Ready for Takeoff!
«هیء» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«آمادِگی: الاستعداد، التَّهيُّوء»
هىء – هیأ:
قلب با نور، آمادۀ پرواز میشود! كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ!
مرحلۀ آماده شدن قبل از پرواز، درک قبض و بسط نور قلب است!
+ «استارتآپ – ناشئة»
[هیأ – موافقت]:
هايَأَهُ في الأَمر [هيأ] : با موضوع موافقت كرد.
مُهَايَأَةً : موافقت
+ هماهنگی و موافقت
+ «كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ»: طیر و پرواز
+ «صفن – آماده باش»
خلقت پرنده با پرواز، هماهنگی و موافقت کامل داره، بهش نگاه کن!
اما فیل که نه بال داره و نه وزن سبکی که بتونه پرواز کنه،
آیا میشه انتظار داشت که یه روزی پرواز کنه؟!
مهیای پرواز باش، آماده باش تا پیداش کنی!
تا در مسیری که نور به قلبت داره میتابه به پرواز درآیی و در این مسیر از نردبان معالم ربانی به آسمان نورانی ولایت آل محمد ع بالا بروی، حالا تا کجا؟ هُم درجاتٌ عند الله!
+ «وهب – آماده»: «أَوْهَبَ الأَمرَ لفلانٍ: آن كار را براى فلان آماده كرد.»
+ «جفت – آشکار و پیدا»
[هَيِّئْ لَنا – يُهَيِّئْ لَكُمْ]:
« … وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً … وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً »
هيّأته للأمر: أعددته
مهيّأ : آماده انجام کار
برای مهمانها چی تدارک دیدی؟ چی «تهيه» کردی؟
وَ التَّهْيِئَةُ وَ ضِدَّهَا الْبَغْي:
عاقل همیشه آماده «مهيّأ» عرضه آیت و امر الله است:
(آماده پرواز! كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ)
و با ارتباط با نور ولایت، آمادگی دارد تا از حق خودش و دلخواه خودش بمنظور ایجاد آرامش برای دیگران بگذرد (تغافل) و این حالت آماده باش عقل، باید دائمی باشد:
«اُکُلها دائم»
جاهل، آماده عکس العمل از نوع بغی در مقابل کسی است که پا روی دُم تمناهاش بگذارد.
آمادگی برای قبول هر نوع گفتار و اعمال خلاف میلمان، از سوی دیگران، هنر عقل است.
آیا این آمادگی را داری؟! که اگر کسی عمدا حالتو بگیره، از حقّت بگذری و بهش محبت کنی؟!
اگه واقعا اینجوری باشی، تو یه فرشتهای!
+ خودتو شبیه «ملک موکل» کن! «صور – صیر»
پس آماده پرواز باش!
عقل با توسل به نور ولایت آل محمد ع «تعقیل النبات»، مهیای رویارویی با هر آیت میباشد.
[آمادگی برای آیت عرضه شده – رفق با آیت «بغی نکردن» – رشد و کمال]:
عاقل (مثل اصحاب کهف) همیشه آمادگی رویارویی با آیت را دارد:
«وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً – وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً»
چون به غار امن آل محمد ع پناهنده شده است:
«فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ».
اگه میخوای رشد «رَشَداً» کنی، با دیگران رفق «مِرْفَقاً» بورز،
این روش رو عقلت از آل محمد ع میشنوه [ملک موکل] و قبول میکنه و عمل میکنه!
میخوای کارات به سامان برسه؟
میخوای عاقبت به خیر بشی؟
اگه راهشو بهت بگن گوش میکنی؟ باور می کنی؟ قبول می کنی؟
… اگه در عالم ذر قبول کرده باشی، بمحض اینکه بشنوی، یادت میاد و قبول میکنی!
هیچ کاری بدون آمادگی قبلی نمیشه!
ورزش، آمادگی جسمانی قبلی میخواد،
قبولی در کنکور آمادگی تحصیلی قبلی میخواد،
… هر کاری نیاز به یک سری تمهیدات لازم داره که بدون آن، اجرای آن امر ناممکن خواهد بود.
رسیدن به آرامش، بدون عقلِ آمادۀ وصلِ به نور، ممکن نخواهد بود.
اگه میبینی در کنار معالم ربانی صاحبان نور به آرامش میرسی، اینو بدون علتش اینه که، او عاقل تابع نور مافوقشه، که میتونه این تاثیر رو، روی تو داشته باشه «مذکر و مونث»!
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۹ الى ۱۶]
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً (۹)
مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحهدار] از آيات ما شگفت بوده است؟
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (۱۰)
آنگاه كه جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند:
«پروردگار ما ! از جانب خود به ما رحمتى بخش و كار ما را براى ما به سامان رسان.»
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً (۱۱)
پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.
ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً (۱۲)
آنگاه آنان را بيدار كرديم، تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته، مدت درنگشان را بهتر حساب كردهاند.
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً (۱۳)
ما خبرشان را بر تو درست حكايت مىكنيم: آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم.
وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (۱۴)
و دلهايشان را استوار گردانيديم آنگاه كه [به قصد مخالفت با شرك] برخاستند و گفتند:
«پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است. جز او هرگز معبودى را نخواهيم خواند، كه در اين صورت قطعاً ناصواب گفتهايم.»
هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً (۱۵)
اين قوم ما جز او معبودانى اختيار كردهاند. چرا بر [حقانيت] آنها برهانى آشكار نمىآورند؟ پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد؟
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ
فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقاً (۱۶)
و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مىپرستند كناره گرفتيد، پس به غار پناه جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.
[تفاوت آمادگی عاقل و جاهل در برخورد با مشکلات]:
فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ إِحْدَى الْمُبْهَمَاتِ هَيَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأْيِهِ ثُمَّ قَطَعَ بِهِ
فإن نزلت به احد المبهمات هيّأ لها
(هرگاه مشكلات پيچيدهاى بر او عارض شود، آماده رفع آن مىشود.)
نحوه برخورد با مشکلات رو در عاقل در نظر بگیری به چه شکلی در میاد؟!
«هیء : تشكّل على حالة و كيفيّة مخصوصة محسوسة أو معنويّة»
آیا اصلا در وجودت عقلی شکل گرفته که بتونی اونو برای روز مبادا آماده نگه داری؟!
تشکیلاتی بنام عقل برای چه منظوری در وجود ما شکل گرفته ؟
أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ
وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي
چه چیزی باذن الله « كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ » برای ما خلق شده ؟! این کار چه کسی است ؟!
این مخلوق « كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ » چه شکلیه ؟ چه کاراییهایی داره و به چه درد میخوره ؟!
آیا همون عقله ؟ رابطی که بین ما و مافوق ماست ؟
که اگه با مافوق ربط پیدا کنه مثل اون نورانی میشه «صور – صیر»؟ پرواز میکنه « كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ » و بالا میره ؟!
این ویژگی بالقوه در وجود ما که هیچکدوم از تواناییهاشو هنوز اونجوری باید و شاید درک نکردیم آیا همون عقل ماست که از اون به هوش و استعداد و … اسم می برن و دارن تلاش می کنن نمونه مصنوعیشو درست کنن ؟ «هوش مصنوعی!» فقط در زمانی که قائم آل محمد ع تشریف بیاورند و به عقول ناقص ما نظر مرحمت عنایت نمایند، عقلها به کمال رسیده و آنوقت کارهای خارق العاده از اهل نور ولایت آن زمان دیده می شود که نظیرش تا بحال دیده نشده است .
صاحبان نور و اهل نور به گونهای با مشکلات برخورد میکنند که انگاری از قبل آمادگی یه همچین شرایطی رو داشتهاند!
عقل، با اقتباس از علوم نورانی آل محمد ع، به این آمادگی رسیده که هر لحظه آمادگی برخورد با هر موضوعی رو داشته باشه !
این آمادگی عقل رو که خیلی در زندگی روزمره مورد نیاز هست رو از کی باید بگیریم و یا چجوری بدست میاد ؟
آل محمد ع حامی و اسپانسر نور عقل ما هستند و با این رشد علمی آنلاین، ما آماده برای رویارویی با هر صحنهای خواهیم بود ان شاء الله تعالی.
آماده باش که هر لحظه از زندگی ات به نفع آل محمد ع از حقت چشم پوشی کنی!
آماده باش که هر کسی پا رو دُم تمناهات گذاشت، به روی خودت نیاری و تغافل کنی!
[آمادگی – الدنیا سجن المومن]:
زندانی، آمادگی هر چیزی را از شرایط ناآرام کننده، برای خود، در زندان دارد.
مومن، دنیا برایش زندان است، لذا انتظاری جز مصیبت و ابتلاء و امتحان در آن نیست و لذا همواره آمادۀ ناملایمات است!
«جز اين نيست كه تو در زندان هستى و با این وجود، مىخواهى كه در آن در وسعت و فراخى باشى، آيا ندانستهاى كه دنيا زندان مؤمن است!؟»
[ إِنَّمَا الْمُنَافِقُ مَنْ اتَّخَذَ الْعِبَادَ كَالْأَرْبَابِ ] :
… إِنَّمَا الْمَارِقُ الْمُنَافِقُ مَنْ قَالَ بِغَيْرِ الصَّوَابِ وَ اتَّخَذَ الْعِبَادَ كَالْأَرْبَابِ.
[وهب – آماده]:
«أَوْهَبَ الأَمرَ لفلانٍ: آن كار را براى فلان آماده كرد.»
أَوْهَبَ- إيهَاباً [وهب] الأَمرَ لفلانٍ: آن كار را براى فلان آماده كرد،
– الشيءُ لِفُلانٍ: آن چيز امكان يافت كه در اختيار فلانى قرار گيرد،
آن چيز براى او هميشه فراخ و فراوان شد و توانست چيزى را از آن ببخشد.
[آماده – پیدا و آشکار] :
اهل یقین آماده دریافت نور معالم ربانی در دل شرایط هستند (مثال دستگاه فکس روشن!)
اهل یقین با یاد معالم ربانی که موهبت آل محمد ع به آنهاست آمادگی عمل به نور ولایت را پیدا می کنند.
«آماده باش!»
«قلبتو پیدا کن!»
«آمادگیشو پیدا کردم!»
قلب سلیم اهل یقین آماده دریافت دستورات مافوق در دل شرایط است.
ببین اهل یقین به چه کسی امید بسته « اللَّهُمَّ … فَإِلَيْكَ يَا مَوْلَايَ » و داره آمادگیشو پیدا میکنه،
و اهل شک خیال میکنه چه گزینه ای « إِلَى مَخْلُوقٍ » میتونه اونو به آمادگی لازم برسونه:
« اللَّهُمَّ مَنْ تَهَيَّأَ وَ تَعَبَّأَ وَ أَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ لِوِفَادَةٍ إِلَى مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَ نَوَافِلِهِ وَ طَلَبَ نَيْلِهِ وَ جَائِزَتِهِ، فَإِلَيْكَ يَا مَوْلَايَ كَانَتِ الْيَوْمَ تَهْيِئَتِي وَ تَعْبِئَتِي وَ إِعْدَادِي وَ اسْتِعْدَادِي رَجَاءَ عَفْوِكَ وَ رِفْدِكَ وَ طَلَبَ نَيْلِكَ وَ جَائِزَتِكَ.
بار خدايا هر كس براى رفتن بسوى مخلوق و آفريدهاى باميد صله و عطاها و درخواست احسان و بخشش او مهيا و آماده شود، پس اى مولى و آقاى من مهيا و آماده شدن من امروز باميد عفو و گذشت و درخواست احسان و بخششت بسوى تو است.»
[آمادگی فقط با یاد معالم ربانی]
[حکم – هیأ]:
[آمادگی با نور حکمت]:
قَالَ الصَّادِقُ ع
الْحِكْمَةُ ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ وَ مِيرَاثُ التَّقْوَى وَ ثَمَرَةُ الصِّدْقِ
وَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ أَعْظَمَ وَ أَنْعَمَ وَ أَجْزَلَ وَ أَرْفَعَ وَ أَبْهَى مِنَ الْحِكْمَةِ لِلْقَلْبِ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ
أَيْ لَا يَعْلَمُ مَا أَوْدَعْتُ وَ هَيَّأْتُ فِي الْحِكْمَةِ إِلَّا مَنِ اسْتَخْلَصْتُهُ لِنَفْسِي وَ خَصَصْتُهُ بِهَا
وَ الْحِكْمَةُ هِيَ النَّجَاةُ
وَ صِفَةُ الْحَكِيمِ الثَّبَاتُ عِنْدَ أَوَائِلِ الْأُمُورِ وَ الْوُقُوفُ عِنْدَ عَوَاقِبِهَا وَ هُوَ هَادِي خَلْقِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع
لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا
آمادِگی : الاستعداد، التَّهيُّوء
آمادَن : الاِعداد، التهيئة، الاستعداد (هل تَهَيئَتَ لِلامتحان)
آمادَه : المُستَعِد، الحاضر، الجاهر، المُعَدّ، المُشَمِّر، تحت متناوَل اليد، مُتأهِّب
آماده راغب : مَيّال
آماده شد : تَحَضَّر
آماده كرد : قَهَّد
آماده همواره : مُمَهَّد
آمادگى ذهنى ندارم : فِكرِى شارِدٌ، فِكرِى غَيْرُ مُرَكَّز
آمادگى كامل خود را اعلام كرد : أبْدَتْ … كامِلَ إسْتِعْدَادِها
آمادگى ندارم : لَسْتُ عَلَى اسْتِعْداد
آماده : جاهِز، مُسْتَعِدّ
آماده براى … بود : كَانَ عَلَى اِسْتِعْدادٍ لِ …
آماده ساختن دانشجويان براى زندگى نوين در جامعۀ اسلامی : تَأهِيلُ الطُّلاَّبِ لِلْحَياةِ الحَديثَةِ فى المُجَتَمعِ الاِسلاَمىّ
آماده شد : تَأَهَّبَ، اِسْتَعَدَّ، حَضَّرَ نَفْسَهُ، تَهَيَّأَ
آماده كردن، واجد شرايط كردن : اَلتَّأْهِيل
آماده مسافرت هستم : اَتَأَهَّبُ لِلسَّفَر، إنِّى عَلى جَناحِ السَّفَرِ
آمادهباش در ارتش، حالت فوقالعاده : حَالَةُ التَّأَهُّبِ فِى الْجَيْشِ، حَالةُ الطَوارِئ
آمادۀ كوچ كردن : عَلَى اُهْبَةِ الرَّحيلِ
مشتقات ریشۀ «هیء» در آیات قرآن:
وَ رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (49)
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ (110)
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (10)
وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً (16)