Toxic Suspicion!
الفبای نورانی، نسخه های نورانی
(ظ ن ن – سوء ظنّ و حسن ظنّ، نسبت به تقدیرات یا تمنّاها؟!)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید
«ظنن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الدّاء الظَّنُون»
«الدَّواء الظَّنُون»
اهل نور، به تقدیراتش، حسن ظنّ، و به تمنّاهایش، سوء ظنّ دارد!
اهل حسادت، به تقدیراتش، سوء ظنّ، و به تمنّاهایش، حسن ظنّ دارد!
حسن ظنّ، میشه باور داشتن!
سوء ظنّ، میشه باور نداشتن!
الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ!
لغت نامه دهخدا: گمان:
ظن، وهم، احتمال، شک، شبهه، رای، اندیشه، فرض، تصور.
ظن و حدس و فکری که از روی یقین نباشد و با لفظِ: بردن و بستن و داشتن و افتادن مستعمل است.
ضد یقین، مُخَیّله، حدس، ریب، ریبه، تخمین.
ظن. حدس. خیال؛ وهم. رٲی؛ اندیشه. فرض. گمان بردن: ظن بردن. تصور کردن؛ انگاشتن. گمان داشتن: ظن داشتن؛ شک داشتن. نگران بودن. انتظار داشتن. گمان کردن، تصور کردن؛ پنداشتن. شک کردن.
شبهات: «Suspicion»
ظن حسود میشه آیات متشابه!
ظن اهل نور میشه آیات محکم!
حسود آیات متشابه رو باور داره! تمناهاشو باور داره!
اهل نور آیات محکم رو باور داره! تقدیراتشو باور داره!
«Suspicion and mistrust»:
حسود به نورش اعتماد نداره! به تمناهاش اعتماد میکنه!
اهل نور به تمناهاش اعتماد نمیکنه! به نورش اعتماد میکنه!
«Suspecting others»
حسود به تقدیراتش مشکوکه!
اهل نور به تمناهای خودش مشکوکه!
حسود نورشو باور نداره! گمان نداره!
میگه گمان نمیکنم بشه با نور و بدون تمنا، حال خوشی داشت!
برعکس میگه: گمان میکنم که تمناها خیلی باحال باشند!
+ «باور غلط محدودکننده – باور توانمند پیشبرنده!»
+ «نورِ باورکردنی!»
الدّاء الظَّنُون! الدَّواء الظَّنُون!
واژه ظنّ از اینجا گرفته شده:
شخص بیماری رو در نظر بگیر که داره با بیماری خودش دست و پنجه نرم میکنه و به هر دارویی که احتمال خوب شدن داشته باشه، متوسل میشه، این دارو که معلوم نیست اثر خوب داشته باشه یا نه، و این بیماری که معلوم نیست بالاخره خوب میشه یا نه، عرب واژه «ظن» رو بصورت «الدّاء الظَّنُون – الدَّواء الظَّنُون» بکار میبره!
+ «بلاتکلیفی»
سوء ظن خبر از بلاتکلیفی شخص میده یعنی کسی که هنوز نورشو توی قلبش باور نکرده، تکلیفی که ولی خدا براش معلوم کرده رو معطل گذاشته و نمیدونه بالاخره میخواد چکار کنه! این وضعیت بلاتکلیفی مربوط به سوء ظن حسود به نور الولایة و تقدیراتشه و ریشه خرابی کارهای حسود است، یعنی جهل، یعنی هوای نفس حسود که در مقابل نور عقل قرار میگیرد.
نور ولایت فرایندی است که فرد را از حالت «بلاتکلیفی» در میآورد.
«الدّاء الظَّنُون: الذى لا يُدْرَى أ يُشْفَى صاحبه أم لا.»
«الدَّواء الظَّنُون: الذى ينفع تارةً و يضرّ أُخرى.»
«دَيْنٌ ظَنُون: وامى كه به واريز و پس دادن آن از گيرنده اعتقادى نباشد.»
«بِئْرٌ ظَنُون: چاهى كه معلوم نيست آب در آن هست يا نه.»
«مَظِنَّةُ الشيء: مكان ويژه چيزى كه احتمال مىرود در آن باشد.»
انگاری میخوایم از واژه ظنّ در عبارت «الدّاء الظَّنُون – الدَّواء الظَّنُون» اینو بفهمیم که ریشه و علت سوء ظن همان حسادت و «جهل» و ندانستن – «لا يُدْرَى – معلوم نيست» – و تاریکی قلب است و اگه قلبی به نور ولایت روشن بشه، تکلیفش معلومه و دیگه از سوء ظن توی این قلب خبری نیست، چون از بلاتکلیفی در میاد و میدونه که تقدیرات «آیاتی و رسلی» دارن اونو اصلاح و تربیت میکنند.
نمیشه به چیزی که اصلا معلوم نیست درست باشه یا نه، اعتقاد داشت!
اما اهل شک به چیز نامعلوم، معتقد هستند ، شدیدا هم اعتقاد و باور به درستی گمان مبتنی بر جهل خود دارند! این اشتباه بزرگی است که بر اساس اطلاعاتی که صحت و سقم آن نامشخص است، قضاوت نمود و تصمیم گرفت و رای داد و اظهار نظر کرد و گمان داشت که …
اینکه نور ولایت و آیات و تقدیرات، که دارن شرایط اصلاح و تربیت رو فراهم میکنن، رو خیال کنی که دارن به تو بدی میکنن نه خوبی، این میشه سوء ظن!
لذا «شخص بد گمان» به آیاتی و رسلی بدگمان است، یعنی هر چی از اونا میبینه خیال میکنه اونا دارن بهش بدی میکنن، در حالیکه او آدم خوبیه، اما اونا دارن در حقش بدی میکنن، لذا به خودش این اجازه رو میده بهشون بدی کنه!
اما یه وقتی متوجه میشه که دیگه دیر شده و اونوقته که متوجه میشه داستان از چه قراره و اونها داشتن بهش خوبی میکردن، اما او به اشتباه، خوبی اونها رو بدی فرض کرده بوده و عکس العمل بد بهشون نشون داده.
در حقیقت واژه ظنّ و سوء ظنّ یکی از هزار واژۀ مترادفات حسد است و متضاد نور ولایت است، یعنی بدگمان همان حسود است که خیال میکنه (خیالی برخواسته از جهل) از دیگران بهتره لذا متکبر هم هست و معتقده دیگران بهش بدی میکنن و باید جوابشونو با بدی بده.
تا زمانی که قلب، معرفت و باور به نور ولایت پیدا نکنه، خیالش و گمانش و باورش و اعتقاداتش و … برخواسته از نور ولایت نخواهد بود، بلکه برخواسته از تاریکی و ظلمت جهل و حسد است. باورهای ما یا از روی نور ولایت باید باشد (یقین)، یا از روی تاریکی و ظلمت جهل حسد (شکّ).
وقتی در مورد قیمت واقعی یک کالا شک داری، تا زمانی که خوب توی بازار دوراتو نزنی و قیمت دقیق اونو در نیاری، هرگز اقدام به خرید اون کالا نمیکنی!
حالا چجوریه که در مورد اظهار نظرها و قضاوتهای خودت، هنوز اطلاعات و دیتاهای لازم و کافی رو از منابع موثق جمع آوری و آنالیز نکردی، فورا رای صادر میکنی و قضاوت میکنی و حکم صادر میکنی؟!
سوء ظن یک اطلاعات و اخبار غلط رسیده به قلب است که باید در قلب آنالیز شود و قلب سلیم از تاریکی این خبر متوجه غلط و اشتباه بودنش میشود، لذا روی این خبر اقدامی نمیکند!
ما لحظه به لحظۀ زندگی خودمون، نیازمند فهم نور ولایت هستیم.
یعنی قلب سلیم دائما مشغول پالایش و آنالیز گمانها و افکار درون ماست، تا صحت و سقم آن را از سرپرست و ولی دانای خود استعلام نماید و هیچوقت قبل از استعلام، رای به درستی آن گمان صادر نمیکند.
لذا تا وقتیکه قلب معرفت به نور امام ع پیدا نکند، انگاری این قلب جولانگاه انواع و اقسام سوء ظن هاست، گرچه خودش خبر هم نداشته باشد.
پس قلب، یعنی قلب اصحاب کهف که صراف و نقاد کلام بودند و هر مطلبی را از سرپرست دانای خود در ملکوت قلبشان استعلام می نمودند و صحت و سقم آن را از این مرجع معتبر جویا می شدند و آنگاه طبق نظر این لیدر دانا اقدام می نمودند.
+ «دومی نورت باش!»
سوء ظن، حال بد قلب حسودی است که چون با نور ولایت جمع نشده، انگاری اسیر تاریکی جهلش میباشد و چارهای جز قبول گمانهای بیریشه و اساس و نامعلوم و برخاسته از تاریکی ندارد و اینجوری مسیرش به سمت نار جهنم خواهد بود، نعوذ بالله من ذلک.
مظنّة الشيء: گمانه زنی: «speculation»
واژه ظن غالبا به معنی شک مورد استفاده قرار میگیرد که عبارت کاملترش «سوء ظن» است و گاهی ظن به معنی یقین و علم نیز بکار میرود «ظن ممدوح»، که کاملترش «حسن ظن» است و بعضی وقتها نیز ظن به معنی کذب و گاهی نیز به معنی تهمت بکار می رود (که کذب و تهمت از بیماری شک فرد خبر می دهد) ، که تا حدودی با توجه به مورد و حدیث ذیل آیه میتوان فهمید کدامیک از این مفاهیم ممدوح یا مذموم در واژه ظن مد نظر می باشد و این چهار حالت را جناب طریحی در مجمع البیان زیبا بیان نموده و تفکیک کردهاند.
وغالبا ظن به معنی شک بکار رفته است.
«سوء ظن – شک – حسد»
سوء ظن به آخرت و عوضهای اخروی و نور ولایت و انتخاب عقل.
[در اصل سوء ظن به معالم ربانی است.]
سوء ظن، بالاترین دروغ « أَكْذَبُ الْكَذِبِ » است.
سوء ظن قلب رو تاریک میکنه!
أَحْسِنُوا ظُنُونَكُمْ بِإِخْوَانِكُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ.
نسبت به برادران دینی خود گمانتان را خوب کنید
که به این وسیله به صفای قلب و طهارت طبع میرسید.
إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَّ
فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِبِ
از گمان بد بپرهیزید که گمان بد، بدترین نوع دروغ است.
امام صادق علیه السلام:
اذا بلغک عن اخیک ما تکره،
فاطلب له العذر الی سبعین عذراً،
فان لم تجد له عذراً، فقل لنفسک؛ لعل له عذراً لا نعرفه.
زمانی که از برادر مؤمنت به تو چیزی (و عملی) رسید که تو آن را بد میدانی،
لازم است تا هفتاد بار برای آن عذری بتراشی.
اگر برای او عذری نیافتی با خود بگو شاید عذری داشته که ما آن را نمیدانیم.
حسن الظنّ، معرفة الامام بالنّورانیّة!
حسن ظنّ، نور علمی است که صاحب البیت به قلب ارباب رجوع عنایت میفرماید!
(طلوع خورشید از مغرب، در مثال دو درب خانۀ خدا):
«وَ اجْعَلْ لَهُ بَابَيْنِ بَابَ شَرْقيٍّ وَ بَابَ غَرْبِيٍّ»
امام علی علیه السلام:
فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَكُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ
وَ إِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللَّهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ.
بنده گمان نيك به پروردگار خود بدان اندازه برد كه از او بترسد،
و نيكو گمانتر مردمان به خدا كسى است كه ترس وى از خدا بيشتر باشد.
«خوف و رجا» + «قبض و بسط»
حسن ظن، یعنی معرفت به نور الولایة، درمان بیماریهای روحی و روانی مانند افسردگی و اضطراب و … که علت ایجادشان عیبی بنام حسد است، میباشد.
امام علی علیهالسلام:
حُسْنُ الظَّنِ مِنْ اَفضَلِ السَجَایا و أَكْرَمِ الْعَطَايَا.
حسن ظن از برترین صفات و بهترین عطایاست.
حُسْنُ الظَّنِّ یُخَفِّفُ الْهَمَّ وَ یُنْجِی مِنْ تَقَلُّدِ الْإِثْم.
خوش بینی غمها و غصهها را کاهش میدهد، و از برگردن گرفتن گناه، انسان را رها میکند.
حُسْنُ الظَّنِ رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلَامَةُ الْبَدَن.
حسن ظن فضیلتی است که موجب آرامش قلبی است از همین رو سلامتی جسم را نیز به دنبال دارد.
حُسْنُ الظَّنِ أَنْ تُخْلِصَ الْعَمَلَ وَ تَرْجُوَ مِنَ اللَّهِ أَنْ يَعْفُوَ عَنِ الزَّلَلِ.
گمان نیک آن است که عمل را خالص کنى و به خداوند امیدوار باشى از لغزشها درگذرد.
فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلًا.
خوش گمانی رنج طولانی مشکلات را از تو بر میدارد.
نارضایتی به تقدیرات، ریشۀ بیماری روانی سوء ظنّ است.
امام علی علیهالسلام:
أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ إلّا َلَمِ تَرْضَ أَبَدا.
بر ناملایمات و خاشاک زندگی چشم بپوش، در غیر این صورت هرگز خشنود نخواهی شد.
امام صادق علیه السلام:
حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ
وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یرَى کلَّمَا نُظِرَ إِلَیهِ بِعَینِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیثُ رُکبَ فِیهِ وَ قُذِفَ (فِی قَلْبِهِ) مِنَ الْحَیاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیانَةِ وَ الصِّدْقِ
أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ
ذَکرْ عِبَادِی مِنْ آلَائِی وَ نَعْمَائِی فإِنَّهُمْ لَمْ یرَوْا مِنِّی إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِیلَ
لِئَلَّا یظُنُّوا فِی الْبَاقِی إِلَّا مِثْلَ الَّذِی سَلَفَ مِنِّی إِلَیهِمْ
وَ حُسْنُ الظَّنِّ یدْعُو إِلَى حُسْنِ الْعِبَادَةِ
وَ الْمَغْرُورُ یتَمَادَى فِی الْمَعْصِیةِ وَ یتَمَنَّى الْمَغْفِرَةَ
وَ لَایکونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعُ لَهُ یرْجُو ثَوَابَهُ وَ یخَافُ عِقَابَهُ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم یحْکی عَنْ رَبِّهِ
أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِی بِی یا مُحَمَّدُ
فَمَنْ زَاغَ عَنْ وَفَاءِ حَقِیقَةِ مُوجِبَاتِ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ الْحُجَّةَ عَلَى نَفْسِهِ
وَ کانَ مِنَ الْمَخْدُوعِینَ فِی أَسْرِ هَوَاه.
حسن ظنّ و گمان نیک، ناشى مى شود از حسن ایمان،
هرچه آدمى ایمانش محکمتر و سینه اش از تیرگى و سیاهى سالمتر است،
حسن ظنّ او به خدا بیشتر است.
علامت حسن ظنّ آن است که به هر چه نظر کند غیر خوبى نبیند و عیببین نباشد.
چرا که خداوند عالم جلّ شأنه، ترکیب کرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفت هاى حیا، امانت، صیانت و صدق، که نیست مقتضاى آن صفت ها مگر حسن ظنّ.
حضرت بارى عزّ اسمه، به حضرت داود علیه السّلام وحى کرد که:
نعمتهای من را به خاطر بندگان من بیار و بگو به ایشان که، گمان نبرند و اعتقاد نکنند به پروردگار خود در باقى اوقات مگر مثل آن چه از من به ایشان رسیده است پیشتر و ایام سابقه از لطف و احسان و نعمت هاى گوناگون.
یعنى: چنان که در دنیا غرق نعمت من بوده اند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسیمه و نعمت هاى عظیمه من، متنعّم بوده اند، در ایام آینده نیز حتّى در قیامت به همان طریق حسن ظنّ به من داشته باشند.
و حسن ظنّ به خدا، این معنى دارد که، اگر از بنده تقصیرى و خطائى واقع شود، بعد از توبه و انابه، امید مغفرت داشته باشد، نه آن که با وجود جرائم بسیار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشیمانى، گوید: من حسن ظنّ به خدا دارم.
حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله مى فرماید که:
خداوند (سبحانه تعالى) به من وحى فرستاد که اى محمّد،
رفتار من با بنده، موافق ظنّ او است به من،
(اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد،
من هم موافق ظنّ او با او سلوک مى کنم و از تقصیرات او مى گذرم)
و هر که منحرف شد از این و حسن ظنّ به من تحصیل نکرد، پس حجّت را بر علیه خود بزرگ کرده، (و در قیامت اگر از او بپرسند که تو را چه واداشت که نافرمانى کردى؟ جواب ندارد و نمى تواند، بگوید: حسن ظنّ به تو، یا کرم تو) و از جمله فریب خورندگان و مغرور شدگان در قید هواى نفس خواهد بود.
شخص حسودی که سوء ظنی است، اهل شکی است که یقین و باور به معالم ربانی ندارد، و دومی نورش نیست، در واقع یقین به هوای نفس خودش دارد و عقلش مغلوب هوای نفسش میباشد، و نورش را فدای تمناهای خودش میکند، لذا قلبش تاریک است.
وَ لَایکونُ أَحْسَنَ الظَّنَّ فِی خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا الْمُطِیعُ لَهُ یرْجُو ثَوَابَهُ وَ یخَافُ عِقَابَهُ
[و لا يكون حسن الظّنّ … يرجوا ثوابه و يخاف عقابه]
گربه : هِرَّة،
أَجِدُ في وجهه هَرّةً و هَرِيرَةً؛ أي: كراهِيَةً.
هرّ يَهَرّ: إذا ساء خُلُقه،
[ظنّ – یقین]
فَالظَّنُّ عَجْزٌ مَا لَمْ تَسْتَيْقِنْ
[حسن ظن – قبض و بسط] :
امام صادق عليه السلام:
خُذْ مِنْ حُسْنِ الظَّنِّ بِطَرَفٍ تُرَوِّحُ بِهِ قَلْبَكَ وَ يَرُوحُ بِهِ أَمْرُكَ.
از خوشبين بودن بهرهاى برگير، تا با آن دلت را آرام كنى و كارَت پيش رود.
[حسن ظن قلب را روشن می کند]
وَاللّهِ ما اُعْطِىَ مُوْمِنُ قَطَّ خَيْرَ الدُّنْيا وَالآْخِرَةِ، اِلاّ بِحُسْنِ ظَـنِّهِ بِاللّه ِعَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتياب الْمُؤمِنينَ.
به خدا قسم خير دنيا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و اميدوارى او به خدا و خوش اخلاقىاش و خوددارى از غيبت مؤمنان.
[ثقه – حسن ظن]
[سوء ظن – سوء دایره] :
[ظَنَّ السَّوْءِ – دائِرَةُ السَّوْء] :
در واقع این عیوب و حالات ماست که پیشامدها را رقم می زند!
تقدیرات برای درمان این عیب حسد قلب ما تنظیم و تقدیر میشوند!
[برای جداسازی اهل شک حسود و اهل نور یقین نسبت به معالم ربانی]
بعبارت دیگر مافوق (آل محمد ع) بر اساس عیوب هوای نفس ما و بمنظور اصلاح و تربیت قلوب حسود و شاکّ ما ، آیات و حوادثی را ترتیب می دهند تا ما با عمل به نور ولایت از ثمرات تربیتی این حوادث و تقدیرات و امتحانات الهی بهرهمند گردیم.
«پیوستگی عیب و اثر» – «ظَنَّ السَّوْءِ – دائِرَةُ السَّوْء»
پس در پیشامدهای ناگوار نباید دیگران را بعنوان علت ناراحتی خود دانسته و با آنها درگیر شویم و می بایست این حوادث تلخ را به عیوب خود ربط دهیم و راه درمان و برطرف شدن این گرفتاریها را بصورت زیربنایی از اصلاح عیوب قلب خود با عمل به نور ولایت آغاز نماییم تا عالَم بالا برای برقراری توازن عیوب درونی و آثار بیرونیش مضطر به ایجاد فرج برای ما گردد.
اکثرا به اشتباه راه رسیدن به آرامش را در ایجاد تغییر در محیط، بر اساس خواستۀ و میل خود میدانند،
اما راه رسیدن به آرامش، تغییر درون قلب ماست!
باید ارتکاب معصیت جای خود را به عمل به نور ولایت بدهد تا بدنبال این تغییر درونی، تغییر بیرونی ایجاد گردد و فرج برسد.
« فَأَحْسِنُوا الظَّنَّ بِاللَّهِ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْء »
ظن :
بررسی مواردی از آیات قرآن که واژه ظن در آن آمده:
[ظن موسی ع – ظن فرعون] :
فرعون گفت : إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً
موسی ع گفت : إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً
+ [سوء ظن – شک – خرص – غمر]:
سوء ظن: شک
حسن ظن: یقین
[اهل شک – یهود – امّیّون – امانیّ – ظنّ] :
اهل شک حسود، همان یهود هذه الامة هستند که قلبشان به نور معالم ربانی مقتبس از منبع علم آل محمد ع وصل نشد و هرگز به این معالم علمی، باور و یقین و ایمان نیاوردند و درک و فهم از قرآن و معالم ربانی برای آنها کورکورانه است « لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ »
[کتاب – معلم ربانی = دو انگشت سبابه امام صادق ع کنار هم!]
و واژه مناسب وصف حال این اهل شک حسود، بیسواد «أُمِّيُّونَ» است!
اینها علوم زیادی را به هدر دادند و آخر هم بیسواد باقی ماندند!
« إِلاَّ أَمانِيَّ = إِلاَّ يَظُنُّونَ »
هر دو معادل هم و به معنی اینکه اینها اهل حسد و تمنا بودند
[اهل امانی = اهل دلخواههای خود – اهل ظن = اهل شک]
پس اهل شک همان اهل تمنا و امانی و دلخواههای خود هستند!
« وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ »
[شک یهود – ظن جاهلیت – امنیت و آرامش اهل یقین ،
همه امری است نسبی، نسبت به معالم ربانی]:
آرامش « أَمَنَةً » نصیب کدامیک از دو گروه خواهد شد؟
اهل یقین به معالم ربانی یا اهل شک نسبت به آن «طائِفَةٌ … يَظُنُّونَ … ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»،
که این موضوع و بیماری مهم قلبی خود را مخفی نگه میدارند و ظاهرشان را نسبت به معالم ربانی، با سیلی سرخ و خندان نگه می دارند « يُخْفُونَ في أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ »! اما هر کاری بکنند از خدا که زرنگتر نیستند « وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ » ، خداوند قسم خورده که شک مخفی قلوب اهل حسد نسبت به صاحبان نور و معالم ربانی آنها رو با عرضه آیات متناسب هر کس، آنطور که غربال شوند را از خفا در آورد و بر همگان آشکار نماید تا دست اهل شک نسبت به معلمین علوم ربانی، در این دنیا و آن دنیا، ان شاء الله تعالی رو شود!
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۵۳ الى ۱۵۴]
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۱۵۳)
[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه] بالا مىرفتيد و به هيچ كس توجه نمىكرديد؛ و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا مىخواند. پس [خداوند] به سزاى [اين بىانضباطى] غمى بر غمتان [افزود]، تا سرانجام بر آنچه از كف دادهايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد، و خداوند از آنچه مىكنيد آگاه است.
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۵۴)
سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت] خواب سبكى، بر شما فرو فرستاد، كه گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند؛ و درباره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مىبردند. مىگفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى]، يكسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مىداشتند، كه براى تو آشكار نمىكردند. مىگفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمىشديم.» بگو: «اگر شما در خانههاى خود هم بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مىرفتند. و [اينها] براى اين است كه خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل] بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست، پاك گرداند؛ و خدا به راز سينهها آگاه است.
[شک – ظن – یقین] :
چه آیه زیبا و جالبی ! سه واژه شک و ظن و یقین با هم در یک آیه آمده است !
اختلاف و اشتباه بر سر مصداق عالم ربانی است « اخْتَلَفُوا فيهِ » !!!
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۵۵ الى ۱۵۸]
فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۱۵۵)
پس به [سزاى] پيمانشكنىشان، و انكارشان نسبت به آيات خدا، و كشتار ناحقّ آنان [از] انبيا، و گفتارشان كه: «دلهاى ما در غلاف است» [لعنتشان كرديم] بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مُهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان] ايمان نمىآورند.
وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً (۱۵۶)
و [نيز] به سزاى كفرشان و آن تهمت بزرگى كه به مريم زدند،
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً (۱۵۷)
و گفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مىكنند، و يقيناً او را نكشتند.
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً (۱۵۸)
بلكه خدا او را به سوى خود بالا بُرد، و خدا توانا و حكيم است.
همیشه به صاحبان نور بهتان می زنند که این علوم (عیسی ع) را از کجا آوردی؟!
« وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً »
در واقع اهل شک حسود، رابطه علمی صاحبان نور با آل محمد ع و نطفه گذاری و قلمه های علمی علمی آل محمد ع (تاویلا مذکر) در قلب صاحبان نور (تاویلا مونث برای آل محمد ع و مذکر برای ما) را درک نمی کنند و با وجود مستندات علمی که در دسترس آنها قرار میگیرد- (+ علم اهلی و وحشی)- بر مبنای عناد و حسادت، نمیخواهند این علوم را بپذیرند و سعی در از بین بردن معالم ربانی و همۀ آثار علمی هستند، اما زهی خیال باطل!
+ «داستان تکراری پاره کردن پیراهن یوسف ع! قدّت قمیصه!»
+ «التر تر حمران» + «ذِكْرٌ … رَجُلٍ مِنْكُمْ»
[معالم ربانی جناب هود ع – قومی که دور او جمع شده بودند: قوم عاد]:
این قوم مثل تمام اقوام دیگر نسبت به معالم ربانی به دو گروه تقسیم شدند:
اکثرا به او شک داشتند و عده قلیلی به او یقین داشتند،
دانهدرشتهای اهل شک (الْمَلَأُ) چه گفتند و چه کردند؟
و عده ای که یقین داشتند چه گفتند و چه کردند؟
این آیات این ماجرا را بعنوان یک فرمول کلی برای تمام اقوام،
در هر زمان بیان می کند تا ما تکلیف خود را بدانیم!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۶۵ الى ۷۲]
وَ إِلى عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ (۶۵)
و به سوى عاد، برادرشان هود را [فرستاديم]؛ گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست، پس آيا پرهيزگارى نمىكنيد؟»
قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ (۶۶)
سرانِ قومش كه كافر بودند گفتند: «در حقيقت، ما تو را در [نوعى] سفاهت مىبينيم و جداً تو را از دروغگويان مىپنداريم.»
قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۶۷)
گفت: «اى قوم من، در من سفاهتى نيست، ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيانم.
أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ (۶۸)
پيامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و براى شما خيرخواهى امينم.
أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۶۹)
آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ و به خاطر آوريد زمانى را كه [خداوند] شما را پس از قوم نوح، جانشينان [آنان] قرار داد، و در خلقت، بر قوّت شما افزود. پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد، باشد كه رستگار شويد.»
قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (۷۰)
گفتند: «آيا به سوى ما آمدهاى كه تنها خدا را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مىگويى، آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بياور.»
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ (۷۱)
گفت: «راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است. آيا درباره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كردهايد، و خدا بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مىكنيد؟ پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم.»
فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما كانُوا مُؤْمِنِينَ (۷۲)
پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم؛ و كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ريشهكن كرديم.
[مافوق – ظل – ظن یقین – ذکر – تقوی] :
در این آیه همه چیز هست!
تنها کسانی موفق به دل کندن از گناه میشوند که اقرار به این امر داشته باشند که سایه معالم ربانی بر سر آنهاست.
+ «ظل: شوق به سایه»
اگه کوه رو در این آیه «الْجَبَلَ»، صاحبان نور در نظر بگیریم که با کسب علم از آل محمد ع، تفوق و برتری پیدا نمودهاند «فَوْقَهُمْ» و این تمایز و فضیلت سیادت و مافوقی را آل محمد برای آنها خواسته اند « نَتَقْنَا » و آنها را برگزیدهاند، و سایه علمی آنها « كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ » گسترده شده، اهل یقین «ظَنُّوا» در این آیه کسانی هستند که به این فضیلت معالم ربانی، اقرار داشته «أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ» و از سایه علمی رحمت و یاد معالم آنها در دل شرایط « وَ اذْكُرُوا ما فيهِ » بهره مند می شوند « خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ – شوق به سایه!» و اینگونه دل از گناه کنده «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» و مخلد در نور خواهند شد ان شاء الله تعالی.
[سورة الأعراف (۷): آية ۱۷۱]
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (۱۷۱)
و [ياد كن] هنگامى را كه كوه [طور] را بر فرازشان سايبانآسا، برافراشتيم، و چنان پنداشتند كه [كوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد. [و گفتيم:] آنچه را كه به شما دادهايم به جد و جهد بگيريد، و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد. شايد كه پرهيزگار شويد.
[ظن سوء – ظن خیر] :
امام هادی عليه السلام:
إذا كانَ زَمانٌ، العَدلُ فيهِ أغلَبُ مِن الجَورِ
فَحَرامٌ أن تَظُنَّ بأحَدٍ سُوءاً حتّى يُعلَمَ ذلكَ مِنهُ.
و إذا كانَ زَمانٌ، الجَورُ أغلَبُ فيهِ مِن العَدلِ
فليسَ لأحَدٍ أن يَظُنَّ بأحَدٍ خَيراً ما لَم يَعلَمْ ذلكَ مِنهُ.
هر گاه در روزگارى عدالت بيش از ظلم باشد،
نارواست كه به كسى گمان بد برى تا آنگاه كه بدىاش معلوم گردد.
و هر گاه در روزگارى ظلم بيش از عدالت باشد،
كسى را ياراى آن نباشد كه به كسى گمان خوب ببرد تا آنگاه كه خوبى او آشكار شود.
مشتقات ریشۀ «ظنن» در آیات قرآن:
الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ (46)
وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (78)
فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُها لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (230)
فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ (249)
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ في أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (154)
وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً (157)
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ (116)
سَيَقُولُ الَّذينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ (148)
قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبينَ (66)
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (171)
وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ (118)
هُوَ الَّذي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِريحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ريحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرينَ (22)
إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (24)
وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُونَ (36)
وَ ما ظَنُ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ (60)
أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَتَّبِعُ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ (66)
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبينَ (27)
وَ قالَ لِلَّذي ظَنَ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ (42)
حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ (110)
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَليلاً (52)
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَني إِسْرائيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً (101)
قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (102)
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً (35)
وَ ما أَظُنُ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (36)
وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً (53)
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ (87)
مَنْ كانَ يَظُنُ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظُ (15)
لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ (12)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبينَ (186)
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري فَأَوْقِدْ لي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبينَ (38)
وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ (39)
إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10)
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ (20)
فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ (87)
قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَليلٌ ما هُمْ وَ ظَنَ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ (24)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ (27)
أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبيلِ وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ في تَبابٍ (37)
وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ (22)
وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ (23)
وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحيصٍ (48)
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لي وَ ما أَظُنُ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَليظٍ (50)
وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (24)
وَ إِذا قيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فيها قُلْتُمْ ما نَدْري مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنينَ (32)
وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصيراً (6)
بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْليهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ في قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً (12)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحيمٌ (12)
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى (23)
وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَ وَ إِنَّ الظَّنَ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (28)
هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ (2)
إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ (20)
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً (5)
وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً (7)
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً (12)
تَظُنُ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ (25)
وَ ظَنَ أَنَّهُ الْفِراقُ (28)
أَ لا يَظُنُ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4)
إِنَّهُ ظَنَ أَنْ لَنْ يَحُورَ (14)