No one can truly capture
the beauty of this place!
No one can imagine
the beauty of this place!
«زرب» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الزَّرْبُ: حظيرة الغنم»
+ «ثوی»
+ «حظر»
هیچکس نمیتونه این مکان زیبا رو وصفش کنه! وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ!
یعنی:
درک قبض و بسط نور قلب قابل وصف نیست.
هر کسی خودش باید اینو تجربه کنه!
یک نقطۀ نورانی در قلب، یهو سر و کلهاش پیدا میشه و تمام قلب رو پر میکنه!
کی میتونه حال خوش این قلب رو وصف کنه؟! هیچکس!
حتی خود صاحب این قلب هم نمیتونه حال خوبشو وصف کنه!
فقط میفهمه یک حال خوش عجیبی داره! همین!
«الزَّرْبُ: حظيرة الغنم»
«الزَّرِيبَةُ: قترة الصائد»
«اقْتَتَرَ الصائدُ: شكارچی در كمينگاه خود نشست.»
«قترة الرّامي: کمینگاه تیرانداز»
«زرب» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با استعمال این علوم نورانی، کانه در این کمینگاه مطمئن مینشینند تا در فرصت مناسب شکار کنند.
+ «قمر»
+ «معوذتین»
+ «دری – طعمه»
+ «اصحاب کهف»
«الزَّرَابِيُ: الوسائد»:
مثل معالم ربانی مثل بالشی نرم است که تکیه گاه خوبی برای هر خستهدل میباشد!
+ «نمرق»
آغل گوسفند «الزَّرْبُ: حظيرة الغنم» مکان مناسبی برای گوسفندان است:
به آسودگی بخورند و استراحت کنند و از دست گرگان حسود درنده یعنی لیدرهای سوء در امان باشند.
کتاب لغت التحقیق مفهوم «الورود في محلّ محفوظ مستور» را آورده است.
[«زرب» + «قبض و بسط»]:
«الزرابىّ: البسط، و قيل كلّ ما بسط و اتّكئ عليه»
با یادآوری معالم ربانی در دل شرایط قلبت روشن میشه و به آرامش میرسی انگاری به یک بالش ناز «الزَّرَابِيُ: الوسائد» لم میدی و استراحت میکنی و خستگی از تن در میآری!
این مفهوم زیبا از واژه «زرب» استنباط میشود.
«و أمّا الزربية و الزرابىّ:
فالظاهر كونها في الأصل مأخوذة من لغة فارسيّة و هي زربفت، أى المنسوج من ألياف ذهبيّة.»
[سورة الغاشية (۸۸): الآيات ۱ الى ۲۶]
وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ (۱۶)
و فرشهايى [زربفت] گسترده.
ابنعبّاس رحمة الله علیه:
وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَةٌ
قَالَ
کُلُّ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ فِی الْجَنَّهًِْ لَهُ مِثَالٌ فِی الدُّنْیَا إِلَّا الزَّرَابِیُّ
فَإِنَّهُ لَا یُدْرَی مَا هِیَ.
تمامی آنچه خداوند در بهشت آفریده است، نمونهای در دنیا دارد، به جز زَرابی،
که هیچکس نمیداند چیست.