دکتر محمد شعبانی راد

حسد، زندانیِ حبسِ ابد! قلبِ صبور! وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ!

Jealousy, prisoner of life imprisonment!

«صبر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«صبر البهائم: المصبورة من البهائم، المحبوسة …‏ حتى تموت‏»
«صَبَرْتُ‏ الدّابّة: حبستها بلا علف»
«الصَّابُورَة: چيز سنگينى است كه در ته كشتى مى‌‏ريزند تا سنگين شود و از تمايل به راست و چپ جلوگيرى کند تا توازن كشتى حفظ گردد.»
«أَصلُهُ الحَبْسُ حَتَّى يُقْتَلَ»
«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ»
«بازداشتگاه صبر: سِجْنِ الصَّبْرِ»
+ مفهوم «بازداشتن» در واژه صوم.
حسد رو نمیشه کُشت! اما میشه زندانیش کرد! زندانی حبس ابد!
مشتقات ریشۀ صبر 103 بار در آیات قرآن تکرار شدن است.

حسد، زندانیِ حبسِ ابد!

سیئه حسد همیشه باید پشت میله‌های زندان محبوس باشه تا نتونه کار دستت بده!
نمیشه سیئه حسد رو کشت، اما با کمک نور هدایت میشه غیر فعالش نمود. ساپرسش کرد!
حسادت قلبتو تا ابد پشت میله‌های زندان محبوس کن و سعی کن هیچوقت بکارش نگیری!
گوش به حرف حسدت نده!
ببین چه تلاشی میکنه از زندان بیاد بیرون و کار دستت بده!
همیشه مواظب فوران نار حسادتت باش!
امام علی علیه السلام:
«صلاح الإنسان، في حبس اللّسان و بذل الإحسان»
«صلاح الإنسان، في حبس الحسد!»

حسدِ مومن، محبوس در زندان صبر اوست!

«الْمُؤْمِنُ يَسْجُنُ نَفْسَهُ فِي سِجْنِ الْخَوْفِ وَ الصَّبْرِ»
صبر: یعنی پایان دادن به استعمال اندیشه باطل + «بهل»
و میراندن این اعتقاد در قلب «قَتَلَه‏ صَبْراً» با عدم استعمال آن «صوم»! به این میگن صبر!
تطیر نزدن یعنی صبر!
حسد را استعمال نکردن، یعنی صبر!
باید حسدت رو درون زندان حبس کنی و اینقدر اونو استعمال نکنی تا بمیره و بی‌جون بشه، با وجود اینکه میتونی استعمالش هم بکنی «حَبَسَهَا عَنْهُ مَعَ القدْرَةِ عَلَيهِ – حَبَسَ نَفْسَهُ عَمّا يُريدُهُ».
پس این خیلی قشنگه که «كُلُّ مَنْ حُبِسَ لِقَتْلٍ أَو حَلْفٍ فقد صُبِرَ، و هو قَتْلُ صَبْرٍ و يَمينُ صَبْرٍ، و قد قَتَلَه‏ صَبْراً و حَلَّفَهُ‏ صَبْراً ».
راه غلبه بر هوای نفس حسود فقط صبره: «صَابَرَ عَدُوَّهُ: غَالَبَهُ في الصَّبْرِ»، «أصبار كلّ شي‏ء: أعلاه»
یعنی گرگ حسد را درون خانه‌ای محبوس نموده و اینقدر به او آب و غذا نمی‌دهی تا خودش بمیرد، اینجوری عقل بر هوای نفس غالب می شود.
«وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى الِاسْتِيجَابِ»:
در پوشه «جوب – جواب، الجوب القطع» گفتیم: اگه به سوالات ممتحن درست جواب بدی، دیگه اون سوال رو از تو نمی‌پرسه!
[چه کسی خاصیت تاریکی را از حسد و تمنا سلب می‌کند؟ نور!]
لذا «وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى الِاسْتِيجَابِ» یعنی راه اینکه جواب درست رو بیابی صبر است، یعنی بکار نگرفتن ابزار حسادت، برای دسترسی به آرامش، که میشه «لا اله» یعنی بجز اندیشه آل محمد ع «الا الله» و این معنای زیبای لا اله الا الله است.
(صبر – صوم): عدم استعمال اندیشه باطل «قتله صبرا».
اینکه واقعا کی اهل صبره، آل محمد ع میدونن کی قلبا اهل صبر است «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً» …
«وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»

«الصَّبْرُ: الإمساك في ضيق»
«صَبَرْتُ‏ الدّابّة: حبستها بلا علف»
«الصَّبْرُ: حبس النّفس على ما يقتضيه العقل و الشرع، أو عمّا يقتضيان حبسها عنه.»
در واقع با حبس نفس «حبس النّفس: قتله صبرا» از رسیدن به دلخواههایش منع می‌شود، آنگونه که صاحب نور دستور می‌دهد، لذا موجب برتری و علو عقل بر نفس می‌شود و راه سیادت و آقایی همین است و بس که باید عمل به دستورات نورانی ولایت نمود.
به خاطر اینکه اطاعت بی چون و چرا از دستورات مافوق سخت است (بطوریکه موسی ع تظاهر داد که نمی تواند این کار را بکند، داستان خضر ع و موسی ع ) «صعب مستصعب»، لذا از این سختی و تلخی عمل به ولایت، تعبیر به واژه «صبر» می‌شود .
گنج نور ولایت را با رنج عمل به این دستورات نورانی می‌توان بدست آورد!
«الصبر حبس النفس عن الخروج إلى ما لا يجوز من ترك الحق و ضده الجزع»

الصّبر – النّور – الولایة
الجزع – الظّلمة – الحسادة

امام صادق علیه السلام:
الصَّبْرُ يُظْهِرُ مَا فِي بَوَاطِنِ الْعِبَادِ مِنَ النُّورِ وَ الصَّفَاءِ
وَ الْجَزَعُ يُظْهِرُ مَا فِي بَوَاطِنِهِمْ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ
وَ الصَّبْرُ يَدَّعِيهِ كُلُّ أَحَدٍ
وَ مَا يَثْبُتُ عِنْدَهُ إِلَّا الْمُخْبِتُونَ

وَ الْجَزَعُ يُنْكِرُهُ كُلُّ أَحَدٍ
وَ هُوَ أَبْيَنُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ

لِأَنَّ نُزُولَ الْمِحْنَةِ وَ الْمُصِيبَةِ مُخْبِرٌ عَنِ الصَّادِقِ وَ الْكَاذِبِ
وَ تَفْسِيرُ الصَّبْرِ مَا يَسْتَمِرُّ مَذَاقُهُ
وَ مَا كَانَ عَنِ اضْطِرَابٍ لَا يُسَمَّى صَبْراً

وَ تَفْسِيرُ الْجَزَعِ اضْطِرَابُ الْقَلْبِ وَ تَحَزُّنُ الشَّخْصِ وَ تَغَيُّرُ اللَّوْنِ وَ تَغَيُّرُ الْحَالِ 
وَ كُلُّ نَازِلَةٍ خَلَتْ أَوَائِلُهَا مِنَ الْإِخْبَاتِ وَ الْإِنَابَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ فَصَاحِبُهَا جَزُوعٌ غَيْرُصَابِرٍ
وَ الصَّبْرُ مَا أَوَّلُهُ مُرٌّ وَ آخِرُهُ حُلْوٌ لِقَوْمٍ
وَ لِقَوْمٍ مُرٌّ أَوَّلُهُ وَ آخِرُهُ

فَمَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَاخِرِهِ فَقَدْ دَخَلَ
وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَائِلِهِ فَقَدْ خَرَجَ
وَ مَنْ عَرَفَ قَدْرَ الصَّبْرِ لَا يَصْبِرُ عَمَّا مِنْهُ الصَّبْرُ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع وَ خَضِرٍ
وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً

فَمَنْ صَبَرَ كُرْهاً وَ لَمْ يَشْكُ إِلَى الْخَلْقِ وَ لَمْ يَجْزَعْ بِهَتْكِ سِتْرِهِ فَهُوَ مِنَ الْعَامِّ
وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏
وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‏ أَيْ بِالْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ

وَ مَنِ اسْتَقْبَلَ الْبَلَاءَ بِالرُّحْبِ وَ صَبَرَ عَلَى سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ فَهُوَ مِنَ الْخَاصِّ
وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ تَعَالَى‏ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ‏.

صبر، نور و صفاى باطن آدمى را ظاهر مى‌كند،
و جزع و بى‌تابى نيز ظلمت و وحشت باطن آدمى را آشكار مى‌سازد
(يعنى صبر و بردبارى در برابر بلا و محنت نشانه نور باطن،
و جزع و اضطراب علامت كدورت آن است.)
حضرت مى‌فرمايد:
همه ادعاى صبر مى‌كنند و مى‌گويند ما در برابر سختى‌ها صبر داريم
ولى در اين ادعا فقط‍‌ افراد متواضع و تسليم در برابر رنج‌ها راستگويند.
و نيز همه مى‌گويند ما هيچ گاه در برابر مشكلات جزع و بى‌تابى نمى‌كنيم
و جزع و اضطراب در هنگام بلا بر منافقين ظاهر است.
براى اين كه بلا و محنت، صداقت و كذب ادعاى اشخاص را برملا مى‌كند.
(يعنى اگر در وقت مصيبت و بلا صبر كند علامت صداقت ادعاى او است
ولى اگر جزع و بى‌تابى نمايد، نشانه ادعاى دروغين او است.)
حضرت فرمود:
صبر به معنى چيز تلخ مزه‌اى است كه توام با اضطراب نباشد
چون هر چه تلخ باشد و توام با اضطراب آن را صبر نمى‌نامند.
و معنى جزع اضطراب دل است با اظهار حزن و تغيير حالت و تغيير رنگ،
و هر مصيبت و حادثه‌اى كه بر آدمى مى‌رسد اگر اول آن توام با تسليم و انابه و تضرع به درگاه خدا نباشد؛ صاحب آن مصيبت ناشكيبا است.
صبر آن چيزى است كه براى عده‌اى اولش تلخ است ولى آخرش شيرين است
و براى عده‌اى ديگر اول و آخرش تلخ است
پس كسى كه در مسير صبر وارد مى‌شود و پايان و نتيجه آن را در نظر گرفته است،
به طور مسلم از افراد صابر به شمار مى‌رود
و توفيق به دست آوردن نتيجه مطلوب صبر را پيدا خواهد كرد.
ولى كسى كه توجه و نظر او به تلخى آغاز و ابتداى آن است،
هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است.
حضرت فرمود:
هر كس مقام و منزلت صبر را بشناسد،
هرگز راضى نمى‌شود كه در مقدمات و موجبات صبر توقف و كوتاهى ورزد، و خود را آماده نسازد،
خداوند متعال در قصه حضرت موسى و حضرت خضر عليه السّلام مى‌فرمايد:
چگونه مى‌توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى.
پس كسى كه از روى كراهت و ناچارى صبر ورزيده و در عين حال مراقبت كامل دارد كه شكايت و اظهار گله در نزد مردم نكند و با اضطراب و جزع، باطن و اسرار خود را آشكار نسازد، چنين شخصى از صبركنندگان عمومى به شمار مى‌رود و از جهت نصيب و حظ‍‌ مشمول فرمايش خداوند متعال خواهد بود كه مى‌فرمايد: و بشارت بده صابران را. يعنى بهشت و مغفرت.
امّا اگر از جان و دل از بلا استقبال كرد و بدون كوچكترين اضطراب با بلا روبرو شود و با كمال اطمينان خاطر و آرامش دل و سنگينى و وقار، ثبات و استقامت داشته باشد، او از خواص صابرين محسوب مى‌گردد و مشمول قول خداى عز و جل قرار خواهد گرفت كه فرمود: خدا همراه صابران است.

«جزع» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الْجَزَعِ‏: قطع الحبل من نصفه، بريدن ريسمان و طناب از وسط است.»
مفهوم «بهانه‌گیری» حسود بمنظور قطع رابطه با ماخذ نورانی!
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»

اَلْمُؤْمِنُ يَسْجُنُ نَفْسَهُ فِي سِجْنِ اَلْخَوْفِ وَ اَلصَّبْرِ!
حسدِ مومن، محبوس در زندان صبر اوست!

امام صادق علیه السلام:
إِنَّمَا سُمِّيَ اَلْمُسْتَرَاحُ مُسْتَرَاحاً لاِسْتِرَاحَةِ اَلْأَنْفُسِ مِنْ أَثْقَالِ اَلنَّجَاسَاتِ وَ اِسْتِفْرَاغِ اَلْكَثَافَاتِ وَ اَلْقَذَرِ فِيهَا
وَ اَلْمُؤْمِنُ يَعْتَبِرُ عِنْدَهَا أَنَّ اَلْخَالِصَ مِنْ حُطَامِ اَلدُّنْيَا كَذَلِكَ يَصِيرُ عَاقِبَتُهُ فَيَسْتَرِيحُ بِالْعُدُولِ عَنْهَا وَ بِتَرْكِهَا
وَ يُفَرِّغُ نَفْسَهُ وَ قَلْبَهُ مِنْ شُغُلِهَا وَ يَسْتَنْكِفُ عَنْ جَمْعِهَا وَ أَخْذِهَا اِسْتِنْكَافَهُ عَنِ اَلنَّجَاسَةِ وَ اَلْغَائِطِ وَ اَلْقَذَرِ
وَ يَتَفَكَّرُ فِي نَفْسِهِ اَلْمُكَرَّمَةِ فِي حَالٍ كَيْفَ تَصِيرُ ذَلِيلةً فِي حَالٍ
وَ يَعْلَمُ أَنَّ اَلتَّمَسُّكَ بِالْقَنَاعَةِ وَ اَلتَّقْوَى يُورِثُ لَهُ رَاحَةَ اَلدَّارَيْنِ
فَإِنَّ اَلرَّاحَةَ فِي هَوَانِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْفَرَاغِ مِنَ اَلتَّمَتُّعِ بِهَا وَ فِي إِزَالَةِ اَلنَّجَاسَةِ مِنَ اَلْحَرَامِ وَ اَلشُّبْهَةِ
فَيُغْلِقُ عَنْ نَفْسِهِ بَابَ اَلْكِبْرِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِيَّاهَا
وَ يَفِرُّ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ يَفْتَحُ بَابَ اَلتَّوَاضُعِ وَ اَلنَّدَمِ وَ اَلْحَيَاءِ
وَ يَجْتَهِدُ فِي أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ اِجْتِنَابِ نَوَاهِيهِ طَلَباً لِحُسْنِ اَلْمَآبِ وَ طِيبِ اَلزُّلْفَى
وَ يَسْجُنُ نَفْسَهُ فِي سِجْنِ اَلْخَوْفِ وَ اَلصَّبْرِ وَ اَلْكَفِّ عَنِ اَلشَّهَوَاتِ
إِلَى أَنْ يَتَّصِلَ بِأَمَانِ اَللَّهِ تَعَالَى فِي دَارِ اَلْقَرَارِ وَ يَذُوقُ طَعْمَ رِضَاهُ
فَإِنَّ اَلْمُعَوَّلَ ذَلِكَ وَ مَا عَدَاهُ فَلاَ شَيْءَ
.
مستراح را از آن رو مستراح مى گويند كه در آن، انسان از سنگينى نجاسات راحت مى‌شود و پليدى‌ها را از خود دور مى‌سازد و مؤمن از آن عبرت مى‌گيرد كه انجام لذّات و زخارف دنيا همين است و با روى‌گردانى از آن و ترك‌اش ، خويش را آسوده مى‌كند و نفس و قلب خويش را از اشتغال بدان، فارغ مى‌گرداند و از گرد آوردن و دست‌يازيدن بدان خوددارى مى‌ورزد؛ همان طور كه از نجاست و مدفوع و كثافت دورى مى‌گزيند، در بزرگوارى و كرامت خود تفكّر كند كه چگونه زمانى ديگر خوار و ذليل مى‌شود.
آن گاه در مى‌يابد كه پاى‌بندى به قناعت و تقوا، موجب راحتى و آسايش دو سراى اوست؛ چه راحتى، در آسان گرفتن و ارزش ننهادن به دنيا و دورى از لذت بردن از آن و در زايل نمودن پليدى، حرام و شبهه است.
پس، در اين حال است كه انسان، خويش را مى‌شناسد و آن را بزرگ مى‌دارد و از گناهان مى‌گريزد و باب تواضع و پشيمانى و حيا مى‌گشايد و در انجام اوامر و اجتناب از نواهى خدا مى‌كوشد به اين اميد كه بهترين بازگشت و نيك‌ترين مقام قرب را كسب نمايد
و نفس خويش را زندانی ترس و صبر و بازداشتن شهوات مى‌كند
تا آن كه به امان خداى تعالى در سراى قرار واصل شود و طعم خشنودى او را بچشد،
كه اين است آنچه مى توان بر آن تكيه كرد و غير از آن هيچ است.

نَحْنُ أَهْلُ اَلصَّبْرِ!
كُنَّا نَصْبِرُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ!

امام صادق علیه السلام:
إِذَا كَانَ  تَقُومُ عُنُقٌ مِنَ اَلنَّاسِ فَيَأْتُونَ بَابَ اَلْجَنَّةِ فَيَضْرِبُونَهُ
فَيُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ
فَيَقُولُونَ نَحْنُ أَهْلُ اَلصَّبْرِ
فَيُقَالُ لَهُمْ عَلَى مَا صَبَرْتُمْ
فَيَقُولُونَ كُنَّا نَصْبِرُ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ
فَيَقُولُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقُوا أَدْخِلُوهُمُ اَلْجَنَّةَ 
وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: 

إِنَّمٰا يُوَفَّى اَلصّٰابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسٰابٍ.
هنگامى كه رستاخيز و قيامت مى‌شود گروهى از مردم بپا ميخيزند
و به در بهشت مى‌آيند و آن را ميزنند.
به آنها گفته مى‌شود:
شما چه كسانى هستید؟
در پاسخ ميگويند: ما اهل صبريم.
پس مجددا سؤال مى‌شود:
بر چه چيز و چه حالت صبر داشتيد؟
گويند در تحمل زحمت اطاعت و بندگى خدا شكيبا بوديم
و در مقابل گناه و معصيت خدا هم خوددارى نموده و صبر ميكرديم
.
در اين حال خداوند متعال فرمايد:
راست ميگويند، آنان را وارد بهشت نمائيد.
و اينست معناى آيه: 
همانا افراد صابر و شكيبا پاداش خود را بدون حساب دريافت مينمايند.

صبر بر بیماری!

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
مَن مَرِضَ يَوماً و لَيلَةً فَلَم يَشكُ إلى عُوّادِهِ،
بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل يَومَ القِيامَةِ مَعَ خَليلِهِ إبراهيمَ خَليلِ الرَّحمنِ عليه السلام،
حَتّى يَجوزَ الصِّراطَ كَالبَرقِ اللّامِعِ
.
هر كس يك شبانه روز بيمار شود و نزد عيادت‌‏كنندگانش شكوه نكند،
خداوند، او را در روز قيامت، با خليل خويش، ابراهيم خليل الرحمن، برمى‌‏انگيزد،
تا ب‏سان برقى پُردرخشش، از صراط بگذرد.

نورِ آزادی، نتیجه صبر یوسف علیه السلام!

امام صادق علیه السلام:
إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ
إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا
وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ
وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْعُسْرِ يُسْراً
كَمَا كَانَ يُوسُفُ الصِّدِّيقُ الْأَمِينُ ع لَمْ يَضُرَّهُ حُزْنُهُ أَنِ اسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ
وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ الْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ
فَجَعَلَ الْجَبَّارَ الْعَاتِيَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ أَنْ كَانَ مَالِكاً لَهُ
فَأَرْسَلَهُ
فَرَحِمَ بِهِ أُمَّةً
وَ كَذَلِكَ الصَّبْرُ يُعْقِبُ خَيْراً
فَاصْبِرُوا تَظْفَرُوا
وَ وَاظِبُوا عَلَى الصَّبْرِ تُؤْجَرُوا
.
انسان آزاده، آزادگى خود را در همه حالات حفظ مى‏‌كند،
اگر مصيبتى بر او وارد شود، صبر مى‌‏كند
و اگر بلا و مصيبت متراكم بر ايشان وارد شود شكستشان نمى‏‌ده،
و هر چند اسير و مقهور شوند، و آسايش ايشان مبدل به سختى و شكنجه گردد،
چنان كه اسارت و فشار و تبعيد، در آزادگى حضرت يوسف صديق اثر نكرد
و همچنين تاريكى و وحشت چاه، استقامت او را در هم نشكست،
تا هنگامى كه خداوند بر او منت گذاشت،
و پادشاه ظالم متكبرى را كه مالك يوسف بود، بنده يوسف گردانيد
و يوسف را به مقام رسالت و پيغمبرى رسانيد،
و امّتی به برکت وجود او مورد ترحم خداوندى قرار گرفتند.
آرى صبر اين نتيجه را مى‏‌دهد.
پس صبر كنيد و نفس خود را بر امور خير وادار كنيد،
كه خداوند به شما، پاداش نيك عنايت مى‏‌كند.

سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ:
وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ

امام رضا علیه السلام:
لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ
سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ
فَالسُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ كِتْمَانُ سِرِّهِ
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ‏
وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ‏ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ
فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِيَّهُ ص بِمُدَارَاةِ النَّاسِ قَالَ‏
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ‏
وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ عَلَى الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ
فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ
وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ.
مؤمن، مؤمن نمى‌شود مگر اينكه در او سه خصلت باشد:
سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش.
سنّت از پروردگارش، پوشيده نگه داشتن سرّش است،
خداوند مى‌فرمايد:
داناى غيب كه غيب خود را به كسى اظهار نمى‌كند مگر فرستاده‌اى كه ازاو راضى باشد
و اما سنّت از پيامبرش، مدارا كردن با مردم،
كه خداوند فرمود:
عفو را بگير و به نيكى امر كن و از جاهلان رويگردان باش
و اما سنّت از امامش، صبر كردن در سختى‌ها و ناراحتى‌ها،
كه خداوند فرمود:
صبركنندگان در سختى‌ها و ناراحتى‌ها.

امام علی علیه السلام:
لَا يَصْبِرُ عَلَى مُرِّ الْحَقِّ إِلَّا مَنْ‏ أَيْقَنَ‏ بِفَضْلِ‏ عَاقِبَتِهِ.
لَا يَصْبِرُ عَلَى مُرِّ الْحَقِّ إِلَّا مَنْ‏ أَيْقَنَ‏ بِحَلَاوَةِ عَاقِبَتِهِ.
بر تلخی حقّ صبر نمى‏‌كند، مگر كسى كه به فضیلت و شيرينى عاقبت آن صبر يقين كرده باشد.

در حالیکه اهل حسادت، اشتباه مرگبار تکذیب آیات را مرتکب می‌شوند،
اهل نور به آیات یقین دارند و بخاطر همین یقینی که دارند،
اهل صبر و شکیبایی در دل نار آیات هستند.
[سورة الأعراف (۷): آية ۱۳۷]
وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إسْرائيْلَ بِما صَبَرُوا.
«و به پاس آن كه شكيب ورزيدند ، وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقّق يافت» .

[سورة السجده (۳۲): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
وَ جَعَلْنا مِنْهُم أئِمَّةً يَهْدُونَ بِأمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ.
«و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند،
برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند.»
امام على عليه السلام:
بالصَّبرِ تُدرَكُ مَعالِي الاُمُورِ
با شكيبايى است، كه مقامات بلند فراچنگ آيند.
امام على عليه السلام:
مَن صَبَرَ عَلَى اللّهِ وَصَلَ إلَيهِ.
هركه براى [وصال به] خدا شكيبايى ورزد، به او مى‌رسد.
اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی