»
[هوی – قلب – یاد معالم ربانی – عشق]:
«هوى النفس»:
هوای نفس، قلب، تمایلات، و هویت هر شخص، همان خواستهها و تمایلات و هواهای قلبی اوست، لذا هم میتونه این تمایلات، تهوی الیهم یعنی سلما لرجل باشد، و هم میتونه افئدتهم هواء یعنی فیه شرکاء متشاکسون باشد.
«الهَوَى- [هوي]: مص،- ج أَهْوَاء: عشق و محبت چه در امر خير و چه در شر»،
لذا در حدیث زیبای هشام، اینکه وجود انسان دارای دو بعد است: جسم و قلب و اینکه هم جسم توان شناخت و معرفت دارد، از طریق حواس پنجگانه، با آن تقسیم بندی که هشام فرموده، شناخت با مداخله و بیمداخله و …
اما بیشتر هدف ما شناخت قلب است، یعنی وقتی اشاره می کند که، راه شناخت قلب از طریق هواست و قلب بر هوا تسلط دارد، مطلب زیباست، یعنی قلب اهل یقین با یاد معالم ربانی که میل ممدوح اوست و عشق اوست و ذکر اوست و مدام جلوی چشمانش است، این قلبی که عیب شک و حسد خودشو مدام درناژ میکنه، کاملا سبیل شناخت، برایش باز است و مانعی سر راه دیدن نور حقیقت برایش نیست «وَ لَا حِجَابَ أَظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَيْنَ الْعَبْدِ وَ بَيْنَ الرَّبِّ مِنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَى»، فقط باید سبب دیدن، که همان نوری است که از یادآوری معالم ربانی در دل شرایط تقدیرات به این قلب سلیم اشاره میکند و «هذا عطاءنا» است، پیش بیاید، اینجاست که اهل یقین [که حسادت را کنار گذاشته و استعمالش را متوقف کرده و این عامل مفسد فی الرض قلب خود را مدام درناژ میکند] با اشاره علمی تمثال صاحب نور خود در ملکوت، چیزی را با قلب میفهمند که هیچکس نمیتواند به این علم و معرفت، جز همین راه، دسترسی داشته باشد، لذا اهل یقین، هویت خود را با یاد معالم ربانی اینگونه شکل میدهند «أهوى اليه بيده ليأخذه»، اما هویت اهل شک حسود و دلخواهها و تمناها و امیال نفسانی آنها، نقطه مقابل اهل یقین است «ندّ»، یعنی استعمال حسدی که اصلا اقرار به فضل صاحبان نور ندارد و عاشق آنها نیست، لذا بزرگترین مانع دیدن نور علم آل محمد ع برسر راه سبیل معرفت قلبی آنها وجود دارد «صدّ سبیل»، بطوریکه اگر در یکقدمی نور هم قرار بگیرد و این نور علم به قلب آنها بتابد، هرگز موفق به دیدن قلبی این اشارات علمی نمیشوند، پس اگه میخوای قلبت مدام گیرنده نور علم الهی آل محمد ع باشه، باید عاشق نورت بشی تا اینکه یادش مدام جلوی چشمات باشه و حالت آمادهباش همیشگی تو، این خوبی رو داره که تا اشاره میکنن، میگیری و میفهمی «ذکو»! هدف از خلقت هم همینه که قلب، اینجوری سالم باشه و سالم بمونه، تا در موقع لزوم، مطلب رو بگیره و عمل کنه و حاجت خدا را در ایجاد آرامش و مهربانی برآورده نماید «بقلب سلیم».
در مورد این مطلب زیبای «قلب – هوی»، باید در آیات قرآن و احادیث، بیشتر جستجو کنیم تا مطالب بیشتری به این مبحث اضافه نماییم ان شاء الله تعالی.
شنیدی میگن فلانی هوایی شده؟!
یعنی عاشق شده!
خودش اینجاست، اما قلبش جای دیگه است!
این واقعا زیباست!
اهل یقین جسما اینجا هستند، اما قلبشان مدام نزد نور خودشان است و دائما در حضور او، از نور وجود علم آل محمد ع که نزد آنهاست بهرهمند شده و از این نور، اقتباس میکنند و این میل به حضور تمثال نورانی در قلب برای اهل یقین، همان حالت آمادهباش و انتظار فرج است، یعنی امور خود را به خدای مهربان خویش تفویض نموده و منتظر نطفۀ علمی در دل آیات و سوژهها و تقدیرات خود است تا آنها را رشد دهد و بزرگ کند و عمل صالح تولید کند و این عشق دائمی خالص و بیریای اهل یقین که چون چشم دلشان با یاد این معالم ربانی سیر شده و چشمداشتی به نظرات لیدرهای سوء ندارند، لذا عبدا شکور هستند و حال خوشی است که خود اهل یقین با قبض و بسطی که از قلبش دارد میفهمد چقدر به خواسته و میل و هوا و هویت و دلخواه ممدوحش یعنی نور یوسف ع نزدیک یا دور است، حتی با چشمان بسته و نابینای زلیخا!
این قلب قدرت تشخیص و معرفت نسبت به مافوق و ولیّ خود دارد به شرط اینکه هیچ مانعی سر راهش را نگیرد تا این نور مستقیما به قلبش بتاید و موانعی که میتواند سر راه تابش این نور به قلب را بگیرد مصادیق گوناگون حب دنیا هستند که همه تمایلات و خواستههای حسد است و اگر این تمایل را کنار بگذاری و میلت به آل محمد ع خالص و بدون ذرهای شرک باشد، منتظر دیدن نور علم آل محمد ع باش، که هر وقت «مصلحة» باشد، حتما به این قلب، نور خواهد رسید ان شاء الله تعالی.
لذا هوا، هم معنی از بالا به پایین افتادن میدهد (برای اهل شک)،
و هم معنی از پایین به بالا صعود کردن را (برای اهل یقین) میدهد،
تا میلت به بالا باشد یا به پایین!
اگر میلت به الیهم باشد، تهوی الیهم میشوی و قلبت به منبع نورانی علم آل محمد قرین و نزدیک میشود که خود قلب اینو میفهمد، اما اگر هوای دنیا و گناه به سرت زده باشد و مدام چشمت بدنبال ارتکاب معصیت و گناه باشد، این قلب به منبع تاریکی میچسبد و مانع بزرگی سر راه دیدن نور علم آل محمد ع خواهد داشت و امیدی به نجات از دام این حب دنیا نباید برایش انتظار داشت، اینجاست که این دعا، زیباییاش، برای ما برق می زند که:
اللهم انی اسئلک ان تعصمنی بولایتک عن معصیتک
یعنی قلب بجای هوای معصیت، هوای نور ولایت نماید و نورانی شود،
لذا به گناه نمیافتد و به درجات خود معصوم میشود.
واژه «هوی» مفهوم تمایل دارد و از آنجا که این تمایل غالبا به دنیا و گناه است، کتب لغت هم این واژه را بطور کلی «تمايل الى سفل» معنا نمودهاند، در حالیکه در همین کتب لغت، هم تمایل به اسفل معنی شده و هم تمایل به اعلی، ولی چون تمایل به اعلی، به اساطیر الاولین مبدل شده و عاشق درست و حسابی برای اهل بیت ع در هر زمانی، بسیار اندک باقی مانده، لذا حتی در کتب لغت هم به فراموشی سپرده شده است.
هوا و تمایلات در همه انسانهای روی کره زمین، پست و دنیایی و مذموم نیست، و عده بسیار قلیلی هستندکه تمایلی به دنیا نداشته و آخرت، همۀ همّ و غم آنهاست و از این دنیا، فقط عاشق معالم ربانی صاحبان نور خود هستند و بس، چون سبب دسترسی آنها به آخرت یعنی به نور علم ولایت در دنیا برای آنهاست.
«هوی» + مفهوم واژه زیبای «صید»!
تا اینکه چه شکاری را برای شکار نمودن، زیر نظر گرفته باشی!
لذا بعد از بیان معنای عمیق واژههای صبر و صید و شکر و تفویض و تدبیر و مصلحة و مداخله و … حالا واژه زیبای «هوی» اضافه میشود و طبق همان قالب کلی: «هوی» در معنای ممدوح، برای اهل یقین، مترادف نور الولایة است و نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که در دل شرایط آیات، با استعمال معالم ربانی، تمایل خود را برای رسیدن به آرامش با عمل به علم نورانی آل محمد ع نشان میدهند:
«الْحَدِيثِ الْقُدْسِيِ:
إِنَّمَا أَتَقَبَّلُ مِنَ الْعَبْدِ هَوَاهُ وَ هِمَّتَهُ»
کانه راضی به ازدواج با نور آل محمد ع، تاویلا هستند و اختیار خود را به فرمانده نورانی خود تفویض نموده و لذا هوای یاد معالم ربانی، از سرشان بیرون برو نیست که نیست!
«قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكينَ»
«هوی» + «روح و روان و جان و قلب»
همه از یک جنس هستند: اشیاء لطیف!
وقتی نگاه نورانی، قلبتو روشن میکنه، انگاری یک نسیم لذتبخش بهاری به قلبت میوزد و حال خوبی پیدا میکنی، این همان نوری است و روحی است که دنبالش بودی و به آن تمایل داشتی و اختیار خودتو به او تفویض کرده بودی! این جوریه!
+ این حدیث زیبا: «الْهَوَاءُ جِسْمٌ رَقِيقٌ تتكيف عَلَى كُلِّ شَيْءٍ بِقَدْرِهِ»
[روح – هوی]:
«الْمِرْوَحَة [روح] : بادبزن»
«المِهْوَايَة- [هوي]: بادزن برقى»
«هَوَتِ الريحُ: باد وزيد.»
+ «أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ»
اینکه در عالم ذر، هر کسی آزادانه و با اختیار و میلش،
به نورش رو کرده یا پشت نموده، تفاوت بسیار زیاد است.
اکثرا تمام عمرشان تمایل به جمع مال و ثروت دارند «حبّ مال»، یا «حبّ اولاد» و یا «حبّ نساء» و … آنچه آنها را به سوی این خواستهها سوق میدهد قلوب آنهاست و خواستههای قلبی آنهاست که برای رسیدن به آن تمایلات خود، این تن را بکار بگیرد.
اهل یقین میل به نور علم آل محمد ع دارد، لذا به محض درک این موضوع، تمایلاتش برای رسیدن به مال و فرزند و … حبّ دنیا، بیرنگ میشود و تغییر رویه میدهد و این قلب اهل یقین، دیگر نمیخواهد عمری برای رسیدن به این خواستههای فانی و بیارزش، سپری شود و او بدنبال تولید عمل صالح نورانی است که برایش باقی میماند و این عمل صالح، حاصل ازدواج تاویلی او با معالم ربانی و نورانی در دل شرایط تقدیرات است.
«الْهَوَاءُ جِسْمٌ رَقِيقٌ تتكيف عَلَى كُلِّ شَيْءٍ بِقَدْرِهِ» + «حدیث هشام»
مطالب قابل بررسی در موضوع واژۀ هوی:
[هوی = رابطه با دلخواههای مذموم ، علاقه ، میل ، طمع]
[دلخواهها : نَفْسَهُ = هَوَاهَ = رَأْيَهُ = الْأَمَانِيَّ = الْجَهْلِ … ]
أَلَا وَ إِنَّهُ لَنْ تَهْلِكَ أُمَّةٌ قَبْلَكُمْ حَتَّى تَدَيَّنَ بِأَهْوَائِهَا
دَبَّ إِلَيْكُمْ دَاءُ الْأُمَمِ قَبْلَكُمْ الْحَسَدُ وَ الْبَغْضَاءُ
أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَا يُنْبِتُ ذَلِكَ [تَحَابُّوا] ؟ أَفْشُوا السَّلَامَ بَيْنَكُمْ
وَ الرَّاكِبُ الْحَرُونِ أَسِيرُ نَفْسِهِ
إِلَهِي … عَقْلِي مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِي [دلخواهها] غَالِبٌ
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ:
مَنِ اتَّخَذَ دِينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى
الْكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ
«وَ الْعَاجِزُ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسَهُ وَ هَوَاهَا
وَ تَمَنَّى عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَمَانِيَّ»
فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ
وَ مَنْ كَانَ الْهَوَى مَالِكَهُ وَ الْعَجْزُ رَاحَتَهُ عَاقَاهُ عَنِ السَّلَامَةِ وَ أَسْلَمَاهُ إِلَى الْهَلَكَة
[هوی – عبد] :
كُلَّمَا هَوُوا شَيْئاً عَبَدُوهُ = هَوَاهُ فَعَبَدَهُ
وَ لَكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعْمَ الرَّجُلُ الَّذِي جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّهِ وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِي رِضَى اللَّهِ
أَمَّا الَّذِي أَرْضَى قَضَاءَهُ فَعَقْلُكَ
وَ أَمَّا الَّذِي أَنَا مُشْفِقٌ مِنْهُ فَهَوَاكَ
يَا جَابِرُ لَوْ كُنَّا نُفْتِي النَّاسَ بِرَأْيِنَا وَ هَوَانَا لَكُنَّا مِنَ الْهَالِكِينَ
وَ اللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَ لَا نَعْمَلُ بِآرَائِنَا وَ لَا نَقُولُ إِلَّا مَا قَالَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَل
وَ لَا حِجَابَ أَظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَيْنَ الْعَبْدِ وَ بَيْنَ الرَّبِّ مِنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَى
وَ كَمْ عَنْ [مِنْ] عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوًى أَمِيرٍ
« … الْهَوَى يَقْظَانُ وَ الْعَقْلُ نَائِم … »
وَ الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْلِ
[عقل – هوی] :
هوای نفس مطمئنه اهل یقین، همان عقل رشد نموده به سبب یاد معالم ربانی است که خواسته هایش جز نور علم آل محمد ع هیچ چیز دیگری نیست و شاکر به همین نعمت است و بس …
بر عکس ، هوای نفس قلوب اهل شک «الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْلِ» میل به گناه دارند نه به نور ولایت و عمل صالح.
« [مصباح الشريعة]
قَالَ الصَّادِقُ ع:
الْعَاقِلُ مَنْ كَانَ ذَلُولًا عِنْدَ إِجَابَةِ الْحَقِّ مُنْصِفاً بِقَوْلِهِ
جَمُوحاً عِنْدَ الْبَاطِلِ خَصْماً بِقَوْلِهِ
يَتْرُكُ دُنْيَاهُ وَ لَا يَتْرُكُ دِينَهُ
وَ دَلِيلُ الْعَاقِلِ شَيْئَانِ
صِدْقُ الْقَوْلِ وَ صَوَابُ الْفِعْلِ
وَ الْعَاقِلُ لَا يَتَحَدَّثُ بِمَا يُنْكِرُهُ الْعَقْلُ
وَ لَا يَتَعَرَّضُ لِلتُّهَمَةِ
وَ لَا يَدَعُ مُدَارَاةَ مَنِ ابْتُلِيَ بِهِ
وَ يَكُونُ الْعِلْمُ دَلِيلَهُ فِي أَعْمَالِهِ
وَ الْحِلْمُ رَفِيقَهُ فِي أَحْوَالِهِ
وَ الْمَعْرِفَةُ تُعِينُهُ فِي مَذَاهِبِهِ
وَ الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْلِ
وَ مُخَالِفُ الْحَقِّ وَ قَرِينُ الْبَاطِلِ
وَ قُوَّةُ الْهَوَى مِنَ الشَّهْوَةِ
وَ أَصْلُ عَلَامَاتِ الشَّهْوَةِ أَكْلُ الْحَرَامِ وَ الْغَفْلَةُ عَنِ الْفَرَائِضِ وَ الِاسْتِهَانَةُ بِالسُّنَنِ وَ الْخَوْضُ فِي الْمَلَاهِي.»
[منافق – هوی]:
اهل شک اهل نفاق و اهل تمایلات نفسانی به گناه هستند.
« وَ النِّفَاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ
عَلَى الْهَوَى وَ الْهُوَيْنَا وَ الْحَفِيظَةِ وَ الطَّمَعِ
فَالْهَوَى مِنْ ذَلِكَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ
عَلَى الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الْعِصْيَانِ
فَمَنْ بَغَى كَثُرَتْ غَوَائِلُهُ وَ تَخَلَّى مِنْهُ وَ نُصِرَ عَلَيْهِ
وَ مَنِ اعْتَدَى لَمْ تُؤْمَنْ بَوَائِقُهُ وَ لَمْ يَسْلَمْ قَلْبُهُ
وَ مَنْ لَمْ يَعْدِلْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ خَاضَ فِي الْحَسَرَاتِ وَ سَبَحَ فِيهَا
وَ مَنْ عَصَى ضَلَّ عَمْداً بِلَا عُذْرٍ وَ لَا حُجَّةٍ »
[ تقابل دو هوا – «هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ»]:
این حدیث برای واژه هوی که معنای میل از آن استنباط می شود زیباست !
تمایل به نور ولایت یا تمایل به گناه، هر دو کار هوای نفس است، تا این نفس نفس مذموم امارة بالسوء اهل شک باشد، یا نفس ممدوح و مطمئنه اهل یقین!
« يَا هِشَامُ
لَا يَكُونُ الرَّجُلُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ خَائِفاً رَاجِياً
وَ لَا يَكُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتَّى يَكُونَ عَامِلًا لِمَا يَخَافُ وَ يَرْجُو
يَا هِشَامُ
قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ قُدْرَتِي وَ بَهَائِي وَ عُلُوِّي فِي مَكَانِي
لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ الْغِنَى فِي نَفْسِهِ
وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ
وَ كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ
وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ.»
[حدیث رویدا – عقل و هوی]:
« أَ مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ أَوْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ »] :
این قشنگه «هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّهِ»:
یعنی دلخواهها و تمناهایت همسو با نور ولایت محمد ع و آل محمد ع باشد و چیزی رو بخواهی که اونها می خواهند لذا اونها هم چیزی رو که تو بخواهی – اگر به مصلحتت باشد – خواهند خواست.
[عقل – هوی]:
«وَ لِلنُّفُوسِ خَوَاطِرُ لِلْهَوَى وَ الْعُقُولُ تَزْجُرُ وَ تَنْهَى»
«الْهَوَى يَهْوِي بِصَاحِبِ الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْلِ الْهَوَى»
«لِهَوَاهُمْ وَ قُلُوبِهِمْ»:
[اینکه هوی و قلب پشت سر هم اومده زیباست:
تمایلات «هوی»، همان دلخواههای قلوب است] :
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ
فَمِنْ رِفْقِهِ بِعِبَادِهِ تَسْلِيلُهُ أَضْغَانَهُمْ وَ مُضَادَّتُهُمْ « في بعض النسخ [و مضادته] » لِهَوَاهُمْ وَ قُلُوبِهِمْ
وَ مِنْ رِفْقِهِ بِهِمْ أَنَّهُ يَدَعُهُمْ عَلَى الْأَمْرِ يُرِيدُ إِزَالَتَهُمْ عَنْهُ رِفْقاً بِهِمْ لِكَيْلَا تَلْقَى عَلَيْهِمْ عُرَى الْإِيمَانِ وَ مُثَاقَلَتُهُ جُمْلَةً وَاحِدَةً فَيَضْعُفُوا
فَإِذَا أَرَادَ ذَلِكَ نَسَخَ الْأَمْرَ بِالْآخَرِ فَصَارَ مَنْسُوخاً .»
+ « عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ
وَ مِنْ رِفْقِهِ بِكُمْ تَسْلِيلُ أَضْغَانِكُمْ وَ مُضَادَّةِ قُلُوبِكُمْ
وَ إِنَّهُ لَيُرِيدُ تَحْوِيلَ الْعَبْدِ عَنِ الْأَمْرِ فَيَتْرُكُهُ عَلَيْهِ حَتَّى يُحَوِّلَهُ بِالنَّاسِخِ كَرَاهِيَةَ تَثَاقُلِ الْحَقِّ عَلَيْهِ . »
[هوی – تغییر قبله – مصلحت – اتباع] :
«هَوَى أَهْلِ مَكَّةَ كَانَ فِي الْكَعْبَةِ … هَوَى أَهْلِ الْمَدِينَةِ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ»
همینکه به یه چیزی علاقهمند میشی، فورا مافوقت برای اینکه دل به تمنا نبندی و مافوق رو فراموش کنی، فورا شرایط رو عوض میکنه تا عادت به پرستش غیر مافوق پیدا نکنی و مدام عاشق صاحب نعمت باشی نه دلباخته نعمتها!
« [تفسير الإمام عليه السلام]:
قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
قَالَ الْإِمَامُ ع
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ بِأَنْ نَرْفَعَ حُكْمَهَا أَوْ نُنْسِها بِأَنْ نَرْفَعَ رَسْمَهَا وَ قَدْ تُلِيَ وَ عَنِ الْقُلُوبِ حِفْظَهَا وَ عَنْ قَلْبِكَ يَا مُحَمَّدُ كَمَا قَالَ: سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ أَنْ يُنْسِيَكَ فَرَفَعَ عَنْ قَلْبِكَ ذِكْرَهُ نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها يَعْنِي بِخَيْرٍ لَكُمْ فَهَذِهِ الثَّانِيَةُ أَعْظَمُ لِثَوَابِكُمْ وَ أَجَلُّ لِصَلَاحِكُمْ مِنَ الْآيَةِ الْأُولَى الْمَنْسُوخَةِ أَوْ مِثْلِها أَيْ مِثْلِهَا فِي الصَّلَاحِ لَكُمْ لِأَنَّا لَا نَنْسَخُ وَ لَا نُبَدِّلُ إِلَّا وَ غَرَضُنَا فِي ذَلِكَ مَصَالِحُكُمْ
ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فَلِأَنَّهُ قَدِيرٌ يَقْدِرُ عَلَى النَّسْخِ وَ غَيْرِهِ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَالِمُ بِتَدْبِيرِهَا وَ مَصَالِحِهَا هُوَ يُدَبِّرُكُمْ بِعِلْمِهِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍ بِإِصْلَاحِكُمْ إِذْ كَانَ الْعَالِمُ بِالْمَصَالِحِ هُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دُونَ غَيْرِهِ وَ لا نَصِيرٍ وَ مَا لَكُمْ نَاصِرٌ يَنْصُرُكُمْ مِنْ مَكْرِهِ إِنْ أَرَادَ اللَّهُ إِنْزَالَهُ بِكُمْ أَوْ عَذَابِهِ إِنْ أَرَادَ إِحْلَالَهُ لَكُمْ
وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ وَ مِمَّا قَدَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّسْخُ وَ التَّنْزِيلُ لِمَصَالِحِكُمْ وَ مَنَافِعِكُمْ لِتُؤْمِنُوا وَ يَتَوَفَّرَ عَلَيْكُمُ الثَّوَابُ بِالتَّصْدِيقِ بِهَا فَهُوَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ مِمَّا فِيهِ صَلَاحُكُمْ وَ الْخِيَرَةُ لَكُمْ ثُمَّ قَالَ: أَ لَمْ تَعْلَمْ يَا مُحَمَّدُ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَهُوَ يَمْلِكُهُمَا بِقُدْرَتِهِ وَ يَصْرِفُهُمَا تَحْتَ مَشِيئَتِهِ لَا مُقَدِّمَ لِمَا أَخَّرَ وَ لَا مُؤَخِّرَ لِمَا قَدَّمَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ ما لَكُمْ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ وَ الْمُكَذِّبِينَ بِمُحَمَّدٍ ص وَ الْجَاحِدِينَ نَسْخَ الشَّرَائِعِ مِنْ دُونِ اللَّهِ سِوَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ وَلِيٍ يَلِي مَصَالِحَكُمْ إِنْ لَمْ يَدُلَّكُمْ رَبُّكُمْ لِلْمَصَالِحِ وَ لا نَصِيرٍ يَنْصُرُكُمْ مِنَ اللَّهِ يَدْفَعُ عَنْكُمْ عَذَابَهُ
قَالَ ع وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا كَانَ بِمَكَّةَ أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يَتَوَجَّهَ نَحْوَ الْبَيْتِ الْمُقَدَّسِ فِي صَلَاتِهِ وَ يَجْعَلَ الْكَعْبَةَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا إِذَا أَمْكَنَ وَ إِذَا لَمْ يَتَمَكَّنْ اسْتَقْبَلَ الْبَيْتَ الْمُقَدَّسَ كَيْفَ كَانَ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَفْعَلُ ذَلِكَ طُولَ مُقَامِهِ بِهَا ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً فَلَمَّا كَانَ بِالْمَدِينَةِ وَ كَانَ مُتَعَبِّداً بِاسْتِقْبَالِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ اسْتَقْبَلَهُ وَ انْحَرَفَ عَنِ الْكَعْبَةِ سَبْعَةَ عَشَرَ شَهْراً أَوْ سِتَّةَ عَشَرَ شَهْراً وَ جَعَلَ قَوْمٌ مِنْ مَرَدَةِ الْيَهُودِ يَقُولُونَ وَ اللَّهِ مَا دَرَى مُحَمَّدٌ كَيْفَ صَلَّى حَتَّى صَارَ يَتَوَجَّهُ إِلَى قِبْلَتِنَا وَ يَأْخُذُ فِي صَلَاتِهِ بِهُدَانَا وَ نُسُكِنَا فَاشْتَدَّ ذَلِكَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص لِمَا اتَّصَلَ بِهِ عَنْهُمْ وَ كَرِهَ قِبْلَتَهُمْ وَ أَحَبَّ الْكَعْبَةَ
فَجَاءَهُ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ لَوَدِدْتُ لَوْ صَرَفَنِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ بَيْتِ الْمَقْدِسِ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَدْ تَأَذَّيْتُ بِمَا يَتَّصِلُ بِي مِنْ قِبَلِ الْيَهُودِ مِنْ قِبْلَتِهِمْ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ فَاسْأَلْ رَبَّكَ أَنْ يُحَوِّلَكَ إِلَيْهَا فَإِنَّهُ لَا يَرُدُّكَ عَنْ طَلِبَتِكَ وَ لَا يُخَيِّبُكَ مِنْ بُغْيَتِكَ فَلَمَّا اسْتَتَمَّ دُعَاؤُهُ صَعِدَ جَبْرَئِيلُ ثُمَّ عَادَ مِنْ سَاعَتِهِ فَقَالَ اقْرَأْ يَا مُحَمَّدُ قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ الْآيَاتِ فَقَالَتِ الْيَهُودُ عِنْدَ ذَلِكَ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ جَوَابٍ فَقَالَ: قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ وَ هُوَ يَمْلِكُهُمَا وَ تَكْلِيفُهُ التَّحَوُّلَ إِلَى جَانِبٍ كَتَحْوِيلِهِ لَكُمْ إِلَى جَانِبٍ آخَرَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ هُوَ مَصْلَحَتُهُمْ وَ تُؤَدِّيهِمْ طَاعَتُهُمْ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ الْقِبْلَةُ بَيْتُ الْمَقْدِسِ قَدْ صَلَّيْتَ إِلَيْهَا أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ تَرَكْتَهَا الْآنَ أَ فَحَقّاً كَانَ مَا كُنْتَ عَلَيْهِ فَقَدْ تَرَكْتَهُ إِلَى بَاطِلٍ فَإِنَّمَا يُخَالِفُ الْحَقُّ الْبَاطِلَ أَوْ بَاطِلًا كَانَ ذَلِكَ فَقَدْ كُنْتَ عَلَيْهِ طُولَ هَذِهِ الْمُدَّةِ فَمَا يُؤْمِنُنَا أَنْ تَكُونَ الْآنَ عَلَى بَاطِلٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَلْ ذَلِكَ كَانَ حَقّاً وَ هَذَا حَقٌّ يَقُولُ اللَّهُ قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ إِذَا عَرَفَ صَلَاحَكُمْ يَا أَيُّهَا الْعِبَادُ فِي اسْتِقْبَالِ الْمَشْرِقِ أَمَرَكُمْ بِهِ وَ إِذَا عَرَفَ صَلَاحَكُمْ فِي اسْتِقْبَالِ الْمَغْرِبِ أَمَرَكُمْ بِهِ وَ إِنْ عَرَفَ صَلَاحَكُمْ فِي غَيْرِهِمَا أَمَرَكُمْ بِهِ فَلَا تُنْكِرُوا تَدْبِيرَ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ قَصْدَهُ إِلَى مَصَالِحِكُمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَقَدْ تَرَكْتُمُ الْعَمَلَ فِي يَوْمِ السَّبْتِ ثُمَّ عَمِلْتُمْ بَعْدَهُ سَائِرَ الْأَيَّامِ ثُمَّ تَرَكْتُمُوهُ فِي السَّبْتِ ثُمَّ عَمِلْتُمْ بَعْدَهُ أَ فَتَرَكْتُمُ الْحَقَّ إِلَى بَاطِلٍ أَوِ الْبَاطِلَ إِلَى حَقٍّ أَوِ الْبَاطِلَ إِلَى بَاطِلٍ أَوِ الْحَقَّ إِلَى حَقٍّ قُولُوا كَيْفَ شِئْتُمْ فَهُوَ قَوْلُ مُحَمَّدٍ ص وَ جَوَابُهُ لَكُمْ قَالُوا بَلْ تَرْكُ الْعَمَلِ فِي السَّبْتِ حَقٌّ وَ الْعَمَلُ بَعْدَهُ حَقٌّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَكَذَلِكَ قِبْلَةُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ فِي وَقْتِهِ حَقٌّ ثُمَّ قِبْلَةُ الْكَعْبَةِ فِي وَقْتِهِ حَقٌّ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَ فَبَدَا لِرَبِّكَ فِيمَا كَانَ أَمَرَكَ بِهِ بِزَعْمِكَ مِنَ الصَّلَاةِ إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ حَتَّى نَقَلَكَ إِلَى الْكَعْبَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا بَدَا لَهُ عَنْ ذَلِكَ فَإِنَّهُ الْعَالِمُ بِالْعَوَاقِبِ وَ الْقَادِرُ عَلَى الْمَصَالِحِ لَا يَسْتَدْرِكُ عَلَى نَفْسِهِ غَلَطاً وَ لَا يَسْتَحْدِثُ رَأْياً يُخَالِفُ الْمُتَقَدِّمَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ وَ لَا يَقَعُ عَلَيْهِ أَيْضاً مَانِعٌ يَمْنَعُهُ مِنْ مُرَادِهِ وَ لَيْسَ يَبْدُو وَ إِلَّا لِمَا كَانَ هَذَا وَصْفَهُ وَ هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ مُتَعَالٍ عَنْ هَذِهِ الصِّفَاتِ عُلُوّاً كَبِيراً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيُّهَا الْيَهُودُ أَخْبِرُونِي عَنِ اللَّهِ أَ لَيْسَ يُمْرِضُ ثُمَّ يُصِحُّ وَ يُصِحُّ ثُمَّ يُمْرِضُ أَ بَدَا لَهُ فِي ذَلِكَ أَ لَيْسَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ أَ بَدَا لَهُ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا لَا قَالَ فَكَذَلِكَ اللَّهُ تَعَبَّدَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً بِالصَّلَاةِ إِلَى الْكَعْبَةِ بَعْدَ أَنْ تَعَبَّدَهُ بِالصَّلَاةِ إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ مَا بَدَا لَهُ فِي الْأَوَّلِ ثُمَّ قَالَ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَأْتِي بِالشِّتَاءِ فِي أَثَرِ الصَّيْفِ وَ الصَّيْفِ فِي أَثَرِ الشِّتَاءِ أَ بَدَا لَهُ فِي كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ ذَلِكَ قَالُوا لَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَكَذَلِكَ لَمْ يَبْدُ لَهُ فِي الْقِبْلَةِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَ لَيْسَ قَدْ أَلْزَمَكُمْ فِي الشِّتَاءِ أَنْ تَحْتَرِزُوا مِنَ الْبَرْدِ بِالثِّيَابِ الْغَلِيظَةِ وَ أَلْزَمَكُمْ فِي الصَّيْفِ أَنْ تَحْتَرِزُوا مِنَ الْحَرِّ فَبَدَا لَهُ فِي الصَّيْفِ حَتَّى أَمَرَكُمْ بِخِلَافِ مَا كَانَ أَمَرَكُمْ بِهِ فِي الشِّتَاءِ قَالُوا لَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَكَذَلِكَ اللَّهُ تَعَبَّدَكُمْ فِي وَقْتٍ لِصَلَاحٍ يَعْلَمُهُ بِشَيْءٍ ثُمَّ تَعَبَّدَكُمْ فِي وَقْتٍ آخَرَ لِصَلَاحٍ آخَرَ يَعْلَمُهُ بِشَيْءٍ آخَرَ وَ إِذَا أَطَعْتُمُ اللَّهَ فِي الْحَالَتَيْنِ اسْتَحْقَقْتُمْ ثَوَابَهُ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ يَعْنِي إِذَا تَوَجَّهْتُمْ بِأَمْرِهِ فَثَمَّ الْوَجْهُ الَّذِي تَقْصِدُونَ مِنْهُ اللَّهَ وَ تَأْمُلُونَ ثَوَابَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ «1» أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِينَ فَقِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلِمَ أَمَرَ بِالْقِبْلَةِ الْأُولَى فَقَالَ لِمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها وَ هِيَ بَيْتُ الْمَقْدِسِ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ إِلَّا لِنَعْلَمَ ذَلِكَ مِنْهُ وُجُوداً بَعْدَ أَنْ عَلِمْنَاهُ سَيُوجَدُ وَ ذَلِكَ أَنَّ هَوَى أَهْلِ مَكَّةَ كَانَ فِي الْكَعْبَةِ فَأَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُبَيِّنَ مُتَّبِعَ مُحَمَّدٍ ص مِنْ مُخَالِفِيهِ بِاتِّبَاعِ الْقِبْلَةِ الَّتِي كَرِهَهَا وَ مُحَمَّدٌ ص يَأْمُرُ بِهَا وَ لَمَّا كَانَ هَوَى أَهْلِ الْمَدِينَةِ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ أَمَرَهُمْ بِمُخَالَفَتِهَا وَ التَّوَجُّهِ إِلَى الْكَعْبَةِ لِيُبَيِّنَ مَنْ يُوَافِقُ مُحَمَّداً فِيمَا يَكْرَهُهُ فَهُوَ مُصَدِّقُهُ وَ مُوَافِقُهُ
ثُمَّ قَالَ:
وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ إِنَّمَا كَانَ التَّوَجُّهُ إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ كَبِيرَةً إِلَّا عَلَى مَنْ يَهْدِي اللَّهُ فَعَرَفَ أَنَّ اللَّهَ يُتَعَبَّدُ بِخِلَافِ مَا يُرِيدُهُ الْمَرْءُ لِيَبْتَلِيَ طَاعَتَهُ فِي مُخَالَفَةِ هَوَاهُ. »
[سلما لرجل – تهوی الیهم] :
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ يَا دَاوُدُ
تُرِيدُ وَ أُرِيدُ وَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ
فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِيدُ أَعْطَيْتُكَ مَا تُرِيدُ
وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِيدُ أَتْعَبْتُكَ فِيمَا تُرِيدُ ثُمَّ لَا يَكُونُ إِلَّا مَا أُرِيدُ.
عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ:
يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّي
لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي قَلْبِهِ وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ وَ كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِ وَ أَتَتْهُ الدُّنْيَا وَ هِيَ رَاغِمَةٌ
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي فِي عُلُوِّ مَكَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَايَ إِلَّا قَطَعْتُ رَجَاهُ وَ لَمْ أَرْزُقْهُ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ خُطَبِهِ أَوْ مَوَاعِظِهِ :
أَيُّهَا النَّاسُ لَا يَشْغَلَنَّكُمْ دُنْيَاكُمْ عَنْ آخِرَتِكُمْ فَلَا تُؤْثِرُوا هَوَاكُمْ عَلَى طَاعَةِ رَبِّكُمْ وَ لَا تَجْعَلُوا أَيْمَانَكُمْ ذَرِيعَةً إِلَى مَعَاصِيكُمْ وَ حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ مَهِّدُوا لَهَا قَبْلَ أَنْ تُعَذَّبُوا وَ تَزَوَّدُوا لِلرَّحِيلِ قَبْلَ أَنْ تُزْعَجُوا فَإِنَّهَا مَوْقِفُ عَدْلٍ وَ اقْتِضَاءِ حَقٍّ وَ سُؤَالٍ عَنْ وَاجِبٍ وَ قَدْ أَبْلَغَ فِي الْإِعْذَارِ مَنْ تَقَدَّمَ بِالْإِنْذَارِ. »
@@@
حسود، برای رسیدن به تمنّاهای خودش، از شیطان کمک میگیرد «و مردانى از آدميان به مردانى از جنّ پناه مىبردند».
[سورة الجن (۷۲): الآيات ۱ الى ۱۰]
«وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً (۶) + «يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالاً»
و مردانى از آدميان به مردانى از جنّ پناه مىبردند و بر سركشى آنها مىافزودند.»
پناهندگی به شیطان!
پناهجویان به تاریکی!
پناهنده به شیطان در واقع تابعیت او را می پذیرد و به او پناهنده می شود.
تابعیت نور یا تابعیت تاریکی؟!
+ مقاله «دوراهی سخت!».
حسود ترجیح میدهد با محروم نمودن خود از تابعیت نور، از تابعیت تاریکی بهرهمند گردد.
«نورتو چند میفروشی؟!»
محروم از نور، پناهنده به تاریکی!
درخواست کمک از شیطان!
حسود، اینگونه خودش با دست خودش، خودش را به شیطان تسلیم میکند و شیطان بر او مسلط شده و او را تسخیر میکند.
+ مقاله «شیطان می خواهد تمرکزت را بهم بزند!»
«تسخیرشدگی شیطانی!»، «Demonic possession»: به حالتی گفته میشود که تصور میشود طی آن، اشخاص توسط موجودات شرور فراطبیعی تسخیر شدهاند و معمولاً ارواح پلید یا شیطان، مسبب آن دانسته میشوند. اینجاست که تغییر شخصیت رخ میدهد.
شیطان به حسودی که خواهان تمناهای خودشه میگه به این شرط بهت پناهندگی میدم و قول میدم تمناهاتو برآورده کنم که منو حاکم دنیای قلب خودت بکنی! با این شرط، تو رو میپذیرم!
«… وَ طَبَقَةٌ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ شَأْنُهُمُ الرَّدُّ عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ دَفْعُ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ …، و گروهى كه شيطان بر آنان چيره و غالب گشته، و به جهت حسادتى كه دارند كارشان انكار اهل حقّ و دفع حقّ به باطل است.» در حالیکه اهل نور، به شیطان باج نمیده: «الْمُسْتَبْصِرُ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ مُتَمَسِّكٌ بِالْحَقِّ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ الْأَصْلِ غَيْرُ شَاكٍّ وَ لَا مُرْتَابٍ لَا يَجِدُ عَنِّي مَلْجَأً، يكى صاحب بصيرت و بينائى كه به راه نجات بوده و به حقّ چنگ زده، و به فرع حقيقت درآويخته است، بىآنكه شكّ و ترديدى داشته باشد، و جز من هيچ پناهى نجويد.»
اینجوری حسود میره در استحواذ شیطان!
«حَاذَ الإبلَ: سَاقَها سُوقاً عَنيفاً، به زور هُلِش داد!»
و اینجوری خروج از نور و پناهندگی به تاریکی برای حسودی که نخواست راضی به تقدیراتش بشه و برای رسیدن به تمناهای خودش لجاجت کرد، بوقوع می پیوندد: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ».
در واقع حسود، تابعیت و ملّیّت شیطانی را بر تابعیت و ملیت رحمانی ترجیح می دهد. و عضویت ثابت و دائمی و همیشگی با اَجنّة و اهل نار – «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ» – را اخذ میکند: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ».
شیطان، پناهپذیر حسودان!
شیطان از واجدین شرایط عضو می پذیرد و شرط اصلی، فرار از تقدیرات و پیجوی تمناها بودن است و این یعنی داشتن عیب حسد قوی و فعال که حاضر نیست تن به درمان نورانی تقدیراتش بدهد. و این یعنی دیوانگی: «إِنَّمَا الْمَجْنُونُ مَنْ آثَرَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ». دیوونه مگه شاخ و دم داره؟!
مرز عقل و جنون، همین تمناها و تقدیرات است!
دیوانه کسی است که خود را از نور محروم میکند و به تاریکی پناه می برد!
لغتنامه دهخدا:
دیوانه، صفت نسبی است از: [دیو + انه]: مانند دیو. همچون دیو. کسی که منسوب و مشابه دیوان باشد در صدور حرکات ناملائم.
قلب سلیم، همچنانکه نور مستور بهشت را با قلب خود حس میکند «الجنّة»، تاریکی تکلمات و وسوسه های شیاطین جن و انس را نیز با قلب خود می فهمد و از آن به خدای مهربان خویش پناه میبرد.
واژه «الجِنّ» هم اشاره به تلاش مستور و پوشیده و پنهانی شیطان برای جلب اعضای جدید است «إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ».
به این خروج از نور و پناهندگی به تاریکی، میگن فسق اهل حسادت «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً (50)»
حسود تا میتونه تلاش میکنه این دو تابعیتی بودن خودشو حفظ و پنهان کنه «إِنَّ الْمُنافِقِينَ … مُذَبْذَبينَ»، اما بالاخره خدا یه روزی دستشو رو میکنه مثل رو شدن دست شیطان در داستان سجده ملائکه بر آدم، که شیطان، شخصیت واقعی خودشو سالها بین ملائکه مخفی کرده بود و دو تابعیتی بودن خودشو حفظ و پنهان کرده بود تا اینکه خدا ارادهاش تعلق گرفت که دستشو رو کنه.
حسودِ مذبذب، در اعتقاد قلبی خودش و باور درونی خودش، اضطراب داره! آروم و قرار نداره! «وَ يَضْطَرِبَ مِنِ اعْتِقَادِهِ قَلْبُهُ».
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۴۲ الى ۱۴۳]
إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۴۲)
منافقان، با خدا نيرنگ مىكنند، و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد ؛ و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا مىكنند و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند.
مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (۱۴۳)
ميانِ آن [دو گروه] دو دلند؛ نه با اينانند و نه با آنان. و هر كه را خدا گمراه كند، هرگز راهى براى [نجات] او نخواهى يافت.
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۱۲ الى ۱۱۳]
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (۱۱۲)
و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مىكنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.
وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ (۱۱۳)
و [چنين مقرر شده است] تا دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند به آن [سخن باطل] بگرايد و آن را بپسندد، و تا اينكه آنچه را بايد به دست بياورند، به دست آورند.
امام سجاد علیه السلام:
اللَّهُمَّ … وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ سُوءِ السَّرِيرَةِ،
وَ احْتِقَارِ الصَّغِيرَةِ،
وَ أَنْ يَسْتَحْوِذَ عَلَيْنَا الشَّيْطَانُ،
أَوْ يَنْكُبَنَا الزَّمَانُ،
أَوْ يَتَهَضَّمَنَا السُّلْطَان.
بار خدايا … و پناه میبريم به تو از بدى راز نهفته در دل
و از كوچك شمردن گناه خرد
و از اينكه شيطان بر ما دست يابد،
يا روزگار ما را بدبخت گرداند،
يا پادشاه بر ما ستم نمايد.
امير المؤمنين عليه السلام براى مردم سخنرانى كرد و فرمود:
أَيُّهَا اَلنَّاسُ
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ
يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اَللَّهِ
يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالاً
فَلَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى
وَ لَوْ أَنَّ اَلْحَقَّ خَلَصَ لَمْ يَكُنِ اِخْتِلاَفٌ
وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيَجِيئَانِ مَعاً
فَهُنَالِكَ اِسْتَحْوَذَ اَلشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ
وَ نَجَا اَلَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى.
اى مردم
جز این نیست، که آغاز پیدایش فتنهها پیروی از هواهای نفسانی است
و نیز بدعتهایی که گذاشته میشود، بدعتهایی برخلاف کتاب خدا.
آنگاه کسانی، کسان دیگر را در اموری، که مخالف دین خداست، یاری میکنند
اگر باطل با حق نمیآمیخت بر جویندگان حق پنهان نمیماند
و اگر حق به باطل پوشیده نمی گشت، زبان معاندان از طعن بریده میشد.
ولی همواره پارهای از حق و پارهای از باطل درهم می آمیزند.
در چنین حالی، شیطان بر دوستان خود مستولی میشود.
تنها کسانی رهایی مییابند که الطاف الهی شامل حالشان شده باشد.
(1) حسدِ خودت (2) تلاش شیطان
«هوی» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«هوی یعنی میل»، «عَلَی هَواک: یعنی باب میل تو!»
«هوای نفس» همون «تمنّا» و همون« حسد» است.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]
«تمنّای حسود – القای شیطان – نسخ رحمان»
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ
إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ
فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ
ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۲)
امام على عليه السّلام:
مَنِ اِسْتَفَادَهُ هَوَاهُ اِسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ اَلشَّيْطَان.
هر که از هواى نفسش بهره برد، شیطان بر او غلبه کند.
الْهَوَى قَرِينٌ مُهْلِكٌ.
هوای نفس،همراه کشنده ای است.
هَلَكَ مَنْ أَضَلَّهُ الْهَوَى وَ اسْتَقَادَهُ الشَّيْطَانُ إِلَى سَبِيلِ الْعَمَى.
هلاک شده کسی که هوای نفس او را گمراه کرده و شیطان او را به گمراهی کشیده است.
هَوَاكَ أَعْدَى عَلَيْكَ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ فَاغْلِبْهُ وَ إِلَّا أَهْلَكَكَ
هوای نفس از هر دشمنی برای تو دشمن تر است؛پس بر او چیره شو در غیر این صورت تو را هلاک کند.
لَا تُرَخِّصْ لِنَفْسِكَ فِي مُطَاوَعَةِ الْهَوَى وَ إِيثَارِ لَذَّاتِ الدُّنْيَا
فَيَفْسُدَ دِينُكَ وَ لَا يَصْلُحَ وَ تَخْسُرَ نَفْسُكَ وَ لَا تَرْبَحَ
نفست را در دنباله روی هوای نفس و زیاده روی در لذتهای دنیا رخصت مده؛
زیرا دین تو را تباه می کند و به صلاح نمی آورد و به نفس تو زیان رساند و برای تو سودی ندارد.
إِنْ لَمْ تَرْدَعْ نَفْسَكَ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا تُحِبُّ مَخَافَةَ مَكْرُوهِهِ
سَمَتْ بِكَ الْأَهْوَاءُ إِلَى كَثِيرٍ مِنَ الضَّرَرِ
اگر نفست را از آنچه خوش میداری باز نداری از ترس این که مبادا ناراحت شود،
هواهای نفسانی تو را به زیانهای بسیار بکشاند.
نِعْمَ عَوْنُ الشَّيْطَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى
دنباله روی هوای نفس، خوب یاوری برای شیطان است.
مشتقات ریشۀ «هوی» در آیات قرآن:
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ (87)
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ (120)
وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمينَ (145)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً (135)
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (48)
وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُصيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ (49)
لَقَدْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يَقْتُلُونَ (70)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبيلِ (77)
قُلْ إِنِّي نُهيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدينَ (56)
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمينَ (71)
وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدينَ (119)
قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ هُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ (150)
وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (176)
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ (37)
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37)
مُهْطِعينَ مُقْنِعي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ (43)
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (28)
فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى (16)
كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي فَقَدْ هَوى (81)
حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوي بِهِ الرِّيحُ في مَكانٍ سَحيقٍ (31)
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ (71)
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً (43)
فَإِنْ لَمْ يَسْتَجيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (50)
بَلِ اتَّبَعَ الَّذينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ (29)
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (26)
فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ (15)
ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى شَريعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ (18)
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (23)
أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (14)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (16)
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى (1)
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3)
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى (23)
وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53)
وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ (3)
وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى (40)
فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ (9)