دکتر محمد شعبانی راد

تمنّاهاتو بذار کنار! نور تواضع! وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ!

The Day I Let Go Of My Expectations!

«وضع» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«وَضَعَتِ الحاملُ ولدَها: ولدَتْه.»

وضعت الحامل ولدها
وقتی خانم باردار وضع حمل کرد حالا به ثبات و آرامش رسیده
«وضع الشي‏ء في المكان: أثبته فيه»
تا دیروز که باردار بود همه اش با نگرانی از پله ها بالا و پایین می رفت اما حالا بی خیاله و راحت کاراشو انجام میده.
واژه وضع مترادف نور ولایت است یعنی وقتی عامل نگرانی و تاریکی که اندیشه ولایت غیر آل محمد ع رو کنار گذاشت [صوم] حالا مانعی برای تشکیل پیوند نورانی فرآیند ولایت دیگه وجود نداره.
وضع، همان یقین است!
از هزار واژه مترادف نور ولایت.
آب در حال تلاطم رودخانه هم که به دریا میرسه، به ثبات میرسه، به یقین میرسه، به موضع ثابت میرسه. از وضعیت ناپایدار به وضعیت پایدار میرسه! این میشه فرایند نور ولایت.
«وضعت الحامل ولدها»
یعنی حسود، حسادتشو گذاشت کنار و به ثبات و آرامش رسید!
آرامشی که با عدم استعمال حسادت بدست میاری همون نور ولایت محمد و آل محمد ع است!
حسود که راضی به تقدیراتش نیست، همیشه نا آرام است و اگه راضی به تقدیراتش بشه، به ثبات و آرامش میرسه! تقدیرات و واژه قدر یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است و راضی به تقدیرات شدن یعنی راضی به نور ولایت محمد و آل محمد ع شدن، یعنی نور ولایت رو به بزرگی دیدن! نور ولایت بزرگ هست! قلب ما باید بتونه بزرگی اونو ببینه «الله اکبر»، برای این کار، کبرتو باید بذاری کنار «تواضع»، یعنی خودتو بزرگ نبینی تا بتونی بزرگی اونو ببینی!
در این واژه تواضع، مفهوم زیبای «آشکار» هم وجود دارد!
وضع بیت و وضع کتاب و وضع میزان و … همه و همه اشاره به آشکار شدن معالم ربانی در هر زمان دارد که بیت اعتقادی آل محمد ع را برای همه تبیین و روشن و آشکار می‌نماید.
اهل یقین هم با استعمال معالم ربانی و تولید عمل صالح «وضعت الحامل ولدها» انگاری یه چیزی رو وضع می‌کنن! و اینجوری یه چیزی رو آشکار می‌کنن!
اون عاملی که مانع دیدن فرآیند نور ولایت میشه رو میذارن کنار!
و وَضْعُ‏ البيتِ: بناؤُهُ، بنا و ساختمان خانه.
قال اللّه تعالى:
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ‏ وُضِعَ‏ لِلنَّاسِ‏،
وَ وُضِعَ‏ الْكِتابُ،
هو إبراز أعمال العباد
كه همان آشكار ساختن كارهاى بندگان است.
خدای مهربان برای بندگانش چی رو وضع میکنه؟ معالم ربانی!
«و وضع المیزان»
«انبات شجر»
حالا تمام واژه‌های وضع را با این بیان که اون چیزی که  قرار داده شده است (یا بهتر بگوییم، آشکار شده است)، معالم ربانی است، باید آیات قرآن دوباره مرور شود.
این موضع آشکار و مکان آشکار و زمان آشکار و بیت آشکار و کتاب آشکار، اختصاصا برای اهل نور، نور علم ربانی آل محمد ع است «الموضع: المكان».
این معالم ربانی، موضع کسب تجربه است!
حالا که با معالم ربانی آشنا شدی، دیگه وقت کسب تجربه با یادآوری این علوم در دل شرایط سخت تقدیرات زندگی روزمره است.
مکان و زمان عرضه آیت، در واقع همان مکان و زمانی است که باید با یادآوری معالم ربانی، تجربۀ کسب نور آرامش قلب را داشته باشی و این تجربه، خیلی شیرین است.
اصلا بدون آشنایی با معالم ربانیِ صاحبان نور امکان دسترسی به آرامش غیر ممکن است لذا عقل حکم می کند که حتما آل محمد ع برای ما علوم نورانی خود را قرار دهند تا ما با آشنایی با این علوم بتوانیم از نور علم آل محمد ع که نزد حاملان نور (ظرف علم) است بهره‌مند گردیم.
در واقع این امکان برای ما گذاشته شده «وضع» و وجود دارد « و وضع الشي‏ء في المكان: أثبته فيه » ، نه اینکه برداشته شده باشد «رفع» ، و وجود نداشته باشد و امکان دسترسی به آن نباشد یا حتی سخت باشد « الوضع : ضدّ الرفع » ، بقدری دسترسی به معالم ربانی برای اهلش و کسانی که یقین به او دارند سهل و ساده و راحت قرار داده شده «وضع» که اصلا آدم باورش نمی شود.
از این سرچشمه آب زلال و گوارای کوثر بنوشیم!
معذلک تا درک موت ننماییم بصیرتمان به این معالم ربانی به حد تمام و کمال نخواهد رسید.
«صواع الملک» ظرفی است در دست آل محمد ع،
که برای نوشاندن علم به دهان خشکیده ما، وضع شده است!
مفاهیم زیبایی در واژه «وضع» وجود داره که نقش معالم ربانی را در عاقبت به خیری ما روشن می‌نماید:
آل محمد ع با قرار دادن معالم ربانی صاحبان نور، برای ما تخیفی داده‌اند!
تا ما بتوانیم با آموختن نور علم ولایت از آنها، دِین خود را به آل محمد ع ادا نماییم:
« اسْتَوْضَعَهُ فى دَينِهِ »
و این مافوق دست خود را از آسمان به زمین دراز کرده تا دست ما را بگیرد و بالا ببرد و این وضع و فروتنی نور برای ما یک مهلت استثنایی و تکرار نشدنی در دنیا برای نجات از ظلمت و اتصال به نور عزت می باشد.
« اتَّضَعَ‏ البعيرَ راكبُهُ »
انگاری یکی سوار بر شتر است و تو پیاده و او دستش را به طرف تو و پایین دراز کرده تا دست تو را بگیرد و تو را پشت خودش سوار کند و ببرد [کفل – کفیلة] و از معرکه و مهلکه نجاتت بدهد حالا این تو و عکس العمل تو نسبت به این نور الهی متواضع کریم آل محمد ع!
در واقع خداوند با قرار دادن اسم نورانی خودش، بر سرِ راه ما «لقط»، علمشو در دسترس ما قرار داده،- و به بیان ناقص من- خودشو برای ما کوچیک کرده «وضع»، چون او رفیع است و بلند مرتبه و بزرگ و ما کوچک و ناتوان که توان دسترسی به علوم آل محمد ع را، خودسرانه و به تنهایی نداریم و از آنجا که بدون علم آل محمد ع نیز دسترسی به آرامش امکان ندارد، لذا باید آل محمد ع موضعی برای کسب علم و آرامش برای ما قرار داده باشند (آشکار کرده باشند، «ظهر») تا براحتی بتوانیم بدون زحمت و هزینه (اجر) [+ «رایگان»] در هر زمان و مکان و هر شرایطی به این عامل آرامش‌زا دسترسی داشته باشیم و این عامل چیزی نیست جز یادآوری معالم ربانی صاحبان نور، که عاقل همیشه در گوشۀ چشمش، تمثال نورانی گنبد علی بن موسی ع و لبخند ولیّ خدا، برایش برق می‌زند و چشمک می‌زند [مثال زیبای جی‌پی‌اس در مقالۀ استثنایی سفر انفرادی با نور] و به طرز خاصی به او می گوید که چکار باید بکنی.
نور، زبان مشترک خالق و مخلوق!
یک مثال زیبا!
در درس حرفه و فن دوران تحصیلات راهنمایی به ما یاد دادند که یک سیم کشی یک پل روی یک تخته چوب انجام بدهیم. ببین مثل ما مثل همان لامپ است که دو سر سیم آن را اگر به باطری سالم و خوب بزنیم و لامپ هم سوخته نباشد، شاهد روشن شدن لامپ خواهیم بود ولی اگر لامپ ما سوخته باشد حتی اگر دو سر سیم به باطری نو هم زده شود از روشنایی لامپ خبری نیست.
پس اول قلب سالم مثل لامپ سالم که درون خودش باطری روشن کننده ندارد اما خداوند این لامپ عقل را به ما عنایت فرموده! ببین با اتصال عقل و قلبت به باطری علمی چه گزینه‌ای قلبت روشن می‌شود، اینجوری صاحب نور خودتو پیدا کن!
پس قلب سلیم به محض اینکه در معرض نور علوم ربانی قرار می‌گیرد از روی روشن شدن قلب خود می فهمد که این مطالب، همان انرژی باطری گم شده اوست که با آن می‌تواند روشن شود.
+ «نور، نیمۀ گم‌شدۀ من!»
کسی که به نورش شک دارد ظرف سوراخ است و لامپ سوخته است که وقتی به دقت از نزدیک نگاه می‌کنی می‌بینی سیم تنگستن داخلش از یک جایی پاره شده لذا رابطۀ علمی او با صاحب نور بعلت عیب شک قلبش قطع است و قطعا انتظار روشن شدن این قلب امری محال است.
پس هیچ چیزی مهمتر و با ارزشتر از سلامتی قلب نیست «و لا سلامة کسلامة القلب»، «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ»، «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ» چون قلب سلیم به محض دیدن نورش، از روی روشن شدن خودش متوجه می شود به موضع رحمت الهی رسیده و اینجا همان جایی است که باید دائما سیمش وصل باشد تا روشن بماند و هر چه به این موضع، یقینش بالاتر رود و تجربۀ گذشت از دلخواه و پشت کردن به تمنا با یادآوری معالم ربانی و انجام عمل صالح، بیشتر و بیشتر شود، کیفیت نورش بیشتر و بیشتر می شود «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذينَ آمَنُوا إيماناً».
وقتی چراغ قلبت با وصل شدن سیمها به کلام دیگری روشن نشد، باید بدانی یا لامپ تو سوخته است یا باطری چیزی در چنته ندارد! پس اول از سلامت قلب خود اطمینان حاصل کن و دنبال این مقوله باش چون ممکن است یکدفعه گذرت به نورت بیفتد و سیمهایت را وصل کنی و ببینی که لامپ روشن نشده، لذا نورتو نشناسی و او را از روی جهل، کنار بگذاری و بری سراغ بقیه کسانی که ادعای باطری خوب دارند و تا آخر عمر سرگردان و متحیر بمانی که بالاخره باطری خوب پیدا نشد! غافل از اینکه آب در کوزه بوده و تو تشنه لب، داری برای خودت می‌گردی.
لذا توفیق داشتن قلب سالم رکن است و قلب سالم یعنی قلبی که پستانک تمنا را صادقانه از دهان در آورده و «حبّ دنیا» ندارد، قلب سلیم یعنی «مَن سَلِمَ من حبّ الدنیا»، که فقط اینجوری میتوانیم باطری سالم را شناسایی و درک کنیم، معذلک تا باطری، خودش را به تو نزدیک نکند و نگوید آن باطری سالم که دنبالش می‌گردی منم! قادر به شناخت باطری سالم نخواهیم بود! باید یوسف ع در ملکوت قلب، لب به سخن بگشاید و بگوید «انا یوسف» تا قلب سالم که حالا روشن هم شده، یک دفعه از شدت خوشحالی و تعجب، قالب تهی کند که واقعا این یوسف ع است که به سراغ ما آمده و خود را به خاطر نجات ما، در چاه حسادت قلب ما انداخته تا ما، که تشنه لبیم، با انداختن سطل به ته چاه حسادت خود، و با بیرون کشیدن یوسف زیبای نورانی، از ته این چاه تمناهایمان، و دیدن نور او، بشارت به آشنایی با معالم ربانی آل محمد ع داشته باشیم که «یا بشری هذا غلام»!
پس قلب سلیم همیشه گوش به زنگ آل محمد ع است که در لحظه عرضه آیت بتواند صدا و نگاه نورش را به یاد آورد تا جواب حل مشکل خود را دریابد و عمل صالح انجام دهد.
الآن، این پیامک، چی میگه:
«مشترک گرامی همراه اول برای ثبت نام در سایت زمانه دات آی آر برای دریافت پیامک سریعا عضو شوید. 05138077»

[تواضع – اتمام نعمت] :
« وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ »
تواضع یعنی وضع حسادت، درناژ حسادت، که میشه حمل نور و رو به نور بودن!
حسادتتو وضع حمل کن و حامل نور هدایت شو!
به این میگن اتمام نعمت!
رابطه دو واژه تمّ و وضع خیلی قشنگ است.
+ «جواب»
أَتَمَّتِ‏ الحُبْلى
وضعت الحامل ولدها
[«وضع» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است!]:
[بررسی واژه «وضع» در آیات قرآن با عنایت به اینکه معنای این واژه به نور بر میگردد]:
انگاری این نور است که کمکت میکنه تا حسادتتو وضع حمل نمایی!
«الرَّسُولَ … يَضَعُ‏ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»
در آیه « فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ‏ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ »
+ «مذکر – مونث»
+ «زوج و فرد»
وضع شده « وُضِعَ » در آیه « إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ‏ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ » نیز برای ما صاحبان نور هستند که نور آرامش قلب ما از نگاه نورانی آنها در ملکوت قلب ماست.
[وضع – تحریف کلام] :
«وضع» همان نور الولایة است!
« مَواضِعِهِ » در آیه « مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‏ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً »
و آیه « فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‏ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ »
و آیه « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ‏ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ »
اشاره به علوم ربانی در هر زمان دارد که اهل شک نسبت به این علوم نورانی می خواهند جای اعتقاد صحیح آل محمد ع را با اعتقاد باطل غیر آل محمد ع عوض کنند.

[« الرَّسُولَ … يَضَعُ‏ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ »] :
نور مشکل گشاست!
« الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ‏ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »

+ «وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ»
[کتاب و میزان وضع شده، همان نور است!]:
« وُضِعَ‏ الْكِتابُ »
+ « نَضَعُ‏ الْمَوازينَ »
+ « وَضَعَ‏ الْميزانَ »
« وَ وُضِعَ‏ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً »
« وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ‏ الْكِتابُ وَ جي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ »
« وَ نَضَعُ‏ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ »
« وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ‏ الْميزانَ »

[«وَ لا تَضَعُ‏ إِلاَّ بِعِلْمِهِ»]:
ما مخلوقی «کان لم یکن شیئا مذکورا» بودیم، که در دنیا با آشنایی با نور، زوج و قرین اعتقاد و علم آل محمد ع شدیم و با یاد معالم ربانی در دل تمام شرایط عرضه آیات کسب تجربه نمودیم و این مواضع کسب تجربه برای ما، اخذ نور از نار آیات و تقدیراتی است که به علم آل محمد ع برای ما مقدر و تنظیم می شود « وَ لا تَضَعُ‏ إِلاَّ بِعِلْمِهِ »
(1) « وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ‏ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ »
(2) « إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ‏ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُناديهِمْ أَيْنَ شُرَكائي‏ قالُوا آذَنَّاكَ ما مِنَّا مِنْ شَهيدٍ»

[« حَمَلَتْهُ … وَ وَضَعَتْهُ‏ كُرْهاً »] :
کراهت در حمل و وضع، به چه معناست؟!
« وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ‏ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ »

+ «ملک سلیمان»
عبد – تواضع – ملک سلیمان
+ [نَبِيّاً عَبْداً – نَبِيّاً مَلِكاً] :
با توجه به مفهوم زیبای واژۀ «وضع – وضعت الحامل ولدها» و «تواضع»، حالا با این حدیث و اضافه شدن مفهوم ملک سلیمان ع، معنا و مبحث تواضع زیبایی دوچندان پیدا نمود:
تواضع، یعنی درناژ حسادت! یعنی پشت کردن به تمنا!
حتی اگه تمنا در حد ملک سلیمان در دنیا باشه، در مقابل نور ملکوت آل محمد ع، هیچ است!
« … وَ هَبَطَ مَعَ جَبْرَئِيلَ ع مَلَكٌ لَمْ يَطَأِ الْأَرْضَ قَطُّ مَعَهُ مَفَاتِيحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ
فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ هَذِهِ مَفَاتِيحُ خَزَائِنِ الْأَرْضِ
فَإِنْ شِئْتَ فَكُنْ نَبِيّاً عَبْداً
وَ إِنْ شِئْتَ نَبِيّاً مَلِكاً
فَأَشَارَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع أَنْ تَوَاضَعْ يَا مُحَمَّدُ
(فرشتۀ مهربان به قلب سلیم اشاره میکنه و میگه چی بگو!)
فَقَالَ بَلْ أَكُونُ نَبِيّاً عَبْداً
ثُمَّ صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ … »
[موسی ع – تواضع] :
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:
أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلَامُ
أَ تَدْرِي يَا مُوسَى لِمَ انْتَجَبْتُكَ مِنْ خَلْقِي وَ اصْطَفَيْتُكَ لِكَلَامِي؟
فَقَالَ لَا يَا رَبِّ
فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ فَلَمْ أَجِدْ عَلَيْهَا أَشَدَّ تَوَاضُعاً لِي مِنْكَ
فَخَرَّ مُوسَى سَاجِداً وَ عَفَّرَ خَدَّيْهِ فِي التُّرَابِ تَذَلُّلًا مِنْهُ لِرَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ارْفَعْ رَأْسَكَ يَا مُوسَى وَ أَمِرَّ يَدَكَ فِي مَوْضِعِ سُجُودِكَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ وَ مَا نَالَتْهُ مِنْ بَدَنِكَ‏  فَإِنَّهُ أَمَانٌ مِنْ كُلِّ سُقْمٍ وَ دَاءٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ .»

[وضع – وظف] :
الْوَضَائِعُ‏: جمع‏ وَضِيعَةٍ و هى الوظيفة التى تكون على الملك، و هى ما يلزم الناس فى أموالهم؛ من الصّدقة و الزكاة: أى لكم الوظائف‏ التى تلزم المسلمين، لا نتجاوزها معكم، و لا نزيد عليكم فيها شيئا.
[وضع – موافقت]:
این معنای واژۀ وضع هم خیلی زیباست:
«واضَعَهُ: با او شرط بست.»
انگاری یه توافقی بین اهل نور و صاحبان نور در عالم معنا صورت می گیره و صاحب نور میگه علم از من، و اهل نور هم میگه، عمل از من، لذا با هم توافق بر سر تولید عمل صالح می‌کنند!
انگاری اهل نور یقین داره میگه من اینقدر یقین به این علوم نورانی دارم که حاضرم شرط ببندم با عمل به این علم، می‌تونم تولید نور آرامش عمل صالح بنمایم، میتونم مهربانی کنم!

«واضَعَهُ فى الأَمْر: بر سر چيزى از امر با او موافقت كرد.»

ضَادُّوا الْكِبْرَ بِالتَّوَاضُع‏
بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَة
[ثمرۀ التَّوَاضُع = آرامش]
إِذَا أَنْعَمْتُ عَلَيْكَ بِنِعْمَةٍ فَاسْتَقْبِلْهَا بِالاسْتِكَانَةِ أُتْمِمْهَا عَلَيْك‏
التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ
التَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِيَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ‏
إِنْ رَأَى سَيِّئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ
[أن تكافئوا على الإحسان، و تعدلوا عن الإساءة]
وَ لَا عَلَى التَّوَاضُعِ إِلَّا بِسَلَامَةِ الصَّدْرِ
إِنَّ صَاحِبَ الدِّينِ فَكَّرَ فَعَلَتْهُ السَّكِينَةُ وَ اسْتَكَانَ فَتَوَاضَعَ
لَا حَسَبَ لِقُرَشِيٍّ وَ لَا عَرَبِيٍّ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ
كَمَا أَنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَوَاضِعُونَ كَذَلِكَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَكَبِّرُون‏
طُوبَى لِمَنْ  …  تَوَاضَعَ مِنْ غَيْرِ مَنْقَصَةٍ
أَنَّ مِنْ حَقِّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ أَنْ يُحْدِثُوا لَهُ تَوَاضُعاً عِنْدَ مَا يُحْدِثُ لَهُمْ مِنْ نِعْمَةٍ
فَلَمَّا أَحْدَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي نِعْمَةً بِمُحَمَّدٍ ص أَحْدَثْتُ لِلَّهِ هَذَا التَّوَاضُعَ
وَ إِنَّ التَّوَاضُعَ يَزِيدُ صَاحِبَهُ رِفْعَةً فَتَوَاضَعُوا يَرْفَعْكُمُ اللَّهُ
فَمَنِ اتَّبَعَ عَلِيّاً ع عَلَى ذَلِكَ […تَوَاضُعِكَ لِلَّهِ…] فَهُوَ الشِّيعِيُّ حَقّاً
وَ بِالتَّوَاضُعِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ تُفْلِحُ كُلَّ الْفَلَاحِ وَ تَزُولُ عَنْكَ وَصْمَةُ الزَّلَّةِ
وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ تَوَاضَعُوا مَعَ الْمُتَوَاضِعِينَ.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏
خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ
الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ‏ مَعَ الْعَبِيدِ 👉
… وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ 👉
لِيَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي.
رسول خدا صلی الله علیه و آل و سلم فرمود:
چند خصلت است كه آنها را تا هنگام مردن ترك نكنم:
👈غذا خوردن بر روى خاك با غلامان،👉
… و سلام كردن بر كودكان 👉
و اينها را ترك نكنم تا بعد از من سنت شود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
إنّ اللّه َ تعالى أوحى إلَيَّ أن تَواضَعوا؛
حتّى لا يَفخَرَ أحَدٌ على أحَدٍ،
و لا يَبغيَ أحَدٌ على أحَدٍ.
خداوند متعال به من وحى فرمود كه فروتن باشيد، 👉
تا هيچ كس به ديگرى فخر نفروشد 👉
و كسى به كسى تعدّى نكند. 👉
+ مقالۀ: «تمنّاهاتو بذار کنار! نور تواضع! وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ!»
👈زندگی، وقتیکه تمناهاتو میذاری کنار زیبا میشه!👉
👈زندگی، وقتیکه تواضع میکنی و تکبر رو میذاری کنار، زیبا میشه!👉
👈زندگی، وقتیکه اشارات نورانی فرشتۀ مهربانتو متوجه میشی و عمل میکنی زیبا میشه!👉
👈زندگی وقتی زیبا میشه که تمثال نورانی فرشتۀ مهربانتو میبینی و کلام شیرینشو میشنوی و تلاش میکنی با خلق نور مهربانی، مثل او تبدیل به یک فرشته نورانی بشی و در عالم ملکوت، به پرواز در بیایی و بهشت خودتو همین الآن و در همین لحظه تجربه کنی و دنیایی رو با قلبت نظاره‌گر باشی که وصفش برای دیگران غیر ممکنه!👉
👈آه! که دنیای بدون حسد چه زیباست!!!👉
👈بهشت جاویدان، همان دنیای بدون حسدی است که شهروندانش، قبلا، در همین دنیایی که فرصت امروز ماست، این عیب حسد و کبر و بخل خودشونو در همین فرصتها و ورکلایفهای روزمره، با هر شغل و کاری که دارند، دفع میکنند.👉
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لَقد هَبَطَ عَليَّ مَلَكٌ مِن السّماءِ ما هَبَطَ على نَبيٍّ قَبلي و لا يَهبِطُ على أحَدٍ بَعدي و هُو إسرافيلُ و عِندي جِبريلُ ،
فقالَ : السّلامُ علَيكَ يا محمّدُ .
ثُمّ قالَ :
أنا رسولُ ربِّكَ إلَيكَ أمَرَني أن اُخَيِّرَكَ إن شِئتَ نَبيّا عَبدا، و إن شِئتَ نَبيّا مَلِكا.
👈 فنَظَرتُ إلى جِبريلَ فأومى جِبريلُ إلَيَّ أن تَواضَعْ، 👉
فقُلتُ : نَبيّا عَبدا.
جبرئيل نزد من بود كه فرشته اى از آسمان بر من فرود آمد.
اين فرشته كه بر هيچ پيامبرى پيش از من فرود نيامده و بعد از من نيز بر احدى فرود نخواهد آمد، اسرافيل بود.
او گفت : سلام بر تو اى محمّد!
سپس گفت:
من فرستاده پروردگارت به سوى تو هستم.
به من فرمان داده است تو را مخيّر سازم كه اگر خواهى پيامبرى و بندگى را برگزين و اگر خواهى پيامبرى و پادشاهى را.
👈👈👈من به جبرئيل نگاه كردم، او به من اشاره كرد كه فروتنى كن.👉👉👉
پس من گفتم:
پيامبرى و بندگى را انتخاب كردم.
امام باقر عليه السلام:
و لَقَد أتاهُ جَبرئيلُ عليه السلام بمَفاتيحِ خَزائنِ الأرضِ ثَلاثَ مَرّاتٍ يُخَيِّرُهُ مِن غَيرِ أن يَنقُصَهُ اللّه ُ تباركَ و تعالى مِمّا أعَدَّ اللّه ُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ شيئا،
فيَختارُ التَّواضُعَ لِربِّهِ جلَ و عَزَّ.
جبرئيل عليه السلام كليدهاى گنجينه هاى زمين را سه بار نزد پيامبر آورد و او را در انتخاب آنها آزاد گذاشت، بدون آنكه خداى تبارك و تعالى از آنچه در روز قيامت برايش آماده كرده است، چيزى بكاهد.
اما هر بار پيامبر فروتنى در برابر خداوند عزّ و جلّ را برگزيد.
👈تواضع، یعنی اینکه تمناهاتو بذاری کنار و عاشقانه و بدون ذره‌ای تکبر، نورتو دوست داشته باشی!👉
👈درمان عیب بدزبانی ما که یکی از فروعات عیب خانمان‌سوز حسد ماست، اخذ لقمه‌های علوم نورانی از دهان مبارک آل محمد ع است «سؤر مؤمن»، به شرط اینکه صادقانه خواهان این علوم نورانی باشیم، ان شاء الله تعالی.👉
امام صادق عليه السلام:
مَرَّتِ امرَأةٌ بَذِيَّةٌ برسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و هُو يأكُلُ و هو جالِسٌ علَى الحَضيضِ،
فقالَت: يا محمّدُ، و اللّه ِ إنّكَ لَتأكُلُ أكل العَبدِ، و تَجلِسُ جُلوسَهُ!
فقالَ لَها رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله:
وَيحَكِ! و أيُّ عَبدٍ أعبَدُ مِنّي؟!
قالَت:
👈فناوِلْني لُقمَةً مِن طَعامِكَ ، فناوَلَها،👉
فقالَت:
لا و اللّه ِ إلاّ الّتي في فِيكَ!
فأخرَجَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله اللُّقمَةَ مِن فَمِهِ فناوَلَها فَأكَلَتها.
رسول خدا صلى الله عليه و آله روى زمين نشسته بود و غذا مى‌خورد.
زن تند زبانى از كنار آن حضرت رد شد و گفت:
اى محمّد! به خدا قسم كه تو مانند بندگان غذا مى‌خورى و مانند بندگان مى‌نشينى.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود:
واى بر تو! كدام بنده، بنده تر از من است؟
زن گفت:
لقمه‌اى از غذايت به من بده.
رسول خدا لقمه‌اى به او داد.
زن گفت:
👈نه به خدا، بايد لقمه اى را كه در دهانت هست به من بدهى.👉
پيامبر صلى الله عليه و آله لقمه را از دهانش درآورد و به او داد و زن آن را خورد.👉
👈👈👈سؤر مؤمن (یعنی نيم‌خورده مومن) در حقیقت سؤر علمی اوست که همان کلام نورانی و اعمال صالح نورانی اوست که چراغ خاموش دل اطرافیان خود را روشن میکند.👉👉👉
رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم:
مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أَخِیهِ تَبَرُّکاً بِهِ خَلَقَ اللَّهُ بَینَهُمَا مَلَکاً یسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَة.
هر کس از باقیمانده نوشیدنی برادر مؤمن خویش برای تبرک جستن بنوشد، خدای متعال فرشته‌ای را خلق کند تا برای آن دو تا روز قیامت استغفار کند.
امام رضا علیه‌السلام:
مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ یرِیدُ بِذَلِک التَّوَاضُعَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ الْبَتَّة.
هر کس از باقیمانده نوشیدنی برادر مؤمن خویش بنوشد و قصدش از این کار 👈تواضع و فروتنی👉 باشد، خدای متعال او را حتماً به بهشت می‌برد.

مشتقات ریشۀ «وضع» در آیات قرآن:

فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ‏ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ (36)
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ‏ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ (96)
مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‏ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً (46)
وَ إِذا كُنْتَ فيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى‏ لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كانَ بِكُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً (102)
فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‏ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (13)
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ‏ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ (41)
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ‏ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157)
لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (47)
وَ وُضِعَ‏ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً (49)
وَ نَضَعُ‏ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبينَ (47)
يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ‏ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏ وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ (2)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ‏ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (58)
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتي‏ لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ‏ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (60)
وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ‏ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ في‏ كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ (11)
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ‏ الْكِتابُ وَ جي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (69)
إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ‏ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُناديهِمْ أَيْنَ شُرَكائي‏ قالُوا آذَنَّاكَ ما مِنَّا مِنْ شَهيدٍ (47)
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ‏ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ (15)
فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ‏ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ (4)
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ‏ الْميزانَ (7)
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ (10)
وَ اللاَّئي‏ يَئِسْنَ مِنَ الْمَحيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئي‏ لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ‏ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً (4)
أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ‏ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏ (6)
وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ (14)
وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ (2)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی