دکتر محمد شعبانی راد

نورتو باید بشناسی! لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ‏!

When the lightning illuminates your dark heart, allowing you to see and know your light!
Ah, what a strange and indescribable feeling!🌩️✨
It’s as if the storm within reveals hidden truths, guiding you toward your brilliance. Remember, even in the darkest moments, there’s a spark waiting to ignite. 🔥💖
Recognize this luminous statue as the initiator of creating a good mood within your heart!
Ah, that’s a lovely sentiment!
While we cannot see God’s image directly, we enjoy and appreciate understanding the luminous word of the merciful God.
Viewing the luminous statues in the kingdom of the heart often evokes feelings of serenity and inspiration.
They can play a significant role as reminders of beautiful sciences to create joy and kindness in our hearts. 😊✨🕓

وقتیکه رعد و برق، قلب تاریک شما را روشن می‌کند،
به شما اجازه می‌دهد نور خود را ببینید و بشناسید!

آه، چه حس عجیب و غیر قابل وصفی!🌩️✨
گویی طوفانی درونی، حقایقی پنهان را آشکار می‌کند،
و شما را به سمت درخشش نور قلبتان راهنمایی می‌کند.
به یاد داشته باشید، حتی در تاریک‌ترین لحظات،
جرقه‌ای در انتظار شعله‌ور کردن قلب شماست.
🔥💖
این تمثال نورانی شروع‌کنندۀ ایجاد حال خوب در ملکوت قلبتو بشناس!
آه، چقدر این آشنایی، یک احساس دوست‌داشتنی و خوشایند است!
در حالی که ما نمی‌توانیم تصویر خدای خود را مستقیما ببینیم،
از درک کلام نورانی این خدای مهربان درون قلبمان، لذت می‌بریم و قدردانی می‌کنیم.
مشاهده تمثال‌های نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب ما،
احساس آرامش و الهام را برمی‌انگیزد.
این معلّمین نورانی می‌توانند، در ملک و در ملکوت، به عنوان یادآور علوم زیبای آل محمد ع، برای ایجاد شادی و مهربانی در قلب ما، نقش بسزایی داشته باشند. 😊✨
🕓

«سنو» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«سَنَا البرقُ: برق درخشيد.»
«سَنَا البابَ: درب را باز كرد.»
«سنة» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست.
+ «ظهر»
+ «ذبح»
+ «اخراج»
مفهوم ظاهر شدن علوم نورانی از واژۀ «سنو – سنة» و هزار واژۀ مترادف فرایند نور الولایة استنباط می‌شود.
فتح باب علوم آسمانی که بر همه پوشیده بود، میشه سنَا الباب.
+ «و فتحت السماء فکانت ابوابا»
این سفرۀ آسمانی آشکار شده، «مائدة»، رو در ملک و در ملکوت قلبت، باید بشناسی!
به این میگن: لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ‏!
یعنی: نورتو باید بشناسی!
وقتیکه نور رعد و برق، آسمان تاریک قلبتو روشن میکنه، حالا میتونی نورتو ببینی و بشناسی!
+ «نور میگه تولدم مبارک!»:
«وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»

سنا – سنو :
نورتو باید بشناسی! لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ‏!
هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ‏ وَ الْحِسابَ
+ «سنن»:
«تسنَّى‏ البعير الناقةَ: إذا تسدّاها وقعَا عليها ليضربها»
+ «جفت»: «جفتگیری حیوانات»
+ «سدد»: [1+1]
+ «شبح»:
« أَشْهَدُ أَنَّ … أَنْوَارَكُمْ وَ أَشْبَاحَكُمْ‏ وَ سَنَاءَكُمْ وَ ظِلَالَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ »
«سَنَتِ‏ النّاقةُ: إذا سقت الأرض: شتر آبكش، زمين را آب داد.»
+ «السَّنَاءُ: الرِّفعة»
+ «مزیت و فضیلت»
«سَنَتِ‏ النَّاقةُ: إذا سقت الأرض»
+ «سقی»: نور ولایت فرایند سقایت است.
«السَّانِيَةُ: الْبَعِيرُ يُسْنَى عَلَيْهِ أَىْ يُسْتَقَى مِنَ الْبِئْرِ»
«السَّحَابَةُ تَسْنُو الْأَرْضَ أَىْ تَسْقِيهَا فَهِىَ سَانِيَةٌ: ابر زمين را آبيارى كرد.»
«سَنَت‏ السماءُ: إذا مَطَرَتْ: آسمان باريد.»
+ «مطر»
«سَنَيْتُ‏ الباب: إذا فتحتَه»
+ «فتح»
+ «فرج»
+ «برّ و نیکوکاری»
+ «مفهوم گسترش و انتشار نور ولایت»
+ «قرض»
«سَنَا البابَ: درب را باز كرد.»
«سَنَا البرقُ: برق درخشيد.»
کتاب لغت التحقیق مفهوم «انتشار شعاع من مقام رفيع» را آورده که همان مفهوم واژه زیبای «برّ و نیکوکاری» است!
در حقیقت گسترش نطفه‌های علمی صاحبان نور در دل شرایط به مخاطبین میشه فرایند نورولایت.
+ «شبح»
که با هزار واژه مترادف هم قابل بیان است و سنو و برّ و … همه همینو توضیح میدهند.
و این مطلب + «لیله قدر» که الی سنة بعدی است یعنی تا عمل به نور ولایت بعدی!
یعنی تا رویت شبح نورانی بعدی!
+ «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏ إِلَى سَنَةٍ»
لیله قدر الی سنه بعدی!
اینکه این نور تقدیر میشه، و از این نورِ تقدیر شده تا نور بعدی که تقدیر خواهد شد، این فاصله میشه سنة!
انگاری این برق زده شده و همه دیدنش، حالا تا رعد و برق بعدی، میشه سنة! به این میگن سال!
پس اینکه در لیلة قدر، ارزاق و عمرها و … تقدیر میشود، چه معنای مهمی دارد که به آن دقت و توجه نکرده ایم! + «خواب لیلة قدر!!!»
یعنی وقتی قلبت در این حادثه، با این رعد و برق، و با این سنة، منور به نور تمثال صاحبان نور شد، انگاری وعده ما تا وعده‌گاه ملاقات با سنة بعدی، که شبح نورانی بعدی رو ملاقات کنیم تا از آن مقامات رفیع نورانی، باز هم نور علم بر این قلوب تشنه عنایت شود، ان شاء الله تعالی.
این مفهوم انتشار شعاع من مقام رفیع در واژه سنو، در هزار واژه مترادف نور ولایت وجود داره و همون 1+1 است!
سانيْتُ‏ الرجل: راضيتُه و أحسنتُ معاشَرَتَه
+ «عبد – تعبید الطریق»
راه آشتی باز کردن!
این همون مفهوم واژه رفق و مداراست!
لذا «سنا» یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است و با زبان خودش نور ولایت را اینگونه برای ما بیان می کند که اهل یقین با الهام گرفتن از معالم ربانی در دل شرایط نسبت به آیت و یتیم بداخلاق و شخص خطاکار ، با دادن نور ولایت به او و رساندن آب باران به قلب خشکیده او انگاری این قلب تاریک رو نورانی و با طراوت می کنند و راه سازی و راه گشایی می کنند و با بدیهای او رفق و مدارا می ورزند و اینها همه فرایند نور ولایت است که هزار واژه دست به دست هم داده و این مفهوم مشترک را هزار جور بیان می کنند تا قلب بتواند فرایند نور ولایت را بخوبی درک و استنباط نماید ان شاء الله تعالی
« المُساناة: المُلاينة في المطالبة. و المُساناة: المُسَانَهَة، و هي الأجل إلى‏ سنة … المُساناة: المصانَعة، و هي المُداراة، و كذلك المُصاداة و المُداجاة.»
همه توضیحات داده شده در کتب لغت ها برای این واژه و بقیه واژه ها تلاشی است برای فهماندن کاربردهای این واژه در زبان عرب که ایکاش همان اول شروع توضیح برای هر واژه گفته میشد مثلا «السنا النور الولایة» و قال قضیه کنده میشد و خواننده تا تهش میخوند که از هزار واژه مترادف هم هستند که همگی میخوان یک پروسه و فرایند و عملیات رو به ما بفهمونند.
سنا یعنی فرصت دادن، ولو شده یکسال، تا رابطه حفظ بشه!
«المُساناة: المُسَانَهَة، و هي الأجل إلى‏ سنة»
لذا عرب به سال میگه سنة بخاطر همین مفهوم است.
نور ولایت یه جور کار راه انداختن است! راه باز کردن است!
« سنَّيت‏ الأمر: إذا فتحتَ وجهه »
+ «عبد – تعبید الطریق»
نور ولایت یه جور راضی کردن طرف است!
« تَسَنَّيْتُ‏ فلانا: إذا ترضّيته »
نور ولایت یه جور ساده کردن امور است!
« تَسَنى‏ الرجل: إذا تَسَهَّلَ في أموره »
نور ولایت یه جور بله گرفتن است!
« تسنَّى‏ البعير الناقةَ: إذا تسدّاها وقعَا عليها ليضربها »
همون 1+1 شدن است!
همون تولید محصول مشترکی بنام عمل صالح است که اهل یقین با گرفتن نطفه‌های علمی از صاحبان نور در دل شرایط و بکار بردن آن تولید آرامش برای خود و دیگران می کند.
نور ولایت فرایندی است که هزار واژه اونو توضیح میدهند و یکی از اون واژه ها، «سنا» است!
+ «عجل: عَجَلة الثِّيران: چاه‌چرخ گاوی»: «شتر آبکش»

کتاب لغت التحقيق‏:
أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة:
هو انتشار شعاع من مقام رفيع،
و الشعاع أعمّ من أن يكون ضوءا أو شرفا أو خلقا أو رحمة أو سقاية أو ما يشابهها.
مفهوم نور ، آب و مافوق در این واژه …
نامی زیبا برای معالم ربانی است.
ایکاش این کتاب لغت اینجوری می‌نوشت:
«أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو النور الولایة»
همه واژه ها در اصل معنای نور ولایت می دهند.
در کتاب زیبای
«المقام الأسنى في تفسير الأسماء الحسنى – كفعمى، ابراهيم بن على عاملى»:
اسماء الحسنی را کامل آورده است.
[] :
حِجَابٌ مَنْقُولٌ مِنْ بَعْضِ الْمَوَاضِعِ‏ احْتَجَبْتُ بِنُورِ وَجْهِ اللَّهِ الْقَدِيمِ الْكَامِلِ وَ تَحَصَّنْتُ بِحِصْنِ اللَّهِ الْقَوِيِّ الشَّامِلِ وَ رَمَيْتُ مَنْ بَغَى عَلَيَّ بِسَهْمِ اللَّهِ وَ سَيْفِهِ الْقَاتِلِ
اللَّهُمَّ يَا غَالِباً عَلَى أَمْرِهِ وَ يَا قَائِماً فَوْقَ خَلْقِهِ وَ يَا حَائِلًا بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ
حُلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ وَ نَزْغِهِ وَ بَيْنَ مَا لَا طَاقَةَ لِي بِهِ مِنْ أَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ كُفَّ عَنِّي أَلْسِنَتَهُمْ وَ اغْلُلْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ وَ اجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ سَدّاً مِنْ نُورِ عَظَمَتِكَ وَ حِجَاباً مِنْ قُدْرَتِكَ وَ جُنْداً مِنْ‏ سُلْطَانِكَ إِنَّكَ حَيٌّ قَادِرٌ
اللَّهُمَّ اغْشُ عَنِّي أَبْصَارَ النَّاظِرِينَ حَتَّى أَرُدَّ الْمَوَارِدَ وَ اغْشُ عَنِّي أَبْصَارَ النُّورِ وَ أَبْصَارَ الظُّلْمَةِ حَتَّى لَا أُبَالِيَ عَنْ أَبْصَارِهِمْ‏ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كهيعص‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ حم عسق‏ كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ‏ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ‏ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ‏ عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ‏ ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ‏ شَاهَتِ الْوُجُوهُ شَاهَتِ الْوُجُوهُ شَاهَتِ الْوُجُوهُ وَ عَمِيَتِ الْأَبْصَارُ وَ كَلَّتِ الْأَلْسُنُ اللَّهُمَّ اجْعَلْ خَيْرَهُمْ بَيْنَ عَيْنَيْهِمْ وَ شَرَّهُمْ تَحْتَ قَدَمَيْهِمْ وَ خَاتَمَ سُلَيْمَانَ بَيْنَ أَكْتَافِهِمْ‏ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ.

[سنی – فضل – مزیت] :
قِيلَ
فَمَا السَّنَاءُ؟
قَالَ
إِتْيَانُ الْجَمِيلِ وَ تَرْكُ الْقَبِيح‏
برترى و مزيّت چيست؟
فرمود:
بجا آوردن خوبى و صرف نظر از بدى.
«سَنِيَ‏ – سَنَاءً [سني‏]: داراى مقام و منزلت و بلندى شد.»
فضیلت و مزیت اینه که بتونی در دل شرایط با یاد معالم ربانی، جواب بدی دیگران رو با خوبی بدهی به این میگن اهل نور ولایت بودن.
مفهوم سنة در مبحث لیلة قدر:
+ «سنو»
«سانَى الرجُلَ: با او قرارداد يكساله بست.»
«سِنَاءً و مُسَانَاةً [سنو]»
«السَّنَة- ج‏ سُنُون‏ و سِنُون‏ و سَنَوَات‏ و سَنَهَات‏ [سنو]،
و الجمع‏ سُنُون‏ و سِنُون‏ يُعْرَب بالحروف و الحركات: سال كه دوازده ماه است.»
«فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏ إِلَى سَنَةٍ»:
تا سنة بعدی! یعنی تا شرایط بعدی که فرصتی برای 1+1 شدن است!
گاز گرفتن «سنن»
+ [سنو – سنا]:
« تسنَّى‏ البعير الناقةَ: إذا تسدّاها وقعَا عليها ليضربها »
تا سنة بعدی یعنی تا جفتگیری بعدی «مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ»!
+ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَيْلَةُ الْقَدْرِ هِيَ أَوَّلُ السَّنَةِ وَ هِيَ آخِرُهَا»
+ «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ قَالَ:
قَالَ سُلَيْمَانُ الْمَرْوَزِيُّ لِلرِّضَا ع
أَ لَا تُخْبِرُنِي عَنْ‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فِي أَيِّ شَيْ‏ءٍ أُنْزِلَتْ
قَالَ يَا سُلَيْمَانُ
لَيْلَةُ الْقَدْرِ يُقَدِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا مَا يَكُونُ مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ مِنْ حَيَاةٍ أَوْ مَوْتٍ أَوْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ رِزْقٍ فَمَا قَدَّرَهُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فَهُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ‏.»
تقدیرات ذات اقدس الهی و اینکه عکس العمل ما در حالیکه بر سر دوراهی حسادت و نور ولایت مختاریم یکی را برگزینیم چه باشد ، حکمت الهی برای طراحی آیات بعدی و فرصتهای بعدی چه خواهد شد.
عبارت « مِنْ حَيَاةٍ أَوْ مَوْتٍ أَوْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ رِزْقٍ » به زیبایی به این تقدیرات اشاره دارد.
« عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع‏ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ لِابْنِ عَبَّاسٍ
إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ
وَ إِنَّهُ يَتَنَزَّلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ
وَ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص

فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ
مَنْ هُمْ
قَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ‏.»
و در هر آیت و حادثه و تقدیری که قسمتت میشه با قلبت در ملکوت باید نور ولایت و امر الله رو احراز نمایی و بهش عامل باشی و خروج قلبت از تاریکی حسادت به نور ولایت رو تجربه کنی و همین در حقیقت فرایند نزول ملک موکل به قلب توست که با یاد صاحبان نور، یک نکته علمی مهم به قلبت الهام می‌شود و راه اخذ علم همین ترک حسادت است یعنی لازم نیست برای کسب علم تلاش کنی، حسادت نکن، خودبخود درِ روزی به قلبت باز می شود یعنی کافی است راضی به تقدیراتت بشی اونوقت ببین چه علومی از اسرار نورانی ولایت به قلبت راه باز میکنه، ان شاء الله تعالی.
عبارت « أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ » + «حدث – محدّثة»
تا وقتیکه خودت تجربه این فرایند نور ولایت رو با قلبت، نداشته باشی نمیتونی باور کنی که لیله قدری وجود داره و متعلق به صاحبان نور ولایت است.
« قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ
آمِنُوا بِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ إِنَّهَا تَكُونُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ وُلْدِهِ الْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ بَعْدِي‏.»
چقدر این احادیث لیله قدر زیباست.
«سنو» یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت است لذا «سنة» و عبارت « إِلَى سَنَةٍ » در « فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏ إِلَى سَنَةٍ » و عبارت « مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ »، یعنی تا صاحب نور بعدی، عمل به نور ولایت علمی این سنة، در آیات و تقدیرات، میشه وظیفه مخاطبین در بین این دو سنة.
انگاری تا رویت شبح نورانی بعدی، ببینیم چکار میکنیم؟ آیا راضی به تقدیراتمان هستیم یا نه، ناراضی هستیم؟ اگه به سنة و تقدیرات همسو با این سنة، راضی هستی قلبت به نور ولایتش پر میشه و اگه راضی نباشی تاریکی حسادت نسبت به نور آشکار شدۀ سنة، توی قلبت خیمه میزنه:
«الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله»
و این اوامر حکیمانه بر مبنای عملکرد اختیاری هر کسی در دل شرایط نسبت به عکس العملش در قبال آیات متفاوت است.
مدارا کردن تا سنة بعدی:
یعنی اداره کردن و مدیریت بحران تقدیرات با اخذ نور علم از این سنة آشکار شده!
« المُساناة: المُلاينة في المطالبة. و المُساناة: المُسَانَهَة، و هي الأجل إلى‏ سنة »
انگاری از این سنة تا سنة بعدی، خدا با تقدیراتش، با ما مدارا میکنه تا آیت به آیت، بتونیم به نور ولایت عامل باشیم و حسادتو کنار بذاریم.
پس «سنة» و «اجل» واژه‌های مترادف نور ولایت‌اند مثل مدارا و مثل ملاینة و مطالبة و مساناة و مسانهة همه و همه، هزار واژه مترادف نور ولایت اند که یک فرایند رو برای ما توضیح می دهند.
واژه «قرن» هم این بود که معنیش این نیست سر هر صد سال یک صاحب نور آشکار میشه، بلکه منظور اینه که برای عده ای که به دور نور جمع و مقرون میشن و این مدت زمانی الزاما 100 سال نیست!
«سنة» هم در فهم موضوع لیله قدر به معنی «در هر سال یکبار» نیست بلکه هر سنه یعنی یک ذبح علم، یعنی یک اخراج نورانی، یعنی آشکار شدن صاحب نوری، یعنی سیرت الجبال، که فرصتی برای مخاطبینش ایجاد میکند تا با فهم فرایند نور ولایت، در تقدیرات خود تولید عمل صالح نمایند و در هر گام – «نور ولایت فرایند گام به گام است» – در این سنة، به نور ولایت عمل می شود و حسادت درناژ میگردد و رشد قلب صورت میگیرد … تا سنة بعدی!
انگاری بعد از هر غربال شدن، یعنی بعد از هر بار تکرار شدن این داستان تکراری «من بعد موسی» که سنة به سنة دیگری وارد می شود، انگاری سال عوض می شود، سال جدیدی تحویل می شود، داستان امتحان سخت غربال شدن اون مجموعه که دور نور اجتماع نموده اند صورت گرفته و تکرار می شود و این فرایند تکراری همیشه بوده و هست و خواهد بود!
+ « تفسير القمي:‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَهُوَ الْقُرْآنُ أُنْزِلَ إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ جُمْلَةً وَاحِدَةً
وَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي طُولِ عِشْرِينَ سَنَةً
قرآن در شب قدر به صورت کامل و یک جا، به بیت المعمور نازل گشت و سپس از بیت المعمور به رسول خدا (ص) در طول بیست سال [به صورت تدریجى] نازل شد.
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ إِنَّ اللَّهَ يُقَدِّرُ فِيهَا الْآجَالَ وَ الْأَرْزَاقَ وَ كُلَّ أَمْرٍ يَحْدُثُ مِنْ مَوْتٍ أَوْ حَيَاةٍ أَوْ خِصْبٍ أَوْ جَدْبٍ أَوْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ
كَمَا قَالَ اللَّهُ‏
فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏ إِلَى سَنَةٍ
معنای شب قدر این‌است که خداوند در آن شب، مرگ‌ها، روزی‌ها و هرچه از مرگ یا زندگی، حاصلخیزی یا خشکسالی، و خوبی یا بدی تا یکسال اتّفاق می‌افتد را تعیین می‌نماید،
چنانکه خداوند فرموده است:
فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ.
قَوْلُهُ‏ تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها قَالَ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى إِمَامِ الزَّمَانِ وَ يَدْفَعُونَ إِلَيْهِ مَا قَدْ كَتَبُوهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ
[در آن شب] فرشتگان و روح القدس بر امام زمان (علیه السلام) فرود می‌آیند و هرچه از این امور [که در شب قدر مقدّر می‌شود یعنی مرگ و میرها، به دنیا آمدن‌ها، رزق و روزی‌ها و هر خیر و شرّی که در یک سال قرار است اتفاق بیافتد] نوشته‌اند را به امام (علیه السلام) تحویل می‌دهند.
قَوْلُهُ‏
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
قَالَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص كَأَنَّ قُرُوداً تَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَغَمَّهُ ذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ‏ سُورَةَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
قَوْلُهُ‏
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَمْلِكُهُ بَنُو أُمَيَّةَ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ
پیامبر اکرم ص در خواب دیدند که بنی‌امیه از منبر ایشان بالا می‌روند و مردم را عقب‌عقب به گمراهی می‌کشانند. صبح با ناراحتی بیدار شدندو جبرئیل بر ایشان نازل شد و … چیزی نگذشت که آیه‌ای از قرآن را نازل کرد که به آن انس گیرد و فرمود: «آیا دیدی اگر آنها را ساليانى برخوردار ساختيم؛ سپس آنچه وعده داده مى‌‏شدند به سراغشان بيايد، آیا آنچه بدان متنعّم بودند چيزى (از عذاب خدا) را از آنها باز مى‏‌گرداند؟» (شعراء/۲۰۳-۲۰۵)
و نیز بر او نازل کرد:
«ما آن را در شب قدر نازل کردیم، و چه چيزی می‌تواند آگاهت کند كه شب قدر چيست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است»
و خداوند عز و جل شب قدر را برای پیامبرش بهتر از هزار ماه سلطنت بنی‌امیه قرار داد.
قَوْلُهُ‏
كُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ‏
قَالَ تَحِيَّةٌ يُحَيَّا بِهَا الْإِمَامُ إِلَى أَنْ يَطْلُعَ الْفَجْرُ
این سلام، سلامی است که تا طلوع سپیده‌دم با آن بر امام (علیه السلام) درود فرستاده شود.
وَ قِيلَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع
تَعْرِفُونَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا نَعْرِفُ وَ الْمَلَائِكَةُ يَطُوفُونَ بِنَا بِهَا.»
به امام باقر (علیه السلام) عرض شد:
«آیا شب قدر را می‌شناسید»؟
فرمود: «چگونه نشناسم درحالی‌که فرشتگان گرد ما می‌چرخند».

[سنو – لیله قدر]:
امام صادق عليه السلام:
وَ إِذَا كَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْيُدِمْ عَلَيْهِ السَّنَةَ ثُمَّ يَتَحَوَّلُ إِلَى غَيْرِهِ إِنْ شَاءَ ذَلِكَ لِأَنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ يَكُونُ فِيهَا لِعَامِهَا ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ وَ بِاللَّهِ التَّوْفِيقُ.
هر گاه شخصى عملى را آغاز كند، تا يك سال آن را ادامه دهد. سپس، اگر خواست، به عمل ديگرى پردازد؛ زيرا شب قدر كه آنچه خداوند مى خواهد مقدر مى كند، در آن يك سال وجود دارد.
[لیله قدر – آیاتی و رسلی] :
[سورة الكهف (18): الآيات 99 الى 106]
ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً (106)
اين جهنم سزاى آنان است، چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند.
این عبارت « آياتِي وَ رُسُلِي » بسیار مهم و زیبا و کاربردی و یک فرمول کلی است!
مثل دو انگشت اشاره دو دست کنار هم!
حسودی که آیاتی و رسلی رو مسخره میکنه، حسودی که لیله قدر و سنة رو باور نمیکنه، بجز آتش ابدی جهنم، هیچ چیز دیگه ای خدای قادر توانا برای او در نظر نخواهد گرفت.
دو رکن نور ولایت: «آياتِي وَ رُسُلِي»:
« عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ
قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ‏ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ
سَلَامُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الرَّيْحَانَتَيْنِ
أُوصِيكَ بِرَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا
فَعَنْ قَلِيلٍ يَنْهَدُّ رُكْنَاكَ وَ اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكَ
فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ عَلِيٌّ ع
هَذَا أَحَدُ رُكْنَيَّ الَّذِي قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص
فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ ع قَالَ عَلِيٌّ ع هَذَا الرُّكْنُ الثَّانِي الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص. »
«رُسُلِي»: صاحبان نور که نور ولایت علمی آل محمد ع را برای مخاطبین خود آشکار می کنند.
«آياتِي»: لیله قدر یعنی تقدیرات ذات اقدس الهی که همان نور ولایت فاطمه س است که شرایط عمل به نور ولایت علی ع را فراهم می‌نماید.
اینکه نور ولایت دو رکن دارد: «آياتِي وَ رُسُلِي» انگاری یکی نور ولایت رو یاد میده و دیگری از این نور ولایت یاد داده شده، امتحان عملی میگیره!
[من لم یحسد فله الجنه – الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله]:
آیاتی و رسلی دست به دست هم میدن تا حسودان عالم رو غربال کنند و نخاله های حسود معارین رو که خودشونو قاطی دوستان واقعی آل محمد ع کرده اند رو تفکیک و جداسازی نمایند و این ماموریت خطرناک صاحبان نور است یعنی تکرار قصه کربلا در هر زمان.
[فطم – فطر]:
شادی جدایی قلب از حسادت و اتصال به نور ولایت میشه عید فطر!
+ «فطم» و «فطر»
نور ولایت فرایندی است با معنا و مفهوم هزار واژه مثل واژه‌های فطر و فطم و …

ارتباط «لیلة» و «سنة»!

لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب‏

امام صادق علیه السلام:
قَالَ‏
إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْقَدْرِ نَزَلَتِ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ وَ الْكَتَبَةُ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا

فَيَكْتُبُونَ مَا يَكُونُ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي تِلْكَ السَّنَةِ
فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُقَدِّمَ أَوْ يُؤَخِّرَ
أَوْ يَنْقُصَ شَيْئاً أَوْ يَزِيدَهُ

أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يَمْحُوَ مَا يَشَاءُ ثُمَّ أَثْبَتَ الَّذِي أَرَادَ،
قُلْتُ‏
وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ مُثْبَتٌ فِي كِتَابِهِ؟
قَالَ نَعَمْ
قُلْتُ فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ يَكُونُ بَعْدَهُ
قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ
ثُمَّ يُحْدِثُ اللَّهُ أَيْضاً مَا يَشَاءُ تَبَارَكَ اللَّهُ وَ تَعَالَى‏
.

حمران گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره آیه
«خدا هرچه را خواهد محو یا اثبات می کند و نزد اوست تمام کتاب» پرسیدم.
فرمود:
ای حمران، وقتی شب قدر می رسد، ملائکه نازل می شوند و قضا و قدر و امورات یک سال را بر آسمان دنیا می نویسند.
اما هرگاه خدا بخواهد آن امور به تأخیر می افتد یا جلو می افتد و یا آن امور کم یا زیاد می شود. سپس هرچه را بخواهد که محو‌ کند یا انجام دهد، به ملک امر می کند و انجام می شود.
گفتم:
پس هر چه که اتفاق می افتد(و خواهد افتاد) در کتابی نزد خداوند است؟
فرمود: بله.
گفتم: (مثلا) چنین می شود و بعدش چنین می شود تا تمام اتفاقات (فی کتاب ثبت است)؟
فرمود: بله.
گفتم: (اگر همه اتفاقات از پیش تعیین شده و ثبت گشته) پس چه چیزی بعد از این به دست ( قدرت) اوست؟
فرمود:
سبحان الله سپس خداوند تبارک و تعالی آنچه بخواهد پدید می آورد.

آیۀ محو و اثبات:
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۳۸ الى ۴۰]
يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (۳۹)
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى‏‌كند، و اصل كتاب نزد اوست.

+ «بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج‏1 ؛ ص220
3 باب ما يلقى إلى الأئمة في ليلة القدر مما يكون في تلك السنة و نزول الملائكة عليهم‏»:
17 حدیث مهم.

[لیله قدر – اول ما خلق الله]:
خدا تقدیراتو برای اصلاح و تربیت ما خلق میکنه و در دل همین تقدیرات، لیله قدر وجود داره و اصلا همین تقدیرات لیله قدر ماست که باید قلب سلیم با رضایت به این تقدیرات و رضایت به این لیله قدر و رضایت قلبی به این نور ولایت، احراز هویت معالم ربانی بنماید و گسترش نور ولایت و نیکوکاری در همین لیله قدر صورت می گیرد و نور انا انزلناه در همین تقدیرات و در همین لیله قدر نازل می شود بر قلوب اهل یقینی که نسبت به معالم ربانی خود ذره ای شک و حسادت ندارد و این نور انا انزلناه است که در نار آیت باید درک شود و این اتصال نورانی قلب با نور ولایت همینجاست که بوقوع می پیوندد و لذا اعمال صالح محصول همین اتصال و ازدواج و قرب و … می باشد و همین است که درک این لیله قدر و این سنة، با این اوصاف، خیرش از هزار ماه بیشتر است و از این آشکار شدن علوم مخفی نورانی تا آشکار شدن علوم بعدی میشه از این سنة تا سنة بعدی و از این لیله قدر تا لیله قدر بعدی و از این فرصت عمل به نور ولایت تا فرصت بعدی عمل به نور ولایت.
لذا لیله قدر همان نور ولایت است و همان تقدیرات ذات اقدس الهی است که باید قلب بدان راضی باشد تا از این نور بهره مند شود و آن را احراز هویت نماید و امر الله را اینگونه اخذ نموده و بدان عامل گردد تا تولید اعمال صالح گردد و لذا نماد لیله قدر همان بحث نار و نور است و همان آیاتی و رسلی است و همان شرایط با ارزش اصلاح و تربیت قلوب ماست از عیب سنگین حسادت که اگه این عیب با این شرایط درمانی اصلاح نگردد ، ماهیت نارگونه این حسادت ، صاحب این قلب حسود را به منبع نار یعنی جهنم وصل نموده و تا ابد در آتش سوزان جهنم یعنی آتش سوزان حسادت قلبی خود نسبت به تقدیراتی که خدای او برای اصلاح و تربیتش مقدر نمود، اما او زیر بار این امر ولایت الهی نرفت و تن به نور ولایت نداد و اینگونه حسادت خود را استعمال نمود و این سرنوشت شوم کسانی است که لیله قدر خود را، و معنای سنة خود را، از شدت حسادت نسبت به صاحب این اسامی، درک ننمایند و این سرنوشت شوم کسانی است که نور ولایت را در تقدیراتی که ولی خدا برای آنها مقدر و قسمت و قضا و امضاء و مشیت و اراده و … می نماید درک ننمایند.
اولین چیزی که برای این وجود دنیایی ما خلق میشه تا وجود اخروی ما از لوث حسادت پاک بشه همین خلقت لیله قدر است:
« لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْيَا »
+ « اول ما خلق الله » :
اول ما خلق الله نور محمد و آل محمد ع
« إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً ص وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ »
+ «اوّل – تاویل»
اشاره به همین نور لیله قدر دارد و لذا لیله قدر همان نور ولایت محمد و آل محمد ع است برای قلوبی که خواهان اصلاح و تربیت خود باشند و قدر این نور لیله قدر را دانسته و راضی به آن بوده و تن به ولایت بدهند.
در هر عرضه آیت یک لیله قدر وجود داره « فِي كُلِّ سَنَةٍ لَيْلَةٌ » که خدا علمشو به اهل یقین الهام می نماید و راه انتشار علم الهی اینگونه است و حسود این مطلب رو باور ندارد:
« مَنْ جَحَدَ ذَلِكَ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ »
+ «الحاسد جاحد لانه لم یرض بقضاء الله »
حسادت مانع اخذ علم از منبع نور ولایت می شود.
این حدیث خیلی مهم و کلیدی است :
امام جواد علیه السلام:
وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْيَا
وَ لَقَدْ خَلَقَ فِيهَا أَوَّلَ نَبِيٍّ يَكُونُ وَ أَوَّلَ وَصِيٍّ يَكُونُ
وَ لَقَدْ قَضَى أَنْ يَكُونَ فِي كُلِّ سَنَةٍ لَيْلَةٌ يَهْبِطُ فِيهَا بِتَفْسِيرِ الْأُمُورِ إِلَى مِثْلِهَا مِنَ السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ
مَنْ جَحَدَ ذَلِكَ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ
لِأَنَّهُ لَا يَقُومُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْمُحَدَّثُونَ إِلَّا أَنْ تَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةٌ بِمَا يَأْتِيهِمْ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مَعَ الْحُجَّةِ الَّتِي يَأْتِيهِمْ بِهَا جَبْرَئِيلُ ع
قُلْتُ وَ الْمُحَدَّثُونَ أَيْضاً يَأْتِيهِمْ جَبْرَئِيلُ أَوْ غَيْرُهُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ ع
قَالَ أَمَّا الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَلَا شَكَّ وَ لَا بُدَّ لِمَنْ سِوَاهُمْ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ خُلِقَتْ فِيهِ الْأَرْضُ إِلَى آخِرِ فَنَاءِ الدُّنْيَا أَنْ تَكُونَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حُجَّةٌ يَنْزِلُ ذَلِكَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ إِلَى مَنْ أَحَبَّ مِنْ عِبَادِهِ
وَ ايْمُ اللَّهِ لَقَدْ نَزَلَ الرُّوحُ وَ الْمَلَائِكَةُ بِالْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ عَلَى آدَمَ
وَ ايْمُ اللَّهِ مَا مَاتَ آدَمُ إِلَّا وَ لَهُ وَصِيٌّ
وَ كُلُّ مَنْ بَعْدَ آدَمَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قَدْ أَتَاهُ الْأَمْرُ فِيهَا وَ وَضَعَ لِوَصِيِّهِ مِنْ بَعْدِهِ
وَ ايْمُ اللَّهِ إِنْ كَانَ النَّبِيُّ لَيُؤْمَرُ فِيمَا يَأْتِيهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مِنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص أَنْ أَوْصِ إِلَى فُلَانٍ وَ لَقَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ص خَاصَّةً
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‏ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏ يَقُولُ أَسْتَخْلِفُكُمْ لِعِلْمِي وَ دِينِي وَ عِبَادَتِي بَعْدَ نَبِيِّكُمْ كَمَا اسْتَخْلَفَ وُصَاةَ آدَمَ مِنْ بَعْدِهِ حَتَّى يَبْعَثَ النَّبِيَّ الَّذِي يَلِيهِ يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً يَقُولُ يَعْبُدُونَنِي بِإِيمَانٍ لَا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص فَمَنْ قَالَ غَيْرَ ذَلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ‏ فَقَدْ مَكَّنَ وُلَاةَ الْأَمْرِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ بِالْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُمْ فَاسْأَلُونَا فَإِنْ صَدَقْنَاكُمْ فَأَقِرُّوا وَ مَا أَنْتُمْ بِفَاعِلِينَ
أَمَّا عِلْمُنَا فَظَاهِرٌ وَ أَمَّا إِبَّانُ أَجَلِنَا الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ الدِّينُ مِنَّا حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَ النَّاسِ اخْتِلَافٌ فَإِنَّ لَهُ أَجَلًا مِنْ مَمَرِّ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ إِذَا أَتَى ظَهَرَ وَ كَانَ الْأَمْرُ وَاحِداً
وَ ايْمُ اللَّهِ لَقَدْ قُضِيَ الْأَمْرُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ اخْتِلَافٌ وَ لِذَلِكَ جَعَلَهُمْ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ لِيَشْهَدَ مُحَمَّدٌ ص عَلَيْنَا وَ لِنَشْهَدَ عَلَى شِيعَتِنَا وَ لِتَشْهَدَ شِيعَتُنَا عَلَى النَّاسِ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكُونَ فِي حُكْمِهِ اخْتِلَافٌ أَوْ بَيْنَ أَهْلِ عِلْمِهِ تَنَاقُضٌ
ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع
فَضْلُ إِيمَانِ الْمُؤْمِنِ بِجُمْلَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ بِتَفْسِيرِهَا عَلَى مَنْ لَيْسَ مِثْلَهُ فِي الْإِيمَانِ بِهَا كَفَضْلِ الْإِنْسَانِ عَلَى الْبَهَائِمِ
وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَدْفَعُ بِالْمُؤْمِنِينَ بِهَا عَنِ الْجَاحِدِينَ لَهَا فِي الدُّنْيَا لِكَمَالِ عَذَابِ الْآخِرَةِ لِمَنْ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَتُوبُ مِنْهُمْ مَا يَدْفَعُ بِالْمُجَاهِدِينَ عَنِ الْقَاعِدِينَ
وَ لَا أَعْلَمُ أَنَّ فِي هَذَا الزَّمَانِ جِهَاداً إِلَّا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ الْجِوَارَ.
امام محمد تقى عليه السلام فرمود:
خداى- جل ذكره- شب قدر را در ابتداى خلقت دنيا آفريد
و در آن شب نخستين پيغمبر و نخستين وصيى كه بايد باشد (آدم و شيث را) آفريد [وجود آنها را مقدر ساخت‏] و حكم فرمود كه در هر سالى شبى باشد كه در آن شب تفسير و بيان امور تا چنان شبى در سال آينده فرود آيد، هر كه آن شب را انكار كند، علم خداى عز و جل را رد كرده،
زيرا پيغمبران و رسولان و محدثان جز بوسيله حجتى كه درآن شب به آنها ميرسد با حجتى كه جبرئيل عليه السلام (در غير آن شب) براى آنها مى‏ آورد، قائم نشوند و بپا نايستند
(زيرا برنامه رهبرى خلق و علم بدون اختلاف را در آن شب بدست مى‌‏آورند.)
راوى گويد: عرضكردم:
جبرئيل يا ملائكه ديگر نزد محدثان هم مى‌‏آيند؟
فرمود:
اما نسبت به پيغمبران و رسولان صلّى اللَّه عليهم كه شكى نيست
و نسبت به غير ايشان، ناچار بايد از نخستين روز آفرينش زمين، تا پايان جهان حجتى براى اهل زمين بوده باشد كه خداى تعالى تفسير امور را در آن شب بر محبوبترين بندگانش نازل فرمايد.
بخدا سوگند كه جبرئيل و ملائكه در شب قدر آن امر را براى آدم آوردند
و بخدا سوگند كه آدم نمرد، جز اينكه براى او وصيى بود
و براى همه پيغمبران پس از آدم امر خدا در شب قدر مى‌‏آمد، و براى وصى پس از او هم مقرر شد. بخدا سوگند كه هر پيغمبرى از آدم تا محمد صلّى اللَّه عليه و آله در آن شب مأمور ميگشت كه به فلان كس وصيت كند (شخصى را وصى خود كند).
و خداى عز و جل در قرآنش نسبت بخصوص واليان امر بعد از محمد صلّى اللَّه عليه و آله فرمايد:
(54 سوره 24) «خدا بكسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏‌اند، وعده كرده كه در اين سرزمين‏ جانشينشان كند، چنان كه پيشينيان ايشان را جانشين كرد.
تا آنجا كه فرمايد:
(و دينى را كه براى ايشان پسنديده استقرار دهد و از پى ترسشان امنيت به دل آرد، تا تنها مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نسازند، آنها كه پس از اين كافر شوند) خودشان گنه‌‏پيشگانند،
يعنى شما را پس از پيغمبرتان جانشين علم و دين و عبادت خود كنم، چنان كه اوصياء آدم عليه السلام پس از او جانشين ميشدند تا پيغمبر بعد مبعوث ميگشت «مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نسازند» يعنى مرا عبادت كنند با ايمان به اينكه پيغمبرى بعد از محمد صلّى اللَّه عليه و آله نيست، كسانى كه جز اين گويند «خودشان گنه‏‌پيشگانند» خدا هم واليان امر را بعد از محمد در علم استقرار بخشيد و ما هستيم آن واليان.
پس از ما بپرسيد، اگر بشما راست گفتيم، اعتراف كنيد- ولى شما اعتراف نخواهيد كرد-
اما علم ما ظاهر است (زيرا اگر شما از ما نپرسيد، ديگران ميپرسند و اگر شما از روى لجاج و عناد اعتراف نكنيد، مردم بى‌‏غرض چيز فهم ديگر هستند)
و اما وقت و زمانى كه دين خدا بوسيله ما در آن ظاهر گردد بطورى كه ميان مردم هيچ گونه اختلافى نباشد، آن را مدتى است كه با گذشت شبانه روزها سپرى شود، و چون وقتش رسد آشكار گردد و امر يكى شود (اختلاف از ميان مردم رخت بر بندد).
بخدا سوگند كه فرمان خدا جارى شده كه ميان مؤمنين اختلافى نباشد و بهمين جهت ايشان را گواه مردم قرار داده است، بدين ترتيب كه محمد صلّى اللَّه عليه و آله گواه ما باشد و ما گواه شيعيان خود و شيعيان ما گواه مردم ديگر.
خداى- عز و جل- هرگز نخواسته كه در حكم او اختلافى باشد
و ميان اهل علمش تناقضى وجود داشته باشد،
سپس امام عليه السلام فرمود:
برترى مؤمنى كه‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» را با تفسيرش باور كند، بر كسى كه در ايمانش به آن سوره چون او نيست، مانند برترى انسان است بر چهار پايان‏
و خداى- عز و جل- بوسيله مؤمنان به آن سوره از منكرين آن در دنيا برميدارد، آنچه را (يعنى تسلط كفار را بر مسلمين) كه بوسيله جهادكنندگان، از خانه نشستگان بر ميدارد، تا عذاب آنهائى كه خدا ميداند از انكار خود توبه نميكنند، در آخرت كامل باشد
و (چون سخن از جهاد بميان آمد، براى اينكه گمان نكنى در اين زمان هم جهادى واجبست ميگويم) من در اين زمان جهادى جز حج و عمره و همسايگى خوب سراغ ندارم.

[إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً ص وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ]:
عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ:
قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا جَابِرُ
إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً ص وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ
قُلْتُ وَ مَا الْأَشْبَاحُ ؟
قَالَ
ظِلُّ النُّورِ أَبْدَانٌ نُورَانِيَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ كَانَ مُؤَيَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ
فَبِهِ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتُهُ‏ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِيَاءَ
يَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِيحِ وَ التَّهْلِيلِ
وَ يُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ يَحُجُّونَ وَ يَصُومُونَ.
+ «ظلل»
[وصل – زکو – سنو – برّ]:
عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَوْماً وَ مَعِي شَيْ‏ءٌ فَوَضَعَتْهُ بَيْنَ يَدَيْهِ
فَقَالَ مَا هَذَا
فَقُلْتُ هَذِهِ صِلَةُ مَوَالِيكَ وَ عَبِيدِكَ
قَالَ فَقَالَ لِي يَا مُفَضَّلُ
إِنِّي لَأَقْبَلُ ذَلِكَ وَ مَا أَقْبَلَ مِنْ حَاجَةٍ بِي إِلَيْهِ وَ مَا أَقْبَلُهُ إِلَّا لِيَزْكُوا بِهِ
ثُمَّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي ع يَقُولُ
مَنْ مَضَتْ لَهُ سَنَةٌ لَمْ يَصِلْنَا مِنْ مَالِهِ قَلَّ أَوْ كَثُرَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا أَنْ يَعْفُوَ اللَّهُ عَنْهُ
ثُمَّ قَالَ يَا مُفَضَّلُ
إِنَّهَا فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ عَلَى شِيعَتِنَا فِي كِتَابِهِ إِذْ يَقُولُ‏
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ‏
فَنَحْنُ الْبِرُّ وَ التَّقْوَى وَ سَبِيلُ الْهُدَى وَ بَابُ التَّقْوَى لَا يُحْجَبُ دُعَاؤُنَا عَنِ اللَّهِ
اقْتَصِرُوا عَلَى حَلَالِكُمْ وَ حَرَامِكُمْ فَسَلُوا عَنْهُ
وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا أَحَداً مِنَ الْفُقَهَاءِ عَمَّا لَا يعينكم [يَعْنِيكُمْ‏] وَ عَمَّا سَتَرَ اللَّهُ عَنْكُمْ‏.

مشتقات ریشۀ «سنو» در آیات قرآن:

وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ (96)
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ (26)
وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ‏ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (130)
هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ‏ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (5)
وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني‏ عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ‏ (42)
قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ‏ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ في‏ سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ (47)
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ‏ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً (12)
فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنينَ‏ عَدَداً (11)
وَ لَبِثُوا في‏ كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنينَ‏ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (25)
إِذْ تَمْشي‏ أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى‏ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنينَ‏ في‏ أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى‏ قَدَرٍ يا مُوسى‏ (40)
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (47)
قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ‏ (112)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجي‏ سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فيها مِنْ بَرَدٍ فَيُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ (43)
قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فينا وَليداً وَ لَبِثْتَ فينا مِنْ عُمُرِكَ سِنينَ‏ (18)
أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنينَ‏ (205)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (14)
في‏ بِضْعِ سِنينَ‏ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4)
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (5)
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ (15)
تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ (4)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی