Skein of Light!
A skein of luminous thread!
Be careful this skein of light won’t disentangle.
«غزل» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«غزَلَتِ المرأةُ»
نور ولایت فرایندی است مثل واژۀ غزل!
«غَزَلَتِ الْمَرْأَةُ الْقُطْنَ وَ الصُّوفَ: مَدَّتْهُ و فَتَلَتْهُ خِيطَاناً»
«المِغْزَل: دوك ريسبافى»
«لَهْوُ الْحُرَّةِ الْمَغْزِلُ»
انگاری این خانم ریسنده، در حالیکه داره این پنبه و پشم رو میریسه، به کارش هم عشق میورزه!
«غَزِلَ الكلب: اين است كه سگى به آهوى برسد و او را بگيرد
امّا بعد از رسيدن از او غافل شود و آهو بگريزد.»
انگاری منظور اینه:
نمیشه بر علم آل محمد ع تفوق و برتری جست،
فقط بقدر حاجت در دل شرایط با عمل به نور ولایت آل محمد ع،
از نور امر و نهی ولی خدا عاشقانه لذت برد و عمل نمود
و نور را به حروف و کلمات اعمال صالح ترجمه و تبدیل نمود،
«بیایید اسم را معنا کنیم!»
و آرامش بدست آمده، حاصل همین اعتقاد به توحید و وحدانیت ذات اقدس الهی و لا اله الا الله است که اهل یقین عملا آن را در دل شرایط، با یاد صاحبان نور پیاده میکنند.
پس اهل نور، اهل غزل هستند!
و به وظیفه خود که رضایت به تقدیرات خدای مهربان است، عشق میورزند!
به این میگن: «لَهْوُ الْحُرَّةِ الْمَغْزِلُ»
+ «جفت – قرین – زوج»
+ «بیعت»: اهل نور، اهل بیعت با «آیاتی و رسلی» هستند
و وقتی در دل شرایط آیات قرار گرفتند، با نور علم آل محمد ع بیعت شکنی نمینمایند.
اهل نور به تقدیراتش عشق میورزه!
[غزل – عشق]:
مفهومی که کتاب التحقیق برای این واژه آورده «امتداد مع التواء» است.
+ واژۀ زیبای عشق و گیاه پیچک «عَشَقَة»
مفهوم «یک جفت عاشق»:
مصادیق کاربرد این واژه در کتب لغت عربی:
خانم ریسنده به کارش که ریسیدن پنبه و پشم است، عشق می ورزد!
سگ شکاری که کارش به سرعت دویدن و گرفتن شکار و غزال است، عشق میورزد!
شاعر در غزلی که میسراید، با واژه چقدر زیبا بازی میکند و به این کارش عشق می ورزد!
… و اهل نور با تقدیراتش چقدر کیف میکند و به تقدیراتش عشق میورزد!
«لَهْوُ الْحُرَّةِ الْمَغْزِلُ»
و مواظب باش که هر چه رشتهای، پنبه نشود!
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً
«غَزَالَةُ الضُّحى: آغاز چاشت»
آغاز شوق و سرگرمی و عشق به نور آل محمد ع است.
(مطالعه – مجاهده – مدارا):
«علم و عمل»
آغاز ریسیدن «غزل» نور به حروف و کلمات … ترجمه و تالیف …
«اسم را معنا کردن و به این کار عشق ورزیدن!»
«غَزِلَ بالنساء: با زنان گفتگو و عشقبازى كرد.»
«بوسه بر آیات!»
اهل نور یقین در دل شرایط با علمی که از صاحبان نور کسب نمودهاند، تولید عمل صالح مینمایند، کانه نخ میریسند تا با این نخ، لباس گرم برای روزهای سرد زمستانی بافته شود.
اهل شک حسود این علم را از صاحبان نور میشنوند، اما در دل شرایط، بکار نمیبندند، کانه این بافتنی را باز میکنند و نقض غزل مینمایند.
+ «حبط عمل»
در شعر غزل نیز شاعر با واژهها عاشقانه بازی میکند و یک شعر و غزل زیبا میبافد و میسراید!
«لَهْوُ الْحُرَّةِ الْمَغْزِلُ»
سرگرمی عاقل نخریسی است!
سرگرمی اهل نور، تقدیرات تلخشان است!
آغاز ریسیدن رشتهرشتههای علمی و اقتباس از علوم آل محمد ع
و ایجاد دایره و کلافه اعتقادات و اعمال صالح.
أُخِذ الغَزَلُ من غزَلِ الكلبِ،
و هو أن يطلُبَ الغزالَ فإذا أحسّ بالكلب خرِقَ أي لَصقَ بالأرضِ فلَهِيَ عنه الكلبُ و انصرف
فيقال: غَزِلَ و اللَّه كلبُكَ و هو كلبٌ غَزِلٌ،
غَزِلَ الكلب غَزْلًا: إذا أدرك الْغَزَالَ فلهي عنه بعد إدراكه.
اين است كه سگى به آهوى برسد و او را بگيرد امّا بعد از رسيدن از او غافل شود و آهو بگريزد.
غزال گریز پا! مطالب علمی خیلی حساس است، غافل بشی «فلَهِيَ عنه = نَقَضَتْ غَزْلَها» از خاطرت فرار میکنه، لذا به محض اینکه مطلب به دلت افتاد «لَصقَ بالأرضِ» سریع مکتوبش کن تا فرار نکرده! تا غزال و آهوی گریزپای شوخ و شنگ نور علم رو گرفتی، ولش نکن که اگه بره، دیگه به این راحتیها دستت بهش نمیرسه!
یک لحظه غفلت و سرگرم شدن به دنیا کافی است که منجر به نقض عهد با آل محمد ع شود.
«فلَهِيَ عنه = نَقَضَتْ غَزْلَها»
نورتو باور داشته باش و با یاد نورت عامل باش
وگرنه هر چه بریسی پنبه خواهد شد!
+ «اقتد بنبیک یا معاذ فی الیقین»
في وَصِيَّتِهِ لاِبنِ مَسعودٍ:
يَا بنَ مَسعودٍ،
إذا عَمِلتَ عَمَلاً فَاعمَلْ بِعِلمٍ و عَقلٍ،
و إيّاكَ و أن تَعمَلَ عَمَلاً بِغَيرِ تَدَبُّرٍ و عِلمٍ؛
فإنَّهُ جلَّ جَلالُه يَقولُ:
وَ لا تَكونوا كَالَّتي نَقَضَتْ غَزْلَها مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أنْكاثا.
در سفارش به ابن مسعود فرمود:
اى پسر مسعود!
هر گاه عملى انجام دادى، از روى آگاهى و خردمندى انجامش ده
و از اين كه عملى را بدون انديشه و آگاهى انجام دهى بپرهيز؛
زيرا خداوند، جلّ جلاله، مى فرمايد:
«و مانند آن زنى مباشيد كه رشتهاى را كه محكم تافته بود، پنبه كرد».
اگه کاری رو با یاد و برند نورانی انجام ندی و باور به علم آل محمد ع که نزد صاحبان نور است نداشته باشی، موفق به انجام عمل صالح نخواهی شد و قطعا سعی و تلاشت بیهوده و بینتیجه باقی خواهد ماند و مَثَل تو مَثَل آن کسی است که مدتی زحمت میکشد و پنبهها را میریسد و نخ میکند ولی مجددا هر چه رشته را دوباره پنبه میکند و انگاری همه چیز را به باد فنا میدهد.
+ «وادی محسّر»
انگاری به حیات طیبة جاویدان نرسید.
عمل صالح تولید نشد.
عمل صالحی که حاصل مشترک قلب و نورش است دارای حیات جاویدان است و از مخلدین محسوب میشود و همان رشته نورانی اعتقادی است که دیگر پنبه نخواهد شد و این غزل بافته عمل صالح قلب سلیمی است که یاد نورش از جلوی چشمانش محو نمیگردد.
«عین شکری»
قلب، نیاز دائم به نور ولایت داره!
و با اخذ این نور، اونو معنا میکنه!
دور – غزل:
«أغزِلَ أي أُديرَ و فُتِل، فهو مُغزَل»
دایره نورانی علوم و اعتقادات اقتباس شده از نور آل محمد ع!
حرکت دورانی:
سر نخ رو وقتی گرفتی، اونو دور یه چیزی شروع میکنی به پیچیدن و این حرکت دورانی رو آنقدر ادامه میدی که یک کلافه بزرگ تشکیل میشه.
این همون رابطه نور علی نور عقل ما و نگاه نورانی آل محمد ع است و اقتباس علمی از نور آل محمد ع تشبیه به کلافه نخی است که در دست عاقل است که سر نخ رو پیدا کرده و شروع به پیچاندن نخ به دور این کلافه است تا کمکم این کلافه بزرگ میشه و عاقل روز به روز به علمش افزوده میشه و واژۀ غزل از اینجا گرفته شده و طواف که حرکتی است دورانی حول کعبه است.
و قلبی که در آن بذر حب آل محمد ع از عالم ذر وجود داشته باشد، بالاخره باران دلربا به این دانه رسیده و شروع به رشد و کمال میکند و سر نخ را گرفته و دنبال میکند و نور و تاریکی را شناخته و رشته نورانی را آنقدر ادامه میدهد تا به منبع نور برسد ولی از آنجا که منبع نور قابل دسترس نیست، در این مسیر کسب نور هر زمان که توان عقلش به درجه نهایت خودش برسد، دیگر قادر به ادامه نخواهد بود و این حداکثر توان علمی عقل او برای جمع نمودن کلافه علمی آل محمد ع بدور بذر محبت قلب خویش است. پس یک سر نخ در دست عقل ماست و سر دیگر نخ که منبع بیانتهای علم آل محمد ع است که ما از کُنْه آن بیخبریم و همین قدر میدانیم که باید از سرچشمه و ورودی معدن علم صاحبان نور بنوشیم «دلو» و لذت ببریم و اینکه آخر این آب و نخ به کجا وصل شده، از توان عقل و شعور ما خارج است و صدق درستی آن را نور قلب و عقل ما تشخیص میدهد.
«قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً
مواظب باش هر چه رشته بودی، پنبه نشه!
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۹۱ الى ۹۴]
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ
وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها
وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (۹۱)
و چون با خدا پيمان بستيد، به پيمان خود وفا كنيد
و سوگندهاى [خود را] پس از استوار كردن آنها مشكنيد،
با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار دادهايد،
زيرا خدا آنچه را انجام مىدهيد مىداند.
وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً
تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ
إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (۹۲)
و مانند آن [زنى] كه رشته خود را پس از محكم بافتن، [يكى يكى] از هم مىگسست مباشيد
كه سوگندهاى خود را ميان خويش وسيله [فريب و] تقلب سازيد
[به خيال اين] كه گروهى از گروه ديگر [در داشتن امكانات] افزونترند.
جز اين نيست كه خدا شما را بدين وسيله مىآزمايد
و روز قيامت در آنچه اختلاف مىكرديد، قطعاً براى شما توضيح خواهد داد.
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً
وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ
وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۳)
و اگر خدا مىخواست قطعاً شما را امّتى واحد قرار مىداد،
ولى هر كه را بخواهد بيراه و هر كه را بخواهد هدايت مىكند
و از آنچه انجام مىداديد حتماً سؤال خواهيد شد.
وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها
وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ
وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (۹۴)
و زنهار، سوگندهاى خود را دستاويز تقلب ميان خود قرار مدهيد،
تا گامى بعد از استواريش بلغزد،
و شما به [سزاى] آنكه [مردم را] از راه خدا باز داشتهايد دچار شكنجه شويد
و براى شما عذابى بزرگ باشد.