“Light, the Beauty that Transforms — And for you therein is Beauty! — So, Beautiful Patience!“
In the sacred language of the Qur’an, the word “Jamal” (beauty) is not just aesthetic — it is a spiritual force. The Qur’anic expression “وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ” (“and for you therein is beauty”) reflects the transforming impact of divine light upon the soul. In classical Arabic, Jamal is also related to the process of melting fat — “اجْتَمَلَ الشحم” — implying how divine teachings melt away hardness and coarseness from the heart, making it supple and radiant.
Linked closely is the concept of “صبر جمیل” — “beautiful patience,” a luminous form of endurance that disables envy and purifies the heart. This patience is not passive suffering, but a light-bearing presence that strengthens the soul against spiritual disease.
Moreover, the word “Duhn” (oil) shares this metaphor of beautification and nourishment. In Arabic, “دهنتُ الشعر” means to anoint the hair with oil, enhancing its glow and flexibility. The Qur’an describes a blessed tree “that grows on Mount Sinai, producing oil and a seasoning for those who eat.” This tree represents divine knowledge, handed down through the Prophets and the purified teachers of Ahl al-Bayt, which nourishes the soul just like oil moistens the earth and beautifies the body.
Together, Jamal and Duhn represent the sacred beauty that flows from divine patience, prophetic wisdom, and luminous guidance, transforming the heart into something precious, soft, radiant, and free from the harsh dryness of envy.
«جمل» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«جَمِيل: الشحم المذاب، پيه و چربى آب شده»
«اجْتَمَلَ الشحمَ: پيه را آب كرد.»
«الجَمَلُ مِنَ الإِبِلِ بِمَنْزِلَةِ الرَّجُلِ يَخْتَصُّ بالذَّكَرِ»
+ «مذکّر و مونّث»
«الْجَمَالُ: رِقَّةُ الْحُسْنِ»
«تَجَمَّلَ: بمعنَى تَزَيَّنَ و تَحَسَّنَ إِذَا اجْتَلَبَ البَهاءَ و الإِضَاءَةَ»
«أَجْمَلْتُ فى الطَّلَبِ: رَفَقْتُ»
«الجُمَّل: حَبْل غَليظ» + «جواد»
«أصله من الجمِيل و هو وَدَك الشَّحمِ المُذابِ»
مثال کرم مرطوب کننده پوست!
«جَمَلْتُ الشحمَ، أَجْمَلْتُ الشحمَ: إذا أَذَبْتَهُ»
«الِاجْتِمَالُ: الادِّهَانِ بالشّحْمِ، يعنى چرب كردن با پيه و چربى.»
جَمِيل: الشحم المذاب
نور، زیبای اثرگذار!
+ «نورانی شو! موثّر باش!»
+ «تدبیرات نورانی و موثّر فرشته نگهبان!»
+ «سوم – سیمای نورانی!»
دل زیبا با نور صبر؛ وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ!
فَصَبْرٌ جَميلٌ؛ نوری که دل را به جمال میآراید!
صَبْرٌ جَميلٌ، یعنی دنیای بدون حسد چه زیباست!
نور، زیبای اثرگذار!
وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ! فَصَبْرٌ جَميلٌ!
«جَمال»؛ یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة»
در قرآن، «جَمال» یک واژه صرفاً زینتی یا ظاهری نیست.
بلکه «جَمال»، اسم رمز تأثیرگذاری نورانی است؛
وقتی قلب، نور را جذب کند، «زیبا» میشود؛
و این زیبایی، چیزی درونزا، الهی و نورانی است.
واژهشناسی ژرفتر «جَمال» و «جَمَل»:
در فرهنگ لغت عربی، واژه «جَمل» و مشتقات آن، هم معنای جسمی دارند، هم روانی، هم عرفانی:
جَمِيل = پیه آبشده، شحم ذوبشده → مادهای نرم، روان، گرم و نافذ!
أَجْمَلْتُ الشَّحْم = وقتی شحم را ذوب میکنی، نرم و زیبا میشود چون اثرگذار میشود.
الِاجْتِمَالُ = چرب کردن بدن با شحم → همانند نرمسازی قلب با نور.
الْجَمَالُ = رِقَّةُ الْحُسْنِ → نرمیِ زیبایی، لطافتِ زیبایی
تَجَمَّلَ = به معنای زیباتر شدن، نورانیتر شدن، وقتی قلب در اثر نور تغییر میکند.
الجُمَّل = طناب ضخیم → اشاره به ثبات و استواری «زیبایی اصیل»
أَجْمَلْتُ في الطلب = یعنی نرمی و ادب در خواستن؛ طلب نور از خدا با ادب و خشوع.
پس:
جَمال، آن نرمیِ درخشانی است که از ذوب شدن حقیقت در قلب حاصل میشود.
«جمل» در قرآن:
در قرآن، شتر نه فقط یک حیوان عظیم، بلکه نمادی از زیبایی نهفته در «تحمل، قدرت، و خشوع» است:
وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ (نحل: ۶)
و برای شما در آن حیوانات، زیبایی است؛ هنگام غروبشان و هنگام بیرونرفتشان…
+ «قبض و بسط نور»
این زیبایی چیست؟
زیبایی اثر است.
جمال، نشانه تاثیر نور است که قلبِ اهل صبر را زیبا میکند و از حسد، پاک مینماید.
مثال لطیف: کرم مرطوبکنندهی نور!
وقتی گفته میشود:
«جَمَلْتُ الشَّحمَ: أَذَبْتُهُ»
یعنی مادهای سخت، تبدیل شد به رطوبتی نافذ.
همانگونه که کرم مرطوبکننده، پوست خشک را نرم میکند،
نور، قلب خشن و حسود را نرم میکند.
زیبایی در قرآن، از جنس نور است؛
نه تجمل بیاثر، بلکه زیباییِ لطافتِ نورِ ولایت است که قساوت را ذوب میکند.
صبرِ جَمیل، یعنی نور تاثیر گذاری که حسد رو غیرفعال میکنه!
صبرِ جَمیل، نوری است اثرگذار که شعله حسد را خاموش و دل را آرام میسازد.
فَصَبْرٌ جَميلٌ (یوسف: ۱۸)
صبری که همراه با جَمال است؛ یعنی از تقدیراتش شکایت نمیکند، صبر میکند چون نور دارد.
«فَصَبْرٌ جَميلٌ» یعنی قلب بدون حسد چه زیباست!
فَصَبْرٌ جَميلٌ؛ یعنی قلبِ بیحسد، زیباترین است!
نتیجهگیری:
جَمال، مترادف نور الولایة است، چون:
تأثیر میگذارد مثل شحم مذاب.
نرمی میآورد مثل کرم شفابخش.
نشانهی صبر است چون بینور، صبر زیبا نیست.
قلب حسود را درمان میکند نه با خشونت، بلکه با نرمی.
و این راز تربیت ربانی است:
معلم نورانی، به شاگردش علم آنلاین زیبایی را ارائه میکند، و اینگه به او کمک میکند تا او خود را با عمل به این علوم زیبا کند.
+ «فتی – نور، اکسیر جوانی!»:
اکسیر جوانی، همین درک علم آنلاین است!
«الِاجْتِمَالُ: الادِّهَانِ بالشّحْمِ، يعنى چرب كردن با پيه و چربى.»
خشکی حسادت قلب رو با کرم مرطوب کننده نورانی «روغن مقدّس»، چرب کن!
به این میگن: زیبایی و جمال!
وقتی نزد عالَم بالا زیبا میشی که پشت به تمنا کنی و رو به نور تقدیرات نمایی!
مفهوم «النضج و الانفطام» که برای این واژه در کتاب لغت آمده
اشاره به همین درمان حسادت با نور هدایت داره!
انگاری راه جدا شدن از عیب حسد «فطم»، و زیبا شدن به نور ولایت،
اینه که پشت به تمنا کنی و به تقدیراتت خوشبین باشی و لبخند بزنی!
پس «جَمال»، یعنی آن برافروختگی و روشنیِ نرمیبخشِ نور…
یعنی همان لحظهای که دل، از خشکیِ تمنّاها آزاد میشود
و چربیِ نور هدایت در شیارهای ترکخورده حسد مینشیند و آن را ترمیم میکند.
این است معنای “الاجتِمال”؛ یعنی روغنمالیِ درون، با وَدَکِ نور!
و چه زیباست که “الجَمَل” در لغت، با «چربی» معنا شده…
و “تَجَمُّل” یعنی خود را به روشنایی و بهاء آراستن.
در واقع، علاج خشکیِ «حسد» با کرمِ مرطوبکنندۀ نورانیِ هدایت انجام میشود؛
و همین است که قرآن فرمود: فَصَبْرٌ جَميلٌ!
یعنی قلب صبوری که درونش زیبا شده، روشن شده، روغنمالی شده…
و اینجاست که «جمال» حقیقی رخ میدهد:
وقتی که قلب از تمناها دل میکند،
و به تقدیر الهی لبخند میزند.
در کتاب لغت آمده:
«النُّضْجُ وَ الانفِطَامُ» از معانی واژۀ «جمال» است؛
یعنی رسیدن به بلوغ و بریدن از شیر…
انگار «حسد»، همچون وابستگی نوزاد است
و «جمال»، یعنی لحظۀ بلوغ و فطام؛
که دیگر کودک وابسته به خواهشهای خویش نیست،
بلکه بر سر سفرۀ نور الهی مینشیند.
پس هر که بخواهد زیبا شود، باید بلوغ نورانی پیدا کند؛
باید از حسد و خشکی عبور کند…
باید با «روغنِ نورِ ولایت»، دل را چرب کند…
باید پشت به آرزو، رو به یقینِ ربّانی بیاورد…
و آنگاه میفهمد که:
جمال، یعنی رضایتِ خوشبو از تقدیرات خدا!
راضی به تقدیراتت شو، لیله قدر رو درک میکنی و زیبا میشی!
امام صادق علیه السلام:
« إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي
اَللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ اَلْقَدْرُ اَللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَلْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.»
«امام صادق عليه السّلام در تفسير سورۀ قدر میفرمايند:
در آيۀ:« إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ»
منظور از«الليلة»فاطمه عليها السّلام، و منظور از«القدر» خداوند است،
پس هر كه فاطمه را به واقع بشناسد ليلة القدر را درك كرده است،
و همانا او را فاطمه ناميدند چون مردمان از كسب معرفت واقعى نسبت به وى عاجز هستند.»
+ «فُطِمَتْ مِنَ اَلشَّرِّ»
امام صادق علیه السلام:
«… ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ تَدْرِي أَيُّ شَيْءٍ تَفْسِيرُ فَاطِمَةَ؟
قَالَ فُطِمَتْ مِنَ اَلشَّرِّ»
«سپس فرمود: آيا مىدانى معنى فاطمه چيست؟
و فرمود: يعنى از شر و بدى باز داشته شده است.»
یعنی هر کسی میخواد از شرارت حسادتش کنده بشه، باید به تقدیراتش لبخند بزنه!
«بوسه بر آیات!»
«فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»: صبر یعقوب ع صبر جمیل است که علیرغم تلاش اهل حسادت برای از بین بردن نور یوسف ع، بالاخره این صبر بر آن حسادت چیره میشود و چشم او به نور یوسف ع بینا میگردد.
راضی به تقدیراتت شو!
شب قدرت را خواهی دید… و زیبایی حقیقی در دلت خواهد درخشید!
اگر دل، از تمنای حسودانه جدا شود و لبخند رضایت بر چهرهاش بنشیند،
راهی باز میشود به سوی «زیبایی شب قدر»…
همان شبِ سرنوشتساز…
همان لحظۀ تقدیراتِ نورانی…
امام صادق علیه السلام، با تفسیر عجیب و عمیقی از سوره قدر، این رمز را برای ما باز کردهاند:
«اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ، وَ القَدْرُ اللَّهُ…»
شب، یعنی فاطمه علیهاالسلام؛
و قدر، یعنی خدا…
هرکس فاطمه را آنگونه که باید بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
و چرا فاطمه؟
چون همانطور که حضرت فرمودند:
«فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ»
یعنی از هر بدی و شرّی جدا شده است…
یعنی از حسد، جدا شده است.
یعنی پاکی مطلق…
پس هرکه میخواهد از شر حسدش نجات پیدا کند،
باید دلش را از تمنّاها جدا کند،
باید لبخند بزند به نورِ تقدیرات الهی…
باید «فاطمی» شود…
باید «فطام» یابد…
این همان «صبر جمیل» است!
صبر یعقوب علیهالسلام…
که در برابر توطئه اهل حسد، لبخند زد به تقدیر نورانی خدا…
و با چشمان صبر، یوسف نورانیاش را دوباره دید!
صبر جمیل، یعنی بوسه زدن بر آیات تقدیر!
یعنی خاموش کردن شعلههای حسادت، با نور پذیرش و تسلیم…
یعنی دل را چرب کردن، با روغن مقدس نورانیِ ولایت!
این است راز «جمال» در شب قدر…
که هر دلی با فاطمه علیهاالسلام نسبتی بیابد، زیبا میشود.
زیبای اثرگذار…
زیبایی رو چی تعریف کنیم؟!
دلنوشته:
کاری که همه چیزش کامل و درست و بجاست و دقیقا با هم هماهنگ است و نیاز به هیچ کم و زیاد کردنی نداشته باشه! صورتی زیبا که نیاز به لوازم آرایش نداره! فرایندی زیبا برای اصلاح و تربیت و درمان قلب بیمار حسود که همان «آیاتی و رسلی» است و خیلی حکیمانه طراحی شده و نیاز به هیچ دخل و تصرفی از جانب ما نداره و این تقدیر جای حمد دارد نه جای ذمّ!
زیبایی چیزی است که وقتی میبینیم میگیم: کارش حرف نداره! این تعریف برای زیبایی مهمه که بفهمیم و بدانیم: نور فرایند زیبایی هاست! نور، خالق زیبایی هاست! این نورِ مخلوق، خود خالق نور است و نور علی نور فرایند زیبایی است.
حسود این رنگین کمان زیبا رو توی قلبش نمیبینه، چون کور و نابیناست اما اهل نور این نور هفترنگ زیبا – که ترجمه نور سفید به این طیف رنگی، برای دیده شدن به سبب منشور داناست – رو بوضوح با قلبش، در لحظه میبینه و با این حروف نورانی، کلام خالق خودشو میفهمه و به این اوامر الهی عامل بوده و تولید نور اعمال صالح مینماید.
«زیبا» یک واژه زیبای فارسی است که در زبان عربی، معادلهای زیادی داره و از اون واژههای پرمصرف و پرکاربردی است که مثلا اگه قرآن به زبان فارسی نازل میشد، این واژه زیبا جزو پرتکرارترین واژههای قرآنی بود.
سخاء و احسان دو نام از هزار واژه مترادف نور هستند که در این دو حدیث زیبا، اشاره به ویژگی زیبایی آنها شده است.
امام علی علیه السلام:
«لَوْ رَأَيْتُمُ السَّخَاءَ رَجُلًا لَرَأَيْتُمُوهُ حَسَناً جَمِيلًا يَسُرُّ النَّاظِرِينَ.»
«لَوْ رَأَيْتُمُ الْإِحْسَانَ شَخْصاً لَرَأَيْتُمُوهُ شَكْلًا جَمِيلًا يَفُوقُ الْعَالَمِينَ.»
«اگر نیکىکردن را به قیافه مىدیدید، هر آینه او را چونان شخص زیبایی مىدیدید که بر تمامى عالم برترى کند.»
«احراز هویت صاحبان نور زیبایی، با قلب سلیم!»
اگه حسادتو بذاری کنار، با قلبت تمثال نورانی صاحبان نور و زیبایی رو خواهی دید!
+ «نار و نور!»
«إِنِّي آنَسْتُ ناراً»: كانت عند الله نورا و عند موسى نارا»
«يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً»
تقدیرات زیباست!
چجوری میشه زیبایی این تقدیرات رو دید؟!
رضایت قلبی به اینکه این تقدیرات، خواست خداست و نور خداست،
اما قلب حسود این نور را نار می بیند.
اگر حسادتو بذاریم کنار، حتما به تقدیرات لبخند میزنیم و به تقدیرات خوشبین خواهیم بود.
این نور برای اصلاح و تربیت قلب معیوب و حسود ما خلق و مقدر شده است.
همه مخلوقات خدا زیبا هستند و هر کدام زیبایی خاص خودشان را دارند، اگر خوب در مورد آنها بیندیشیم.
اصل خلقت و ابتدای خلقت همین نوری است که درون قلبها خلق می شود. این کلام نورانی الهی است که راهگشا و راهنمای بنده است برای خوب زیستن.
برای اهل نور، همه چیز زیباست.
هر چه خلق می شود زیباست.
هم خیرش و هم شرّش.
هم قبض نور زیباست و هم بسط نور زیباست!
اگه عکس العمل ما نسبت به تقدیرات درست نیست و برخورد اشتباه می کنیم علتش اینه که زیبایی آن را نمیبینیم و آن را زشت و ناجور و نامناسب و ناپسند میبینیم.
در هر تقدیر پیام نورانی زیبایی نهفته است که ما این چهره زیبا و صدای زیبا را، با حسادت نمیتوانیم بینیم و بشنویم، ولی اگر حسادت را کنار بگذاریم این صدای زیبا و چهره نورانی زیبا را احراز هویت خواهیم نمود.
هدف از خلقت، دیدن و شنیدن همین نور هدایت است.
قلبی که موفق به این فهمیدن و شنیدن و دیدن شود قلب حکیم است.
بیایید با کنار گذاشتن حسادت و رضایت به تقدیرات، همه چیز را آنگونه که زیباست، زیبا ببینیم!
عبارت «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا» که حضرت زینب سلام الله علیها، قصه کربلا را زیبا میبیند و وصف میکند یعنی این تقدیر، زیباترین تقدیر خداست که تنها با این امتحان و فرایند، خوب از بد تفکیک شد:
«لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ».
چقدر در این سوره بیّنة، داستان کربلا به زیبایی بیان شده است!
حسود چون راضی به تقدیرات نیست هیچ چیزی رو زیبا نمیبیند.
حسود تقدیرات رو زشت میبینه!
حسود، قشنگی رابطه بین تقدیرات و عیوب خودشو متوجه نمیشه و نمیبینه!
حسود، متوجه روند درمانی بیماری خودش نیست!
حسود اصلا خودشو بیمار نمیدونه که در پی چاره و درمان باشه!
بدبینی و سوءظن به تقدیرات، ویژگی اهل حسادت است!
خوشبینی و حسنظن به تقدیرات، ویژگی اهل نوری است که حسادتو گذاشته کنار!
اهل نور، با قلبش میفهمه که روز به روز داره بهتر و بهتر میشه.
هر عمل صالح یک تابلوی زیبای نفیسی است که بسیار با ارزش است و محصول مشترک قلب سلیم با صاحبان نور هدایت است.
دیدن زیبایی تقدیرات، چقدر زندگی را شیرین و راحت می کند، و بر عکس حسادت چقدر زندگی را تلخ و زشت میکند. حسود روز خوش ندارد.
خدای مهربان توی قلب ما نور زیبایی خلق میکنه و دوست داره ببینه ما از این نور زیبا، نور زیبای اعمال صالح تولید میکنیم و انگاری خدا دوست داره آثار این نعمت نورانی رو در قلب ما ببینه!
امام صادق علیه السلام:
«فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ وَ أَنْ يُرَى أَثَرُ نِعْمَتِهِ عَلَى عَبْدِهِ»
«خداوند جميل است و جمال را دوست دارد و مىخواهد اثر نعمت را بر بنده خود ببيند.»
جمال، یعنی احسان و سخاوت مجسم!
امام علی علیهالسلام در بیانی نورانی، چهرهی حقیقی زیبایی را برای ما ترسیم میکند:
«لَوْ رَأَيْتُمُ السَّخَاءَ رَجُلًا، لَرَأَيْتُمُوهُ حَسَناً جَمِيلًا يُسِرُّ النَّاظِرِينَ!»
اگر سخاوت را به صورت یک انسان میدیدید،
او را زیبا، خوشسیما، و مایه شادمانی چشمها میدیدید!
و باز فرمود:
«لَوْ رَأَيْتُمُ الْإِحْسَانَ شَخْصاً، لَرَأَيْتُمُوهُ شَكْلًا جَمِيلًا يَفُوقُ الْعَالَمِينَ!»
اگر احسان و نیکی را در قالب یک انسان مجسم میدیدید،
او را زیباتر از تمام جهانیان میدیدید!
یعنی چه؟
یعنی زیبایی حقیقی نه در ظاهر، بلکه در نور اخلاق است؛
در روشنایی درون؛
در دلِ بیحسد،
در صبرِ زیبا،
در قلبی که میبخشد، نه اینکه چشم به حسرتِ دیگران بدوزد.
این همان نوری است که در واژۀ «جمال» نهفته است.
نوری که با ولایت، معرفت، سخاوت، احسان و صبر روشن میشود…
و چنان دل را آراسته میکند که آسمان آن دل، با چشم ملکوتیان زیبا دیده میشود!
پس اگر خواستی زیبا شوی…
نه نزد مردم، بلکه نزد خدا و فرشتگان…
نه با رنگ، بلکه با نور…
دلَت را از حسد پاک کن،
صبر را به جان بپذیر،
احسان را لباس کن،
و سخاوت را قلب!
آری!
دلِ صبور و بخشنده، همان صبر جمیل است!
و این، همان زیبایی است که:
«وَ لَكُمْ فِیهَا جَمَالٌ… فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»
روغن مقدّس!
«دهن» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«دَهَنْتُ الشَّعر: روغنمالی کردن موها»
«دَهَنَ المطر الأرض: باران زمين را مرطوب كرد مثل روغنى كه به موى سر مىمالند.»
«وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ»
[سورة المؤمنون (۲۳): الآيات ۲۰ الى ۲۵]
وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (۲۰)
و از طور سينا درختى برمىآيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است.
+ «هدیه مقدّس!»
همانطور که در لغت عرب آمده است:
«دَهَنْتُ الشَّعْرَ» یعنی روغنمالی یا ژل زدن به موها؛
وقتی موها خشک و بههمریختهاند، کمی ژل یا روغن، آنها را نرم و صاف و درخشان میکند…
زیباییِ چیدمان پیدا میشود… درخشندگی دیده میشود…
انگار نظم و نور به هم آمیختهاند!
و تعبیر دوم:
«دَهَنَ المطرُ الأرضَ» یعنی باران، زمین خشک را مرطوب کرد؛
در لغت آمده که این تأثیر، مثل روغنی است که بر موها مالیده میشود!
یعنی همانطور که ژل یا روغن، مو را نرم و خوشحالت میکند،
باران هم زمین را نرم، زنده، و شکوفا میسازد!
پس اگر دلت خشک شده باشد…
اگر حسادت و اندوه آن را بههمریخته کرده باشد…
نیاز به کمی ژل نورانی داری!
نیاز به «دُهْنِ آسمانی»…
همان نوری که خدا بر دلهای اهل صبر و اهل رضایت میریزد تا زیبا و درخشان شوند.
زیبایی قلب با دُهْنِ مقدس آسمانی!
زیباییِ نورانی، تنها ظاهری نیست؛ بلکه مرطوبکننده دلهای خشکشده با حسادت است!
همانطور که دربارۀ واژۀ «جَمال» دیدیم، یکی از وجوه آن، لطافت، روشنی، و تأثیر زیباساز نور بر قلب است؛ نوری که حسد را درمان میکند.
و حالا وقت آن است که این لطافت را با واژۀ «دُهْن» گره بزنیم…
«دُهْن» نیز یکی از هزار واژهی مترادف «نور الولایة» است.
در لغت عرب آمده است:
«دَهَنْتُ الشَّعْرَ»: یعنی روغنمالی کردن موها برای نرم و خوشحالت شدن
«دَهَنَ الْمَطَرُ الْأَرْضَ»: یعنی باران زمین را مانند روغنی که به مو مالیده میشود، نرم و مرطوب کرد.
و در قرآن:
«وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ، تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ، وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ»
(سورۀ مؤمنون، آیه ۲۰)
و درختی از طور سینا که با روغن میروید و نانخورشی برای خورندگان است!
این روغن، همان دُهْن مقدّس است…
روغنی که به دلِ خشکیدهی انسان حسود مالیده میشود،
تا نرمش کند، تا صبر دهد،
تا بهجای خشم و حسرت، نور بر آن بتابد…
صبرِ جمیل، یعنی همین:
روغنمالیِ نورانی بر قلبی خشکشده از تمنا و حسد!
روغن تقدیر!
چه زیباست دلی که با نور «دُهْن» آسمانی، چرب شده باشد…
نه با تمنای دنیا، بلکه با لبخند رضایت بر تقدیرات پروردگار!
مثل بارانی که زمین خشک را زنده میکند، + «نصر»
نور ولایت هم، قلب را زنده و زیبا میکند.
و این است راز پیوند «جَمال» و «دُهْن» و هزار واژۀ مترادف نور الولایة…
…
روغن مقدّس، هدیهای است از آسمان!
همان نور علم آنلاینی که در دل شب قدر فرو میریزد…
تا به تو بگوید:
زیبایی، یعنی رضایت…
زیبایی، یعنی صبرِ چربشده با نور!
زیبایی، یعنی قلبی که حسادت در آن، جایی ندارد…
و زیبایی یعنی درک مطلع الفجر…
«وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ»
در هر عصر و زمانی، از «طور سینای آل محمد ع» یکی از معلمان دستپرورده مکتب اهل بیت علیهمالسلام، علمش را ظاهر و آشکار میکند؛
همچون درختی نورانی که از کوه مقدّس، سر بر میآورد…
این معلم، با ریشه در نور ولایت، برگی از «شجره طیبه»ای است که
علوم زلال و شفاف اهلبیت علیهمالسلام را برای اهل طلب و مشتاقان نور، به بار میآورد.
این علوم آنلاین، دقیقاً همان نقش «تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ» را دارند:
همچون روغن مقدّس، دلهای خشکیده و زبرِ مخاطبین را چرب، نرم، و براق میکنند؛
و همانگونه که روغن به مو یا زمین زیبایی و حیات میدهد،
علم الهی معلم ربانی نیز به دلها حیات و نور و انعطاف میبخشد.
و نیز نقش «صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ» را دارند:
مثل نانخورشی خوشعطر و مقوی که برای جانهای گرسنه، غذای رنگین و کامل است.
این علم، دلها را رنگآمیزی میکند؛
طبیعت روح را عوض میکند؛
و انسان را از زبری حسد، خشکی کینه، و تلخی غفلت، پاک میسازد.
پس در هر زمان، اگر چشم دل باز کنیم،
درختی از «طور ولایت» را خواهیم دید که
با نور «علم ربانی» دلهای اهلش را زنده میکند…
دلهای مؤمنینِ جویای نور را.
«نور، زیبای اثرگذار! و لَكُم فیها جَمالٌ! فَصَبرٌ جَمیلٌ!»
در زبان مقدّس قرآن، واژۀ «جَمال» فقط به معنای زیبایی ظاهری نیست، بلکه نیرویی روحانی و تحوّلآفرین است. تعبیر قرآنی «وَ لَكُم فيها جَمالٌ» بیانگر تأثیر نور الهی بر روح انسان است؛ نوری که دل را از خشکی و سختی پاک کرده و آن را نرم، درخشان، و لطیف میسازد. در زبان عربی، جمال همچنین با واژههایی چون «آب کردن چربی» پیوند دارد – «اجتمل الشحم» – که اشاره دارد به ذوب شدن زوائد و سفتیها در پرتو تعلیمات الهی.
در کنار این واژه، مفهوم «صبر جمیل» نیز میدرخشد؛ صبری زیبا و نورانی که حسادت را غیرفعال میکند و دل را پاک میسازد. این صبر، نه رنجی خاموش بلکه حضوری پرنور و هدایتگر است که انسان را از بیماریهای روحی حفظ میکند.
واژۀ «دُهن» نیز در این مسیر معنای ژرفی دارد. در عربی، «دهنتُ الشعر» یعنی روغنمالی کردن مو برای زیباتر شدن و انعطافپذیری بیشتر. قرآن نیز میفرماید:
«وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ»؛
یعنی: درختی پدیدار میشود از طور سینا که روغن و خورشی برای تغذیه آورد.
این درخت، نمادی از معلمان ربّانی و علوم نورانیِ برگرفته از اهل بیت علیهمالسلام است؛ علومی که مانند روغن، خشکی دل را میزداید و آن را زیبا، لطیف و نورانی میسازد.
پس جمال و دُهن، دو تصویر زیبا از حقیقت نور هستند؛ نوری که از راه صبر جمیل، تعلیم اهل بیت ع، و رضایت به تقدیرات الهی، دل را از حسد جدا کرده و آن را به نرمی، زیبایی و لطافت میرساند.
مشتقات ریشۀ «جمل» در آیات قرآن:
إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ في سَمِّ الْخِياطِ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمينَ (40)
وَ جاؤُ عَلى قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (18)
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ (83)
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَميلَ (85)
وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ (6)
وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً (32)
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً (28)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَميلاً (49)
فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً (5)
وَ اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً (10)
كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ (33)