دکتر محمد شعبانی راد

حسود، از نور خوشش نمیاد!

A jealous person dislikes the Light!

«قرح» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«قَرِحَ‏ جلده: إذا خرجت به‏ القروحُ»
این پوست به ظاهر سالم، قرار نبود این جوری مجروح و زخمی بشه، اما شد!
بر خلاف اون چیزی است که مد نظر ما بوده!
حسود میگه: من انتظار نداشتم با من اینجوری برخورد کنن!
«فمعنى الاقتراح إختيار قرح أو أمر على خلاف اقتضاء و انتظار في المحلّ»
«فكأنّ هذه الأمور قروح حدثت في متن على خلاف اقتضاء المحلّ»
«قَرَحَتِ‏ الناقةُ: استبان حملها، فهى‏ قارحٌ‏»

قرح، یعنی آشکار شدن تمنا! 
قرح یعنی تقدیراتی که دست حسود را رو و آشکار میکنن!
تقدیرات، همون اموری هستند که بر خلاف تمناهای اهل حسادت مقدر میشن!
قرح یعنی آشکار شدن چیزی بر خلاف میل شخص!
وقتی تقدیرات، دست حسود را رو میکنن که چقدر متکبر و حسود و بخیله، از این تقدیر برملا کننده عیب، حسود خوشش نمیاد!
اینو واژه قرح به ما یاد میده!
«قَرِحَ‏ جلده: إذا خرجت به‏ القروحُ»

حسود، وقتی یه چیزی خلاف میلش پیش میاد،
همه چیز و همه کس رو مقصر میبینه الا خودش!
حسود میگه: هر چیزی بر خلاف میل من، نادرسته!

الاقتراح الحسادة:
«قرح» یکی از هزار واژه مترادف حسادت است که فرایند حسادت را اینگونه به ما یاد میدهد که «الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله» یعنی حسود مقترح است و به آنچه خدا برایش تقدیر نموده راضی نیست و دوست دارد خودش برای خودش تصمیم بگیرد.

هر چیزی بر خلاف میلِ منِ حسود، نادرسته!

حسود، دوست نداره به نیابت از نور، کاراشو انجام بده!
حسود میخواد ریش و قیچی رو خودش به دست بگیره!

اما اهل نور، تسلیم تقدیرات خداست!

لَا أَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّي بَلْ حَسْبِيَ اللَّهُ‏ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏

امام باقر علیه السلام:
عَنِ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ
قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ: 
مَرِضْتُ مَرَضاً شَدِيداً فَقَالَ لِي أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا تَشْتَهِي
فَقُلْتُ أَشْتَهِي أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ – لاَ أَقْتَرِحُ عَلَى اَللَّهِ رَبِّي مَا يُدَبِّرُهُ لِي
فَقَالَ لِي أَحْسَنْتَ ضَاهَيْتَ إِبْرَاهِيمَ اَلْخَلِيلَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ
حَيْثُ قَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَلْ مِنْ حَاجَةٍ

فَقَالَ لاَ أَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّي بَلْ حَسْبِيَ اَللَّهُ وَ نِعْمَ اَلْوَكِيلُ.
حضرت باقر عیه السلام فرمود، پدرم فرمود:
سخت مريض شدم.
پدرم بمن گفت چه ميل دارى؟
گفتم:
مايلم آنچه خدا برايم خواسته بر خلاف آن درخواستى نداشته باشم.
فرمود احسن شبيه ابراهيم خليل صلوات الله عليه شده‌اى،
چنانچه جبرئيل باو گفت حاجتى دارى‌؟
گفت: در مقابل خدا اظهار نظرى ندارم او كافى است و خوب نگهبانى است.

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۱۷۲ الى ۱۷۴]
الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ
لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ (۱۷۲)
كسانى كه [در نبرد اُحد] پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند،
براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است.
الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ
إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ
فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (۱۷۳)
همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند:
«مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌‏اند؛ پس، از آن بترسيد.»
و[لى اين سخن‏] بر ايمانشان افزود و گفتند:
«خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»
فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ (۱۷۴)
پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از ميدان نبرد] بازگشتند،
در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود،
و همچنان خشنودى خدا را پيروى كردند، و خداوند داراى بخششى عظيم است.

«لَا أَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّي بَلْ حَسْبِيَ اللَّهُوَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏ + الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله»
اهل نور ولایت میگه:
مايلم به آنچه خدا برايم خواسته و بر خلاف آن درخواستى ندارم، گرچه برایم بیماری باشد!
+ «وری – درناژ!»
اهل حسادت میگه:
به آنچه خدا برايم خواسته، تمايلی ندارم و درخواستى بر خلاف آن دارم.

هیچکس از تقدیراتی که شرایط اصلاح و تربیت اونو رقم میزنه، استثناء نیست!
حالا کیا با تن دادن به این تقدیرات و فدا نمودن تمناهاشون،
گواهانی برای خدا میشن و کیا با فدا نمودن نور تقدیرات برای تمناهای بی‌ارزش خودشون، به خودشون ظلم میکنن؟!

[سورة آل‏‌عمران (۳): الآيات ۱۳۹ الى ۱۴۰]
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۱۳۹)
و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد.
إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ
وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ
وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا
وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ
وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (۱۴۰)
اگر به شما آسيبى رسيده، آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد؛
و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى‏] را ميان مردم به نوبت مى‏‌گردانيم [تا آنان پند گيرند]
و خداوند كسانى را كه [واقعاً] ايمان آورده‏‌اند معلوم بدارد،
و از ميان شما گواهانى بگيرد،
و خداوند ستمكاران را دوست نمى‌‏دارد.
وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ (۱۴۱)
و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‌‏اند خالص گرداند و كافران را [به تدريج‏] نابود سازد.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ (۱۴۲)
آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى‏‌شويد، بى‌‏آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟

وَ لاَ تَقْتَرِحُوا عَلَى اَللَّهِ

حسود میگه:
ریش و قیچی دست خودم!
حسود میگه:
من به نیابت از نور، کاری انجام نمیدم!

[تفسير الإمام عليه السلام]:
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
أَلاَ فَلاَ تَفْعَلُوا كَمَا فَعَلَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ
وَ لاَ تَسْخَطُوا نِعَمَ اَللَّهِ
وَ لاَ تَقْتَرِحُوا عَلَى اَللَّهِ
وَ إِذَا اُبْتُلِيَ أَحَدُكُمْ فِي رِزْقِهِ أَوْ مَعِيشَتِهِ بِمَا لاَ يُحِبُّ
فَلاَ يَنْجِذَنَّ شَيْئاً يَسْأَلُهُ
لَعَلَّ فِي ذَلِكَ حَتْفَهُ وَ هَلاَكَهُ
وَ لَكِنْ لِيَقُلْ
اَللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّيِّبِينَ
إِنْ كَانَ مَا كَرِهْتُهُ مِنْ أَمْرِي هَذَا خَيْراً لِي وَ أَفْضَلَ فِي دِينِي
فَصَبِّرْنِي عَلَيْهِ وَ قَوِّنِي عَلَى اِحْتِمَالِهِ وَ نَشِّطْنِي لِلنُّهُوضِ بِثِقْلِ أَعْبَائِهِ
وَ إِنْ كَانَ خِلاَفُ ذَلِكَ خَيْراً فَجُدْ عَلَيَّ بِهِ
وَ رَضِّنِي بِقَضَائِكَ عَلَى كُلِّ حَالٍ فَلَكَ اَلْحَمْدُ

فَإِنَّكَ إِذَا قُلْتَ ذَلِكَ قَدَّرَ اَللَّهُ وَ يَسَّرَ لَكَ مَا هُوَ خَيْرٌ
.
رسول اكرم صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:
هان اى مؤمنين مبادا مانند بنى اسرائيل باشيد كه قدر و ارزش نعمتهاى الهى را ندانيد،
و از طرف خود بخدا پيشنهاد نمائيد
(كه الطاف خداوندى و من و سلوایى كه از طرف خدا بر آنها نازل شد و شكر آن نعمتها را بجا نياورند و گفتند چرا خدا براى ما عدس و پياز و سير و امثال اينها را نميفرستد)
و اگر يكى از شما مبتلا به كمى رزق و روزى شد
و يا در زندگى خود دچار وضعى شد كه دوست ندارد
مبادا در تغيير وضع زندگى خود اصرار داشته باشد
و در سؤال خود از خداوند تاكيد و پافشارى بنمايد
چه امكان دارد همان چيزى را كه اصرار ميكند باعث هلاكت و نابودى او گردد.
ولى اين طور دعا كند كه:
پروردگارا بحق مقام شامخ محمد و خاندان پاكش عليهم السّلام اگر همين چيزى كه مورد پسند طبع من نيست و در زندگى خود با آن مواجه هستم موجب خير و سعادت من است و از نظر دين من صلاح من است توفيق صبر و شكيبائى در برابر آن را بمن عنايت فرما و بر تحمل آن مرا نيرومند بگردان و در مقام و استوارى براى حمل اين بار گران بمن نشاط‍‌ روح و سبك‌بالى مرحمت كن.
و اگر خير و صلاح من در خلاف اين است با فضل وجود خود آن چيز را بمن عنايت فرما
و مرا در هر حال راضى بقضاء خود بگردان
كه حمد و سپاس فقط‍‌ براى تو است.
و چون اين چنين دعا كنى تقديرات الهى نيكو خواهد شد
و موجبات خير و صلاح تو بآسانى فراهم خواهد شد.

اگه نقش خدا رو هم خودت بازی کنی، چی میشه؟!

أَنَا كُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي
فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ.

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَتَوْا مُوسَى 
فَسَأَلُوهُ أَنْ يَسْأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَيْهِمْ إِذَا أَرَادُوا أَوْ يَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا
فَسَأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُمْ
فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَحْرِثُوا أَفْعَلْ ذَلِكَ لَهُمْ يَا مُوسَى 
فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ يَتْرُكُوا شَيْئاً إِلاَّ وَ زَرَعُوهُ
ثُمَّ اِسْتَنْزَلُوا اَلْمَطَرَ عَلَيْهِمْ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ
فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ كَأَنَّهَا اَلْجِبَالُ وَ اَلْآجَامُ
فَحَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ يَجِدُوا شَيْئاً
فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالُوا
إِنَّمَا سَأَلْنَاكَ أَنْ تَسْأَلَ اَللَّهَ أَنْ يُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَيْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَيَّرَهَا ضَرَراً
فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ
فَقَالَ وَ مِمَّ ذَاكَ يَا مُوسَى 
قَالَ سَأَلُونِي أَنْ أَسْأَلَكَ أَنْ تُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَيَّرْتَهَا عَلَيْهِمْ ضَرَراً
فَقَالَ يَا مُوسَى 
أَنَا كُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي
فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ.

بنى اسرائيل نزد موسى عليه السّلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّ و جلّ‌ درخواست كند كه هرگاه اراده كردند، آسمان بر آنان باران ببارد و هرگاه اراده كردند از آسمان باران نبارد.
آن حضرت نيز از خداوند عزّ و جلّ‌ اين را درخواست كرد.
خداوند عزّ و جلّ‌ فرمود: اى موسى! اين خواسته‌شان برآورده شد.
موسى عليه السّلام نيز اين را به آنان خبر داد، و آنها نيز كشت كردند و هربذرى را كاشتند و آن گاه اراده كردند، باران آمد و همان وقتى كه خواستند آسمان را از بارش بازداشتند، و مزارع آنها همانند كوه‌ها و جنگل‌هاى پر درخت، بزرگ شد، آن‌گاه آن را درو نمودند و خرمنكوبى كردند، ولى دانه‌اى در آن نيافتند و با گريه و ناله نزد موسى عليه السّلام رفتند و گفتند:
ما از تو درخواست كرديم كه از خدا درخواست كنى آسمان هرگاه خواستيم بر ما باران ببارد و پاسخ ما را داد، ولى پس از آن به ما زيان رسانيد!
موسى عليه السّلام عرض كرد: پروردگارا! بنى اسرائيل از اين كارى كه با آنها كردى شكايت دارند.
خداوند فرمود:
اى موسى! از چه چيزى شكايت دارند؟
قوم تو به تقدير من قانع نشدند.
من نیز خواسته آنها را اجابت کردم، و دیدی که چه شد!
اينك خسارت آن را نيز بايد بپذيرند.

حسادت معنیش اینه:
میخوام به خدا چیزی یاد بدم!

امام صادق علیه السلام:
عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 
قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ:
يَا اِبْنَ آدَمَ
أَطِعْنِي فِيمَا أَمَرْتُكَ
وَ لاَ تُعَلِّمْنِي مَا يُصْلِحُكَ
.
امام صادق علیه السلام از پدرانش
از رسول خدا عليهم السّلام نقل كرده كه فرمود:
خداوند مى‌گويد:
بندۀ من، مرا در آنچه بتو امر مى‌كنم اطاعت كن،
و صلاح و مصلحت خودت را بر من ياد نده
.

وَ تَرْكِ اَلاِقْتِرَاحِ عَلَيْهِ وَ اَلرِّضَا بِمَا يُدَبِّرُهُمْ بِهِ

+ «نور شایسته‌سالاری!»:
«بِتَفْضِيلِكَ إِيَّاهُمْ وَ بِرَدِّكَ اَلْأُمُورَ إِلَيْهِمْ
… وَ اَلْمُسَالَمَةِ لَهُمْ وَ اَلرِّضَا بِمَا قَالُوا»

امام سجاد علیه السلام:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ
جَهِلُوا وَ اَللَّهِ أَمْرَ اَللَّهِ وَ أَمْرَ أَوْلِيَائِهِ مَعَهُ
أَنَّ اَلْمَرَاتِبَ اَلرَّفِيعَةَ لاَ تُنَالُ إِلاَّ بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ
وَ تَرْكِ اَلاِقْتِرَاحِ عَلَيْهِ
وَ اَلرِّضَا بِمَا يُدَبِّرُهُمْ بِهِ
إِنَّ أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ صَبَرُوا عَلَى اَلْمِحَنِ وَ اَلْمَكَارِهِ صَبْراً لَمْ يُسَاوِهِمْ فِيهِ غَيْرُهُمْ
فَجَازَاهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ بِإِزَاءِ مَا وَجَبَ لَهُمْ نُجْحُ جَمِيعِ طَلِبَاتِهِمْ
لَكِنَّهُمْ مَعَ ذَلِكَ لاَ يُرِيدُونَ مِنْهُ إِلاَّ مَا يُرِيدُهُ لَهُمْ.
به خدا سوگند اينها نمى‌دانند كه فرمان خداوند و رابطۀ دوستان خدا با او چگونه است.
همانا مرتبه‌هاى بلند به دست نمى‌آيد مگر با تسليم به فرمان خداوند عز و جل
و ترك پيشنهاد كردن به او،
و بايد به آنچه خداوند براى بندگان تدبير مى‌فرمايد راضى بود.
همانا دوستان خدا بر سختيها و خوشي‌ها چنان شكيبايى كرده و مى‌كنند كه ديگران از آن عاجزند
و خداوند چنان پاداش به آنها مى‌دهد كه همۀ نيازهاى ايشان را بر مى‌آورد.
در عين حال آنان چيزى جز آنچه خداوند براى ايشان اراده فرموده است نمى‌خواهند.

از کتاب «كمال الدين و تمام النعمة» شیخ صدوق:
«ليس الاقتراح على الله عز و جل علينا … وجب الإسماع منهم إذا نطقوا»
ما که نبايد به خداى عز و جل پيشنهادى عرضه داريم!
وظیفه ما این است که از خدای خود حرف‌شنوى داشته باشیم.

… فإن قال قائل
فإن جاز أن يكون نتمسك بهؤلاء الذين وصفتهم و يكون تمسكنا بهم تمسكا بالإمام الغائب
فلم لا يجوز أن يموت رسول الله ص و لا يخلف أحدا فيقتصر أمته على حجج العقول و الكتاب و السنة
اگر كسى گويد:
اگر تمسك به اين چنين كسانى كه توصيف كردى جائز باشد و تمسك به امام غائب شمرده شود
چرا جائز نباشد كه رسول خدا درگذرد و خليفه‏‌اى معين نكند
و امت وى بدلالت عقل و كتاب و سنت اكتفاء كنند؟

قيل له
ليس الاقتراح على الله عز و جل علينا
و إنما علينا فعل ما نؤمر به
و قد دلت الدلائل على فرض طاعة هؤلاء الأئمة الأحد عشر ع الذين مضوا
و وجب القعود معهم إذا قعدوا و النهوض معهم إذا نهضوا و الإسماع منهم إذا نطقوا
فعلينا أن نفعل في كل وقت ما دلت الدلائل على أن علينا أن نفعله.

جوابش اينست كه:
ما نبايد پيشنهادى بخداى عز و جل عرضه داريم
ما بايد پيرو امر او باشيم
دليل قطعى آمده است كه اطاعت يازده امام گذشته واجب است
و بايد با آن‏ها كناره‏‌گيرى كرد و با آن‏ها نهضت كرد و از آن‏ها حرف شنوى كرد
و بر ما لازمست در هر وقت آنچه دليل ثابت كند كه وظيفه ما است به آن عمل كنيم.

اسامی بی‌معنا، دلیل قانع کننده‌ای برای روشن کردن قلوب ندارند!
اهل حسادت، به اسامی منتخَب خدا کاری ندارند!
اهل حسادت، از پیش خود، انتخاب اسم می‌کنند!
و این اسم را به خدا و به همه پیشنهاد و تحمیل می‌کنند!
+ «انبات شجر!»: «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها»
کلام اسامی بی‌معنا، نوری ندارد!
نور، با قلب سلیم از گفتار و رفتار صاحبان نور فهمیده می‌شود!
أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۶۵ الى ۷۲]
قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ
أَ تُجادِلُونَنِي فِي أَسْماءٍ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ
ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ (۷۱)
گفت: «راستى كه عذاب و خشمى [سخت‏] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است.
آيا درباره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كرده‌‏ايد،
و خدا بر [حقانيت‏] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى‏‌كنيد؟
پس منتظر باشيد كه من [هم‏] با شما از منتظرانم.»

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۳۹ الى ۴۲]
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ
ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ
أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ
ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ
وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۴۰)
شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمى‏‌پرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كرده‌‏ايد،
و خدا دليلى بر [حقانيت‏] آنها نازل نكرده است.
فرمان جز براى خدا نيست.
دستور داده كه جز او را نپرستيد.
اين است دينِ درست،
ولى بيشتر مردم نمى‏‌دانند.

[سورة النجم (۵۳): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ 
ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ
إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏ (۲۳)
[اين بتان‏] جز نامهايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده‌‏ايد
[و] خدا بر [حقّانيت‏] آنها هيچ دليلى نفرستاده است.
[آنان‏] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است پيروى نمى‏‌كنند،
با آنكه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی