RELEASE!
الفبای نورانی، نسخه های نورانی
(ع ت ق – با نور، از بند تمنّا آزاد شو! بیت العتیق!)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید
«عتق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فرس عاتق: إذا سبق الخيل»
«عتق الفرس: تقدّم بسبقه، از بقیه کَند!»
مفهوم «الانطلاق من حدود و قيود» استنباط میشود.
+ «طلق»
«درهم عتيق»
«اشیاء عتیقه»
«عَتَقَ الْعَبْدُ: آن بنده آزاد شد.»
+ «خلع – فاخلع نعلیک! تمنآتو رها کن!»
عَتَقَ الْعَبْدُ: آن بنده آزاد شد.
این جمعیّت، دور این خونه، چی میخوان؟!
برات آزادی از آتش جهنم؟!
خُب باید دل از تمناهاشون بکنن!
چجوری؟
با اخذ علم از این خونه؟
با اخذ علم از صاحب این خونه!
این خونه، دو تا در داره! در ارباب رجوع (شرقی) و در صاحبخانه (غربی: باب مستجار)!
«وَ اجْعَلْ لَهُ بَابَيْنِ بَابَ شَرْقيٍّ وَ بَابَ غَرْبِيٍّ»
قلبی که باب مستجارش باز است و معجزۀ طلوع نور خورشید علم از مغرب را نظاره گر است!
به این خونه و صاحبش میگن بیت العتیق!
دومی بیت العتیق نورانی خودت باش!
الْبَيْتُ الْعَتِيقُ
اگه با نماد طواف، عملا نشون ندی که دومی نورت هستی «لِقَاءُ الْإِمَام»،
این طواف با طواف دوران جاهلیت، هیچ فرقی نمیکنه!
«طَوَافٌ کَطَوَافِ الْجَاهِلِیَّهًِْ»
امام صادق علیه السلام:
مَا رُوِیَ عَنْهُ (صلی الله علیه و آله)
وَ قَدْ نَظَرَ إِلَی النَّاسِ یَطُوفُونَ بِالْبَیْتِ فَقَالَ
طَوَافٌ کَطَوَافِ الْجَاهِلِیَّهًِْ
أَمَا وَ اللَّهِ مَا بِهَذَا أُمِرُوا
وَ لَکِنَّهُمْ أُمِرُوا أَنْ یَطُوفُوا بِهَذِهِ الْأَحْجَارِ
ثُمَّ یَنْصَرِفُوا إِلَیْنَا فَیُعَرِّفُونَا مَوَدَّتَهُمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نُصْرَتَهُمْ
وَ تَلَا
ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ
وَ قَالَ
التَّفَثُ الشَّعَثُ
وَ النَّذْرُ لِقَاءُ الْإِمَام.
روایت شده است که امام صادق ع به کسانیکه در حال طوافِ کعبه بودند نگاهی کرده و فرمود:
«این طوافی است همچون طوافِ دوران جاهلیّت؛
به خدا سوگند که اینها مأمور به انجام چنین کاری نشدهاند،
بلکه دستور یافتهاند گرداگرد سنگهای کعبه طواف کنند،
آنگاه نزد ما آیند و مودّت خود نسبت به ما را اظهار نموده و برای یاری ما اعلام آمادگی کنند».
سپس حضرت آیهی
ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ؛
را تلاوت نموده و فرمود:
منظور از «تفَث» آشفتگی و ژولیدگی موهای سر،
و منظور از «نذر» دیدار امام معصوم ع است.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۲۵ الى ۳۰]
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ
سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ
وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (۲۵)
بىگمان، كسانى كه كافر شدند و از راه خدا و مسجدالحرام -كه آن را براى مردم، اعم از مقيم در آنجا و باديهنشين، يكسان قرار دادهايم- جلوگيرى مىكنند،
و [نيز] هر كه بخواهد در آنجا به ستم [از حق] منحرف شود، او را از عذابى دردناك مىچشانيم.
وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ
أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً
وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (۲۶)
و چون براى ابراهيم جاى خانه را معين كرديم [بدو گفتيم:]
«چيزى را با من شريك مگردان
و خانهام را براى طوافكنندگان و قيامكنندگان و ركوعكنندگان [و] سجدهكنندگان پاكيزه دار.»
وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (۲۷)
و در ميان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور
تا [زايران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى -كه از هر راه دورى مىآيند- به سوى تو روى آورند،
لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ
فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ (۲۸)
تا شاهد منافع خويش باشند،
و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبانبستهاى كه روزى آنان كرده است ببرند.
پس، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد.
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (۲۹)
سپس بايد آلودگى خود را بزدايند و به نذرهاى خود وفا كنند
و بر گِرد آن خانه كهن [=كعبه] طواف به جاى آورند.
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلاَّ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (۳۰)
اين است [آنچه مقرر شده] و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن براى او نزد پروردگارش بهتر است، و براى شما دامها حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده مىشود.
پس، از پليدىِ بتها دورى كنيد، و از گفتار باطل اجتناب ورزيد.
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۳۱ الى ۳۵]
حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ
وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ (۳۱)
در حالى كه گروندگان خالص به خدا باشيد؛ نه شريكگيرندگان [براى] او!
و هر كس به خدا شرك ورزد چنان است كه گويى از آسمان فرو افتاده و مرغان [شكارى] او را ربودهاند يا باد او را به جايى دور افكنده است.
ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوى الْقُلُوبِ (۳۲)
اين است [فرايض خدا] و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن [حاكى] از پاكى دلهاست.
لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ (۳۳)
براى شما در آن [دامها] تا مدتى معين سودهايى است،
سپس جايگاه [قربانىكردن آنها و ساير فرايض] در خانه كهن [=كعبه] است.
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ
فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ (۳۴)
و براى هر امتى مناسكى قرار داديم،
تا نام خدا را بر دامهاى زبانبستهاى كه روزى آنها گردانيده ياد كنند.
پس [بدانيد كه] خداى شما خدايى يگانه است،
پس به [فرمان] او گردن نهيد.
و فروتنان را بشارت ده.
الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
وَ الصَّابِرِينَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۳۵)
همانان كه چون [نام] خدا ياد شود، دلهايشان خشيت يابد
و [آنان كه] بر هر چه برسرشان آيد صبر پيشهگانند
و برپا دارندگان نمازند، و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.
بیت العتیق:
نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم و تقدیرات موید اندیشه صاحبان نور برای اهل یقین است که در دل شرایط تقدیرات، با بکار بستن این علوم نورانی، گوی سبقت را ربوده «عتق»، و با دلالت این نور هدایت، از تاریکی تمنّا رها گردیدهاند.
« ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيقِ
+ لَكُمْ فيها مَنافِعُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتيقِ»
داستان زیبای تکراری فطرس، آزاد شدۀ امام حسین علیه السلام!
عَتِيقَ الْحُسَيْنِ ع!
کسی که پشت به نور کنه و رو به تمنا، بال پروازش میشکنه!
درمان بالهای شکسته، قبولی در امتحان کربلای روزمرۀ زندگی خودشه!
انگاری باید بال شکستۀ خودشو به گهوارۀ حسین ع بزنه تا دوباره به پرواز در بیاد.
+ «عتق»
+ «مهد»
وَ مِنْهَا:
أَنَّهُ لَمَّا وُلِدَ الْحُسَيْنُ ع أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى جَبْرَئِيلَ أَنْ يَهْبِطَ فِي مَلَإٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَيُهَنِّئَ مُحَمَّداً
فَهَبَطَ فَمَرَّ بِجَزِيرَةٍ فِيهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ بَعَثَهُ اللَّهُ فِي شَيْءٍ
فَأَبْطَأَ فَكَسَرَ جَنَاحَهُ
وَ أَلْقَاهُ فِي تِلْكَ الْجَزِيرَةِ فَعَبَدَ اللَّهَ سَبْعَمِائَةِ عَامٍ
فَقَالَ فُطْرُسُ لِجَبْرَئِيلَ إِلَى أَيْنَ
قَالَ إِلَى مُحَمَّدٍ
قَالَ احْمِلْنِي مَعَكَ إِلَى مُحَمَّدٍ لَعَلَّهُ يَدْعُو لِي
فَلَمَّا دَخَلَ جَبْرَئِيلُ وَ أَخْبَرَ مُحَمَّداً بِحَالِ فُطْرُسَ
قَالَ لَهُ النَّبِيُّ
قُلْ لَهُ يَمْسَحُ بِهَذَا الْمَوْلُودِ جَنَاحَهُ
فَمَسَحَ فُطْرُسُ بِمَهْدِ الْحُسَيْنِ ع
فَأَعَادَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي الْحَالِ جَنَاحَهُ
ثُمَّ ارْتَفَعَ مَعَ جَبْرَئِيلَ إِلَى السَّمَاءِ فَسُمِّيَ عَتِيقَ الْحُسَيْنِ ع.
وقتى كه امام حسين- عليه السّلام- متولد شد،
خداوند سبحان، به جبرئيل دستور داد تا با گروهى از ملائكه، نزد پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله- رفته و به او تبريك و تهنيت بگويند.
وقتى كه پايين آمدند، از جزيرهاى عبور كردند كه در آن مَلِكى به نام فطرس بود.
خداوند او را دنبال كارى ارسال داشت ولى او سستى نمود،
پس بالش شكست و در آن جزيره، رها شد.
پس در آنجا هفتصد سال خدا را عبادت نمود.
فطرس خطاب به جبرئيل گفت:
به كجا مىروى؟
جبرئيل گفت:
به سوى محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله-
فطرس گفت:
مرا نيز همراه خود به سوى او ببريد، شايد برايم دعا كند.
وقتى كه جبرئيل خدمت پيامبر رسيد و شرح حال فطرس را گفت، حضرت فرمود:
به فطرس بگو: بال شكستهاش را به اين طفل بمالد.
در آن هنگام فطرس خود را به گهواره امام حسين- عليه السّلام- ماليد و شفا يافت.
سپس با جبرئيل به آسمان پرواز كرد و از آن به بعد، به او آزادشده حسين- عليه السّلام- لقب دادند.
«عتق – مهو»:
«المَهَاوَة: بلور درخشان»
خانۀ بلورین! بیت العتیق!
بَيْتاً مِنْ مَهَاةٍ
[بَيْتاً مِنْ مَهَاةٍ]:
… فَإِنَّهُ سَيُخْرِجُ لَكَ بَيْتاً مِنْ مَهَاةٍ يَكُونُ قِبْلَتَكَ وَ قِبْلَةَ عَقِبِكَ مِنْ بَعْدِكَ
فَفَعَلَ آدَمُ ع وَ أَخْرَجَ اللَّهُ لَهُ تَحْتَ الْغَمَامَةِ بَيْتاً مِنْ مَهَاةٍ …
+ «ظلل»
+ «فیء»
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ»
از سایۀ نور ولایت، درون قلبت، یهو بیت بلورین و خانۀ درخشان پدید میآید!
+ «خیمه و بیت!»
«كَانَ مَوْضِعُ الْبَيْتِ مَهَاةً بَيْضَاءَ يعني درة بيضاء»
بطوریکه اصلا نمیفهمی، این دیگه از کجا سر و کلهاش پیدا شد «نشأ»!
+ «فیء و مثال زیبای ساعت آفتابی»
+ «قبله»
[نماد آفاقی – نماد انفسی] :
توی دنیای قلب چه خبرهاییست!
وقتی میخوای حسادتو بذاری کنار و به نور ولایت عمل کنی، مگه شیطان میذاره؟!
اینقدر سر راهت سبز میشه و حرفایی میزنه که به اشتباهت بندازه!
لذا مَلَک قلبت بهت میگه تو حسادتو بذار کنار و به نور ولایت و اون دستوری که بهت داده شده عمل کن و گوش به حرف تکلمات شیطان قلبت نده و اصلا باهاش حرف نزن «لَا تُكَلِّمْهُ» و همینکه دیدی باز توی قلبت سر و کلش پیدا میشه و داره تو گوشت میخونه که، اینجور و اونجور، تا متقاعدت کنه دست از عمل به نور ولایت برداری و باز هم مثل قبل حسادتو استعمال کنی، تو باید اصلا باهاش حرف نزنی «لَا تُكَلِّمْهُ» و وارد مذاکره نشی و فورا رمی جمرات کنی و شیطان رو رجم کنی «وَ ارْمِهِ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ وَ كَبِّرْ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ»! تا اینجوری قلبت کانون نور ولایت بشه و این قبلۀ بلورین «مهو»، بشه چراع نورانی هدایتت، ان شاء الله تعالی.
این مهارت عملی رو در گوش نکردن به تکلمات شیطان و رمی جمرات و رجم شیطان باید خیلی خوب بدست بیاری و زود از سرِ راهت برداری، اما او دست بردار نیست و هی سر راهت سبز میشه! نه یک بار نه دو بار! اینقدر تلاش میکنه تا بتونه به نتیجه برسه، اما قلبی که به این روش یعنی روشی که صاحب نور یادمون داده، عمل کنه، هر بار که شیطان میاد تا از نقطه ضعف حسد قلب ما وارد بشه و ما رو بزنه زمین «صرع»، دستمونو میدیم توی دست صاحب نور در ملکوت قلب و از جا بلند میشیم و این میشه اقامه صلات و هزار واژه مترادف نور ولایت.
توی این حدیث زیبا و این مبحث میخوایم نماد زیبای رمی جمرات رو خوب یاد بگیریم که چرا بعد از مناسک عرفات و مشعر و منا و قربانی، باز هم وقتی میخوای بیت آل محمد ع رو طواف نمایی، بازهم شیطان دست بردار نیست و بهت امید داره تا شاید بتونه با تکلماتش تو رو از عمل به نور ولایت منصرف کنه و بتونه حسادتتو دوباره مشتعل کنه و فعال کنه و این آتشفشان و هیولای درونتو فعال کنه و کاری کنه با حسادتت صلح و امنیت و آرامش رو برای خودت و همه بهم بزنی!
شیطان تا کجاها ول کن نیست و دنبالت میاد تا به اون قسمی که خورده «لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» جامه عمل بپوشاند! و اینکه ما چقدر باید هوشیارانه عمل کنیم و مواظب تکلمات شیطان باشیم و شامه قلب قوی باشه تا بوی گند حسادت رو خوب و زود متوجه بشه و ازش دوری کنه! خطر استعمال حسادت، تا زندهایم هست! و لذا شیطان، تا زنده هستیم ما رو ول نمیکنه و مدام جلوی چشمامون مجسم میشه و تلاش میکنه ما رو از عمل به نور ولایت و این تغییر بزرگ و زیبا و مهمی که باید انجامش بدیم، منصرف بنماید و این نماد رمی جمرات و مفهوم زیبای اعوذ بالله من الشیطان الرجیم عملا در دل شرایط باید خیلی خیلی زیاد تکرار بشه و به این سادگیها شیطان نمیذاره ما بتونیم عمل صالح تولید کنیم و اینم خود خدا بهش اجازه داده اینجوری ما رو بچلونه! تا اوناییکه خالص خالص هستند از دل این آیات و تقدیرات، غربال بشن و بیان بیرون. + «فتن»
پس شیطان هم رو دست خورد و چه بدونه چه ندونه (که میدونه و خوب هم میدنه اما چه فایده از این دانستن ها) داره برای اون اراده خدا تلاش میکنه و مهرهای است که در داستان غربال قلوب سالم و بیمار نقششو ایفاء میکنه! چی از این قویتر که خدا مهلت داد به شیطان که تا میتونی زوراتو بزن ببینیم کیا تا تهش با آل محمد ع هستند و کیا زود جا میزنن!
تصمیمی که با یک وسوسه شیطان عملی نشود بدرد نمی خورد!
باید برای کنار گذاشتن حسد و عمل به نور ولایت، خوب عزمتو جزم کنی و وقتی فهمیدی امر الله اینه که باید مثلا سر پسرتو در راه خدا ببری «دل بریدن از تمنا – امتحان حبّ اقرباء»، بدون شک و تردید انجامش بدی و اینو بدون برای اینکه خدا قلبتو امتحان کنه، به یکی مثل شیطان مهلت و قدرت و توانایی در انجام ماموریتی که براش در نظر گرفته رو داده تا بیاد سر راهت و زورشو بزنه تا منصرفت کنه. انگاری خدا برای خالص کردن مخاطبین صاحبان نور، به یکی مثل شیطان ماموریت ویژه داده، مثل داستان ایوب ع که خود خدا به شیطان اجازه داد بیاد و اونجوری ایوب ع رو اذیتش کنه.
داستان تکراری پشت به نور کردن،
و سپس اولین دوربرگردان، دور زدن و توبه کردن!
بدون داشتن قبلۀ بلورین و بیت العتیق،
یعنی قلب سلیم، که مثل جیپیاس آنلاین،
مسیر حرکت و دور زدن رو به رانندۀ بینا و شنوا متذکر شود،
امکان نجات از تاریکی هرگز وجود ندارد.
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَصَابَ آدَمُ وَ زَوْجَتُهُ الْحِنْطَةَ أَخْرَجَهُمَا مِنَ الْجَنَّةِ وَ أَهْبَطَهُمَا إِلَى الْأَرْضِ
فَأُهْبِطَ آدَمُ عَلَى الصَّفَا وَ أُهْبِطَتْ حَوَّاءُ عَلَى الْمَرْوَةِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَ صَفَا لِأَنَّهُ شُقَّ لَهُ مِنِ اسْمِ آدَمَ الْمُصْطَفَى
وَ ذَلِكَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً
وَ سُمِّيَتِ الْمَرْوَةُ مَرْوَةً لِأَنَّهُ شُقَّ لَهَا مِنِ اسْمِ الْمَرْأَةِ
فَقَالَ آدَمُ مَا فُرِّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا إِلَّا لِأَنَّهَا لَا تَحِلُّ لِي
وَ لَوْ كَانَتْ تَحِلُّ لِي هَبَطَتْ مَعِي عَلَى الصَّفَا
وَ لَكِنَّهَا حُرِّمَتْ عَلَيَّ مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ وَ فُرِّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا
فَمَكَثَ آدَمُ مُعْتَزِلًا حَوَّاءَ
فَكَانَ يَأْتِيهَا نَهَاراً فَيَتَحَدَّثُ عِنْدَهَا عَلَى الْمَرْوَةِ
فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ وَ خَافَ أَنْ تَغْلِبَهُ نَفْسُهُ يَرْجِعُ إِلَى الصَّفَا فَيَبِيتُ عَلَيْهِ
وَ لَمْ يَكُنْ لآِدَمَ أُنْسٌ غَيْرَهَا وَ لِذَلِكَ سُمِّينَ النِّسَاءَ مِنْ أَجْلِ أَنَّ حَوَّاءَ كَانَتْ أُنْساً لآِدَمَ
لَا يُكَلِّمُهُ اللَّهُ وَ لَا يُرْسِلُ إِلَيْهِ رَسُولًا
ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَّ عَلَيْهِ بِالتَّوْبَةِ وَ تَلَقَّاهُ بِكَلِمَاتٍ
فَلَمَّا تَكَلَّمَ بِهَا تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ
وَ بَعَثَ إِلَيْهِ جَبْرَئِيلَ ع
فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا آدَمُ التَّائِبُ مِنْ خَطِيئَتِهِ الصَّابِرُ لِبَلِيَّتِهِ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ لِأُعَلِّمَكَ الْمَنَاسِكَ الَّتِي تَطْهُرُ بِهَا
فَأَخَذَ بِيَدِهِ فَانْطَلَقَ بِهِ إِلَى مَكَانِ الْبَيْتِ
وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ غَمَامَةً فَأَظَلَّتْ مَكَانَ الْبَيْتِ
وَ كَانَتِ الْغَمَامَةُ بِحِيَالِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ
فَقَالَ يَا آدَمُ خُطَّ بِرِجْلِكَ حَيْثُ أَظَلَّتْ عَلَيْكَ هَذِهِ الْغَمَامَةُ
فَإِنَّهُ سَيُخْرِجُ لَكَ بَيْتاً مِنْ مَهَاةٍ يَكُونُ قِبْلَتَكَ وَ قِبْلَةَ عَقِبِكَ مِنْ بَعْدِكَ
فَفَعَلَ آدَمُ ع
وَ أَخْرَجَ اللَّهُ لَهُ تَحْتَ الْغَمَامَةِ بَيْتاً مِنْ مَهَاةٍ
وَ أَنْزَلَ اللَّهُ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَكَانَ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَضْوَأَ مِنَ الشَّمْسِ
وَ إِنَّمَا اسْوَدَّ لِأَنَّ الْمُشْرِكِينَ تَمَسَّحُوا بِهِ فَمِنْ نَجَسِ الْمُشْرِكِينَ اسْوَدَّ الْحَجَرُ
وَ أَمَرَهُ جَبْرَئِيلُ ع أَنْ يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ مِنْ ذَنْبِهِ عِنْدَ جَمِيعِ الْمَشَاعِرِ
وَ يُخْبِرَهُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ لَهُ
وَ أَمَرَهُ أَنْ يَحْمِلَ حَصَيَاتِ الْجِمَارِ مِنَ الْمُزْدَلِفَةِ
فَلَمَّا بَلَغَ مَوْضِعَ الْجِمَارِ تَعَرَّضَ لَهُ إِبْلِيسُ
فَقَالَ لَهُ يَا آدَمُ أَيْنَ تُرِيدُ
فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ
لَا تُكَلِّمْهُ وَ ارْمِهِ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ وَ كَبِّرْ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ
فَفَعَلَ آدَمُ حَتَّى فَرَغَ مِنْ رَمْيِ الْجِمَارِ
وَ أَمَرَهُ أَنْ يُقَرِّبَ الْقُرْبَانَ وَ هُوَ الْهَدْيُ قَبْلَ رَمْيِ الْجِمَارِ
وَ أَمَرَهُ أَنْ يَحْلِقَ رَأْسَهُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَفَعَلَ آدَمُ ذَلِكَ
ثُمَّ أَمَرَهُ بِزِيَارَةِ الْبَيْتِ وَ أَنْ يَطُوفَ بِهِ سَبْعاً
وَ أَنْ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أُسْبُوعاً يَبْدَأُ بِالصَّفَا وَ يَخْتِمُ بِالْمَرْوَةِ
ثُمَّ يَطُوفُ بَعْدَ ذَلِكَ أُسْبُوعاً بِالْبَيْتِ وَ هُوَ طَوَافُ النِّسَاءِ
لَا يَحِلُّ لِمُحْرِمٍ أَنْ يُبَاضِعَ حَتَّى يَطُوفَ طَوَافَ النِّسَاءِ
فَفَعَلَ آدَمُ
فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ ذَنْبَكَ وَ قَبِلَ تَوْبَتَكَ وَ أَحَلَّ لَكَ زَوْجَتَكَ
فَانْطَلَقَ آدَمُ وَ قَدْ غُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ وَ قُبِلَتْ مِنْهُ تَوْبَتُهُ وَ حَلَّتْ لَهُ زَوْجَتُهُ.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هنگامى كه حضرت آدم و همسرش حوّا از گندم خوردند،
خداوند عزّ و جلّ آنها را از بهشت بيرون كرد و به زمين فرستاد،
آدم كنار كوه صفا و حوّا كنار كوه مروه فرود آمد،
و از آنرو كه آدم مصطفى و برگزيده بود آن كوه را صفا ناميدند
و اين، همان معناى گفتار خداوند عزّ و جلّ است كه مىفرمايد:
«خدا آدم و نوح را برگزيد.»
و از آن رو مروه ناميده شد، زيرا براى آن اسمى از اسم مرأة (زن) انتخاب گشت.
آدم گفت:
جدايى ميان من و حوّا فقط بدين جهت است كه او براى من حلال نيست.
اگر براى من حلال بود به همراه من به كوه صفا فرود مىآمد
و به همين خاطر بر من حرام گشته و بين من و او جدايى افتاده است.
ديرزمانى آدم از حوّا كناره گرفت و روزها به نزد او مىآمد و كنار كوه مروه با او سخن مىگفت
و چون شب مىشد از ترس اينكه مبادا نفس وى بر او چيره شود،
به كوه صفا بازمىگشت و در آنجا مىخوابيد.
براى آدم مونسى جز حوّا نبود و به همين سبب زنها را نساء ناميدهاند،
چونكه حوّا انيسى براى آدم بود،
و خداوند با آدم سخن نمىگفت، فرستادهاى را به نزد او نمىفرستاد.
هنگامى كه خداوند عزّ و جلّ به توبه و بازگشت براى او منّت نهاد و كلماتى را براى وى فرو فرستاد. وقتى آدم آن كلمات را گفت، خداوند توبۀ او را پذيرفت
و جبرئيل را نزد او فرستاد و به وى گفت:
سلام بر تو اى آدم!
اى توبهكنندۀ از خطاى خود و شكيبا بر بلاى خويش!
اينك خداوند عزّ و جلّ مرا نزد تو فرستاد تا مناسكى را به تو بياموزم كه خود را با انجام آن پاكيزه كنى.
سپس دست او را گرفت و به مكان خانه كعبه برد.
خداوند بر او ابرى فرستاد و بر محلّ كعبه سايه افكند
و آن ابر در مقابل بيت المعمور بود.
جبرئيل گفت:
اى آدم! آن جايى را كه ابر بر تو سايه افكنده، با پاى خود نشانه كن
و به زودى براى تو خانهاى از دُرّ بيرون خواهد آمد كه قبلۀ تو و فرزندانت پس از تو خواهد بود.
آدم چنين كرد و خداوند از زير ابر براى او خانهاى از درّ بيرون آورد.
آنگاه خداوند حجر الاسود را فرود آورد و درحالىكه از شير سفيدتر و از خورشيد درخشندهتر بود
و اينكه سياه گشت به جهت آنكه مشركان به آن دست ماليدند و به خاطر پليدى آنان سياه شد.
جبرئيل عليه السّلام به آدم فرمان داد تا در تمام مشاعر (عرفات، مزدلفه و موارد ديگر) از گناه خود توبه كند و به او خبر داد كه خداوند عزّ و جلّ او را بخشيده است،
و به او دستور داد تا سنگريزههاى جمرههاى سهگانه در منا را از مزدلفه بردارد،
و چون به محلّ جمرهها رسيد، ابليس با او روبهرو شد و گفت: اى آدم! كجا مىروى؟
جبرئيل به آدم گفت:
با او سخن مگو
و هفت سنگريزه به او بزن و با پرتاب هر سنگريزه تكبير بگو.
آدم عليه السّلام چنين كرد تا اينكه از رمى سه جمره فارغ گشت،
و به او فرمان داد تا قربانى كند و آن قربانى پيش از رمى سه جمره است،
و به او و دستور داد تا سر خود را به جهت تواضع و فروتنى براى خداوند عزّ و جلّ بتراشد.
آدم عليه السّلام اين دستور را نيز انجام داد،
آنگاه به او فرمان داد تا كعبه را زيارت كند و دور آن هفت بار طواف نمايد،
و هفت بار ميان صفا و مروه كه از صفا شروع و به مروه ختم مىشود، سعى كند.
پس از آن هفت بار خانه كعبه را طواف كند كه اين طواف، همان طواف نساء است
و براى كسى كه محرم شده نزديكى با زن جايز نيست تا اينكه طواف نساء را انجام دهد.
آدم عليه السّلام اين دستور را نيز انجام داد.
جبرئيل به او گفت:
همانا خداوند عزّ و جلّ گناه تو را بخشيد، توبۀ تو را پذيرفت و همسرت را براى تو حلال كرد.
آدم عليه السّلام روانه شد درحالىكه گناهش بخشوده، توبهاش پذيرفته و همسرش براى او حلال شده بود.
«دحو – عتق»:
قلبی که دومی نورش میشه،
نور در این قلب گسترده خواهد شد!
به این میگن دحو الارض!
یعنی دحو النّور فی الارض القلب!
این روز و این لحظۀ باشکوه رو باید جشن گرفت!
امام باقر علیه السلام:
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ
لِأَيِّ شَيْءٍ سَمَّاهُ اللَّهُ الْعَتِيقَ
فَقَالَ
إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَيْتٍ وَضَعَهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا لَهُ رَبٌّ وَ سُكَّانٌ يَسْكُنُونَهُ غَيْرَ هَذَا الْبَيْتِ
فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ
ثُمَّ قَالَ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهُ قَبْلَ الْأَرْضِ ثُمَّ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ.
در مسجد الحرام به امام باقر علیه السلام گفتم:
از چه رو، خداوند، مسجد الحرام را «عتیق» نامیده است؟
فرمود:
«هر خانهای را كه خداوند بر روی زمین پدید آورد، صاحب و ساكنانی دارد كه در آن به سر میبرند، جز این خانه كه هیچ كس در آن سُكنا ندارد
و آن را صاحبی غیر از خدای عز و جل نیست، و آن، آزاد است».
آن گاه فرمود:
«خداوند، آن را قبل از [سایر] آفریدهها پدید آورد
و سپس، زمین را خلق كرد و از زیر آن، زمین را گسترانْد».
امام باقر علیه السلام:
قُلْتُ لَهُ
لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ
قَالَ
هُوَ بَیْتٌ حُرٌّ عَتِیقٌ مِنَ النَّاسِ
لَمْ یَمْلِکْهُ أَحَدٌ.
از امام باقر ع پرسیدم:
چرا کعبه، بیت عتیق نامیده شده است؟
حضرت فرمود:
چون خانهای آزاد و رها شده از مردم است و کسی مالک آن نیست.
«عتق: عقل عاتق»
«آزادی + عطل + عتق»
«عتق – تبری – لا اله الا الله – آزادی»:
امام صادق ع شرایط آزاد شدن «عتق» از دام عیوب قلب را در این حدیث بیان میفرمایند که در ضمن آن یکی از شروط مهم و سخت، قبولی در امتحان تبری «وَ عَلَى أَنَّهُ يُوَالِي أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ» است.
در اکثر قلوب، هوای نفس برعقل غالب است «حسد».
کسانی که به برکت معالم ربانی، عقلشان رشد کند و از اسارت نفس آزاد شود «عتق»، معنای آرامش در قلبشان حاکم میشود، یعنی مفهوم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در قلب شکل میگیرد و تولی و تبری نیز مفهومش در کلمه لا اله الا الله مستتر است.
«أَنَّهُ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ عَلَى أَنَّهُ يُوَالِي أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ يَتَبَرَّأُ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُؤْمِنُ بِرُسُلِ اللَّهِ وَ يُقِرُّ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ.»
همه ما بنده هوای نفسیم، اما وقتی نسبت به صاحبان نور به معرفت کامل رسیدیم و با نور علمی آنها عملا در دل شرایط تقدیراتمان، پیوند خورده و صدای آنها را در بین تمامی صداهای شلوغ و پلوغ دنیا تشخیص دادیم و بی اختیار به سوی او پرکشیدیم «داستان پرندۀ قرلی»، میتوانیم امیدوار باشیم که معنای آزاد بودن را تجربه کرده و چشیدهایم.
دوران آزادی ما مربوط به زمان پس از معرفت و اقرار به فضل معالم ربانی است و قبل از آن، دوران غلامی و بندگی نفس است.
صاحبان نور با علوم مقتبس از نور علم آل محمد ع، قلوب بیمار را تعمیر نموده، لذا عقل بر هوای نفس غالب شده و ما از شر استعمال این عیب حسد راحت میشویم، ان شاء الله تعالی.
[عرف – عتق – وبق]:
امام علي عليه السلام:
اَلعارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها وَ نَزَّهَها عَن كُلِّ ما يُبَعِّدُها وَ يُوبِقُها.
عارف، كسى است كه خود را بشناسد و خويشتن را از هر چيزى كه [از راه راست] دورش مى كند و به هلاكتش مىاندازد، آزاد و پاك گرداند.
+ «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»
انگاری اینجوری بگیم:
العارف من عرف نفسه بالحسادة فاعتقها بالولایة.
+ «معرفة الامام بالنورانیة»