When you see the light,
the intelligence goes out of your head!
«سدر» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عينٌ سَدَرة»
«السَّدَرُ: تحيّر البصر، حيرانى چشم و ديده آدمى»
«سدرت عينه بمشاهدة نور الجمال»
«سَدِرَ البِعيرُ: چشم شتر از سختى گرما حيرتزده شد.»
«السَّادِر مِن الجِمَال : شترى كه از سختى گرما چشمانش خيره و ناتوان شده باشد.»
«تَكَلَّمَ سَادِراً: بى وقفه و بىانديشه سخن گفت.»
+ «رجل – کلام رجیل!»
مثال «برقزدگی چشم جوشکاران»!
نورش رو ببینی، هوش از سَرِت میره!
سدرة المنتهای هر کسی، میشه نور صاحب نورش، در ملکوت قلب خودش!
میشه همون مَلَک مُوَکّلش که به تمثال نورانی صاحب نورش شبیه شده
و چهره و صدای زیبای اونو بخوبی در هر زمان و مکانی که ملاقات کنه،
میشناسه و کلامش را میفهمه و درک میکنه و عمل میکنه،
و اینجوری لحظه به لحظه، خودشو به نهایتِ درجهی نورانیِ خودش
یعنی نقطه اُپتیممش نزدیک و نزدیکتر میکنه!
«رسیده به نقطه صفر مرزی!»
«اینجا آخرشه!»
«آخرِ آغازی بیپایان!»
«توقف در بینهایت!»
+ «غیی – غایة»
«غَايَةُ الْمَعْرِفَةِ أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ نَفْسَهُ»
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى غَايَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْمٍ»
«رِضَا اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَقْرَبُ غَايَةٍ تُدْرَكُ»
«ثَمَرَةُ الْحِكْمَةِ التَّنَزُّهُ عَنِ الدُّنْيَا وَ الْوَلَهُ بِجَنَّةِ الْمَأْوَى»
«میوه و نتیجه حکمت، منزهبودن از دنیا و شیفتگی نسبت به جنتالمأوی است.»
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى!
[سورة النجم (۵۳): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى (۱۳)
و قطعاً بار ديگرى هم او را ديده است،
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى (۱۴)
نزديك سدرة المنتهى؛
عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى (۱۵)
در همان جا كه جنّة المأوى است.
إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى (۱۶)
آنگاه كه درخت سدر را آنچه پوشيده بود، پوشيده بود.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ سُلَيْمَانَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى:
سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهىٰ
قَالَ:
أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جَذْرُهَا
وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذِرْوُهَا
وَ فَاطِمَةُ فَرْعُهَا
وَ اَلْأَئِمَّةُ أَغْصَانُهَا
وَ شِيعَتُهُمْ أَوْرَاقُهَا
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ
فَمَا مَعْنَى اَلْمُنْتَهَى؟
قَالَ
إِلَيْهَا وَ اَللَّهِ اِنْتَهَى اَلدِّينُ
مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنَ اَلشَّجَرَةِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَيْسَ لَنَا شِيعَةً.
سليمان گفت از حضرت صادق عليه السّلام راجع به« سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهىٰ» پرسيدم
فرمود: اصل آن ثابت است و فرعش در آسمان است
فرمود پيامبر اكرم اصل آن درخت است
و علي عليه السّلام قسمت بالاى درخت
و فاطمه تنه آن
و ائمه عليهم السّلام شاخههاى درخت
و شيعيان برگ درختند.
عرضكردم فدايت شوم پس معنى (المنتهى) چيست؟
فرمود بخدا قسم دين به آن منتهى ميگردد.
هر كه از آن شجره نباشد نه مؤمن است و نه شيعه ما.
+ «وَ لِمَ تُسَمَّى سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى؟
قَالَ:
لِأَنَّهُ يَنْتَهِي إِلَيْهِ كُلُّ شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ لَا يَعْدُوهَا»
+ «إِنَّمَا سُمِّيَتْ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى لِأَنَّ أَعْمَالَ أَهْلِ الْأَرْضِ تَصْعَدُ بِهَا الْمَلَائِكَةُ الْحَفَظَةُ إِلَى مَحَلِّ السِّدْرَةِ
وَ الْحَفَظَةُ الْكِرَامُ الْبَرَرَةُ دُونَ السِّدْرَةِ يَكْتُبُونَ مَا تَرْفَعُ إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ فِي الْأَرْضِ»
اعمالت باید مهر استاندارد داشته باشه!
اللَّهُ غَايَةُ مَنْ غَيَّاهُ فَالْمُغَيَّا غَيْرُ الْغَايَةِ
يَا مَنْ هُوَ غَايَةُ خَشْيَةِ الْمُتَّقِينَ
«غیی – غایة» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«غاية السَّبْق: هى قَصَبة تُنْصَب فى الموضع الذى تنتهى المسابقة اليه ليأخذها السَّابق»
«غَايَةُ الْمُجَاهَدَةِ أَنْ يُجَاهِدَ الْمَرْءُ نَفْسَهُ»
«الْجَنَّةُ غَايَةُ السَّابِقِينَ»
«الْعِلْمُ يُرْشِدُكَ وَ الْعَمَلُ يَبْلُغُ بِكَ الْغَايَةَ»
امام صادق علیه السلام:
«اسم الله غیر الله،
وَ كُلُّ شَيْءٍ وَقَعَ عَلَيْهِ اِسْمُ شَيْءٍ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَا خَلاَ اَللَّهَ»
«نام خدا، غير از خودِ خدا است.
و هر چيزى كه بر آن نام شىء قرار داده شود، مخلوق و آفريده شده است،
بجز نام «الله» یعنی خودِ خداوند.»
«اللَّهُ غَايَةُ مَنْ غَيَّاهُ فَالْمُغَيَّا غَيْرُ الْغَايَةِ»
«خداوند، غايت سالكان به سوى اوست؛
ولى اين غايتِ قرار داده شده، غير از خودِ غايت است.»