دکتر محمد شعبانی راد

نورِ سرراهی! يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ!

Abandoned Beautiful Light!
Who by chance meets this beautiful abandoned light
and picks it up for himself?!

«لقط» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«لَقَطَ الطَّائِرُ الحبَّ: پرنده دانه را با منقار خود گرفت.»
«طَائِرٌ لَاقِطٌ: پرنده‏اى كه دانه به نوك گرفته باشد.»
«طَائِرٌ لَقَّاطٌ: پرنده كه دانه بر دارد.»
«لَقَطَ الشي‏ءَ: چيزى را بدون زحمت از روى زمين برداشت.»
«لَقَطَ الْعِلْمَ مِنَ الْكُتُب: دانش را از كتابهاى مختلف فرا گرفت.»
«به یابنده گنج هم ملتقط می‌گویند.»

نورِ سرراهی!
نورِ زیبای رها شده: «abandoned beautiful light»
این رزق نورانی رایگان، یهو سرِ راهت قرار میگیره! این مفهوم زیبا، از واژه «لقط» استنباط می‌شود.
انگاری یکی عمدا این کیف پولو سرِ راهت میذاره، چون میدونه جیبت خالیه!
«اللّقطة: المال الواقع على الأرض‏، سمّيت بها لأنّها تلتقط غالبا: أي تؤخذ و ترفع.»
«الالتقاط: وجود الشّي‏ء من غير طلب»
«اللقيط: المولود المنبوذ»: بچه سرِ راهی! «waif».

هر جا که باشی، نور، بذرهای علمی مفید خودشو به دستت میرسونه!
«ذرو» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
«ذَرَتْهُ‏ الرّيح: باد او را بالا برد و پراكند.»
«الذُّرَاوَة: آنچه كه باد آنرا پخش و پراكنده كند.»
«وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً»

«اللقيط: المولود المنبوذ»: بچه سرِ راهی! «waif».

نور میگه: حسودا منو دور میندازن!

+ «بلیط نورانی!» :
وقتی حسود، سفارش نورانیشو کنسل میکنه!

برادران حسود، وجود نورانی با ارزش یوسف ع رو بی ارزش دونستن و اونو سرِ راه گذاشتنش تا هر کی میخواد اونو برای خودش ببره، ببره! اصلا انداختنش توی چاه که دست هیچکس بهش نرسه! اولش تصمیم گرفته بودند که بکشنش!کیه که ارزش اونو بدونه و بَرِش داره و قدرشو بدونه «اکرمی مثواه»؟! کیا هستن که قدر این فرصت‌های طلایی رو بدونن؟! و کیا این فرصتها رو انکار میکنن و از دست میدن؟! «الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله».

آن کاروانیان یوسف ع را از ته چاه «پیدا» کردند: «يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ» و همچنین عده‌ای، موسی ع را از آب رود نیل گرفتند: «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ»!
انگاری بعضی‌ها توفیق پیدا می‌کنن که نور، بذرهای علمی خودشو سر راه اونا قرار میده! «اللقيط: المولود المنبوذ»، یک نعمت بادآورده است! 

امام باقر علیه السلام:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ وَهَبْتَنَا أَجَلَّ شَيْ‏ءٍ عِنْدَكَ وَ هُوَ الْإِيمَانُ بِكَ مِنْ غَيْرِ سُؤَالٍ، فَلَا تَحْرِمْنَا مَا دُونَ ذَلِكَ مِنَ الْغُفْرَانِ مَعَ الْمَسْأَلَةِ وَ الِابْتِهَالِ، فَأَنْتَ الَّذِي يُغْنِي عِلْمُهُ عَنِ الْمَقَالِ، وَ كَرَمُهُ عَنِ السُّؤَالِ.

[سورة القصص (۲۸): الآيات ۷ الى ۱۰]
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ
لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً
إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ (۸)
پس خاندان فرعون، او را [از آب‏] برگرفتند
تا سرانجام دشمنِ [جانِ‏] آنان و مايه اندوهشان باشد.
آرى، فرعون و هامان و لشكريان آنها خطاكار بودند.

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۷ الى ۱۰]
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ
لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ
وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (۱۰)
گوينده‏‌اى از ميان آنان گفت:
«يوسف را مكشيد.
اگر كارى مى‏‌كنيد، او را در نهانخانه چاه بيفكنيد، تا برخى از مسافران او را برگيرند.»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی