A big question mark for everyone!
«شیء – مشیّت» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«شَاءَ زيد الأمر: أراده» + «رود»
مشتقات ریشه «شیء» 519 بار در قرآن تکرار شده است.
«كلُّ شيءٍ بِمَشِيئَةِ اللّه: هر چيزى به خواسته و ارادۀ خداست.»
«خالق کل شیء»
نحن مشیة الله
انا مشیة الله
+ «دلو – سلسله مراتب نورانی!»
شيء: «شَاءَ زيد الأمر: أراده»
[شیء – رود]
«شیء» همان چیز با ارزش است!
« نور ولایت یعنی فرایند مشاهده خلقت شیء نورانی درون قلب سلیم که همان خواست و مشیّت خداست، کانه با فرایند نور ولایت پی به خواست خدا میبریم که خدا از ما چی میخواد.»
حسود – که راضی به تقدیرات نیست – میگه:
خدایا پاتو از توی زندگی من بکش بیرون!
«ید الله مغلولة»
اهل نور ولایت میگه: خدایا از من چی میخوای؟! چه کاری از دستم بر میاد برات انجام بدم؟!
چه علامت سوال گندهای!!!
واقعا برای همه این سوال پیش میاد که خدا از ما چی میخواد!
+ «أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَةٍ»
و آیا به ما توانایی اینکارو داده؟!
+ استطاعت
+ مکانیسم نورانی قلب پویا!
+ یاقوت سرخ!
+ «تادیب نورانی!»
امام علی علیه السلام:
أَيُّهَا النَّاسُ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ
أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَةٍ،
اى مردم! بدانيد كه خداوند سبحان چون خلق را بيافريد
چنان خواست كه از نقص به كمال روند
و در آداب و فضائل اخلاقى به مقامى شريف و پايهاى بلند و ارجمند رسند،
فَعَلِمَ أَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا كَذَلِكَ إِلَّا بِأَنْ يُعَرِّفَهُمْ مَا لَهُمْ وَ مَا عَلَيْهِمْ
او مىدانست كه آنان به كمال مطلوب نرسند جز به آنكه آنچه مفيد براى ايشانست و آنچه مضرّ، همه را به آنان بياموزد،
وَ التَّعْرِيفُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْيِ
و آموختن جز به امر و نهى ممكن نباشد،
وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ لَا يَجْتَمِعَانِ إِلَّا بِالْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ
و امر و نهى نيز جز با وعد [مژده] و وعيد [هشدار] راست نيايد،
وَ الْوَعْدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْغِيبِ وَ الْوَعِيدُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِالتَّرْهِيبِ
و وعد و وعيد جز با تشويق و تهديد صورت نپذيرد،
وَ التَّرْغِيبُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِمَا تَشْتَهِيهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَلَذُّ أَعْيُنُهُمْ وَ التَّرْهِيبُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِضِدِّ ذَلِكَ
و تشويق جز بدان چه دل بدان خواهان است و ديده از آن كامياب نخواهد بود، و تهديد بر خلاف آن.
ثُمَّ خَلَقَهُمْ فِي دَارِهِ
سپس مخلوق را در اين جهان منزل داد
وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اللَّذَّاتِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اللَّذَّاتِ الْخَالِصَةِ الَّتِي لَا يَشُوبُهَا أَلَمٌ
أَلَا وَ هِيَ الْجَنَّةُ
و پارهاى از لذّات را به آنان بنمود تا بر لذّات پاك آخرت كه بهشت است راه يابند،
وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ الْآلَامِ لِيَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ الْآلَامِ الْخَالِصَةِ الَّتِي لَا يَشُوبُهَا لَذَّةٌ
أَلَا وَ هِيَ النَّارُ
و پارهاى از رنجها و محنتها را در اين جهان به ايشان نشان داد تا بدين وسيله بر آلام و ناراحتيها و گرفتاريهاى آن جهان كه عبارت از دوزخ است پى برند و از اين عذاب موقّت بر آن عذاب ابدى استدلال كنند،
فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ تَرَوْنَ نَعِيمَ الدُّنْيَا مَخْلُوطاً بِمِحَنِهَا وَ سُرُورَهَا مَمْزُوجاً بِكَدِرِهَا وَ هُمُومِهَا
و از اين رو است كه لذّات اين جهان هميشه با سختى و رنج توأم است و خوشى و سرورش با اندوه و غم همعنان.
«شیء – مشیّت»
خدایا تو از من چی میخوای؟! مشیّة الله!
مشیت الهی …
«What do you want me to do»
اهل نور ولایت میگه:
اگه خدا چیزی رو برای من نخواسته، چرا باید من خواستار اون چیز باشم،
و این نشانه حسادت است به خدا، یعنی راضی نبودن به تقدیراتش!
حسود چیزی رو میخواد که خدا براش نخواسته!
خدایا! آیا به من چیزی دادهای که با اون بفهمم از من چی میخوای؟!
+ «قلب، یاقوت سرخ»
قلب مدام در تقلب بین نور و ظلمت است تا بفهمد خدای او از او چه میخواهد.
خدا میخواد عبادتش کنیم!
عبادت مترادف نور ولایت!
اگه اهل فهم نور ولایتش باشی، عبادتش خواهی کرد، ان شاء الله تعالی.
انگاری مدام چشمت به صفحه گوشی موبایل قلبته و روشن نگهش داشتی تا بمحض اینکه از عالَم بالا یک پیامک اومد اونو بخونی و محتوای پیامک، هر چی هست، بعینه اجراش کنی و این متن پیام میشه خواست خدا و میشه مشیة الله و این همون فرایند 1+1 است یعنی فقط با نور ولایت پی به خواست خدا میبری، اونم در مورد وظیفهای که نسبت به مقدرات داری، و از روی تاریکی و روشنایی قلبت میفهمی خدا از تو چی میخواد و چی نمیخواد.
+ استندبای
آیات باهات حرف دارن، ببین ازت چی میخوان.
یه جورایی از این واژه «شیء – مشیّت» هم معنی صاحبان نور استنباط میشه!
+ حدیث معرفت الأمام بالنورانیة:
«وَ نَحْنُ إِذَا شِئْنَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِذَا كَرِهْنَا كَرِهَ اللَّهُ»
+ «سلسله مراتب نورانی!»
[مشیِت – درخواست]:
«درخواست کردن» – «request»: «خواسته» – «requested»:
مشیت یعنی درخواست خدا!
تقاضا، خواست، خواسته، خواهش، طلب، ابرام، تمنا کردن، …
مثال زیبای دربهای اتوماتیک «request to exit»
وقتی کنارش قرار میگیری، خودبخود باز میشه و حالا میتونی عبور کنی!
این همون فرمول زندگی است!
(∞=1+1)
این مثال برای موقف عرفات و موقعیت اون نسبت به حرم زیباست!
برای ورود به حرم، راهش اینه که در کنار این درب ورودی قرار بگیری،
یهو در برات باز میشه و حالا میتونی وارد حرم بشی!
درخواست خدا از ما اینه که کنار این دربهای اتوماتیک (صاحبان نور) قرار بگیریم!
[همین یعنی فرایند نور الولایة]
تا این ابواب السماء، مسیر عبور و ورود ما بداخل حرم امن آل محمد ع را فراهم نمایند.
درخواست ما هم از خدا باید این باشه که این دربهای اتوماتیک رو به ما نشون بدن و اونا رو برای ما ظاهر و آشکار کنن. + «باب الله»
قلب سلیم اهل نور وقتی در کنار این دربهای اتوماتیک قرار میگیره،
خودبخود این درب براش باز میشه و او با قلبش اینو میفهمه،
وقتی قلبش نورانی میشه صاحب نور خودشو میشناسه
و میفهمه درب ورودی حرم، برویش گشوده شده است!
«حرما آمنا یجبی الیه ثمرات کل شیء»
اینها همه فرایند نور ولایت است که در ملکوت قلبها اتفاق میافتد
و اهل نور یقین شاهد این خلقت نور، یعنی گشوده شدن درب درون قلبش میباشد.
مشیت، همین درخواست خداست که از این گذرگاههای مجاز وارد حریم امن نور علمی ولایت آل محمد ع گردیم، ان شاء الله تعالی.
دلخواه ما! – دلخواه خدا!
ما دلمون چی میخواد [حسادت]؟!
خدا دلش چی میخواد [نور ولایت]؟!
این بیان برای فهم مطلبه وگرنه خدا که اعوذ بالله دل نداره که بدونیم دلش چی میخواد اصلا دانستههای ما از خدایی خدا همینه که خدایی هست و داره اعمال ولایت بر قلوب ما میکنه اما اینکه این چیزی که هست چیه و کیه و … اینا در حیطه فهم مخلوق نیست.
اونیکه ما میخوایم میشه دلخواه! میشه تمنّا!
اونیکه خدا میخواد، میشه مشیت!
بین دلخواه ما و مشیت ذات اقدس الهی چقدر فاصله است؟!
بین تمنا و تقدیر چقدر تفاوت وجو داره!
ما باید دلخواهمونو که برگرفته از حسد است زیر پا گذاشته و خواسته و اراده و مشیت ذات اقدس الهی را بپسندیم [الرضا بالقضا] و این همون فرایند نور ولایت است یعنی اگه قلب، حسادتو بذاره کنار و با نور ولایت همسو بشه [خیر – استخارة الضبع] انگاری به مشیت خداوند تن داده است و رضای خداوند را پسندیده و اختیار و انتخاب نموده است.
«المَشِيَّة- [شيأ]: مشيت، خواسته»
از کجا بفهمیم خدا چی میخواد؟!
جوابش در فرایند نور ولایت است!
یعنی با فهم نور ولایت محمد و آل محمد ع میتونیم بفهمیم که خدا چی میخواد و مشیت خدا در هر مورد از کارهای زندگی روزمره ما چیه!
لذا قلب سلیم وقتی حادثهای براش مقدر میشه و سر دوراهی حسادت و نور ولایت در این آیات عرضه شده قرار میگیره، متوجه دلخواه و تمنای خودش که برگرفته از سیئه حسدش هست میشه (که انگاری این سیئه یا این آیت متشابه تلاش میکنه که متقاعدش کنه تا به اشتباه بیندازدش، و بهش میگه حال کسی که بهت بدی کرده رو بگیر «شفای غیظ» تا بفهمه که او اشتباه کرده و حق با توست!) حالا اگه این قلب سلیم باشه و اهل نور ولایت باشه دوباره که به قضیه نگاه میکنه این دفعه از ولی خدا و صاحبان علوم نورانی خودش میخواد تا خواست خداوند (یعنی مشیت) رو به او ابلاغ کنه لذا وقتی پی به مشیت ذات اقدس الهی به سبب نور ولایت برد [قرض نور – تحمل آیت – رضا به قضا – صبر بر مصیبت و برّ و نیکوکاری و …] حالا مختار است بر سر این دوراهی، خواسته خود را انتخاب نماید یا خواسته خدا رو، لذا مشیت همون اراده و خواسته خداوند است که به سبب نور ولایت به قلب سلیم ابلاغ می شود.
«Announcing a New Mission»:
ماموریت جدید! + خلقا جدیدا!
گفتیم بر قلب سلیم یعنی قلبی که اگه خوب وارسیاش کنی میبینی که این قلب که با نور ولایت جفت شده، پا روی دلخواه خودش گذاشته و دلخواه خدا یعنی «مشیت» را برگزیده، لذا نسبت به هیچ آیتی عکسالعمل وحشیانه انجام نمیده و همه این حوادث رو مشیت خدا میدونه که برای اصلاح و تربیت عیوب او اینجوری صلاح دونسته لذا با خلق نور ولایت در قلبش اونو متوجه خواست خودش کرده و این قلب سلیم که حالا از خواستهی خدا به سبب نور ولایت مطلع شده، اونو بر خواسته خودش ترجیح میده!
در این حدیث زیبا امام صادق ع میفرمایند اگه قلبت یه همچین حالی داشت یعنی خواستههاش همسو با خواسته و مشیت خداوند قرار گرفت، این قلب، قلبی است که هر چی بخواد، حالا برآورده میشود.
