دکتر محمد شعبانی راد

خودت باید نورتو بخواهی! وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا!

YOU HAVE TO WANT IT!

«صبو» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«صبا فلان الى فلانة، و صبا لها: مال اليها
«صَبَا الَيهِ و لَهُ: به او اظهار عشق و محبّت كرد.»
«الصِّبَا: اشتياق، كودكى»
«صبا الى الشي‏ء: مال قلبه اليه»
«صابى الشي‏ء: قلّبه و أماله»
مفهوم «میل مستمر»: مفهوم مشترک صبو و قلب و هزار واژۀ مترادف نور الولایة!
+ «قلب»: قلب بین نور و ظلمت در حال تقلب است!
انگاری قلب، گاهی به نور میل میکند و گاهی به تاریکی!
شنیدی میگن: دلش رفته پیش فلانی! دلش هوای اونو کرده!
مفهوم: «التمايل مع الاشتهاء في ظاهر أو باطن»
«الهوی: صبوة»
«الصبا: رقة القلب»
«سمّيت صبا: لأنّها تستقبل البيت فكأنّها تحنّ اليه»
+ «حنّ – حنّان»
«الصَّبَا: باد صبا، بادى كه از شرق به سوى قبله مى‌‏وزد.»
+ «گرایش – صیر»
+ «لزم»
این نور رو، خودت باید با دلت بخواهی!
این خواستن نور، خیلی «رغم انف» میخواهد!
کعبه ثابت است! ما باید بدور این نور بچرخیم!
در حدیث خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها در مقالۀ «لزم»، ذیل آیۀ «ا نلزمکموها و انتم لها کارهون» فرمودند: اگه کسی خودش دلش نور ولایت علی علیه السلام رو نخواد، اجبارا و در حالیکه قلبش نسبت به نور، کراهت نشون میده، نمیشه بزور این نور رو بهش تحمیل کرد. این نور چیزی است که باید خودت دلت بخواد و بهش میل داشته باشی و اینو واژۀ صبی به ما یاد میده!

«گرایش به سوی نور – گرایش به سوی نار»
+ «شتاب به سوی نور! شتاب به سوی نار!»
اگه ویژگی «صَبِيًّا» داشته باشی، نور حکمت به قلبت عنایت میشه و مفهوم نور و ظلمت قلبتو میفهمی!
«يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
اهل حسادت، قلبا به سوی گوسالۀ سامری گرایش دارند، نه به سوی نور!
«و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم»

+ «فیء»

خودت باید نشون بدی که میخوای!
+ «عطو»

+ «داستان زیبای بلوهر و یوذاسف! قسمت سوم»
یوذاسف به پدر خودش میگه:
من «صبی» هستم،
یعنی قلبم رو به نورمه و پشتم به تمناهاست،
لذا قبض و بسط نور قلبمو میفهمم!

قَالَ يَا أَبَهْ
یوذاسف به پدر خود گفت: پدر جان!
إِنِّي وَ إِنْ كُنْتُ صَبِيّاً
+ «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»
فَقَدْ رَأَيْتُ فِي نَفْسِي وَ اخْتِلَافِ حَالِي
أَذْكُرُ مِنْ ذَلِكَ مَا أَذْكُرُ
وَ أَعْرِفُ بِمَا لَا أَذْكُرُ مِنْهُ مَا أَعْرِفُ
گرچه من يك كودكم
ولى در خود مى‌‏يابم از تغيير و دگرگونى حالم
كه متوجه آنچه مى‌‏يابم باشم
و آنچه را نميدانم در پى اطلاع از آن باشم.
+ «قبض و بسط و نور و ظلمت قلب – رویای بیداری!»
+ «قلب آرام، میبیند! نور یقین!»
+ «ناشئة اللیل»
+ «تهجد»

صبوة: ویژگی کودکان این است که به هر چیزی که میبینند، میل پیدا میکنند (گرایش) و خود را با آنها سرگرم می‌کنند. به این دلیل به دوران کودکی، صبوة و به کودک صبیّ می‌گویند.
شنیدی میگن: فلانی مثل بچه می‌مونه! به هر چی چشمش بیفته، دلش میخواد!
«صَبَا الرَّجُلُ‏: مَالَ إِلَى‏ الصَّبْوَةِ، ذوق زد و كار كودكان را كرد.»
«فلان‏ يَصْبُو: متمايل و آرزومند شد و كودكانه عمل كرد.»
+ مفهوم «شکر»
اهل یقین چنان به معالم ربانی گرایش قلبی دارند که هیچ نیرویی نمی تواند آنها را به خود بگرایاند! اهل شک مثل بچه هایی میمانند که هر چی از مصادیق حب دنیا را ببینند می خواهند!
اگه چشمشون به ماشین خوب بیفته، میگن ایکاش این مال من بود! + «حسد»
و اگه چشمشون به خانۀ خوب بیفته، میگن ایکاش مال من بود!
پس خود واژه «حسد» مفهوم گرایش را دارد (مفهوم مذموم)،
یعنی گرایش مذموم به هر دلخواه و تمنای دنیایی که هیچ ارزشی ندارد، میشه همون عیب حسد. پس اهل شکر، اهل حسد نیست! اهل نور است!

[ صبو – قلب – گرایش]:
+ «قلب»:
«
صابى الشي‏ء: قلّبه و أماله»:
در قلب مفهوم زیبای «گرایش» وجود داره!
به این دلیل عرب به قلب میگه قلب چون دائم در حال تقلب است!
«تقلب الاحوال» یعنی دائم داره از این رو به اون رو میشه! قبض و بسط میشه!
گرایش به نور و گرایش به تاریکی، مدام درون قلب احساس و تجربه میشه!
اللغة:
«الصبا: رقة القلب»

[الصَّابِئِينَ – مُعَطِّلَةُ]:

[الصَّابِئِينَ – إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَى تَعْطِيلِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ … وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ]:

امام صادق علیه السلام:
قَالَ الْمُفَضَّلُ
فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ
فَلِمَ سُمِّيَ الصَّابِئُونَ الصَّابِئِينَ

فَقَالَ ع
إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَى تَعْطِيلِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ
وَ قَالُوا
كُلُّ مَا جَاءُوا بِهِ بَاطِلٌ
فَجَحَدُوا تَوْحِيدَ اللَّهِ تَعَالَى وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ رِسَالَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ وَصِيَّةَ الْأَوْصِيَاءِ
فَهُمْ بِلَا شَرِيعَةٍ وَ لَا كِتَابٍ وَ لَا رَسُولٍ
وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ
.
مفضل گفت:
آقا! چرا صابئين را بدين نام مى‌‏نامند؟
فرمود:
براى اينكه‏ آنها معتقد شدند كه وجود پيغمبران و فرستادگان الهى و اديان و شرايع آسمانى بيهوده است و هر چه انبيا گفته‏‌اند باطل است.
و از اين راه يگانگى خداوند و نبوت پيغمبران و رسالت فرستادگان الهى و جانشينى جانشينان آنها را انكار نمودند.
و ميگويند:
نه دينى و نه كتابى و نه پيغمبرى است
و به اعتقاد آنها جهان آفرينش هيچ گونه رابطى با مبدء وجود و مدبر عالم ندارد
و خودسرى ميگردد.

مشتقات ریشۀ «صبو» در آیات قرآن:

[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۳۰ الى ۳۵]
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ (۳۳)
[يوسف‏] گفت: «پروردگارا، زندان براى من دوست‏‌داشتنى‌‏تر است از آنچه مرا به آن مى‌‏خوانند، و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله‏] نادانان خواهم شد.»

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۱۲ الى ۱۵]
يا يَحْيى‏ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا (۱۲)
اى يحيى، كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير، و از كودكى به او نبوّت داديم.

[سورة مريم (۱۹): الآيات ۲۱ الى ۳۰]
فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا (۲۹)
[مريم‏] به سوى [عيسى‏] اشاره كرد. گفتند: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی