Get rid of jealousy, salvation and victory are inevitable!
«فلح» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«فَلَحتُ الأرض: شَقَقتُها، زمین را شخم زدم.»
مفهوم «النجاة من الشرور و إدراك الخير و الصلاح» از این واژه استنباط میشود.
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»
مانع حسادت رو کنار بزن، رستگاری و پیروزی حتمی است!
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»
حوادث، زمین قلب رو شخم میزنن و حسابی تفتیشش میکنن!
نور، به قلبها سَرَک میکشه!
نور، قلب تاریک را شخم میزند!
پیش به سوی این نور!
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»
حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ، یعنی چه؟
امام علی علیه السلام:
… وَ أَمَّا قَوْلُهُ
حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ
فَإِنَّهُ يَقُولُ
أَقْبِلُوا إِلَى بَقَاءٍ لاَ فَنَاءَ مَعَهُ
وَ نَجَاةٍ لاَ هَلاَكَ مَعَهَا
وَ تَعَالَوْا إِلَى حَيَاةٍ لاَ مَوْتَ مَعَهَا
وَ إِلَى نَعِيمٍ لاَ نَفَادَ لَهُ
وَ إِلَى مُلْكٍ لاَ زَوَالَ عَنْهُ
وَ إِلَى سُرُورٍ لاَ حُزْنَ مَعَهُ
وَ إِلَى أُنْسٍ لاَ وَحْشَةَ مَعَهُ
وَ إِلَى نُورٍ لاَ ظُلْمَةَ مَعَهُ
وَ إِلَى سَعَةٍ لاَ ضِيقَ مَعَهَا
وَ إِلَى بَهْجَةٍ لاَ اِنْقِطَاعَ لَهَا
وَ إِلَى غِنًى لاَ فَاقَةَ مَعَهُ
وَ إِلَى صِحَّةٍ لاَ سُقْمَ مَعَهَا
وَ إِلَى عِزٍّ لاَ ذُلَّ مَعَهُ
وَ إِلَى قُوَّةٍ لاَ ضَعْفَ مَعَهَا
وَ إِلَى كَرَامَةٍ يَا لَهَا مِنْ كَرَامَةٍ
وَ عَجِّلُوا إِلَى سُرُورِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْعُقْبَى وَ نَجَاةِ اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى
وَ فِي اَلْمَرَّةِ اَلثَّانِيَةِ
حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ
فَإِنَّهُ يَقُولُ
سَابِقُوا إِلَى مَا دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ وَ إِلَى جَزِيلِ اَلْكَرَامَةِ وَ عَظِيمِ اَلْمِنَّةِ وَ سَنِيِّ اَلنِّعْمَةِ وَ اَلْفَوْزِ اَلْعَظِيمِ وَ نَعِيمِ اَلْأَبَدِ فِي جِوَارِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.
امّا سخن مؤذّن كه مىگويد:
«بشتاب به سوى رستگارى»
مثل اين است كه مىگويد:
به سوى پايدارى و نجات روى بياوريد نه به سوى نابودى و هلاكت
و به سوى زندگىاى بياييد كه با آن مرگى نيست
و به سوى نعمتهايى بياييد كه تمامنشدنى است
و به سوى حكومتى بياييد كه نابودى ندارد
و به سوى شادىاى بياييد كه غمى با آن نيست
و به سوى الفتى بياييد كه وحشتى با آن نيست
و به سوى نورى بياييد كه با آن تاريكى وجود ندارد
و به سوى وسعتى حركت كنيد كه تنگى در آن نيست
و به سوى سُرورى بياييد كه قطع نمىشود
و به سوى بىنيازى حركت كنيد كه فقرى با آن نيست
و به سوى سلامتىاى بياييد كه با آن بيمارى وجود ندارد
و به سوى سربلندى حركت كنيد كه با آن ذلّتى نيست
و به سوى قدرتى بياييد كه ضعفى در آن نيست
و به سوى جايگاهى بشتابيد كه جايگاه ويژهاى است
و بشتابيد به سوى خشنودى دنيا و آخرت و نجات آخرت و دنيا
و اينكه در مرتبۀ دوم مىگويد:
«بشتاب به سوى رستگارى»
يعنى مىگويد:
به سوى آنچه به سوى آن دعوت شدهايد [نماز] و به سوى جايگاه بزرگ، عطاى زياد، نعمتهاى بالا، رستگارى بزرگ، نعمتهاى هميشگى در كنار حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در مكانى حقيقى، نزد پادشاهى قدرتمند از يكديگر سبقت بگيريد.
امام علی علیه السلام:
«أَطِعِ اَلْعِلْمَ وَ اِعْصِ اَلْجَهْلَ تُفْلِحْ.»
«از علم تبعيت كن و از نادانی دور باش تا رستگار شوی.»
+ «بدنبال نور علم، بدنبال معلم نورانی!»
[سورة الشمس (۹۱): الآيات ۱ الى ۱۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (۱)
سوگند به خورشيد و تابندگىاش،
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (۲)
سوگند به مَه چون پى [خورشيد] رَوَد.
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (۳)
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند،
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (۴)
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد،
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (۵)
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت،
وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (۶)
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد،
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (۷)
سوگند به نَفْس و آن كس كه آن را درست كرد؛
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (۸)
سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد،
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (۹)
كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد،
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (۱۰)
و هر كه آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (۱۱)
[قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند.
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (۱۲)
آنگاه كه شقىترينشان بر[پا] خاست.
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها (۱۳)
پس فرستاده خدا به آنان گفت:
«زنهار! مادهشتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد]».
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (۱۴)
و[لى] دروغزنش خواندند و آن [مادهشتر] را پى كردند،
و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد.
وَ لا يَخافُ عُقْباها (۱۵)
و از پيامدِ كار خويش، بيمى به خود راه نداد.
+ مقاله «خطرناکترین بازی! بازی با آتش!»
داستان تکراری:
اهل حسادت، با کتمان نور حقیقت و تکذیب آن و تهمت زدن به آن،
در واقع ناقه صالح علیه السلام را پی کردند!
«فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها»
«و[لى] دروغزنش خواندند و آن [مادهشتر] را پى كردند.»
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
به او کار زشت و زیبایش را شناساند
بعد او را مخیّر گردانید تا هر راهی را خواست اختیار کند.
چجوری؟! با قبض و بسط نور قلبها!
خدای مهربان با قبض نور قلب ما «الله یقبض و یبصط»، و ایجاد ظلمت و تاریکی درون،
به ما میفهماند که افکار و اعمال زشت و اشتباه را مرتکب شدهایم.
«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَالَ مَعْرِفَهًُْ الْحَقِّ مِنَ الْبَاطِل.»
و اینک این ما هستیم که باید اختیارا از این کلام نورانی شنیده شده با قلب خود «سَمِعْنا»،
اطاعت کنیم و طلب استغفار و بخشش نماییم. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا».
اهل حسادت، علیرغم شنیدن کلام نورانی، اختیارا و خودخواسته،
گستاخانه با آتش بازی کردند و خوراک آتش جهنم شدند! «سَمِعْنا وَ عَصَيْنا».
[سورة النساء (۴): آية ۴۶]
مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ
وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ
وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۴۶)
برخى از آنان كه يهودىاند، كلمات را از جاهاى خود برمىگردانند، و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام، با درآميختن عِبرى به عَربى] مىگويند: «شنيديم و نافرمانى كرديم؛ و بشنو [كه كاش] ناشنوا گردى.» و [نيز از روى استهزا مىگويند:] «راعنا» [كه در عربى يعنى: به ما التفات كن، ولى در عبرى يعنى: خبيث ما،]
و اگر آنان مىگفتند: «شنيديم و فرمان برديم، و بشنو و به ما بنگر»،
قطعاً براى آنان بهتر و درستتر بود،
ولى خدا آنان را به علّت كفرشان لعنت كرد،
در نتيجه جز [گروهى] اندك ايمان نمىآورند.
امام صادق علیه السلام:
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها قَالَ خَلَقَهَا وَ صَوَّرَهَا
وَ قَوْلُهُ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها أَیْ عَرَّفَهَا وَ أَلْهَمَهَا ثُمَّ خَیَّرَهَا فَاخْتَارَت.
وَنَفْسٍ وَ ما سَوَّاها؛
یعنی آن را آفرید و صورت بخشید.
آیه: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
یعنی به او کار زشت و زیبایش را شناساند بعد او را مخیّر گردانید تا هر راهی را خواست اختیار کند.