Serial Killers of Science!
Jealous people have tried to eradicate the light of knowledge!
الفبای نورانی، نسخه های نورانی
(ق م ص – داستان تکراری پاره کردن پیراهن یوسف ع! قدّت قمیصه)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید
«قمص» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
«قدد» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
«قدّ قمیص» داستان تکراری اقدامات جنایتکارانۀ اهل حسادت،
برای خاموش کردن نور زیبای علمی یوسف ع است.
«قدّ: قطع الشيء طولا»
«قَدَّدْتُ اللّحمَ: گوشت را بريدم»
+ «صدّ سبیل!»
+ «اشتباه مرگبار تهمت!»
ماموریّت اهل حسادت، از بین بردن علم است!
«قابیل به هبة الله گفت:
اگر از آن علمى كه پدر تو را بدان مخصوص گردانيده است چيزى را اظهار كنى،
تو را نيز خواهم كشت، همچنانكه برادرت هابيل را كشتم!»
+ «يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»
داستان تکراری قاتلین علم آل محمد ع!
مرگآفرینان و قاتلان زنجیرهای علم! «Serial Killers of Science»
«القمص: ذباب صغار فوق الماء؛ قمصا: حشرات بالاى آب»
مفهوم استیلای معنوی :«superiority»
«القَمِيصُ: لباس يستر جلد الإنسان، بالا پوش»
«قَمَصَ الفرسُ»
«قمص البحر بالسفينة»
انگاری کشتی بر امواج دریا میجهد!
«چیرگی، سوار شدن بر کار، برتری، تفوّق»
«قَمَصَ البعير: و هو أن يرفع يدَيه ثم يطرحَهما معاً و يَعجِنَ برجليه.»
+ «عجن»
«قَمَصَ البعير: إذا نزا، وقتى كه ستور به هيجان آيد و برجهد.»
+ «نزو»
+ «وثب»
«قَمَص الفرسُ: أَي اسْتَنَّ و هو أَن يرفع يديه و يطرحهما معاً و يَعْجِنَ برجليه.
و من هذا قمص البحر بالسفينة إذا حرّكها بالموج، فكأنّها بعير يقمص.»
«قمص البعير و غيره عند الركوب: و هو أن يرفع يديه معا و يضعهما معا.»
+ «بور – بار الفحل الناقة»
+ «جفت»
+ «سنن – سنّ الفحل الناقة»
«قمص البعير: استنّ»
+ «سفن» – سَفِينَةُ (فعيلة) بمعنى فاعلة لأنها تَسْفُنُ الماء أي تقشره.
همان داستان انتقال نطفههای علمی در دل شرایط تقدیرات است!
«القميص: غلاف القلب»
«استيلاء معنوىّ» استنباط مفهومی زیبایی از این واژه است که در تمامی واژههای مترادف نور الولایة وجود دارد!
مفهوم زیبای «نزدیک» در این واژه + واژۀ «ولی»
+ مفاهیم آشکار و ظاهر شدن «ظهر».
مترادفات واژه استیلاء در فارسی و انگلیسی:
چیرگی! سوار شدن بر کار! برتری! تفوّق! «superiority»
مفهومی که باید از واژه قمص استنباط شود همین برتری اندیشه لیدر بر فالوئر است که فالوئر با اخذ اندیشه از لیدر و عمل به آن تولید نور آرامش میکند.
موج دریا وقتی میزنه زیر سینه کشتی و اونو بالا می بره عرب میگه « قمص البحر بالسفينة » انگاری کشتی سوار بر آب است! مفهوم تفوق و برتری نطفهدهنده علمی بر نطفهپذیر علمی در زمان و مکان ملاقات این زوج کریم در اون فضای ملکوتی نورانی در دل شرایط عرضه آیات و تقدیرات.
انگاری اهل نور یقین با استعمال اندیشه صاحب نور خود [+ به نیابت از او ! + با تقلید از او !] به معراج و ملکوت علم آل محمد ع میروند « اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعينَ ».
علوم ربانی صاحبان و حاملان نور، همان پیراهن یوسف ع است!
+ «آیاتی و رسلی»
در این واژه مفهوم فوق ، بالا ، روکش ، سقف ، پوشش ، غلاف و … وجود دارد.
در واقع «قمیص» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین در دل شرایط عرضه آیات با استعمال این اندیشه والا و تولید نور آرامش عمل صالح کانه برای خود ستر عورت نموده و عیوب خود را می پوشانند، کانه عیبی ندارند!
این حدیث بسیار مهم و زیبا و کلیدی برای بحث قمیص است.
«قمیص یوسف»:
برادران حسود آن را بدم کذب آغشته نمودند « وَ جاؤُ عَلى قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ »!
زلیخا این پیراهن را از پشت درید « وَ قَدَّتْ قَميصَهُ مِنْ دُبُرٍ »!
و یعقوب ع با این پیراهن بینایی چشمش را بازیافت:
« اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً »!
این چه پیراهنی است که همه به آن حسادت می کنند؟!
امام صادق علیه السلام:
کَانَ فِی قَمِیصِ یُوسُفَ (علیه السلام) ثَلَاثُ آیَاتٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی
وَ جاؤُ عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ
وَ قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ
إِنْ کانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ.
وَ قَوْلِهِ
اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا.
پیراهن یوسف (علیه السلام) در سه مورد، نشانه واقع گردید.
یکی در آیه:
وَ جاؤُ عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ
[که نشانهی دروغگویی برادران شد]
و آیه: إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ
[که نشانهی دروغگویی زلیخا و راستگویی یوسف (علیه السلام) شد]
و آیهی إِذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَذَا
[که باعث بیناشدن یعقوب (علیه السلام) گردید].
+ «افک – إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ»:
آن [تهمت] را شرّى براى خود تصوّر مكنيد بلكه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است!
پیراهن آغشته به خون دروغین!
تکرار اشتباه مرگبار تهمت به صاحبان نور!
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۳ الى ۱۸]
وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ
وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (۱۸)
و پيراهنش را [آغشته] به خونى دروغين آوردند.
[يعقوب] گفت: «[نه] بلكه نَفْس شما كارى [بد] را براى شما آراسته است. اينك صبرى نيكو [براى من بهتر است]. و بر آنچه توصيف مىكنيد، خدا يارىده است.»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۲۵ الى ۲۹]
وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۲۵)
و آن دو به سوى در بر يكديگر سبقت گرفتند، و [آن زن] پيراهن او را از پشت بدريد و در آستانه در آقاى آن زن را يافتند. زن گفت: «كيفر كسى كه قصد بد به خانواده تو كرده چيست؟ جز اينكه زندانى يا [دچار] عذابى دردناك شود.»
قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ (۲۶)
[يوسف] گفت: «او از من كام خواست.» و شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد: «اگر پيراهن او از جلو چاك خورده، زن راست گفته و او از دروغگويان است،
وَ إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۲۷)
و اگر پيراهن او از پشت دريده شده، زن دروغ گفته و او از راستگويان است.»
فَلَمَّا رَأى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ (۲۸)
پس چون [شوهرش] ديد پيراهن او از پشت چاك خورده است گفت: «بىشك، اين از نيرنگ شما [زنان] است، كه نيرنگ شما [زنان] بزرگ است.»
يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ (۲۹)
«اى يوسف، از اين [پيشامد] روى بگردان. و تو [اى زن] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بودهاى.»
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۸۸ الى ۹۳]
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ (۹۳)
«اين پيراهن مرا ببَريد و آن را بر چهره پدرم بيفكنيد [تا] بينا شود،
و همه كسان خود را نزد من آوريد.»
حالا معلوم میشه چرا اهل حسادت اینقدر تلاش میکنن تا پیراهن یوسف ع رو پاره کنند!
چون این پیراهن چشم نابینا را شفا میدهد و این برای اهل حسادت بسیار ناگوار است.
« وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ »
هرگز نور خدا با فوت کردن لیدرهای سوء حسود خاموش نخواهد شد.
اهل نور یقین با استعمال اندیشه صاحبان نور خود در دل شرایط تقدیرات، در محکمه الهی به حقانیت صاحبان نور شهادت می دهند که پیراهن علمی آنها همیشه مورد حسادت لیدرهای سوء حسود بوده و هست و خواهد بود.
[قَمِيصَ مُحَمَّدٍ ص] :
[ملکوت – قمیص « قَمِيصَ مُحَمَّدٍ ص » – پیراهن یوسف ع – ملک سلیمان ع – بوی پیراهن ابراهیم ع « رِيحَ قَمِيصِ إِبْرَاهِيمَ » – « رِيحَ يُوسُفَ : رِيحَ الْجَنَّةِ » ] :
بوی مطالب علوم ربانی به مشام اهل یقین می خورد !
نور محمد ص برای اهل یقین همان اندیشه است که از معلمین ربانی آموخته اند!
این نور همان امر الله و همان قبض و بسط قلبی است که در دل شرایط با یادآوری معالم ربانی و اندیشه و فنون علمی، از اراده و امر و نهی مافوق و ولی خود آگاه شده و به آن عمل میکند و تولید نور آرامش برای خود و دیگران میکند و این بمنزله پیراهن یوسف ع و ملک سلیمان ع و ملکوت علم آل محمد ع است و انگاری ملکوت نورانی اهل البیت ع ارائه شده و رویت میشود.
حقیقت داستان پیراهن یوسف ع چیست؟!
أَلْبَسَهُ قَمِيصَ الرِّضَا …
+ «رضا» و «سخط»
+ «تاویل الاحادیث»:
برخورداری از علم تاویل احادیث، به قلب حالت رضا به تقدیرات میدهد!
به این میگن ارضای علمی!
پیراهن یوسف ع – پیراهن محمد صلی الله علیه و آله و سلم!
پیراهن رضا به تقدیرات ذات اقدس الهی!
اگه میخوای از فوائد پیراهن یوسف ع برخوردار بشی،
باید قلبا پشت به تمناهات کنی و راضی به تقدیراتی باشی
که خدای مهربان برای اصلاح و تربیت عیب حسد قلبت در نظر گرفته است.
+ «نوری که اَزَش خوشِت میاد! مرضات الله!»
أَلْبَسَهُ قَمِيصَ الرِّضَا …
فَقَبِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَوْبَةَ آدَمَ ع بِذَلِكَ الْقَمِيصِ
وَ رَدَّ خَاتَمَ سُلَيْمَانَ ع بِهِ
وَ رَدَّ يُوسُفَ ع إِلَى يَعْقُوبَ ع بِهِ
وَ نَجَّى يُونُسَ ع مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِهِ
وَ كَذَلِكَ سَائِرُ الْأَنْبِيَاءِ ع أَنْجَاهُمْ مِنَ الْمِحَنِ بِهِ
وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ الْقَمِيصُ إِلَّا قَمِيصَ مُحَمَّدٍ ص.
امام علی علیه السلام:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص قَبْلَ أَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ الْعَرْشَ وَ الْكُرْسِيَّ وَ اللَّوْحَ وَ الْقَلَمَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ آدَمَ وَ نُوحاً وَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ ع وَ كُلَّ مَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي قَوْلِهِ: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ إِلَى قَوْلِهِ: وَ هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ وَ قَبْلَ أَنْ خَلَقَ الْأَنْبِيَاءَ كُلَّهُمْ بِأَرْبَعِ مِائَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ أَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ خَلَقَ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ اثْنَيْ عَشَرَ حِجَاباً حِجَابَ الْقُدْرَةِ وَ حِجَابَ الْعَظَمَةِ وَ حِجَابَ الْمِنَّةِ وَ حِجَابَ الرَّحْمَةِ وَ حِجَابَ السَّعَادَةِ وَ حِجَابَ الْكَرَامَةِ وَ حِجَابَ الْمَنْزِلَةِ وَ حِجَابَ الْهِدَايَةِ وَ حِجَابَ النُّبُوَّةِ وَ حِجَابَ الرِّفْعَةِ وَ حِجَابَ الْهَيْبَةِ وَ حِجَابَ الشَّفَاعَةِ
ثُمَّ حَبَسَ نُورَ مُحَمَّدٍ ص فِي حِجَابِ الْقُدْرَةِ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى
وَ فِي حِجَابِ الْعَظَمَةِ أَحَدَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ عَالِمِ السِّرِّ
وَ فِي حِجَابِ الْمِنَّةِ عَشْرَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَلْهُو
وَ فِي حِجَابِ الرَّحْمَةِ تِسْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الرَّفِيعِ الْأَعْلَى
وَ فِي حِجَابِ السَّعَادَةِ ثَمَانِيَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لَا يَسْهُو
وَ فِي حِجَابِ الْكَرَامَةِ سَبْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌّ لَا يَفْتَقِرُ
وَ فِي حِجَابِ الْمَنْزِلَةِ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ الْعَلِيمِ الْكَرِيمِ
وَ فِي حِجَابِ الْهِدَايَةِ خَمْسَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ ذِي الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
وَ فِي حِجَابِ النُّبُوَّةِ أَرْبَعَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ
وَ فِي حِجَابِ الرِّفْعَةِ ثَلَاثَةَ آلَافِ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ ذِي الْمُلْكِ وَ الْمَلَكُوتِ
وَ فِي حِجَابِ الْهَيْبَةِ أَلْفَيْ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ
وَ فِي حِجَابِ الشَّفَاعَةِ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ
ثُمَّ أَظْهَرَ اسْمَهُ عَلَى اللَّوْحِ
فَكَانَ عَلَى اللَّوْحِ مُنَوَّراً أَرْبَعَةَ آلَافِ سَنَةٍ
ثُمَّ أَظْهَرَهُ عَلَى الْعَرْشِ
فَكَانَ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ مُثْبَتاً سَبْعَةَ آلَافِ سَنَةٍ إِلَى أَنْ وَضَعَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي صُلْبِ آدَمَ ع
ثُمَّ نَقَلَهُ مِنْ صُلْبِ آدَمَ ع إِلَى صُلْبِ نُوحٍ ع
ثُمَّ مِنْ صُلْبٍ إِلَى صُلْبٍ حَتَّى أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صُلْبِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ
فَأَكْرَمَهُ بِسِتِّ كَرَامَاتٍ
أَلْبَسَهُ قَمِيصَ الرِّضَا وَ رَدَّاهُ بِرِدَاءِ الْهَيْبَةِ وَ تَوَّجَهُ بِتَاجِ الْهِدَايَةِ وَ أَلْبَسَهُ سَرَاوِيلَ الْمَعْرِفَةِ وَ جَعَلَ تِكَّتَهُ تِكَّةَ الْمَحَبَّةِ يَشُدُّ بِهَا سَرَاوِيلَهُ وَ جَعَلَ نَعْلَهُ نَعْلَ الْخَوْفِ وَ نَاوَلَهُ عَصَا الْمَنْزِلَةِ
ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ
اذْهَبْ إِلَى النَّاسِ فَقُلْ لَهُمْ
قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ
وَ كَانَ أَصْلُ ذَلِكَ الْقَمِيصِ مِنْ سِتَّةِ أَشْيَاءَ
قَامَتُهُ مِنَ الْيَاقُوتِ وَ كُمَّاهُ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ دِخْرِيصُهُ مِنَ الْبِلَّوْرِ الْأَصْفَرِ وَ إِبْطَاهُ مِنَ الزَّبَرْجَدِ
وَ جُرُبَّانُهُ مِنَ الْمَرْجَانِ الْأَحْمَرِ وَ جَيْبُهُ مِنْ نُورِ الرَّبِّ جَلَّ جَلَالُهُ
فَقَبِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَوْبَةَ آدَمَ ع بِذَلِكَ الْقَمِيصِ
وَ رَدَّ خَاتَمَ سُلَيْمَانَ ع بِهِ
وَ رَدَّ يُوسُفَ ع إِلَى يَعْقُوبَ ع بِهِ
وَ نَجَّى يُونُسَ ع مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِهِ
وَ كَذَلِكَ سَائِرُ الْأَنْبِيَاءِ ع أَنْجَاهُمْ مِنَ الْمِحَنِ بِهِ
وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ الْقَمِيصُ إِلَّا قَمِيصَ مُحَمَّدٍ ص.
امير المومنين عليه السلام فرمود:
خداي تبارك و تعالي پيش از آنكه آسمانها و زمين و عرش و كرسي و لوح و قلم و بهشت و آتش را بيافريند و پيش از آنكه آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و موسي و عيسي و داود و سليمان و هر كس را كه در آيه مباركه ميفرمايد(ما بابراهيم، اسحاق و يعقوب را داديم تا آنجا كه فرمايد آنان را براه راست رهبري نموديم) و چهار صد و بيست و چهار هزار سال پيش از آنكه همه پيغمبران را بيافريند نور محمد را آفريد.
و خداي عز و جل با او دوازده حجاب آفريد:
حجاب قدره و حجاب عظمت و حجاب منت و حجاب رحمت و حجاب سعادت و حجاب كرامت و حجاب منزلت و حجاب هدايت و حجاب نبوت و حجاب رفعت و حجاب هيبت و حجاب شفاعت.
سپس نور محمد را دوازده هزار سال در حجاب قدرت نگاه داشت كه همي گفت
منزه است پروردگار والا مقام من
و يازده هزار سال در حجاب عظمت نگهداشت كه همي گفت
منزه و پاك است داناي راز نهان
و ده هزار سال در حجاب منت نگهداشت كه ميگفت
پاك و منزه است خدايي كه پاينده است و غفلت باو راه ندارد
و در حجاب رحمت نه هزار سال نگهداشت كه ميگفت
پاك و منزه است خداي بلند پايه والا مقام
و هشت هزار سال در حجاب سعادت نگهداشت كه همي گفت:
پاك و منزه است خدايي كه پاينده است و اشتباهي براي او نيست
و هفت هزار سال در حجاب كرامت نگهداشت كه همي گفت:
پاك و منزه است خدايي كه بي نياز است و نيازمند نگردد
و شش هزار سال در حجاب منزلت نگاه داشت كه همي گفت:
پاك و منزه است پروردگار من كه برتر است و بخشنده
و پنج هزار سال در حجاب هدايت نگاه داشت كه همي گفت:
پاك و منزه است پروردگار عرش بزرگ
و چهار هزار سال در حجاب نبوت نگاهداشت كه همي گفت:
پروردگار عزت از آنچه توصيفش ميكنند منزه است
و سه هزار سال در حجاب رفعت نگاه داشت كه همي گفت
پاك و منزه است خدايي كه صاحب ملك و ملكوت است
و دو هزار سال در حجاب هيبت نگاه داشت كه همي گفت
پاك و منزه است الله و من بستايش او مشغولم
و هزار سال در حجاب شفاعت نگاه داشت كه همي گفت
پاك و منزه است پروردگار بزرگ من و من بستايش او مشغولم.
سپس خداي عز و جل نام او را بر لوح آشكار نمود و چهار هزار سال بر لوح ميدرخشيد
و سپس آن را بر عرش آشكار نمود كه هفت هزار سال بر پايه عرش استوار بود
تا آنكه خداي عز و جل آن را در پشت آدم قرار داد
و سپس از پشت آدم به پشت نوح منتقلش فرمود
و سپس هم چنان از پشتي به پشت ديگري بدر مي آورد
تا آنكه از پشت عبد الله بن عبد المطلب اش بدر آورد
پس با شش كرامت اكرامش فرمود:
پيراهن رضا بر او پوشانيد و رداي هيبت بر دوشش افكند و افسر هدايت بر سرش نهاد و شلوارهاي معرفت بر او پوشانيد و بند آن را بند محبت قرار داد كه هر چه محكمتر بسته شود و نعلين اش را خوف قرار داد و عصاي منزلت بدستش داد.
سپس خداي عز و جل باو فرمود
بسوي مردم برو و بآنان بگو كه بگوييد:
خدايي بجز خداوند نيست و محمد فرستاده او است
و مواد اصلي اين پيراهن از شش چيز بود
بدنه اش از ياقوت بود و دو آستينش از لولو و لبه اش از بلور زرد و دو زير بغلش از زبرجد و گريبانش از مرجان سرخ و يقه اش از نور پروردگار جل جلاله
پس خداوند توبه آدم را بخاطر اين پيراهن پذيرفت
و انگشتر سليمان را بخاطر آن بازش گردانيد
و يوسف را به يعقوب بخاطر آن باز گردانيد
و يونس را از شكم ماهي بخاطر آن نجات بخشيد.
هم چنين ديگر پيمبران را از گرفتاريها بخاطر آن نجات داد
و اين پيراهن نبود مگر پيراهن محمد(ص).
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي!
بارخدايا آنچه برايم پسنديدهاى (بيمارى يا اندوه و گرفتارى) را محبوب من گردان!
(15) وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا مَرِضَ أَوْ نَزَلَ بِهِ كَرْبٌ أَوْ بَلِيَّةٌ:
(6) اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي،
وَ يَسِّرْ لِي مَا أَحْلَلْتَ بِي،
وَ طَهِّرْنِي مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ،
وَ امْحُ عَنِّي شَرَّ مَا قَدَّمْتُ،
وَ أَوْجِدْنِي حَلَاوَةَ الْعَافِيَةِ،
وَ أَذِقْنِي بَرْدَ السَّلَامَةِ،
وَ اجْعَلْ مَخْرَجِي عَنْ عِلَّتِي إِلَى عَفْوِكَ،
وَ مُتَحَوَّلِي عَنْ صَرْعَتِي إِلَى تَجَاوُزِكَ،
وَ خَلَاصِي مِنْ كَرْبِي إِلَى رَوْحِكَ،
وَ سَلَامَتِي مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَى فَرَجِكَ.
بارخدايا برمحمّد و آل او درودفرست،
و آنچه برايم پسنديدهاى (بيمارى يا اندوه و گرفتارى) را محبوب من گردان،
و آنچه كه بر من فرود آوردهاى برايم آسان فرما،
و مرا (دربرابر اين گرفتارى) از چركى كردارهاى پيش از اينم پاك كن،
و اعمال بد پيش از اينم را نابود ساز،
و شيرينى تندرستى را برايم پديدآور،
و گوارائى سلامتى را بمن بچشان،
و بيرون شدن از بيماريم را بعفو و بخششت
و بازگشت از در افتادنم را بگذشتت
و رهائى از اندوهم را برحمتت
و تندرستىام از اين سختى را بگشايشت قرار ده.
(7) إِنَّكَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ،
الْمُتَطَوِّلُ بِالامْتِنَانِ،
الْوَهَّابُ الْكَرِيمُ،
ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ.
زيرا توئى كه بى استحقاق احسان ميكنى
و نعمت بزرگ ميبخشى،
و توئى بسيار بخشنده ستوده شده،
و توئى داراى عظمت و بزرگى.