RESTARTING!
«طفق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«طَفِقَ يفعل كذا، كقولك: أخذ يفعل كذا،
طَفِقَ يفعل كذا- مانند- اخذ يفعل كذا- است،
يعنى كار را آغاز كرد.»
اينگونه افعال را، افعال شروع مىنامند.
مفهوم «القرب مقارنا للشروع و فعليّة الشروع»
«restart»: راهاندازی مجدد! شروع دوباره! باز آغازیدن!
«طفق: لزم»
«طَفَقَ يفعلُ كذا: آغاز به كارى كرد.»
+ «مفهوم قرب و نزدیک»
+ «زکو – زوج»
+ «با نور، قلبتو روشن کن و راه بیفت! نور بامداد! بالغدوّ! بالغداة!»
وقتی که قلبت تاریک میشه، بیکار نشین! از یه جایی شروع کن! با نورت شروع کن! طفقا یخصفان! قلب تاریک، فقط با نور میتونه روشنایی خودشو دوباره بدست بیاره! نور پشیمانی! اعتراف اختیاری!
ورک لایف آدم و حوا علیهما السلام!
خط صاف قلب سیاه، با یک کال نورانی، دوباره زنده میشه! احیاء میشه!
+ «باذن الله»
Refillable Heart!
قلب قابل شارژ مجدد!
«طَفِقا يَخْصِفانِ»:
+ «افعال مقاربة – افعال ناقصه – افعال شروع»
«طفق یخصف: بالاخره بیکار ننشست و از یه جایی کار رو شروع کرد!»
با یاد معالم ربانی دوباره «یا علی» گفتند و از زمین بلند شدند!
کاری که شیطان و معارین و لیدرهای سوء نکردند و نمیکنند و هرگز بر این باور نخواهند بود که راه برگشت نور به قلب تاریک، و توبه از گناه، و زائر اندیشۀ آل محمد ع شدن، فقط با یاد معالم ربانی صاحبان نور است و بس!
مثل بچهای که میخوره زمین، اما دستشو از دست باباش ول نمیکنه و میدونه او میتونه باز از زمین بلندش کنه.
هیچکس جز با فهم قبض و بسط نور علمی درون قلبش، نمیتونه رو پای خودش بایستد «رجل» و مردی شود «ذکر»، و بال در آورد و پرواز کند «وفی»، و همه این موفقیتها به اینه که به این فهم و تفقه و بصیرت برسی که از روی قبض و بسط قلبی خودت، کلام امر و نهی عالَم بالا رو بفهمی و عامل به نور ولایت ولی خدا باشی، ان شاء الله تعالی.
آدم و حوا علیهما السلام، بعد از اشتباهی که مرتکب شدند، بالاخره یه جوری عیب کارشونو وصله پینه کردن! چجوری؟ با یاد معالم ربانی آل محمد ع!
«طفقت: يعنى روى آوردم و گرفتم.»
خودتو به نور معالم ربانی در دل تقدیرات و آیاتی که برای تو مقدر میشه، نزدیک کن!
«ولی – نزدیک»
«فرمان رو بده دست مَلَک موکل قلبت!»
+ «حکم»
معالم ربانی و آیات رو تکذیب نکن!
خودتو به علوم صاحبان و حاملان نور برسان!
با آیات گرم بگیر! بوسه بر آیات بزن! اینجوری پی به عیبت میبری!
اینجوری پی به مربی خودت میبری!
«معرفة الامام بالنورانیة»!
اینجوری «من عرف نفسه فقد عرف ربه» در مورد تو تحقق پیدا میکنه!
تحت هیچ شرایطی، از صاحب نورت فاصله نگیر!
هیچوقت نورت رو دستِکم نگیر!
خیال نکن این فاصله گرفتن به نفع توست!
از مشکلات فرار نکن!
برو جلو ببین چه خبره!
آیت چی داره به تو میگه!
با تقدیراتت همکلام شو!
آیات مسومة اند! با تو کار دارند!
روی آیات، اسم تو رو نوشتند!
این پاکت که به نام تو و آدرس تو، اومده در خونت، رو باز کن و ببین توش چی نوشته!
اونو پاره نکن و نندازش سطل آشغال!
باز هم برات از این نامهها اینقدر میاد تا روتو کم کنی!
واژه زیبای «طفق» اینو بهت میگه که مدام با نورت باش! مدام یاد معالم ربانی آویزۀ گوشِت باشه!
مدام گنبد علی بن موسی ع گوشۀ چشمت باشه!
«طَفِقا يَخْصِفانِ: انّما ذكر لتأكيد الربط و في مقام الاشعار الى الشروع في الخصف، فهو من أفعال المقاربة»
«فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ»
«فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى»
«رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»
اگه میخوای دست از تمناهات بر داری، چجوری و از کجا باید شروع کنی؟!
اینو واژه «طفق» معلوم می کنه!
در این آیه چقدر لطیف و قشنگ به این مضمون اشاره شده که
چجوری دست از حب دلخواههاش و تمنّاش بر میداره!
ظاهرا عاشق اسب بود!
ببین با چه بیانی اشاره شده که دست از سر اسبها و دلخواهش بر میداره و با این واژه ها چی میخوان یادمون بدن و ما اینجوری باید دست از دلخواههامون برداریم .
«فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»
سلیمان ع اول رفت تا بوسه بر آیت بزنه!
حب دلخواهشو سر برید و این اول مستلزم اینه که در معرضش قرار بگیری نه اینکه از آیت فرار کنی!
فکر نکن با پاک کردن صورت مسئله راحت میشی!
سلیمان ع عاشق اسب بود، لذا چون این علاقه و تمنّا، اونو تاریک کرد، رفت سراغ همین مواردی که نور قلبشو کم کردن و از ساق و گردن اونها شروع کرد!
«فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»
دیوار شیشهای بین او و اسبها (فَطَفِقَ مَسْحاً)!
حذف شرایط و پشت کردن به تقدیرات، درست نیست!
تمنّا دیگه نباید برایت رنگی داشته باشد!
نه اینکه ظاهرا فرار کنی و خیال کنی حبّش از دلت بیرون رفته!
عاقلانه و شجاعانه با تمنای خودت برخورد کن
و این پستانک بیارزش رو از دهانت در بیار و بندازش دور!
+ «محبت – حب دلخواه»
ایراد زمانی است که علاقه به تمنّا، سد راه علاقه به نور آل محمد ع شود
و اگر سر این دوراهی قرار گرفتی، اولویت با نور آل محمد ع است و بایستی تمنّا را به پای نازنین آل محمد ع، ابراهیم وار، قربانی نمود، ان شاء الله تعالی.
«وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»:
+ «خصف – خَصَفْتُ نعلي»:
رابطه علمی خودشونو با مطالب علمی صاحبان نور قطع نکردند و به آنها نزدیک شدند و با جزوات علمی و فنون علمی که از آنها آموختند، وضعیت نابسامان خودشونو وصلهپینه کردند.
اشاره به اینکه در دوران قبض باید مدام در ملکوت قلبت، متوسل صاحبان نور باشی تا نور علم، به خورد قلبت داده بشه و افاضه بشه.
وقتی اشتباه میکنی، تاریک میشی و لباسهای بهشتی نورانی از تنِ قلبت میریزه و تاریکدل میشی،
اینو بدان که اشتباه حتمیه، و «المومن کخامة الزرع» است! و بدنبال اشتباه و زمین خوردن، دوباره بلند میشه و در دوران تاریکی قلبش بیکار نمیشینه و مدام متوسل یاد علوم ربانی است چون میداند کلید باز شدن درب قلبش به نور علم آل محمد ع، همین معالم ماخوذ از صاحبان نور است، پس ما هم باید کاری را بکنیم که پدر و مادرمان در دل شرایط تاریکی قلبشان و رو شدن عیوبشان انجام دادند یعنی « وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ » جزوات علمی صاحبان نور برای اهل یقین، همان اوراق بهشتی است که باید با خواندن مطالب آن و عمل به این علوم و فنون علمی، مجددا، عیب حسد خود را درناژ بنماییم.
کاری که شیطان انجام نداد و به دوام رابطه خود با علوم ربانی اهمیتی نداد و در حق صاحب نورش استخفاف نمود.
گیرم به نسخه طبیب عمل نکردی و حالت بد شد، چرا دوباره به مطبش نمیری که برای شرایط جدیدت هم نسخه شفابخشی بنویسد تا بدان عمل نموده و شفا پیدا کنی!
خوشا به حال اهل یقین که اینقدر یقین و باور به نورشان بالاست که وقتی تاریک هم که میشن، دست از در خونه آل محمد ع برنمیدارند، انگاری چشم قلبشون در تاریکی هم نگاهش به نور یاد معالم ربانی است و این طعم شیرین نگاه آل محمد ع در دل این شرایط با یاد معالم ربانی، چنان به دهانشون مزه کرده که نگو و نپرس!
در کتاب لغت التحقیق توضیح جالبی در ارتباط با فهم واژهها داده شده است:
« … و هذا التحقيق في تشخيص المراد في كلام اللّه المتعال من أوجب الواجبات،
و لا يمكن هذا الّا بانشراح الصدر و تنوّر القلب و الروحانية و المعرفة و الارتباط المعنوىّ.
فمعرفة قواعد الاعراب و ان كانت لازمة و من أهمّ المقدّمات في فهم الآيات و الروايات الشريفة،
إلّا أنّ حصول الانشراح و النورانيّة و معرفة الحقائق و حضور الذهن علّة متممّة و مقدّمة لازمة في آخر المراتب، و لا يتمّ كشف الحقائق الّا بها.»
واقعا همینجوره و تا نگاه نورانی صاحبان نور به قلب معطوف نشه، فهم واژهها اصلا امکان نداره که بتونی از هر واژه نامی زیبا از نامهای صاحبان نور رو استنباط کنی «اسماء الله الحسنی»!
مشتقات ریشۀ «طفق» در آیات قرآن:
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۲ الى ۲۵]
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ (22)
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۱۶ الى ۱۲۵]
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121)
[سورة ص (۳۸): الآيات ۳۰ الى ۴۰]
رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ (33)