Do not eat
Toxic news!
«زقم» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«زَقَّمَهُ: به او زَقّوم يا زهر كشنده خورانيد.»
«الزَّقَّوم: هر غذائيكه زهر كشنده در آن باشد.»
«تَزَقَّمَ اللَّبَنَ: إذا أفرط في شربه، در خوردن شير زيادهروى كرد.»
«إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ، عبارة عن أطعمة كريهة في النار،
زقّوم عبارت از طعام و غذاى ناگوار در آتش دوزخ است.»
«زَقَمَ فلان و تَزَقَّمَ: إذا ابتلع شيئا كريها،
به طور استعاره يعنى چيز پليدى و زشتى را بلعيد و خورد.»
انگاری وقتی یه چیزی میشنوی یا میبینی و میخوای یه چیزی بگی، یه حرفی بزنی، یه کاری بکنی،
فکر کن میخوای یه چیزی بخوری،
لذا مواظب باش این خوراکی مسموم نباشه، گیر کنه تو گلوت، بِکُشَدِت!
یک پدر مهربان و مراقب میخواد که نذاره این غذای مسموم رو بخوری!
چجوری؟ با اخمش! «ابو»
یک چوپان مهربان و مراقب میخواد که نذاره به لبهی پرتگاه نزدیک بشی!
چجوری؟ با پرتاب چوب و فریادش! «زجر»
«تفقه قلب»: قلبی که نفهمه و بو نکشه و متوجه سم غذا نشه، بدرد نمیخوره!
سم مهلک بخل و حسد، در هر چیزی وارد بشه طرفو میکشه!
ما تا زمانی که نور ولایت رو، یعنی قبض و بسط قلبمونو خوب نفهمیم،
نمیتونیم مواد سمی رو از مواد سالم تشخیص بدیم،
لذا قطعا مثل بچهها یا افراد نابینا، شیشهی سم رو بجای نوشیدنی گوارا اشتباه میگیریم!
+ «آیات محکم – آیات متشابه»
+ «لعن – طعام ملعون»
+ «شجرة ملعونة، شجرة الحسد»
+ «غرر»
+ «فرویدا لا یغرنکم!»
«شَجَرَةُ الزَّقُّومِ»، «شجرة ملعونة»، «شجرة خبیثة»:
نام دانهدرشتهای قبیله شیطان است،
که این لیدرهای جهنمی برای آزمایش و فتنهی دنیای قلب اهل حسادت،
از طرف خداوند، حکم ماموریت دارند و از مهلتیافتگان جهنمی هستند!
«إِنَّا جَعَلْناها (شَجَرَةُ الزَّقُّومِ) فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ»
+ «و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»
«مهلتی تا آتش!»
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ
آرى! درخت زقّوم، خوراك گناه پيشه است.
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز حقّهباز حسود،
قطعاً از درختى بنام زقّوم
که نماد کلام مسموم دانهدرشتهای قبیله شیطان در جهنم است، خواهيد خورد!
+ «شجر»
شجرة الزقوم – شجرة الحسد
[شَجَرَةُ الزَّقُّومِ : درخت زقّوم] :
+ «رمی جمرات – رجم شیطان – لعن ابلیس»
داستان تکراری فتنهی درخت زقوم با سرهای متعدد!
«طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ، ميوهاش گويى چون كلّههاى شياطين است.»
همان سبز شدن شیطان سر راه عاملین به نور ولایت است که شیطان امید دارد بتواند با تحریک حس حسادت او، مانع عمل به نور ولایت توسط او شود «صدّ سبیل» و این تلاش شیطان بسیار متعدد و پشت سر هم است، انگاری مثل درخت زقوم که مثال زیبای قرآن است، این تلاشها فتنههایی است که سر راه عاملین به نور ولایت سبز میشود و حسود با حسادتش انگاری از میوه این درخت زقوم میخورد و این کار او در دنیا، نتیجهاش در آخرت، خوردن از همین میوههای آتشین درخت زقوم است.
اما اهل نور ولایت تلاش میکند، «اتّسق» «سبّح»، با رمی جمرات و این نماد بسیار زیبا و پر معنا، تلاشهای شیطان برای اغوای خود در بکارگیری از حسد را خنثی نماید تا بالاخره موفق به تولید عمل صالح با کمک نور ولایت علمی آل محمد ع گردد و این فرایند در ملکوت قلبها چه زیباست.
[سورة الصافات (۳۷): الآيات ۶۱ الى ۷۰]
لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ (۶۱)
براى چنين [پاداشى] بايد كوشندگان بكوشند.
أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ (۶۲)
آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقّوم؟!
إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ (۶۳)
در حقيقت، ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم.
إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ (۶۴)
آن، درختى است كه از قعر آتش سوزان مىرويد،
طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ (۶۵)
ميوهاش گويى چون كلّههاى شياطين است،
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۶۶)
پس [دوزخيان] حتماً از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند،
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ (۶۷)
سپس ايشان را بر سر آن، آميغى از آب جوشان است؛
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ (۶۸)
آنگاه بازگشتشان بىگمان به سوى دوزخ است.
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ (۶۹)
آنها پدران خود را گمراه يافتند،
فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ (۷۰)
پس ايشان به دنبال آنها مىشتابند.
[سورة الدخان (۴۴): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (۴۱)
همان روزى كه هيچ دوستى از هيچ دوستى نمىتواند حمايتى كند، و آنان يارى نمىشوند،
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (۴۲)
مگر كسى را كه خدا رحمت كرده است، زيرا كه اوست همان ارجمند مهربان.
إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (۴۳)
آرى! درخت زقّوم،
طَعامُ الْأَثِيمِ (۴۴)
خوراك گناه پيشه است.
كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (۴۵)
چون مسِ گداخته در شكمها مىگدازد؛
كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (۴۶)
همانند جوشش آب جوشان.
خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ (۴۷)
او را بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد،
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ (۴۸)
آنگاه از عذابِ آب جوشان بر سرش فروريزيد.
ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (۴۹)
بچش كه تو همان ارجمند بزرگوارى!
إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (۵۰)
اين است همان چيزى كه درباره آن ترديد مىكرديد.
داستان تکراری سرنوشت «أَصْحابُ الْيَمِينِ» یعنی اهل نور ولایت،
و «أَصْحابُ الشِّمالِ» یعنی اهل حسادت!
علاقمندان سورة واقعة را بدقت مطالعه کنند!
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۴۱ الى ۵۶]
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (۴۱)
و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟
فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ (۴۲)
در [ميان] باد گرم و آب داغ.
وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (۴۳)
و سايهاى از دود تار.
لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ (۴۴)
نه خنك و نه خوش.
إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ (۴۵)
اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند.
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ (۴۶)
و بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند.
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّاتُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۴۷)
و مىگفتند: «آيا چون مُرديم و خاك و استخوان شديم، واقعاً [باز] زنده مىگرديم؟
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (۴۸)
يا پدران گذشته ما [نيز]؟»
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ (۴۹)
بگو: «در حقيقت، اوّلين و آخرين،
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (۵۰)
قطعاً همه در موعد روزى معلوم گردآورده شوند.»
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (۵۱)
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز،
لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ (۵۲)
قطعاً از درختى كه از زقّوم است خواهيد خورد.
فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ (۵۳)
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (۵۴)
و روى آن از آب جوش مىنوشيد؛
فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (۵۵)
[مانند] نوشيدن اشتران تشنه.
هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (۵۶)
اين است پذيرايى آنان در روز جزا.