Illuminated Lighter!
«قدح» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«القَدَّاحَة: فندک»
«اقْتَدَحَ النار بالزند»
«اقْتَدَحَ بالزنْد: با آتشزنه (فندك) آتش بيرون آورد.»
+ «با نور، زیرآب حسدتو بزن! نورِ ماوراء! درناژ دائمیِ حسادت! لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ!»
+ «حسود به نورش عمل نمیکنه تا نورش ظاهر بشه و به دیگران منتقل بشه! اشحّة علی الخیر!»
«حَجَرُ الزِّناد: سنگ چخماق»
وقتی یک مطلب علمی، یکدفعه توی ذهنت جرقه میزنه و روشن میشی و مطلب رو میگیری و ادامه میدی و …
اون تلنگر اولیه، خمیر مایۀ اولیه، نور علی نور شدن، آتیشتو با آتیشِ کی روشن میکنی!
«السَّلَامُ عَلَى الزِّنَادِ الْأَقْدَحِ»
+ «ذکو – ذکیت النار»
+ «ارث – ارثت النار»
+ «ضبح»
السَّلَامُ عَلَى الزِّنَادِ الْأَقْدَحِ!
سلام بر فندک نورانی!
سلام بر صاحبان نور!
فندک دانا، که با اشارات علمی خودش، قلب تاریک حسود ما را روشن میکند.
السَّلَامُ عَلَى الزِّنَادِ الْأَقْدَحِ:
السَّلَامُ عَلَى النُّورِ السَّاطِعِ، وَ الْبَرْقِ اللَّامِعِ، وَ الْعَالِمِ الْبَارِعِ، سَلِيلِ النُّبُوَّةِ، وَ فَطِيمِ الْوَصِيَّةِ، خِدْنِ التَّأْوِيلِ، وَ الزِّنَادِ الْأَقْدَحِ، وَ الْفِنَاءِ الْأَفْيَحِ، وَ الْمَتْجَرِ الْأَرْبَحِ ، بُرْجِ الْبُرُوجِ، ذِي الثَّفِنَاتِ، رَاهِبِ الْعَرَبِ،
السَّجَّادِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ الْبَكَّاءِ، عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ.
در ماورای قلبها، در آنسوی قلبها،
چه چیزی پنهان شده است؟!
این فندک با ما سخن میگوید:
آیا درون این فندک، گاز، وجود دارد یا نه؟
تا سنگ چخماق برایش جرقهای بزند!
+ (حدیث زیبا و مهم داشتن ویژگی نصیحتپذیری «قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ» در مخاطبین)
تا زمانیکه سنگ چخماق برایش جرقهای نزند،
معلوم نمیشود درون ناپیدای این قلب،
حبّ آل محمد علیهم السلام وجود دارد
یا بغض اهل بیت علیهم السلام مخفی شده است!
همینکه سنگ آتشزنه بر سر راه خروجی این گاز قرار میگیرد «لقط»،
و استارت کار را میزند «فالموریات قدحا»،
فندکی که گاز داشته باشد فورا روشن میشود!
اما قلبی که خالی از حب آل محمد علیهم السلام باشد،
هزار بار هم که جرقه زده شود، هرگز روشن نخواهد شد.
لذا سنگ آتش زنه، دست فندک را رو میکند که آیا گاز درونش دارد یا ندارد!
فندکی که گاز ندارد، اسم فندک را روی خودش گذاشته،
«إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»
و از معنای فندک، بیبهره است،
و این فندک با اسم خود، همه را به اشتباه میاندازد،
و بقیه خیال میکنند با این فندک میتوانند برای خود آتشی روشن کنند.
زهی خیال باطل!
اما …
فندکی که گاز دارد، منتظر یک جرقه علمی است تا روشن شود
و حالا که روشن شد، میتواند دیگران را نیز روشن کند «ارث»،
و این مثال زیبا، همان مرحله اول «مونث» بودن و بعدا «مذکر» بودن را یاد میدهد.
پس:
«سوء استفاده از اسم ممنوع!»
[سورة النجم (۵۳): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ
ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى (۲۳)
[اين بتان] جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كردهايد
[و] خدا بر [حقّانيت] آنها هيچ دليلى نفرستاده است.
[آنان] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمىكنند،
با آنكه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.
امام جواد عليه السلام:
الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى
تَوْفِيقٍ مِنَ اَللَّهِ
وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ
وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ.
مومن به:
توفیق خدا
و داشتن پندگویی درونی
و خوی نصیحتپذیری از کسی که او را نصیحت میکند، نیاز دارد.
هر کسی که خودش دلش به حال خودش نسوزه «قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ: خوی نصیحتپذیری»، دلسوزی دیگران هیچ کمکی بهش نخواهد کرد. کسی که قدر نور و ظلمت قلبشو «وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ: کلام فرشتۀ مهربان» بعنوان ابزار اصلاح و تربیت ندونه، ممکنه بالعصا و العلف تکلیف خودشو بدونه و اگه بالعصا و العلف هم نخواسته باشه به وظیفهاش عمل کنه، ادامه داستانشو فقط خدا میدونه و بس.
فَالْمُورِياتِ قَدْحاً
قسم به اسبانى یا دوندگانی كه نفسنفس میزنند و با سمهايشان، جرقه آتش از سنگ مىجهانند!
آیا با این ترجمهها، قانع میشویم؟!
نه! داستان چیز دیگری است!
داستان تکراری دنیای قلوبی است که فندکی نورانی، برای این قلوب، استارت اولیه نورانی شدن را میزند و این قلوب آماده، فورا با این اشارۀ علمی روشن میشوند و این همان فرایند نور علی نور شدن قلبهای اهل نور یقینی است که در ملکوت قلب خود، تمثال نورانی صاحبان نور خود را که همان نگاه و لبخند فرشتۀ مهربان آنهاست، مشاهده میکنند و کلام نورانی و توصیه و نصیحت خوشبوی او را استشمام میکنند و به آن عامل شده، کالای زیبایی از جنس مهربانی خلق مینمایند.
اینکه یک سوره از این کتاب آسمانی بنام اسب یا مادیان نامگذاری شده باشد، در واقع برای خوانندگانی که بدنبال معنای عمیق این آیات نورانی هستند، کفایت نمیکند و باید در جستجوی ارتباط معنای این واژهها با فرایند نور الولایة باشند، ان شاء الله تعالی.
[سورة العاديات (۱۰۰): الآيات ۱ الى ۱۱]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً (۱)
سوگند به ماديانهايى كه با همهمه تازانند و با سمّ[هاى] خود از سنگ آتش مىجهانند!
فَالْمُورِياتِ قَدْحاً (۲)
و برق [از سنگ] همى جهانند،
فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً (۳)
و صبحگاهان هجوم آرند،
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (۴)
و با آن [يورش]، گَردى برانگيزند،
فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (۵)
و بدان [هجوم]، در دل گروهى درآيند،
إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ (۶)
كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است،
وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ (۷)
و او خود بر اين [امر]، نيك گواه است.
وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ (۸)
و راستى او سخت شيفته مال است.
أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ (۹)
مگر نمىداند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد،
وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ (۱۰)
و آنچه در سينههاست فاش شود،
إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ (۱۱)
در چنان روزى پروردگارشان به [حال] ايشان نيك آگاه است؟
همان فرایند 1+1 است!
انگاری قلبت با نور یاد معالم ربانی جرقه میزنه! چخماق!
(چاخماق به ترکی میشه گزیدن!)
همان 1+1 است!
انگاری نور ولایت، قلبتو نیش میزنه [ممدوح]!
نتیجهاش میشه قلبی نورانی!
اینو واژه قدح یادمون میده که نور ولایت فرایندی شبیه روشن نمودن آتش با سنگ چخماق است!
اسْتَقْدَحَ زنَادَهُ : از آتش زنه آتش بيرون كرد.
اقْتَدَحَ بالزنْد : با آتش زنه (فندك) آتش بيرون آورد.
القَدّاح : سنگ آتش زنه، فندك، قدح ساز، گياههاى نرم و تازه، شكوفه يا غنچه گُل قبل از باز شدن.
القِدَاحَة : كاسه سازى، قدح سازى.
القَدَّاحَة : سنگ زناد، فندك، فندك بنزينى يا گازى.
قَدَحَ بِالزَّنْد : فندك را روشن كرد،
القَدَح : اسم است از (اقْتِداحُ النّار) بمعناى روشن كردن فندك،
المِقْداح : سنگ چخماق، زناد،
المِقْدَح : آهنى كه با آن آتش روشن كنند،
پس، این عبارات اشاره به فرایند نور ولایت دارد:
«فَالْمُورِياتِ قَدْحاً» : و برق [از سنگ] همى جهانند.
سنگ چخماق : سنگ آتشزنه!
«flint stone»
عربی : صوان (حجر)
ترکی : چاخماق داشینی!
سنگ آتشزنه یا «چخماق»، با فرمول شیمیایی AgNO3 سنگی سخت است که در شاخه کوارتزها قرار میگیرد. سنگ آتشزنه از نوع کوارتز آلفا میباشد که تا دمای ۵۷۳ درجه سانتیگراد پایداری دارد و به صورت گرهکهایی در گچ و سنگ آهک یافت میشود. این سنگ، از سنگهای حاوی سیلیس SiO2 که عموماً منشأ رسوبی دارند میباشد. این سنگها یکپارچه بوده، که به علت نقص ساختمانی در برخورد با یکدیگر جرقه زده و O-3آزاد مینماید. از این سنگ در ساخت فندکهای چخماقی استفاده میشود.
+ «ورث»
فندک «lighter»: «قدّاحة» :
القَدَّاحَة (الجمع: قَدَّاحات) أو الوَلَّاعَة (الجمع: ولَّاعات) هي أداة محمولة تستخدم لإشعال النار، تتكون القداحة من خزان صغير من البلاستيك أو المعدن مملوء بوقود سائل خفيف (عادة ما يكون النفثالين، أو البوتان المضغوط)، وتعتمد آلية إطفاء اللهب في القداحة على حرمان النار إما من الهواء أو الوقود كما يحدث في أي عملية احتراق.
«کبریت»
+ مثال گره «SA» در قلب
مثال جرقه زدن شمع در موتور ماشین ها و احتراق و به حرکت در آوردن پیستونها.