So We assigned to every Messenger An enemy from evil ones among men And Jinns who inspire some of them To the others tempting discourses To deceive them; and had your Creator and Nurturer Willed, they would not have done it,
so [O, Messenger] Leave them and what they invent.
«زخرف» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الزَّخَارِف: حشراتى است از تيرۀ نيمبالان كه مانند مگس بر روى آب مىپرند.»
«المُزَخْرَف: آنچه كه درخشندگى ساختگى داشته باشد.»
تکلمات مزخرف شیطان! زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً!
مطالب علمی صاحبان نور درخشندگی واقعی دارد، اما درخشش لیدر سوء ساختگی است!
حرفهای مزخرف میزند!
دسترسی به عمق مطالب علمی صاحبان نور ممکن نیست!
اما مطالب لیدر سوء، بسیار سطحی و سست است!
+ « ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت »
اینکه سحرۀ فرعون طنابهاشونو میندازن، اما وقتی موسی ع عصاشو میندازه …
مفهوم «درخشش»: Brilliance
الماس درخشان زیبا
Beautiful sparkling diamond
بعضا به آلیاژهای بی ارزش آب طلا می دهند و آن را بجای طلای ناب جا میزنند!
لیدرهای سوء کلام باطل خود را مخلوط به آثار رسول می نمایند:
« فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها »
و اینجوری ظاهری مقبول و گولزنک برای ضعفای علمی ایجاد میکنند و این همان معنای عبارت «زخرف القول غرورا» می باشد.
«زخرف» + «غرور»:
« الغرور ما له ظاهر تحبه و فيه باطن مكروه »
اگه حواست به نورت نباشه، از ظاهر لیدر سوء و کلام مزخرفش گول میخوری!
+ [سورة طه (20): الآيات 87 الى 96]
قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لي نَفْسي (96)
گفت: «به چيزى كه [ديگران] به آن پى نبردند، پى بردم، و به قدرِ مُشتى از ردِّ پاى فرستاده [خدا، جبرئيل] برداشتم و آن را در پيكر [گوساله] انداختم، و نفس من برايم چنين فريبكارى كرد.»
[خیلی مطلب زیباست و کاربردی … ] :
آیات زیبایی است:
قصه خواستههای نابجای اهل حسادت از صاحبان نور است!
اهل حسادت به غلط فکر میکنند که معالم ربانی صاحبان نور برای چی آمده است؟
برای اینکه دلخواههای ما را برآورده نماید؟!
نه، برای تمام کردن مکارم اخلاق آمده!
و آمده که نور ولایتو یاد بدهد که چگونه میتوان گره از کارها باز نمود،
نه اینکه بدون انجام وظیفه، آیات را برای آنها بردارد (حذف شرایط)!
اهل حسادت به غلط فکر می کنند که اگر زبانا صاحب نور را دوست بدارند، اما عملا آیات را زیر پا بگذارند، میتوانند با این روش چاپلوسانه، سر خدا را کلاه بگذارند!
نه خدا زرنگتر از این حرفهاست.
اصلا اهل حسادت، حکمت آشنایی با معالم ربانی صاحبان نور را ندانستهاند که چیست؟
باید بدانیم که حاملان و صاحبان علوم نورانی آل محمد ع برای ما فقط بینشی و علمی ارائه میدهند که برای عقول مخاطبین صادق کافی است تا بفهمند این طرز فکر درست است و دنبال بهانههای جورواجور برای فرار از اقرار به فضل این بینش و روش، و این مربی و آموزگار این سبک زندگی نیستند و قلبشان با قبول این نور الهی، دیگر سراغ هیچ گزینۀ دیگری نمی رود و از حالا به بعد با بازکردن گره های کور خود با این روش به دست خود و با یاد معالم ربانی، روز به روز نور یقین به این معالم نورانی که مقتبس از آل محمد ع است در کیفیت ارتقاء می یابد و روز به روز نور قلب با یاد معالم ربانی و تولید عمل صالح افزونتر میگردد. اهل شک حسود نسبت به معالم ربانی میگن: این حرفها رو قبول نداریم … مگر اینکه: … اصلا چرا این نور؟! …
جواب خدا به اهل شک حسود در پاسخ به این سوال که چرا برای این ماموریت، صاحبان نور منتخَب خدای مهرباناند و نه ملائکه، چقدر زیباست:
«قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً»
اگر واقعا کسی باعرضه پیدا بشه که با یقین به معالم ربانی ایجاد امنیت و آرامش کنه، قطعا به سبب ملائکه آسمان، برایش نور علم آل محمد ع را به ملکوت قلبش نازل خواهند نمود و اینجوری قلبش به نوری در ملک، روشن و مزین خواهد شد ان شاء الله تعالی «حدیث یمنیها در مقالۀ وصی».
اصلا اراده خدا از خلقت اینه که هر کسی با عقل خودش بتونه ایجاد آرامش کنه اما چون این کار احتیاج به علم و معلم داره لذا عاقل، اول معلم رو از روی علمش میشناسه و قلبش به حقانیت این علم و معلم گواهی میده، بعدا تسلیم محض این نور میشه و این راه عبودیت و زندگی، توام با آرامشی است که اگه تا ابد زندگی کنیم و حوادث رو آثار عیب خود بدانیم، آب از آب تکان نمی خورد و این همان اراده خداوند از خلقت و سپس اصلاح و تربیت بنده ایست که اگر به حال خودش رها شود جز معصیت و جنایت به کار دیگری نخواهد پرداخت .
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۹۰ الى ۹۵]
وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً (۹۰)
و گفتند: «تا از زمين چشمهاى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد.
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً (۹۱)
يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى،
أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِي بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلاً (۹۲)
يا چنانكه ادعا مىكنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى،
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي
هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً (۹۳)
يا براى تو خانهاى از طلا[كارى] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم.»
بگو: «پاك است پروردگار من، آيا [من] جز بشرى فرستاده هستم؟»
وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً (۹۴)
و [چيزى] مردم را از ايمان آوردن باز نداشت، آنگاه كه هدايت برايشان آمد، جز اينكه گفتند:
«آيا خدا بشرى را به سِمَتِ رسول مبعوث كرده است؟»
قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً (۹۵)
بگو: «اگر در روى زمين فرشتگانى بودند كه با اطمينان راه مىرفتند، البته بر آنان [نيز] فرشتهاى را بعنوان پيامبر از آسمان نازل مىكرديم.»
«زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»:
عبارت «زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً» و یا واژه «مزخرف» در زبان فارسی کاربرد دارد.
مثال قشنگ آلیاژ بی ارزشی که رویش آب طلا می دهند و آن را به قیمت گزاف میفروشند خیلی مثال قشنگی است و هر وقت چشمت به این قبیل فلزهای بیارزشی میافته که آب طلا داده شده و گولزنک شده، تا تو را به دام بیندازد، اینجاست که باید با خود بگویی « لَا تَفِي لَذَّةُ الْمَعْصِيَةِ بِعِقَابِ النَّارِ » و از این تسویل و تزیین نفس خود با شیطان، به خدای مهربان پناه ببر که هیچ تمنایی آراسته به کلام مزخرف شیطان، ارزش گناه کردن را ندارد!
[وَ زُخْرُفاً]:
زخرف اشاره به متاع زودگذر دنیایی دلخواههای اهل شک حسود دارد.
وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ (33) وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ (34) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (35)
امام صادق علیه السلام:
مَنْ دَخَلَ فِي هَذَا الدِّينِ بِالرِّجَالِ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجَالُ كَمَا أَدْخَلُوهُ فِيهِ
وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ.
و لعمري ما أتي من تاه و تحير و افتتن و انتقل عن الحق و تعلق بمذاهب أهل الزخرف و الباطل إلا من قلة الرواية و العلم و عدم الدراية و الفهم فإنهم الأشقياء لم يهتموا لطلب العلم و لم يتعبوا أنفسهم في اقتنائه و روايته من معادنه الصافية على أنهم لو رووا ثم لم يدروا لكانوا بمنزلة من لم يرو
وَ قَدْ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع:
اعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا.
فإن الرواية تحتاج إلى الدراية
خبر تدريه خير من ألف خبر ترويه.
و أكثر من دخل في هذه المذاهب إنما دخله على أحوال
فمنهم من دخله بغير روية و لا علم فلما اعترضه يسير الشبهة تاه.
و منهم من أراده طلبا للدنيا و حطامها فلما أماله الغواة و الدنياويون إليها مال مؤثرا لها على الدين مغترا مع ذلك بزخرف القول غرورا من الشياطين الذين وصفهم الله عز و جل في كتابه فقال:
شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً
و المغتر به فهو كصاحب السراب الذي يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً يلمعه عند ظمائه لمعة ماء فإذا جاء لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً كما قال الله عز و جل.
و منهم من تحلى بهذا الأمر للرياء و التحسن بظاهره و طلبا للرئاسة و شهوة لها و شغفا بها من غير اعتقاد للحق و لا إخلاص فيه فسلب الله جماله و غير حاله و أعد له نكاله.
و منهم من دان به على ضعف من إيمانه و وهن من نفسه بصحة ما نطق به منه فلما وقعت هذه المحنة التي آذننا أولياء الله ص بها مذ ثلاثمائة سنة تحير و وقف كما قال الله عز و جل من قائل:
كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ
و كما قال
كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا
و وجدنا الرواية قد أتت عن الصادقين ع بما أمروا به من وهب الله عز و جل له حظا من العلم و أوصله منه إلى ما لم يوصل إليه غيره من تبيين ما اشتبه على إخوانهم في الدين و إرشادهم في الحيرة إلى سواء السبيل و إخراجهم عن منزلة الشك إلى نور اليقين.
فقصدت القربة إلى الله عز و جل بذكر ما جاء عن الأئمة الصادقين الطاهرين ع من لدن أمير المؤمنين ع إلى آخر من روي عنه منهم في هذه الغيبة التي عمي عن حقيتها و نورها من أبعده الله عن العلم بها و الهداية إلى ما أوتي عنهم ع فيها ما يصحح لأهل الحق حقيقة ما رووه و دانوا به و تؤكد حجتهم بوقوعها و يصدق ما آذنوا به منها.
و إذا تأمل من وهب الله تعالى له حسن الصورة و فتح مسامع قلبه و منحه جودة القريحة و أتحفه بالفهم و صحة الرواية بما جاء عن الهداة الطاهرين ص على قديم الأيام و حديثها من الروايات المتصلة فيها الموجبة لحدوثها المقتضية لكونها مما قد أوردناه في هذا الكتاب حديثا حديثا و روي فيه و فكر فكرا منعما و لم يجعل قراءته و نظره فيه صفحا دون شافي التأمل و لم يطمح ببصره عن حديث منها يشبه ما تقدمه دون إمعان النظر فيه و التبيين له و لما يحوي من زيادة المعاني بلفظه من كلام الإمام ع بحسب ما حمله واحد من الرواة عنه علم أن هذه الغيبة لو لم تكن و لم تحدث مع ذلك و مع ما روي على مر الدهور فيها لكان مذهب الإمامة باطلا لكن الله تبارك و تعالى صدق إنذار الأئمة ع بها و صحح قولهم فيها في عصر بعد عصر و ألزم الشيعة التسليم و التصديق و التمسك بما هم عليه و قوى اليقين في قلوبهم بصحة ما نقلوه و قد حذر أولياء الله ص شيعتهم من أن تميل بهم الأهواء أو تزيغ بهم و بقلوبهم الفتن و اللأواء في أيامها و وصفوا ما يشمل الله تعالى خلقه به من الابتلاء عند وقوعها بتراخي مدتها و طول الأمد فيها- لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة.
[سورة يونس (10): الآيات 24 الى 25]
إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (24)
در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا بسان آبى است كه آن را از آسمان فرو ريختيم، پس گياه زمين -از آنچه مردم و دامها مىخورند- با آن درآميخت، تا آنگاه كه زمين پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان [ويرانى] ما آمد و آن را چنان درويده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اين گونه نشانهها[ى خود] را براى مردمى كه انديشه مىكنند به روشنى بيان مىكنيم.
وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (25)
و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مىخواند، و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
[مَثَلِ زندگى دنيا – مثال زندگی اهل حسادت در دنیا] :
+ مثال زیبای «شومی منابع»
عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّ لِآلِ جَعْفَرٍ رَايَةً وَ لِآلِ فُلَانٍ رَايَةً فَهَلْ فِي ذَلِكَ شَيْءٌ
فضيل بن يسار گفت به حضرت باقر گفتم فدايت شوم بما ميگويند يك فرمانروائى براى خاندان جعفر است و يك فرمانروائى براى خاندان فلان (شايد منظور بنى عباس باشد).
فَقَالَ أَمَّا لِآلِ جَعْفَرٍ فَلَا وَ أَمَّا رَايَةُ بَنِي فُلَانٍ فَإِنَّ لَهُمْ مُلْكاً مُبْطِئاً يُقَرِّبُونَ فِيهِ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُونَ فِيهِ الْقَرِيبَ وَ سُلْطَانُهُمْ عُسْرٌ لَيْسَ فِيهِ يُسْرٌ- لَا يَعْرِفُونَ فِي سُلْطَانِهِمْ مِنْ أَعْلَامِ الْخَيْرِ شَيْئاً يُصِيبُهُمْ فِيهِ فَزَعَاتٌ ثُمَّ فَزَعَاتٌ كُلُّ ذَلِكَ يَتَجَلَّى عَنْهُمْ
فرمود آل جعفر نه اما فرمانروائى فلانيها صحيح است آنها مدت طولانى حكومت ميكنند كه دور را نزديك و نزديك را دور ميكنند فرمانروائى مشكلى دارند كه آسايش در آن نيست در زمان آنها خيرى نخواهد بود گرفتار رنجهائى ميشوند باز براى مرتبه دوم گرفتار خواهند شد همه اين ناملايمات برطرف مىشود.
حَتَّى إِذَا أَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ وَ أَمِنُوا عَذَابَهُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدِ اسْتَقَرُّوا صِيحَ فِيهِمْ صَيْحَةً لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِيهَا مُنَادٍ يَسْمَعُهُمْ وَ لَا يَجْمَعُهُمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها إِلَى قَوْلِهِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
+ [سورة يونس (10): الآيات 24 الى 25]
تا وقتى كه ايمن از انتقام خدا شوند و از شكنجه او خود را در امان ببينند و خيال كنند كه ديگر جاى پاى خود را محكم نمودهاند در اين موقع چنان تار و مار ميشوند كه كسى صداى آنها را نميشنود و نه ميتواند آنها را جمع كند به همين جريان اشاره ميكند اين آيه شريفه:
حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها تا اين قسمت آيه لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
أَلَا إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الظَّلَمَةِ إِلَّا وَ لَهُمْ بُقْيَا إِلَّا آلُ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ لَا بُقْيَا لَهُمْ
بايد گفت كه هر يك از ستمگران رحم و شفقتى دارند مگر اين خانواده.
قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ لَهُمْ بُقْيَا
عرض كردم فدايت شوم اينها رحم و شفقت ندارند؟!
قَالَ بَلَى وَ لَكِنَّهُمْ يُصِيبُونَ مِنَّا دَماً فَبِظُلْمِهِمْ نَحْنُ وَ شِيعَتَنَا فَلَا بُقْيَا لَهُمْ.
فرمود چرا ولى آنها مرتكب يك خونريزى از ما خانواده ميشوند بواسطه ستمى كه به ما و شيعيانمان روا ميدارند رحم و شفقت ندارند.
مشتقات ریشۀ «زخرف» در آیات قرآن:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (112)
إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (24)
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً (93)
وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقينَ (35)