دکتر محمد شعبانی راد

چه روزی را باید جشن بگیریم؟! حقیقت جشن تکلیف چیست؟! عید نوروز! اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً!

What day should we celebrate?!
The moment when the heart becomes enlightened by our guardian angel’s light is the day of celebration. “Eid day” means the time and place when the light of the guardian angel “is returned” to our hearts and the dead heart takes on the color of life again. The Arabic word “Eid” refers to this beautiful and essential concept. The moment when the light of calm returns to the restless heart is a glorious moment. This is the beginning of a glorious moment of creation! Now, let’s celebrate!
outer world examples- inner world feeling
And verses from the Holy Quran
#emotionallanguage #jealousy #heart #evolvement #opportunity #psychological_safety #good_morals #confidence #scientific_sprouts #Eid  #celebration

«عود – عید – عاد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«الْعُودُ: قيل هو في الأصل الخشب الذي من شأنه أن يَعُودُ إذا قطع،
تركه‌‏هاى سبز را عود گويند كه پس از بريدن، دوباره عود ميكنند و ميرويند.»
«الْعُودُ: يَعُودُ إذا قطع»
+ معنای «معاد»
+ «فطر»

میگن: بیماری فلان شخص «عود» کرد!
یعنی داشت خوب میشد، ولی متاسفانه دوباره علائمش برگشت نمود!
«الْعِيدِيَّةُ: إبل منسوبة إلى فحل يقال له: عِيدٌ،
شترى كه به نرينه‌‏اى منسوب است كه آن را عِيد گويند.»
شتر نر: «عِيدٌ – فحل‏ مُعِيد»
شتر ماده: «الْعِيدِيَّةُ»
این زوج عِيدٌ و عِيدِيَّةُ، با واژه «عود» یک مفهوم مهمی را متذکر می‌شوند و اونم اینه که اینا خیلی به هم عادت کردند! معتاد همدیگه شدند! دائم باید بیان کنار هم! به هم وابسته شدند!
(∞=1+1)
این میشه مفهوم زیبای نور ولایت!
قلب اهل نور یقین، معتاد علوم نورانی صاحبان نور خود است «قلب معتاد»!
«صلی – دومی نورت باش!»
+ مفهوم رویش دوباره از واژه زیبای «زهر – أَزْهَرَ النباتُ» و هزار واژه مترادف نور ولایت، استنباط می‌شود.
«regeneration»: بازیابی! تجدید!
+ «جدد»: «خلقا جدیدا»

فحل‏ مُعِيد: مُعْتَاد للضراب
المُعِيد [عود]: حاذق و ماهر، تجربه ديده، كسيكه پياپى جنگ و حمله كند.

نطفه‌دهندۀ علمی حاذق و ماهر و با تجربه که مدام کارش همینه و خستگی ناپذیر و بی‌پایان است «endless».
قلب اهل یقین معتاد نور معالم ربانی می‌شود بطوریکه به محض کم شدن نور، خمیازه می‌کشد و بدنش درد میکنه و دنبال یه نخود نور میگرده، باهاش نشئه کنه! «ما يبدى‏ء و ما يُعِيد»
قلب معتاد! قلب معتاد به نور، میتونه قلب مفید و قلب ساعی باشه!
+ «بخشندگی»: «عوائد»:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَحْمُودِ بِالْعَوَائِدِ
العوائد: جمع عائدة، و هي المعروف، و الصلة، و الفضل.
العائِدَة ج‏ عُوَّد و عَوَائِد و عائِدات‏ : مؤنّث (الْعائِد) است،- ج‏ عَوَائِد: سود، احسان و انعام و مهربانى.

عن ابن الأعرابي: سُمِّي‏ العِيد عِيداً لأنه‏ يعود كل سنة بفرح مجدَّد.
انگاری هر بازگشت نور به قلب اهل یقین توام با فرح و شادی و آرامش مجدد خاصی است که وصف ناپذیر است.
قصه غار اصحاب کهف همین رفت و برگشت نور را به کنایه بیان می کند.

[الْعَوْدُ: الرّجوع … بعد الانصراف عنه]:
الْعَوْدُ: الرّجوع إلى الشي‏ء بعد الانصراف عنه، بازگشتن به چيزى بعد از انصراف از آن.
این واژه اشاره به همین ویژگی زیبای فرآیند قبض و بسط نور قلبی داره!
انگاری همون نوسانات نورانی قلب است! همان طپش و همان هزار واژه مترادف نور الولایة است.
انگاری نور معالم ربانی در مورد قلوب اهل یقین اینجوری حالت بخشندگی خودشو بروز میده!
هِی میره و میاد!
+ «حضور و غیاب نور!»
هم با رفتنش، یک مطلب علمی مهم به اهل نور یاد میده و هم با آمدنش!
این حضور و غیاب نور، یک پیام علمی مهم برای این قلب دارد!
+ فیلم زیبای واژه «فرج»

«عاد»: نام زیبای صاحبان نور است که نور را به قلبت برمیگرداند!
«معاد»: زمان و مکانی است در ملکوت قلب که نور به این قلب برمیگردد! زمانی که با یاد معالم ربانی، آیت را پذیرا می‌شوی و به تقدیراتت راضی می‌شوی، و احسان می‌کنی و عمل صالح تولید می‌نمایی.
+ احادیث «معاد»
بیمار، پس از ایست کامل قلبی، دوباره احیاء شد!
+ «عادت – اعتیاد»
عید – مائده – رزق
+ «نوآوری»
+ مفهوم زیبای «آشکار» در واژه «عود»
+ «ظهر»
+ «قبض و بسط»
+ «ورق»
@@@

چه روزی را باید جشن بگیریم؟!
لحظه ای که قلب منور به نور فرشته نگهبان می شود روز جشن گرفتن است.
روز عید یعنی زمان و مکانی که نور فرشته نگهبان به قلب ما عودت داده می شود
و قلب مرده، دوباره رنگ زندگی و حیات به خودش میگیرد.
کلمه عربی «عید» اشاره به همین معنا و مفهوم زیبا و مهم دارد.
لحظه بازگشت نور آرامش به قلب ناآرام، لحظه‌ای باشکوه است.
آغاز لحظه باشکوه خلقت و آفرینش همینجاست!
حالا بیایید این لحظه با شکوه را جشن بگیریم!
مثالهای دنیای خارج – احساس دنیای درونی
و آیاتی از قرآن کریم

جشن تکلیف!

با توجه به مفهومی که از واژه عید و شطء و هزار واژه دیگر مترادف «نور» استنباط می شود، باید بگوییم که حقیقت «جشن تکلیف» زمانی در ملکوت قلب شکل می‌گیرد که ماموریت و تکلیف خود را با اشاره نورانی فرشته نگهبان فهمیده، دریافت نموده و به نحو احسن اجرا نماییم «سمعنا و اطعنا»،
و این عمل صالح تولید شدۀ مورد قبول، ارزش جشن گرفتن هم دارد. 

آیات مربوطه:

[سورة المائدة (5): الآيات 114 الى 115] :
« اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً … وَ آيَةً »

قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (114)
عيسى پسر مريم گفت: «بار الها، پروردگارا، از آسمان، خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانه‏‌اى از جانب تو. و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‌‏دهندگانى.»

قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ (115)
خدا فرمود: «من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد، و[لى‏] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد، وى را [چنان‏] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان‏] عذاب نكرده باشم.»

[سورة الزمر (39): الآيات 71 الى 75] :
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ »
وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى‏ وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ (71)
و كسانى كه كافر شده‏‌اند، گروه گروه به سوى جهنّم رانده شوند، تا چون بدان رسند، درهاى آن [به رويشان‏] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند: «مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند؟» گويند: «چرا»، ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد.
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (72)
و گفته شود: «از درهاى دوزخ درآييد، جاودانه در آن بمانيد؛ وه چه بد [جايى‏] است جاى سركشان!»
وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ (73)
و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته‌‏اند، گروه گروه به سوى بهشت سوق داده شوند، تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان‏] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند: «سلام بر شما، خوش آمديد، در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد].»
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ (74)
و گويند: «سپاس خدايى را كه وعده‏‌اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت‏] را به ما ميراث داد، از هر جاى آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاى مى‌‏گزينيم.» چه نيك است پاداش عمل‏‌كنندگان.
وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (75)
و فرشتگان را مى‌‏بينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگارِ خود تسبيح مى‏‌گويند و ميانشان به حقّ داورى مى‏‌گردد و گفته مى‌‏شود: «سپاس، ويژه پروردگار جهانيان است.»

[سورة القيامة (75): الآيات 16 الى 25]
« وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ »

لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (16)
زبانت را [در هنگام وحى‏] زود بحركت درنياور تا در خواندن [قرآن‏] شتابزدگى بخرج دهى.
إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (17)
در حقيقت گردآوردن و خواندن آن بر [عهده‏] ماست.
فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (18)
پس چون آن را برخوانديم [همان‏گونه‏] خواندن آن را دنبال كن.
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ (19)
سپس  توضيح آن [نيز] بر عهده ماست!
كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ (20)
ولى نه! [شما دنياى‏] زودگذر را دوست  داريد،
وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ (21)
و آخرت را وامى‏‌گذاريد.
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ (22)
در آن روز چهره‏‌هايى شاداب‏‌اند،
إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ (23)
و به سوى پروردگار خود مى‏‌نگرند.
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ (24)
و در آن روز چهره‏‌هايى دژم باشند.
تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ (25)
[چرا كه‏] دانند موردِ عذابى كمرشكن قرار خواهند گرفت.

آغاز خلقت! The Big Bang

الله یقبض و یبصط

لحظه با شکوه دیدن نور فرشته نگهبان در ملکوت قلب
« وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ »
در آن روز چهره‏‌هايى شاداب‏‌اند، و به سوى پروردگار خود مى‌‏نگرند.

فرایند زیبای شکفتن نور در ملکوت قلب!

ماموریت دریافت شد، تمام! mission received

وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ
و اين گونه، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏‌كنندگان باشد.

فراتر از عسل چیست و کیست؟!

وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها
«و پس از آن، زمين را با غلتانيدن گسترد»
سُمِّيَتْ مَكَّةُ مَكَّةَ لِأَنَّ اللَّهَ مَكَّ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهَا أَيْ دَحَاهَا
اللَّهُمَّ دَاحِيَ‏ الْكَعْبَةِ
«اى گستراننده كعبه»
«دحو» یکی از هزار واژه مترادف «نور»
«جشن تکلیف» در روز «دحو الارض» در ملکوت قلب!

[عود – شطء]:
از مقایسه عکسهای این دو واژه بخوبی در می‌یابیم که مترادف یکدیگر هستند.
عود و شطأ دو واژه از هزار واژه مترادف نور هستند.
این مفهوم مشترک از هزار واژه مترادف نور استنباط می شود!
به عکسهای هر واژه با دقت نگاه کنیم.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی