Disconnected!
«عقق» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عقيقةُ البَرق»
«العقّ الشقّ»
مفهوم «دیسکانکشن»
+ «شقق» + «سرق»
«اعْتَقَ: دو نيم شد، شقّه شد.»
«عَقَ الثوبَ: جامه را چاك داد.»
«انْعَقَ: آن چيز شكافت.»
«انْعَقَ الوَادِي: آن دره گود شد.»
(زمین شقّه شد، بعلت سیلی که اونجا اومده)
«انْعَقَ الغُبَارُ: گرد و غبار برافراشته شد.» (یعنی از زمین کنده شد.)
«انْعَقَ البَرْقُ: برق به درون ابر شد.»
(انگاری ابر رو از وسط شقّه کرد.)
«عَقّت الرِّيحُ المُزْنة، إذا استدرَّتْها، كأنّها تشقُّها شقَّا.»
+ فیلمهای رعد و برق.
«عقيقةُ البَرق: ما يبقى فى السَّحاب من شُعاعه؛ و به تشبَّه السُّيوف فتسمَّى عقائق.»
«العَقّاقة: السَّحابة تنعقُّ بالبَرق، أى تنْشقّ.»
+ فیلم زیبای فرج .
انگاری اون برق نگاه نورانی، تاریکیهای قلب رو شقّ میکند و این شقّ میشه عقّ، میشه عقیقه، میشه نور، میشه روشنایی قلب «العَقّاقة: السَّحابة تنعقُّ بالبَرق، أى تنْشقّ».
همه کسانی که از ولیمه عقیقه نوزاد میخورند نیز انگاری از نوری که خداوند در این سنت تنزیلا و تاویلا قرار داده بهره مند می شوند.
انگاری انگشتر عقیق
(اخذ علم از صاحبان نور و بکار بستن آن هنگام امتحانات روزمره زندگی)،
کارش همین زدودن و قطع تاریکی دنیای قلب است.
اینکه دائم انگشتر عقیق به دست داری،
یعنی از درناژ دائمی حسادت به دلالت نور الولایة بهرهمند میشی!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
تَخَتَّمُوا بِخَوَاتِيمِ الْعَقِيقِ فَإِنَّهُ لَا يُصِيبُ أَحَدَكُمْ غَمٌّ مَا دَامَ ذَلِكَ عَلَيْهِ.
انگشتر عقیق به دست کنید زیرا مادامیکه در دست باشد هیچ یک از شما مبتلا به اندوه نمیشوید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
يَا عَلِيُّ تَخَتَّمْ بِالْعَقِيقِ
فَإِنَّهُ أَوَّلُ جَبَلٍ أَقَرَّ لِلَّهِ بِالْوَحْدَانِيَّةِ
وَ دَانَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ
وَ لَكَ بِالْوَصِيَّةِ
وَ لِوُلْدِكَ بِالْإِمَامَةِ
وَ لِشِيعَتِكَ بِالْجَنَّةِ
وَ لِأَعْدَائِكَ بِالنَّارِ.
انگشتر عقیق در دست کنید؛ زیرا عقیق نخستین کوهی است که به وحدانیت خدا و نبوت من و وصایت تو یا علی، و بهشت برای شیعیان تو، و جهنم برای دشمنانت اقرار کرد.
یعنی اقرار به ولایت محمد و آل محمد ع باعث شقّ و عقّ تاریکی در قلب و شکفتن نور میشود.
العَقِيق: مهرهاى سرخرنگ (سنگ عقيق).
معنای عقیقه نوزاد!
العَقِيقَةُ : الشعر الذي يُولَدُ به الإِنسان.
الْعَقِيقَةُ : وَ هِىَ الشَّاةُ الَّتِي تُذْبَحُ يَوْمَ الأُسْبُوع
عقّ الرّجلُ عن ابنه يُعقّ عنه، إذا حلق عقيقته، و ذبح عنه شاةً.
قال: و تلك الشاة عقيقة.
أعقَّتِ النعجةُ: إذا كثر صُوفها، و الاسم العقيقة
العُقوق: قطيعة الوالدين و كل ذى رحمٍ مَحْرم
العِقَّة- ج عِقَق [عقق]: موى سر هر نوزادى.
العَقِيق- [عقّ]: موى سر هر نوزادى،
العَقِيقَة- واحد (العَقِيق) است، موى سَرِ هر نوزادى،
گوسفندى كه در روز هفتم تولد نوزاد به هنگام تراشيدن موى سر او ذبح كنند.
اولین سلمانی رفتن نوزاد در روز هفتم میشه عقّ
[اولین حلق راس – «آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ»]
و عقیقه، طعام این مورد است.
ولیمه ختنه نوزاد میشه عذیره و ولیمه زدن موی سر نوزاد هفت روزه میشه عقیقه.
حکمت عقیقه: اولین درناژ حسادت!
امام صادق علیه السلام:
سُئِلَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع:
مَا الْحِكْمَةُ فِي حَلْقِ رَأْسِ الْمَوْلُودِ؟
قَالَ تَطْهِيرُهُ مِنْ شَعْرِ الرَّحِمِ.
[عقق – شطا]:
أَعَقَ الكَرْمُ : درخت انگور از خود نهال نو بر آورد. + «شطا» + «نور»
العِقّان- [عقّ]؛ «عِقّانُ الكَرِم أَو النَّخيل»: آنچه كه از بُن درخت نخل خرما يا انگور بيرون زند.
+ «شطا»
عِقَّانُ النخيلِ و الكرومِ: ما يخرج من أصولها. و إذا لم تُقْطَعْ الْعِقَّانُ فسدت الأصولُ.
و قد أَعَقَّتِ النخلةُ و الكرمةُ.
[العَقُوق من الخيل]:
انگاری حالا میتونه نطفه پذیر علمی باشه! «أَعَقَتِ الفرسُ: اسب آبستن شد. العَقُوق من الخيل: اسب باردار و آبستن»
تا قلب از تاریکی خلاص نشه، نمیتونه پذیرای نطفه نورانی علمی مولد آرامش باشه.
نَوَى الْعَقُوقِ: نَوًى رِخْوٌ تُعْلَفُهُ الإبلُ الْعُقَقُ.
و ربَّما سموا تلك النواة عَقِيقَةً.
الْعِقَاقُ: الحواملُ من كلّ حافرٍ.
علوفه اسب آبستن میشه عقیقه!
انگاری برای تحمل آیات نیاز به علوفه علمی نورانی داریم! + استرشاء العلم.
این واژه هم، همان فرآیند کلی قبض و بسط رو بیان میکنه.
مطلب مهم عقیقه اینجاست!
عقیقه یعنی اظهار برائت از اندیشه شرک!
بریده از غیر خدا!
دل از هوا و هوسها بریده!
عقیقه – حجت ابراهیم ع – برائت از اندیشه شرک – این کات کردن میشه عقیقه!
هر کسی که هنوز اندیشه غیر آل محمد ع رو تو قلبش کات نکرده، انگاری هنوز عقیقه نشده!
[عقق – برء]:
جان مطلب در داستان عقیقه در این دعا و آیات زیباست:
عقیقه یعنی اظهار برائت از اندیشه شرک!
«يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»
ای میهمانان گرامی به این اطعام، که نامش عقیقه است!
من … اعلام میکنم و اظهار میکنم که از اندیشه غیر آل محمد ع بیزارم و ان شاء الله یکی از مسلمانان یعنی سلما لرجل من آل محمد ع هستم.
وَ عَنْهُ ع قَالَ:
إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَذْبَحَ الْعَقِيقَةَ فَقُلْ
يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ
إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ
اللَّهُمَّ مِنْكَ وَ إِلَيْكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ وَ يُسَمِّي الْمَوْلُودَ بِاسْمِهِ ثُمَّ يَذْبَحُ بِاسْمِ اللَّهِ.
مطلب زیباست:
«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَذْبَحَ الْعَقِيقَةَ فَقُلْ يا قَوْمِ …» – «فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ»:
این دعا را کنار این آیات مقایسه کن !
در واقع عقیقه میشه اعلام این مطلب که ای قوم! من از اندیشه غیر آل محمد ع شقّ و عقّ و بریء هستم «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» من یکی از مسلمانان هستمl «وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
پس داستان عقیقه یک مطلب علمی بسیار مهم دارد
و آن هم ریشه قرآنی دارد و مربوط به داستان حجت ابراهیم ع است.
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۴ الى ۱۵]
قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۴)
بگو: «آيا غير از خدا -پديدآورنده آسمانها و زمين- سرپرستى برگزينم؟ و اوست كه خوراك مىدهد، و خوراك داده نمىشود.» بگو: «من مأمورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است، و [به من فرمان داده شده كه:] هرگز از مشركان مباش.»
قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۱۵)
بگو: «اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مىترسم.»
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۷۶ الى ۷۹]
+ «افول»
از فلما جنّ علیه اللیل شروع میشه،
یعنی وقتی قلبتو تاریکی اندیشه غیر آل محمد ع فرا میگیرد، حالا وقت عقیقه است!
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (۷۶)
پس چون شب بر او پرده افكند، ستارهاى ديد؛ گفت: «اين پروردگار من است.» و آنگاه چون غروب كرد، گفت: «غروبكنندگان را دوست ندارم.»
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (۷۷)
و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آنگاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.»
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ
قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (۷۸)
پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: «اين پروردگار من است. اين بزرگتر است.» و هنگامى كه افول كرد، گفت: «اى قوم من، من از آنچه [براى خدا] شريك مىسازيد بيزارم.»
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۷۹)
من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛ و من از مشركان نيستم.
[سورة الأنعام (۶): الآيات ۱۶۱ الى ۱۶۳]
قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۱۶۱)
بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است: دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حقگراى! و او از مشركان نبود.»
قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (۱۶۲)
بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (۱۶۳)
[كه] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم.»