دکتر محمد شعبانی راد

حسرت! آه و افسوسی که فایده نداره! أنْ تَقولَ نَفْسٌ يا حَسرَتى عَلى ما فَرَّطتُ في جَنْبِ اللّهِ!

REGRET!
A Dramatic Finish!

دریغا بر این بندگان!

A Dramatic finish!

فکر کن در یک قدمی سرزمین منی بنزین تموم کنی!
چه حسرتی میخوری؟!
حسرت سوزان اهل حسادت!
حسرت، آتش سوزان قلب حسود!

«حسر» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«دابة حسيرناقة حسرى»
«ناقة حسرى: إذا ظلعت»
«ظَلَعَ ‏البعيرُ: شتر در راه رفتن لنگيد.»
«حَسَرَ الدابَّةُ: آن ستور خسته و درمانده شد.»
«حَسَرَ البَصَرُ: چشم ضعيف و ناتوان شد.»
«حَسِرَ: خسته و درمانده شد.»
«حسر البعير: أعيى»
«حسر – عیّ»
مفهوم: «التنحية و ردّ الشي‏ء الى العقب»:
«جاماندن و درجازدن و پسرفت کردن
و عقب‌ماندن و عقب‌افتادن از شدت خستگی و دور ماندن از نور»
«regressing»: پسرفت
+ «خذل»
«حسر عن ذراعه »:
«أصل الحسر الكشف، تقول حسرت العمامة عن رأسي إذا كشفتها»
«حَسَرَ كُمَّه عن ذِراعه: آستين خود را بالا زد و دست او آشكار شد.»
دست از پوشش آستین جا ماند! دستش رو شد!
«حَسَرَتِ‏ الجَاريَةُ خِمارَها عَنْ وَجْهِهَا: آن زن نقاب از چهره برافكند.»
چهره از پوشش نقاب جا ماند!

انگاری واژه حسر میخواد به ما یاد بده که:
قلب اهل حسادت، از نور ولایت، جا موند!
این جا موندن خیلی حسرت داره!
در حالیکه با آشنایی با صاحبان نور،
در واقع میتونستن این نور رو برای خودشون نگه دارن و مالک نور بشن،
اما حسادتشون نگذاشت که این اتفاق بیفته.
اینکه تاریکی قلبشون (عیب حسد) درناژ نشد و بالاخره بوی تعفّنش آشکار شد،
باز هم مفهوم موجود در واژه حسر است.
آشکار شدن دست اهل شک و حسد، بدنبال جا ماندن از قافله نورانی صاحبان نور،
میشه مفهوم واژه حسر.
+ مفهوم «آشکار»: وادی محسّر، جایی است که دست اهل حسادت، رو میشه!
اینقدر آیات، دقیق و منظم و پی در پی عرضه میشن تا بالاخره اهل حسد، هر چی میخواستن دستشون رو نشه، نشد که نشد، و بالاخره دستشون رو شد.
«أَحْسَرَ الدابّةَ: ستور را بسيار بكار گرفت و راه برد تا آنرا خسته كرد و از كار انداخت.»
«انْحَسَرَ الشي‏ءُ: آن چيز آشكار شد.»
«انْحَسَرَتِ الطّيرُ: پرنده پرهاى نو درآورد.»
عرب، خیلی زیبا از واژه‌ها استفاده می‌کنه و دقیق، منظورشو میرسونه!
در تمرینات سخت ورزشی، اونایی که دارن برای المپیک آماده میشن،
یه عده که مدعی قهرمانی بودن، ضمن تمرینات،دستشون رو میشه
که توانایی حضور در المپیک رو ندارند و فقط یه عده کمی به آخر خط می رسند!
این ریزش مدعیان همان مفهوم وادی محسر را خوب تداعی می کند.

«حسر – قبض و بسط»

قلبی که نورشو از دست میده، این قلب جای حسرت خوردن داره!
«نور از دست رفته!»
«التنحية و ردّ الشي‏ء الى العقب»
یعنی قلبی که با نورش آشنا شده، اما حسادت به این نور زیبا،
باعث میشه که قلبش از این نور جا بمونه،
و این تاریکی خذلان، بعد از دیدن نور توفیق، خیلی جای حسرت داره،
چون دستش به نور رسیده بود و اونو از دست داد
و این مطلب در آیة الکرسی هست:
«و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات»

«فَحْلٌ‏ حاسرٌ»: یعنی قلبی که بی نور است مثل رحم بی‌نطفه است
و نمی توان به داشتن مولودی بنام عمل صالح آرامش از این قلب امید داشت.
این نطفه علمی نورانی به قلب القاء میشه و حالا اهل یقین باید قدر این نقطه نورانی ظاهر شده در ملکوت قلبشو خوب بدونه و نسبت به این امر الله، اطاعت داشته باشه.
تا وقتیکه این نور در قلب حس نشه، نمیشه بگی من اهل نور هستم! اهل نور یعنی اهل امر و نهی ولی خدا، که اونو با قلب سلیمش می‌فهمه و بهش عمل میکنه.
تا قلبی قبض و بسطشو نفهمه، اهل نور الولایة نمیتونه باشه.
+ «معرفة الامام بالنورانیة»

بار کج، به مِنا نرسید!

امام باقر عليه السلام:
إنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسرَةً يَومَ القِيامَةِ الّذينَ وَصَفوا العَدلَ ثُمَّ خالَفوهُ، و هُوَ قَولُ اللّهِ تَعالى
«أنْ تَقولَ نَفْسٌ يا حَسرَتى عَلى ما فَرَّطتُ في جَنْبِ اللّهِ».
در روز قيامت، بيش از همه، كسانى افسوس خورَند
كه دم از عدالت زنند و برخلاف آن عمل كنند
و اين فرموده خداوند متعال است كه:
«تا كسى نگويد: دريغا كه در كار خدا كوتاهى كردم».

+ «اسم را معنا کنیم!»
کسی که با اسم نور آشنا شد اما این اوامر نورانی رو در زندگی روزمره اش معنا نکرد، از همه بیشتر حسرت میخوره!
خیلی ها مقدر نمیشه با نور آشنا بشن، اما اونیکه خدای مهربان، مفت سر راهش نور رو قرار میده، ولی حسود این فرصت رو برای معنا کردن از دست میده، از همه بیشتر حسرت میخوره چون در جایی سقوط میکنه و از جایی برگشت میکنه که تا رسیدن به بر آورده شدن آرزوی خلود در بی نهایت نور، چیزی نمانده بود.
کسی که به نور علم برسه اما اونو معنا نکنه، این ترک نور علم، عامل هلاکتش میشه.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ‏
 رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ‏
وَ عَالِمٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ‏ فَهَذَا هَالِكٌ‏
وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ‏
 وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ
فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ
وَ أَدْخَلَ الدَّاعِيَ النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ‏ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَى‏ وَ طُولِ الْأَمَلِ‏
أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِ‏
وَ طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ
.
دانشمندان دو گروهند:
يكى علم خود را با عمل ارائه مى‌دهد و اين پيروز و درستكار است
و ديگرى علم خود را بدون عمل ارائه مى‌دهد و اين نشانۀ هلاكت و نابودى است.
دوزخيان از بوى گند عالم بى‌عمل ناراحتند،
و سخت‌ترين اهل دوزخ از نظر ندامت و پشيمانى كسى است كه يك بنده خدا را بدين دعوت كرده و او هم پذيرفته و اطاعت خدا را كرده و خدا او را به بهشت برده
و خود آن دعوت‌كننده، بخاطر عمل نكردن به علم خود و پيروى از هوى‌وهوس و آرزوى دراز،
به دوزخ برده است.
اما پيروى از هوى‌وهوس، انسان را از حق بازمى‌دارد
و آرزوى دراز، آخرت و قيامت را از ياد انسان مى‌برد.

امام علی علیه السلام:
… قَالَ فَأَيُّ النَّاسِ أَشَدُّ حَسْرَةً
قَالَ الَّذِي حُرِمَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِين‏.
عرض كرد:
كدام يك از مردم افسوسش سختتر است؟
فرمود:
كسى كه از دنيا و آخرت محروم شود. اين زيانيست آشكارا.

حسود، هم از دنیا محروم میشه و هم از آخرت!
پرواز نورانی حسود، کنسل شد!
+ «صرف»
+  «فوز – مفازة – وادی محسّر»
اهل حسد، به نور تقدیراتشون پشت میکنن،
لذا پرواز این گروهِ نور از دست‌دادگان، برای همیشه کنسل میشه!
اهل حسادت، چه حسرتی میخورن!
«وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرينَ»
اما اهل نور که تمناهاشونو کنسل میکنن،
با نور تقدیراتشون، به پرواز ابدی دست می‌یابند!
وقتی میرسه که حسود حقّه‌باز، به فالوئرهاش میگه:
از همتون بیزارم!
اینجاست که وقتی فالوئرهای نادان‌دل میفهمند
که چه رودستی خورده‌اند، چه حسرتی خواهند خورد!
اما کار از کار گذشته و پشیمانی دیگه سودی به حالشون نداره!

[سورة البقرة (۲): الآيات ۱۶۶ الى ۱۶۷]
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ (۱۶۶)
آنگاه كه پيشوايان از پيروان بيزارى جويند؛
و عذاب را مشاهده كنند، و ميانشان پيوندها بريده گردد.
وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا
لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا
كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ
وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ (۱۶۷)
و پيروان مى‏‌گويند:
«كاش براى ما بازگشتى بود
تا همان گونه كه [آنان‏] از ما بيزارى جستند [ما نيز] از آنان بيزارى مى‌‏جستيم.»
اين گونه خداوند، كارهايشان را -كه بر آنان مايه حسرتهاست- به ايشان مى‏‌نماياند،
و از آتش بيرون‏‌آمدنى نيستند.

لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ

اهل نور هرگز از انتخاب آگاهانه‌ای که کرده‌اند، پشیمان نخواهند شد!
و اهل حسادت این آرزو را به گور آتشین خود خواهند برد، که
با تلاشهای مذبوحانه خود «يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها»،
بتوانند این جمله را از دهان اهل نور بشنوند که:
ای کاش این مسیر را انتخاب نمی‌کردیم!

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۱۵۶ الى ۱۵۸]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا
وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كانُوا غُزًّى
لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا
لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ
وَ اللَّهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۱۵۶)
اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، همچون كسانى نباشيد كه كفر ورزيدند؛
و به برادرانشان -هنگامى كه به سفر رفته [و در سفر مردند]
و يا جهادگر شدند [و كشته شدند]، گفتند:
«اگر نزد ما [مانده‏] بودند، نمى‏‌مردند و كشته نمى‌‏شدند.»
[شما چنين سخنانى مگوييد] تا خدا آن را در دلهايشان حسرتى قرار دهد.
و خدا[ست كه‏] زنده مى‌‏كند و مى‌‏ميراند، و خدا[ست كه‏] به آنچه مى‌‏كنيد بيناست.
وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (۱۵۷)
و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد،
قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه‏] آنچه [آنان‏] جمع مى‏‌كنند بهتر است.
وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ (۱۵۸)
و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهيد شد.

اهل حسادت که مکانیسم نورانی قلب،
یعنی فرایند ملاقات با مربّی خود را باور نکردند
«الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ»،
یک روزی متوجه این کوتاهی و اشتباه مرگبار خود می‌شوند که کار از کار گذشته!
اونجاست که اقرار میکنن:
«يا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فيها»،
اما چه فایده؟!

[سورة الأنعام (۶): الآيات ۳۱ الى ۳۲]
قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ
حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا
يا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فيها
وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ‏ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ
أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ‏ (۳۱)
كسانى كه لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعاً زيان ديدند.
تا آنگاه كه قيامت بناگاه بر آنان دررسد، مى‏‌گويند:
«اى دريغ بر ما، بر آنچه در باره آن كوتاهى كرديم.»
و آنان بار سنگين گناهانشان را به دوش مى‌‏كشند.
چه بد است بارى كه مى‌‏كشند.
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ
وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ
أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۳۲)
و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست،
و قطعاً سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى‌‏كنند بهتر است.
آيا نمى‌‏انديشيد؟

داستان تکراری جداسازی اهل نور از اهل حسد!

لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ 

[سورة الأنفال (۸): الآيات ۳۶ الى ۳۷]
إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ
فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ
وَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ (۳۶)
بى‌‏گمان، كسانى كه كفر ورزيدند، اموال خود را خرج مى‌‏كنند تا [مردم را] از راه خدا بازدارند.
پس به زودى [همه‏] آن را خرج مى‏‌كنند، و آنگاه حسرتى بر آنان خواهد گشت؛
سپس مغلوب مى‏‌شوند.
و كسانى كه كفر ورزيدند، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد.
لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ 
وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلى‏ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً
فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ
أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۳۷)
تا خدا، ناپاك را از پاك جدا كند،
و ناپاكها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند؛
آنگاه در جهنم قرار دهد.
اينان همان زيانكارانند.

[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً (۲۶)
و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏‌مانده را [دستگيرى كن‏] و ولخرجى و اسراف مكن.
إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً (۲۷)
چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.
وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً (۲۸)
و اگر به اميد رحمتى كه از پروردگارت جوياى آنى، از ايشان روى مى‏‌گردانى،
پس با آنان سخنى نرم بگوى.
وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً (۲۹)
و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم‏] گشاده‌‏دستى منما
تا ملامت‏‌شده و حسرت‏‌زده بر جاى مانى.
إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (۳۰)
بى‌‏گمان، پروردگار تو براى هر كه بخواهد، روزى را گشاده يا تنگ مى‌‏گرداند.
در حقيقت، او به [حال‏] بندگانش آگاه بيناست.

يَوْمَ الْحَسْرَةِ

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (۳۶)
و در حقيقت، خداست كه پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد. اين است راه راست.
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ (۳۷)
اما دسته‏‌ها[ى گوناگون‏] از ميان آنها به اختلاف پرداختند،
پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك.
أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۳۸)
چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مى‌‏آيند، ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند.
وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ (۳۹)
و آنان را از روز حسرت بيم ده، آنگاه كه داورى انجام گيرد،
و حال آنكه آنها [اكنون‏] در غفلتند و سرِ ايمان آوردن ندارند.
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ إِلَيْنا يُرْجَعُونَ (۴۰)
ماييم كه زمين را با هر كه در آن است، به ميراث مى‏‌بريم و [همه‏] به سوى ما بازگردانيده مى‌‏شوند.

[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرينَ (۱۱)
و چه بسيار شهرها را كه [مردمش‏] ستمكار بودند درهم شكستيم،
و پس از آنها قومى ديگر پديد آورديم.
فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ (۱۲)
پس چون عذاب ما را احساس كردند، بناگاه از آن مى‌‏گريختند.
لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ (۱۳)
[هان‏] مگريزيد، و به سوى آنچه در آن متنعّم بوديد و [به سوى‏] سراهايتان بازگرديد،
باشد كه شما مورد پرسش قرار گيريد.
قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ (۱۴)
گفتند: «اى واى بر ما، كه ما واقعاً ستمگر بوديم.»
فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ (۱۵)
سخنشان پيوسته همين بود، تا آنان را دروشده بى‏‌جان گردانيديم.
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (۱۶)
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم.
لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ (۱۷)
اگر مى‌‏خواستيم بازيچه‌‏اى بگيريم، قطعاً آن را از پيش خود اختيار مى‌‏كرديم.
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (۱۸)
بلكه حق را بر باطل فرو مى‌‏افكنيم، پس آن را در هم مى‌‏شكند،
و بناگاه آن نابود مى‌‏گردد. واى بر شما از آنچه وصف مى‏‌كنيد.
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ (۱۹)
و هر كه در آسمانها و زمين است براى اوست،
و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبّر نمى‏‌ورزند و درمانده نمى‌‏شوند.
يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ (۲۰)
شبانه روز، بى‌‏آنكه سستى ورزند، نيايش مى‌‏كنند.

[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۶ الى ۱۰]
إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ (۶)
در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما [نيز] او را دشمن گيريد.
[او] فقط دار و دسته خود را مى‌‏خوانَد تا آنها از ياران آتش باشند.
الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ (۷)
كسانى كه كفر ورزيده‏‌اند، عذابى سخت خواهند داشت.
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است.
أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً
فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ
فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ (۸)
آيا آن كس كه زشتىِ كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مى‌‏بيند [مانند مؤمن نيكوكار است‏]؟
خداست كه هر كه را بخواهد بى‏‌راه مى‌‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‌‏كند.
پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون‏] بر آنان، جانت [از كف‏] برود؛
قطعاً خدا به آنچه مى‏‌كنند داناست.
وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ
فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ (۹)
و خدا همان كسى است كه بادها را روانه مى‌‏كند؛
پس [بادها] ابرى را برمى‌‏انگيزند، و [ما] آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم،
و آن زمين را بدان [وسيله‏]، پس از مرگش زندگى بخشيديم؛ رستاخيز [نيز] چنين است.
مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً
إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ
وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (۱۰)
هر كس سربلندى مى‏‌خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست.
سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‌‏رود، و كار شايسته به آن رفعت مى‏‌بخشد.
و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى‌‏كنند، عذابى سخت خواهند داشت،
و نيرنگشان خود تباه مى‌‏گردد.

[سورة يس (۳۶): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (۲۱)
از كسانى كه پاداشى از شما نمى‌‏خواهند و خود [نيز] بر راه راست قرار دارند، پيروى كنيد.
وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۲۲)
آخر چرا كسى را نپرستم كه مرا آفريده است و [همه‏] شما به سوى او بازگشت مى‏‌يابيد؟
أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ (۲۳)
آيا به جاى او خدايانى را بپرستم كه اگر [خداى‏] رحمان بخواهد به من گزندى برساند، نه شفاعتشان به حالم سود مى‏‌دهد و نه مى‏‌توانند مرا برهانند؟
إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۲۴)
در آن صورت، من قطعاً در گمراهى آشكارى خواهم بود.
إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ (۲۵)
من به پروردگارتان ايمان آوردم. [اقرار] مرا بشنويد.»
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ
قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (۲۶)
[سرانجام به جرم ايمان كشته شد، و بدو] گفته شد:
«به بهشت درآى.»
گفت: «اى كاش، قوم من مى‏‌دانستند،
بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ (۲۷)
كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد.»
وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ (۲۸)
پس از [شهادت‏] وى هيچ سپاهى از آسمان بر قومش فرود نياورديم
و [پيش از اين هم‏] فروفرستنده نبوديم.
إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ (۲۹)
تنها يك فرياد بود و بس. و بناگاه [همه‏] آنها سرد بر جاى فسردند.
يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (۳۰)
دريغا بر اين بندگان!
هيچ فرستاده‌‏اى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مى‌‏كردند.

[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۵۶ الى ۶۰]
أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ
يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ
وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ (۵۶)
تا آنكه [مبادا] كسى بگويد:
«دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى ورزيدم؛
بى‌‏ترديد من از ريشخندكنندگان بودم.»
أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (۵۷)
يا بگويد: «اگر خدايم هدايت مى‌‏كرد، مسلّماً از پرهيزگاران بودم.»
أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (۵۸)
يا چون عذاب را ببيند، بگويد: «كاش مرا برگشتى بود تا از نيكوكاران مى‌‏شدم.»
بَلى‏ قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ (۵۹)
[به او گويند:] آرى، نشانه‌‏هاى من بر تو آمد
و آنها را تكذيب كردى و تكبّر ورزيدى و از [جمله‏] كافران شدى.
وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ (۶۰)
و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بسته‌‏اند روسياه مى‌‏بينى،
آيا جاى سركشان در جهنم نيست؟

[سورة الملك (۶۷): الآيات ۱ الى ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (۱)
بزرگوار [و خجسته‏] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ (۲)
همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد، و اوست ارجمند آمرزنده.
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‏ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ (۳)
همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد. در آفرينشِ آن [خداى‏] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى‏] نمى‏‌بينى. باز بنگر، آيا خلل [و نقصانى‏] مى‌‏بينى؟
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِيرٌ (۴)
باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد.
وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطِينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِيرِ (۵)
و در حقيقت، آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [=قواى مزاحم‏] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كرده‏‌ايم.

[سورة الحاقة (۶۹): الآيات ۳۸ الى ۵۲]
فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ (۳۸)
پس نه [چنان است كه مى‏‌پنداريد]، سوگند ياد مى‌‏كنم به آنچه مى‌‏بينيد،
وَ ما لا تُبْصِرُونَ (۳۹)
و آنچه نمى‌‏بينيد،
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (۴۰)
كه [قرآن‏] قطعاً گفتار فرستاده‌‏اى بزرگوار است.
وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ (۴۱)
و آن گفتار شاعرى نيست [كه‏] كمتر [به آن‏] ايمان داريد.
وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (۴۲)
و نه گفتار كاهنى [كه‏] كمتر [از آن‏] پند مى‌‏گيريد.
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (۴۳)
[پيام‏] فرودآمده‌‏اى است از جانب پروردگار جهانيان.
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ (۴۴)
و اگر [او] پاره‏‌اى گفته‌‏ها بر ما بسته بود،
لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (۴۵)
دست راستش را سخت مى‌‏گرفتيم،
ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ (۴۶)
سپس رگ قلبش را پاره مى‏‌كرديم،
فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ (۴۷)
و هيچ يك از شما مانع از [عذاب‏] او نمى‌‏شد.
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (۴۸)
و در حقيقت، [قرآن‏] تذكارى براى پرهيزگاران است.
وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (۴۹)
و ما به راستى مى‌‏دانيم كه از [ميان‏] شما تكذيب‏‌كنندگانى هستند.
وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ (۵۰)
و آن واقعاً بر كافران حسرتى است.
وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ (۵۱)
و اين [قرآن‏]، بى‌‏شبهه، حقيقتى يقينى است.
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (۵۲)
پس به [پاس‏] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى.

روزی که حسود، جار میزنه!
ناله‌های سوزناک سر میده و ضجّه میزنه!
اما دیگه فایده‌ای نداره!

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی