A private conversation!
The luminous language of the emotions of the world within our hearts
is in fact a private conversation between us and our God.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #Dynamic_Heart #Professional_Heart #Private_Conversation
«ختم» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«رحق» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«خَتَمَ الشَّيْءَ»: بر روى آن چيز مُهر زد.
این کلام نورانی، مُهر و موم شده است! آکبنده! «خودت میفهمی».
«مِسْكٌ رَحِيقٌ: مشك خالص»
«حَسَبٌ رَحِيقٌ: نژادى پاك و خالص»
[سورة المطففين (۸۳): الآيات ۱۸ الى ۳۶]
«رَحيقٍ مَخْتُومٍ»:
نوشيدنى پاک و خالص و آکبند و مُهر شده!
یک نوشیدنی که عمرا ننوشیده باشی!
علوم بکر و نورانی رو از فرشته نگهبانت بخواه!
«يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ»
دنبال اینجور چیزها باش!
این گفتگوهای محرمانه خیلی با ارزشه!
باور کن! باورش کن! بهش باور داشته باش! بهش ایمان بیار! آمنوا بالنّور! حالا که بهش ایمان آوردی و باور کردی، بهش عمل کن! عملوا بالنّور! عمل به این باور نورانی، رفتار نورانی در پی داره! کارات توام با ایجاد آرامشه! صلح و امنیت ایجاد میکنی! هم برای خودت و هم برای دیگران! این میشه رفتار صلح آمیز! این میشه عمل صالح! این میشه داشتن یک امنیت روانی کامل!
منظور از «آمنوا بالنّور! عملوا بالنّور!» و مطالعه آیاتی از قرآن که راجع به ایمان و عمل صالح است، همینه!
یک مکالمه خصوصی!
زبان نورانی احساسات جهان درون قلب ما در واقع یک مکالمه خصوصی بین ما و خدای ماست.
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
… و آیاتی از قرآن کریم
# زبان احساسی # حسادت # قلب پویا # قلب حرفه ای # گفتگوی خصوصی
آمنوا بالنّور! عملوا بالنّور!
گفتگوی محرمانه! اعمال نورانی!
[سورة العصر (103): الآيات 1 الى 3] :
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
«آمنوا بالنّور و عملوا بالنّور»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الْعَصْرِ (1)
سوگند به عصرِ [غلبه حقّ بر باطل]،
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (2)
كه واقعاً انسان دستخوشِ زيان است؛
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حقّ سفارش و به شكيبايى توصيه كردهاند.
[سورة البينة (98): الآيات 1 الى 8] :
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
«آمنوا بالنّور و عملوا بالنّور»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (1)
رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2)
فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3)
وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (4)
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (5)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (6)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (7)
جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (8)
به نام خداوند رحمتگر مهربان
كافرانِ اهل كتاب و مشركان، دستبردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد:
فرستادهاى از جانب خدا كه [بر آنان] صحيفههايى پاك را تلاوت كند،
كه در آنها نوشتههاى استوار است.
و اهل كتاب دستخوشِ پراكندگى نشدند، مگر پس از آنكه برهان آشكار براى آنان آمد.
و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييدهاند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند؛ و دين [ثابت و] پايدار همين است.
كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدهاند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مىمانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگانند.
در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند، آنانند كه بهترين آفريدگانند.
پاداشِ آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان] آن، نهرها روان است، جاودانه در آن همى مانند؛ خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود؛ اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
[سورة البروج (85): الآيات 1 الى 22] :
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
«آمنوا بالنّور و عملوا بالنّور»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (1)
وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (2)
وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ (3)
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (4)
النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ (5)
إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ (6)
وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ (7)
وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (8)
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (9)
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ (10)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ (11)
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ (12)
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ (13)
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (14)
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ (15)
فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (16)
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (17)
فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ (18)
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ (19)
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحيطٌ (20)
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ (21)
فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (22)
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سوگند به آسمانِ آكنده ز برج،
و به روزِ موعود،
و به گواه و مورد گواهى،
مرگ بر آدمسوزانِ خندق.
همان آتش مايهدار [و انبوه].
آنگاه كه آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند.
و خود بر آنچه بر [سرِ] مؤمنان مىآوردند، گواه بودند.
و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند.
همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست و خدا[ست كه] بر هر چيزى گواه است.
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را آزار كرده و بعد توبه نكردهاند، ايشان راست عذاب جهنّم، و ايشان راست عذاب سوزان.
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان] آن جويها روان است؛ اين است [همان] رستگارى بزرگ.
آرى، عِقاب پروردگارت سخت سنگين است.
هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مىكند و بازمىگرداند.
و اوست آن آمُرزنده دوستدارِ [مؤمنان].
صاحب ارجمند عرش.
هر چه را بخواهد انجام مىدهد.
آيا حديث [آن] سپاهيان:
فرعون و ثَمود بر تو آمد؟
[نه،] بلكه آنان كه كافر شدهاند در تكذيباند؛
با آنكه خدا از هر سو برايشان محيط است.
آرى، آن قرآنى ارجمند است،
كه در لوحى محفوظ است.
[سورة الانشقاق (84): الآيات 1 الى 25] :
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
«آمنوا بالنّور و عملوا بالنّور»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ (1)
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (2)
وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ (3)
وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ (4)
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (5)
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ (6)
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ (7)
فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً (8)
وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً (9)
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (10)
فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً (11)
وَ يَصْلى سَعِيراً (12)
إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13)
إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ (14)
بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً (15)
فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16)
وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ (17)
وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18)
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (19)
فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (20)
وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ (21)
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ (22)
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ (23)
فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (24)
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (25)
به نام خداوند رحمتگر مهربان
آنگاه كه آسمان زهم بشكافد،
و پروردگارش را فرمان بَرَد و [چنين] سِزَد.
و آنگاه كه زمين كشيده شود،
و آنچه را كه در آن است بيرون افكند و تُهى شود،
و پروردگارش را فرمان بَرَد و [چنين] سزد.
اى انسان، حقّاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.
امّا كسى كه كارنامهاش به دست راستش داده شود،
بزودىاش حسابى بس آسان كنند،
و شادمان به سوى كسانش بازگردد.
و امّا كسى كه كارنامهاش از پشت سرش به او داده شود،
زودا كه هلاك [خويش] خواهد،
و در آتشِ افروخته درآيد.
او در [ميان] خانواده خود شادمان بود.
او مىپنداشت كه هرگز برنخواهد گشت.
آرى، در حقيقت، پروردگارش به او بينا بود.
نه، نه، سوگند به شَفَق،
سوگند به شب و آنچه [شب] فروپوشاند،
سوگند به ماه چون [بَدْرِ] تمام شود،
كه قطعاً از حالى به حالى برخواهيد نشست.
پس چرا آنان باور نمىدارند؟
و چون بر آنان قرآن تلاوت مىشود چهره بر خاك نمىسايند؟
[نه!] بلكه آنان كه كفر ورزيدهاند، تكذيب مىكنند.
و خدا به آنچه در سينه دارند داناتر است.
پس آنان را از عذابى دردناك خبر ده،
مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند، كه آنان را پاداشى بىمنّت خواهد بود.
[سورة محمد (47): الآيات 1 الى 6] :
«الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
«آمنوا بالنّور و عملوا بالنّور»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (1)
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (2)
ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ (3)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ (4)
سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ (5)
وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ (6)
پِچپِچ نورانی! حرفهای درِگوشیِ خصوصی و محرمانه!
Luminous whisper!
Private and confidential words!
«رفث» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
«رفث: كلّ كلام يستحيا من إظهاره – الفحش في الكلام»
«الرفث كلمة جامعة لكلّ ما يريده الرجل من المرأة»
+ «رحیق مختوم»
+ «زمزمههای نورانی»
مکالمه علمی بین عبد و رب میشه «رفث»
+ «عبودیت – ربوبیت»
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ
فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ
أُحِلَّ الرَّفَثُ – فَلا رَفَثَ
«حجّ» و «رفث»؟!
«صوم» و «رفث»؟!
اگه میخوای از حرفهای خصوصی درِگوشی و محرمانه نورانی، بهنگام عرضه آیات بهرهمند بشی، قلبا باید پشت به تاریکی و رو به نور باشی، اما کسی که اشتباه کرده و پشت به نور نموده و رو به تاریکی کرده، اول باید جبران این اشتباهشو بکنه و حج نماد این جبران اشتباه تبعیت از اندیشه غیر آل محمد ع است. تا زمانی که این اقدام مورد قبول قرار نگیرد از رفث خبری نیست.
پس شرط بهره مندی از نور، اول پشت نمودن به تاریکی تمنا و حسد است و اینو واژه رفث و هزار واژه مترادف نور ولایت به ما یاد میدهند.
[سورة البقرة (۲): آية ۱۸۷]
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ
هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ
عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ
فَتابَ عَلَيْكُمْ وَ عَفا عَنْكُمْ
فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ
وَ ابْتَغُوا ما كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ
وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ
ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْلِ
وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ
تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها
كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (۱۸۷)
[سورة البقرة (۲): آية ۱۹۷]
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ
فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى
وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ (۱۹۷)
التَّوَكُّلُ كَأْسٌ مَخْتُومٌ بِخِتَامِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
قلبی که نورشو میفهمه و به این اوامر نورانی عمل میکنه، مُهر عاقبتبهخیری بهش خورده!
توکل و کاس، هر دو نامهای زیبای معالم ربانی صاحبان نور هستند.
+ «وکل – به نور تکیه کنیم! وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ!»
+ «ختم – گفتگوی محرمانه! اعمال نورانی! رحیق مختوم!»
مصباح الشريعة ؛ ص164
الباب الثامن و السبعون في التوكل
قَالَ الصَّادِقُ ع:
امام صادق (ع) فرمود:
التَّوَكُّلُ كَأْسٌ مَخْتُومٌ بِخِتَامِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
توکل، جامی است دستنخورده و مهر شدۀ خداوند عزوجل،
فَلَا يَشْرَبُ بِهَا وَ لَا يَفُضُّ خِتَامَهَا إِلَّا الْمُتَوَكِّلُونَ
که جز متوکلان، مهر آن را برندارند و از آن ننوشند.
كَمَا قَالَ تَعَالَى
وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ
خدای تعالی میفرماید:
و مؤمنان، تنها بر خدا توکل کنند؛
وَ قَالَ تَعَالَى
وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
و نیز فرماید:
بر خدای توکل کنید، اگر ایمان آوردهاید.
جَعَلَ اللَّهُ التَّوَكُّلَ مِفْتَاحَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانَ قُفْلَ التَّوَكُّلِ
خداوند توکل را کلید ایمان قرار داد و ایمان را قفل توکل؛
وَ حَقِيقَةُ التَّوَكُّلِ الْإِيثَارُ وَ أَصْلُ الْإِيثَارِ تَقْدِيمُ الشَّيْءِ بِحَقِّهِ
حقیقت توکل ایثار است و ریشه ایثار، تقدیم دیگری بر خود است.
وَ لَا يَنْفَكُّ الْمُتَوَكِّلُ فِي تَوَكُّلِهِ مِنْ إِثْبَاتِ أَحَدِ الْإِيثَارَيْنِ
شخص متوکل، در توکلش همواره یکی از دو چیز را بر میگزیند:
فَإِنْ آثَرَ الْمَعْلُولَ وَ هُوَ الْكَوْنُ حُجِبَ بِهِ
پس چنانچه معلول توکل را – که عالم وجود است – برگزیند، حجابی (میان او و خالق) شود،
وَ إِنْ آثَرَ الْمُعَلِّلَ عِلَّةَ التَّوَكُّلِ وَ هُوَ الْبَارِي سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى بَقِيَ مَعَهُ
و اگر به وجود آورنده توکل را – که همان خداوند سبحان است – برگزیند، پیوسته با خدای تعالی خواهد بود؛
فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَكُونَ مُتَوَكِّلًا لَا مُتَعَلِّلًا فَكَبِّرْ عَلَى رُوحِكَ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ
پس اگر خواهی که متوکل بر خدا باشی نه متوکل بر معلول، بر روح خویش پنج تکبیر بگو
وَ وَدِّعْ أَمَانِيَّكَ كُلَّهَا تَوْدِيعَ الْمَوْتِ لِلْحَيَاةِ
و آرزوها را چون وداع با زندگی (جدا شدن از تن) رها کن.
وَ لَيْسَ أَدْنَى حَدِّ التَّوَكُّلِ إِلَّا تَسَابُقَ مَقْدُومِكَ بِالْهِمَّةِ وَ لَا تُطَالِعْ مَقْسُومَكَ وَ لَا تَسْتَشْرِفْ مَعْدُومَكَ فَتَنْتَقِضُ بِأَحَدِهَا عَقْدَ إِيمَانِكَ وَ أَنْتَ لَا تَشْعُرُ
پایینترین حد توکل، آن است که در کسب آنچه که مقدر توست، شتاب نکنی و در طلب بیش از آن نباشی؛ چهبسا بهواسطه یکی از این دو، ایمانت را در حالی که خود خبر نداری، از دست بدهی؛
وَ إِنْ عَزَمْتَ أَنْ تَقِفَ عَلَى بَعْضِ شِعَارِ الْمُتَوَكِّلِينَ فِي تَوَكُّلِهِ مِنْ إِثْبَاتِ أَحَدِ الْإِيثَارَيْنِ حَقّاً فَاعْتَصِمْ بِعُرْوَةِ هَذِهِ الْحِكَايَةِ
وَ هِيَ أَنَّهُ رُوِيَ أَنَّ بَعْضَ الْمُتَوَكِّلِينَ قَدِمَ عَلَى بَعْضِ الْأَئِمَّةِ ع فَقَالَ لَهُ
اعْطِفْ عَلَيَّ بِجَوَابِ مَسْأَلَةٍ فِي التَّوَكُّلِ
چنانچه میخواهی به طریقت متوکلان – آنان که دو صفت یاد شده را به تمام و کمال در خود دارند – پی ببری، از این حکایت غفلت مکن و بدان گوش سپار؛
شخصی متوکل، بر یکی از امامان (ع) وارد شده، گفت:
خدا از تو خشنود شود!
بر من مهربانی کن و به سؤال من در باب توکل پاسخ فرما.
وَ الْإِمَامُ ع كَانَ يَعْرِفُ الرَّجُلَ بِحُسْنِ التَّوَكُّلِ وَ نَفِيسِ الْوَرَعِ وَ أَشْرَفَ عَلَى صِدْقِهِ فِيمَا سَأَلَ عَنْهُ مِنْ قَبْلِ إِبْدَائِهِ إِيَّاهُ
فَقَالَ لَهُ
قِفْ مَكَانَكَ وَ أَنْظِرْنِي سَاعَةً
امام (ع) که او را به حُسن توکل وپرهیزکاری میشناخت و بر صداقت وی در آنچه که پرسید، از پیش مطلع بود، فرمود: اندکی درنگ کن!
فَبَيْنَمَا هُوَ مُطْرِقٌ لِجَوَابِهِ إِذَا اجْتَازَ بِهِمَا فَقِيرٌ
فَأَدْخَلَ الْإِمَامُ ع يَدَهُ فِي جَيْبِهِ وَ أَخْرَجَ شَيْئاً فَنَاوَلَهُ الْفَقِيرَ
ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى السَّائِلِ فَقَالَ لَهُ هَاتِ وَ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ
در حالی که آن شخص منتظر پاسخ بود، فقیری درآمد.
امام دست در جیب کرده و چیزی به وی داد؛
سپس روی به آن شخص کرد و فرمود: اکنون بپرس!
فَقَالَ السَّائِلُ أَيُّهَا الْإِمَامُ
كُنْتُ أَعْرِفُكَ قَادِراً مُتَمَكِّناً مِنْ جَوَابِ مَسْأَلَتِي قَبْلَ أَنْ تَسْتَنْظِرَنِي فَمَا شَأْنُكَ فِي إِبْطَائِكَ عَنِّي
آن مرد گفت: ای امام!
میدانستم که شما بر پاسخ من توانایی، پیش از آن که مرا به انتظار کشیدن امر کنی،
پس چرا در دادن پاسخ درنگ کردی؟
فَقَالَ الْإِمَامُ ع
حضرت فرمود:
لِتَعْتَبِرَ الْمَعْنَى قَبْلَ كَلَامِي
برای آن که پیش از کلام من، به معنایش واقف شوی،
إِذَا لَمْ أَكُنْ أَرَانِي سَاهِياً بِسِرِّي وَ رَبِّي مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ أَنْ أَتَكَلَّمَ بِعِلْمِ التَّوَكُّلِ وَ فِي جَيْبِي دَانِقٌ ثُمَّ لَمْ يَحِلَّ لِي ذَلِكَ إِلَّا بَعْدَ إِيثَارِهِ فَافْهَمْ
لذا نخواستم در حالی که در جیبم سکهای باشد و خود و خدا از آن آگاه باشیم و پیش از انفاق آن پاسخ تو را گفته باشم، پس (معنیِ توکل را) دریاب و بفهم.
فَشَهِقَ السَّائِلُ شَهْقَةً وَ حَلَفَ أَلَّا يَأْوِيَ عُمْرَاناً وَ لَا يَأْنَسَ بِبَشَرٍ مَا عَاش.
پرسش کننده، نعرهای برآورد و سوگند یاد نمود که تا وقتی زنده است،
نه در جایی آباد نشیند و نه با انسانی انس گیرد.