Luminous Fountain!
«بجس» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَجَسَ الماء: انفجر، آب از زمين با فشار خارج شد.»
+ «فجر»
«انْبَجَسَ الماءُ: آب روان شد.»
«عَينٌ بَجِيسٌ: چشمۀ پر آب»
«ماءٌ بَجِيسٌ: آب فراوان»
+ «کثر»
+ «برّ»
«سَحَائِبُ بُجَّس: ابرهاى انبوه»
«السحاب يَتَبَجَّسُ بالمطر»
«رجل مُنْبَجِس: كثير خيره»
+ «برّ – نیکوکاری»
«Erupting»
فوّارۀ نور!
+ خودنویس نورانی: «نبط» + «نبع»
+ نابغۀ درخشان: «نبغ» + «عبقر»
+ «عین: سرچشمۀ نورانی»
بجس یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است!
ولایت فرایند «انبجاس» است:
«أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً»
یعنی با یاد نورت، یهو توی قلبت معجزه میشه و دوازده چشمۀ نورانی بجوشش در میاد و قلبت میشه منبع نور آرامش، برای خودت و دیگران «قرض»، چون وقتی نور ولایت رو به بزرگی دیدی و باور کردی، حسادتت که تو رو در نظرت بزرگ جلوه میداد «کبر»، از بین میره و حالا تو دیگه حسود نیستی که به تقدیراتت ناراضی باشی، و خودت و اطرافیانتو ناآرام نمیکنی.
«فقه اللغة؛ خروج الماء و سيلانه من الحجر: انبَجَس»
یهو میبینی دل سنگ شکافته میشه و از وسطش چشمهای نمایان میشه و آب بسیار گوارایی شروع به جوشش و بیرون آمدن میکنه و کمکم عدهای دور این چشمۀ آب زمزم گرد میآیند «نور اسماعیل ع».
این واژه زیبای «بجس» است که نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور یقین، در دل شرایط، با استعمال اندیشه آنها تولید نور آرامش عمل صالح میکنند، کانه یهو قلبی که تاریک و قسی بود، نرم و روشن و شکافته شده و از درونش نور آرامش و علم و حکمت ظاهر میشود.
خواست خدا این است که عدهای با عمل به نور ولایت آل محمد ع و تولید نور آرامش عمل صالح و بوی خوش آرامش، همه را میهمان سفره علمی آل محمد ع نموده «تهوی الیهم»، و طبق آیه «و شهد شاهد من اهلها» با استعمال اندیشه نورانی، تولید آرامش بنمایند.«اتمام نعمت – اتمام حجّت»
واژه «بجس» میگه وقتی قلبت منور به نور علم و حکمت شد، دیگه نمیتونی جلوشو بگیری و این نور پخش میشه «بثث»و خواه ناخواه تاثیر خودشو میذاره «عرض – مانکن با عرضه!».
«بجس» داستان جوشش آب زمزم از زیر پای اسماعیل ع است!
+ «فجر»
+ «عین»
+ «نبع»
+ «فلق»
اون نقطهای که آب حیات از آنجا جوشش میکند: «طحا بالکرة»
«مُنْبَجِسَةٌ بُرُوقُهُ»
«بَجْس: خارج شدن چيزى در حال انفجار و ناگهانى»
وقتی که از زیر پای اسماعیل ع، چشمه آب زمزم، اونم در اون مکان بیآب، جوشش کرد، همۀ اهل حجاز، دور اسماعیل ع و مادرش هاجر جمع شدند تا دعا و خواسته ابراهیم ع که فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم تحقق یابد.
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۹ الى ۱۶۰]
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۵۹)
و از ميان قوم موسى جماعتى هستند كه به حقّ راهنمايى مىكنند و به حق داورى مىنمايند.
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ
فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً
قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَيْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۱۶۰)
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امّتى بودند تقسيم كرديم، و به موسى -وقتى قومش از او آب خواستند- وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه جوشيد. هر گروهى آبشخور خود را بشناخت؛ و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم، و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم. از چيزهاى پاكيزهاى كه روزيتان كردهايم بخوريد. و بر ما ستم نكردند، ليكن بر خودشان ستم مىكردند.