Be proud of your light!
«فخر»، در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»
در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد»، است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الناقة الفَخور: العظيمة الضَّرْع القليلةُ الدَّرِّ»
«شتر مادهای که پستانهای بزرگی داره، اما از شیر خبری نیست!»
«الفَخَّار: كوزه سفالی، وقتی خوب درون کوره میپزه، مثل طبل تو خالی صدا میده!»
بقول ترکها: «هیکله وار ، غیرته یُخ»
فخر مذموم یعنی حسود به چیزی افتخار میکنه که به چشم او خیلی مهم و خوبه (تمنّا)،
اما در واقع بیارزشه، چون محتوای نورانی نداره!
حسود، به چیزی غیر از نور، مینازه و افتخار میکنه!
اما اهل نور، به نور افتخار میکنه.
از اینکه قبض و بسط قلبشو میفهمه، خوشحاله.
آیا از اینکه با قبضِ نورِ قلبش، پی به اشتباهش میبره و در صدد اصلاحش بر میاد و از فجایع بعدی پیشگیری میکنه، این جای خوشحالی نداره؟!
سعادت یعنی همین!
به نورِت افتخار کن!
امام رضا علیه السلام:
«بِالْعُبُودِيَّةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَفْتَخِرُ»
«به پرستش خدا افتخار ميكنم.»
امام علی علیه السلام:
«إِلَهِي … وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً»
«خدايا براى من از نظر افتخار كفايت مىكند كه تو پروردگار من باشى.»
+ «اعتماد به نور، اعتماد به نفس است!»
+ «وثق – به نور اعتماد کنید!»
به نورِ حکمت، که با قلبت میفهمی، افتخار کن!
«وَ فِي التَّوْرَاةِ:
عَظِّمِ الْحِكْمَةَ
فَإِنِّي لَا أَجْعَلُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِ أَحَدٍ إِلَّا وَ أَرَدْتُ أَنْ أَغْفِرَ لَهُ
فَتَعَلَّمْهَا ثُمَّ اعْمَلْ بِهَا ثُمَّ ابْذُلْهَا
كَيْ تَنَالَ بِذَلِكَ كَرَامَتِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»
خداوند به موسی(ع) فرمود:
حکمت را بزرگ دار،
من حکمت را در دل کسی نمینهم، جز آنکه میخواهم وی را ببخشایم.
پس حکمت آموز و سپس بدان عمل کن و پس از آن، به دیگران بیاموز تا به کرامت من در دنیا و آخرت نایل شوی.
فخر مذموم:
«آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ»
«إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ …وَ قِلَّةُ الْفَخْرِ»
حسود به چیزهای بیارزش افتخار میکنه:
«عَلَامَةُ الْمُسْرِفِ … الْفَخْرُ بِالْبَاطِلِ»
أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ!
در داستان سجده ملائکه بر آدم علیه السلام، شیطان، در برابر نور علم و حکمت آدم ع،
به چی افتخار کرد و به چی نازید که سجده نکرد؟!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۲ الى ۱۳]
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (۱۲)
فرمود: «چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى؟»
گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل آفريدى.»
قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرينَ (۱۳)
فرمود: «از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد كه در آن [جايگاه] تكبّر نمايى. پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى.»
[سورة ص (۳۸): الآيات ۷۱ الى ۸۳]
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ (۷۱)
آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفريد.
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (۷۲)
پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجدهكنان براى او [به خاك] بيفتيد.»
فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (۷۳)
پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند.
إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (۷۴)
مگر ابليس [كه] تكبّر نمود و از كافران شد.
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ (۷۵)
فرمود: «اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبّر نمودى يا از [جمله] برترىجويانى؟»
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (۷۶)
گفت:
«من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل آفريدهاى.»
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (۷۷)
فرمود: «پس، از آن [مقام] بيرون شو، كه تو راندهاى.
وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ (۷۸)
و تا روز جزا لعنت من بر تو باد.»
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (۷۹)
گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى كه برانگيخته مىشوند مهلت ده.»
قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (۸۰)
فرمود: «در حقيقت، تو از مهلتيافتگانى،
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (۸۱)
تا روز معيّنِ معلوم.»
قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (۸۲)
[شيطان] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مىبرم،
إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (۸۳)
مگر آن بندگان پاكدل تو را.»
شیطان هم خلقتش از گِل است!
مَا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا مِنْ طِينٍ!
+ «نور، مقیاس اندازهگیری!»
یک نکته بسیار مهم علمی از این حدیث و آیه استنباط می شود که امام صادق علیه السلام آن را روشن فرمودند:
امام صادق علیه السلام:
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكَ فِي قَوْلِ إِبْلِيسَ
خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَالَ ذَلِكَ وَ ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ
قَالَ كَذَبَ يَا إِسْحَاقُ مَا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا مِنْ طِينٍ
ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ
خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ النَّارِ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ الشَّجَرَةُ أَصْلُهَا مِنْ طِينٍ.
اسحاقبنجریر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود:
یارانت دربارهی کلام ابلیس: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ چه میگویند»؟
گفتم: «فدایت شوم! خداوند آن را در کتاب خود فرموده است».
فرمود: «شیطان دروغ گفت! ای ابااسحاق! خدا او را به جز از گل نیافریده است».
و آنگاه فرمود: خداوند فرموده است:
همان کسی که برای شما از درخت سبز، آتش آفرید و شما بهوسیلهی آن، آتش میافروزید!
خداوند شیطان را از آتش آن درخت آفرید و مایهی درخت گل است».
شیطان در این مقایسه خلقت خودش و آدم ع کلک زد!
شیطان گفت: «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»، در حالیکه واقعیت اینه و اینو باید رو می کرد: «خَلَقْتَنِي مِنْ [طِينٍ = نارٍ] وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ». هر دوی ما از طین خلق شدهایم، یعنی هر دوی ما حسودیم! و مهم اینه کی با نور، این طینت حسادتشو تغییر میده و اصلاحش میکنه؟! پس «نار» و «طین» هر دو «حسادت» اند که باید با «نور» درمان شوند.
در واقع این حدیث زیبا مستند به این آیه قرآن اینو به ما میفهمونه که خود آتش هم اصلش از طین است یعنی شیطان میدونه خلقتش از گِل هست (میدونه حسوده) و حتی در گل هم بر انسان برتری نداره، اما میگه خلقتم از آتش است که اینجوری امر رو بر همه مشتبه کنه! چون امر بر خدا که اعوذ بالله مشتبه نمیشه … پس در واقع، طینت آدم و ابلیس بر هم برتری ندارند و این آدم است که چون بر مبنای حکمت الهی، ظرفی برای نور قرار گرفته، بر ابلیس برتری پیدا میکند و این وظیفه ابلیس است که بر مافوق علمی خود یعنی آدم علیه السلام سجده کند تا مثل ملائکه، آدم ع هم سلام خدا را به او هم برساند، و او هم از معنای اسم سلام، به سبب آدم ع بهرهمند شود، اما شیطان بخاطر حسادت نسبت به آدم ع این کارو نکرد.
نکته علمی مهم و قشنگی از این حدیث و آیه دستگیرمون میشه: «مقایسه نار و طین» چقدر زیباست … اینکه شیطان هم خلقتش از گل است «مَا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا مِنْ طِينٍ» خیلی مطلب مهمی است.
اهل نور، با اخذ نور، از صاحبان نور، طینت حسدآلود مشترک با شیطان را قرنطینه نموده و اینجوری خلقتشان از گِل (طین) و آتش، یعنی حسادت، تغییر کرده و به نور مبدل می شود ان شاء الله تعالی.
اهل حسادت از فرصت «چهار ماه حرام» برایِ بودنِ با نور «فَسيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ»، استفاده ننموده و در این طینت و گل آتشین خود یعنی حسادت، باقی مانده و مشمول تغییر و تحول نمی شوند.
خداوند به اهل حسادت، چهار ماه حرام فرصت داد تا به نور خود معرفت پیدا کنند و بیماری حسادت خویش را با این نور شفابخش، درمان نمایند، اما متاسفانه آمار مایوس کننده است یعنی اکثرا این فرصت طلایی را از دست داده و نسبت به طبیب نورانی خود جفا میکنند.
خداوند، به اهل حسادت، چهار ماه مهلت داد تا در حریم نورانی وارد شوند و از این فرصت طلایی برای درمان بیماری بدخیم حسادت خویش استفاده بنمایند: «إِنَّ اللَّهَ أَبَاحَ لِلْمُشْرِكِينَ الْحَرَمَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» یعنی باید در این دوران از فرصت موقتی استفاده از سایه «خیمه»، برای خود «بیت» دائمی دست و پا کنند (داستان خیمه و بیت زیباست.)
[سورة التوبة (9): آية 36]
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ (36)
اکثر اهل حسادت، این فرصت رو به هدر میدن و اینجوری در حق خودشون ظلم میکنن.
«انتخابِ خودخواسته اکثریت!»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۷۹ الى ۱۸۱]
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (۱۷۹)
و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم.
[چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند،
و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند،
و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند.
آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند.
وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۸۰)
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانيد،
و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مىگرايند رها كنيد.
زودا كه به [سزاى] آنچه انجام مىدادند كيفر خواهند يافت.
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۸۱)
و از ميان كسانى كه آفريدهايم، گروهى هستند كه به حقّ هدايت مىكنند و به حقّ داورى مىنمايند.
مشتقات ریشۀ «فخر» در آیات قرآن:
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوراً (36)
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (10)
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (18)
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ (14)
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (20)
لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (23)