تَبَحَّرُوا قُلُوبَكُمْ
فَإِنْ أَنْقَاهَا مِنْ حَرَكَةِ الْوَاحِشِ لِسَخَطِ شَيْءٍ مِنْ صُنْعِ اللَّهِ
فَإِذَا وَجَدْتُمُوهَا كَذَلِكَ فَاسْأَلُوهُ مَا شِئْتُمْ.
دلهايتان را وارسى كنيد.
اگر ديديد خداوند، آنها را از احساسِ ناخشنودى نسبت به چيزى از كار او پاك كرده است،
آنگاه هر چه مىخواهيد، از او درخواست كنيد.
تا قبل از پاکی قلب از بیماری حسد و غیر فعال شدن و درناژ حسادت به سبب نور ولایت، هر حرکتی و خواستهای از جانب ما وحشیانه و بیادبانه و متاثر از سیئه حسادت خواهد بود.
لذا اول قلب باید معرفت به نور ولایت پیدا کند و به سبب این معرفت از مشیت خداوند آگاهی یابد و اراده خداوند را بر اراده خود ترجیح داده و بپسندد (تمنّا فدای تقدیر)، و حالا او مشمول این جمله می شود که «فَاسْأَلُوهُ مَا شِئْتُمْ» یعنی حالا که نور ولایت توی قلبت فروزان شده، هر چی میخوای بخواه که مورد قبول است.
تا اهل نور ولایت نباشی، پی به مشیت خداوند نخواهی برد! البته گفتیم که قرار نیست سر از اسرار حکیمانه خدا در بیاریم، بلکه قراره به نور ولایت تن بدیم و عقل خدادادی، برای عمل به نور ولایت داده شده.
خدا زرنگه و اینقدری به ما توان داده که سر از کار خودمون و وظیفهای که بعهده ماست در بیاریم نه سر از کار خدا در بیاریم! پس منظور از پی به مشیت خدا بردن، این
نیست که سر از حکمت تقدیرات خدا در بیاریم بلکه منظور اینه با فهم قبض و بسط نور قلبمون، وظیفه خودمونو بفهمیم و بهش عمل کنیم.
پس برای اهل یقین «مشیّت – شیء» نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست «انا مشیّة الله – نحن مشیّة الله».
+ «فیء»: «یتفیوا ظلاله»
لذا «المشيئة» نام زیبای آیات محکم موید اندیشه صاحبان نور برای اهل نور یقین است که در دل این «مشيّت» با فهم قبض و بسط نور قلب، آیات محکم و متشابه، لیبل می خورند، و دوست و دشمن، شناسایی شده، و با عمل به دستورات آیات محکم، یعنی استعمال اندیشه صاحبان نور، عمل صالح تولید میشود.
لذا وقتی برای اهل یقین حادثهای ناگوار رخ میدهد [تقدیرات – خالق الخیر و الشّرّ] او می گوید این مشیت و اراده خداست «المشيّة: الإرادة» که برای ما اینجوری رقم زده شده است و قسمت زیبای ما همین است که هست «و ما رایت الا جمیلا».
شیء: چیزی که وجود داره «كلّ موجود»، به هر دلیلی که میخواد باشه باشه «و اختلف في علّته»!
«الشَّيْءُ في اللغة عبارة عن كلّ موجود إمّا حسّا كالأجسام أو حكما كالأقوال نحو قلت شيئا»
«كلّ شيء لشيئة اللّه مثل شيعة، أي بمشيئته»: یعنی هر حادثه ای به مشیت و اراده خداوند صورت می گیرد.
«شيّأت الرجل على الأمر: حملته عليه»: انگاری آیات حامل دستورات مافوقاند که اهل یقین را برای تحمل این آیات فرا میخوانند و این از مفهوم واژه «شیء» حاصل می شود.
پس آیات، اشیائی هستند حقیقی:
«تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ».
مفهومی که جناب مصطفوی برداشت نموده: «تمايل يصل الى حدّ الطلب».
انگاری «تمایل» خدا اینه و اینجوری میخواد – «تمایل» – که آیات رو عرضه کنه و ما با یاد صاحبان نورش، پی به اراده و مشیت و خواسته او ببریم و اوامر نورانی را متوجه شده و سپس به این نور ولایت عمل نماییم، ان شاء الله تعالی.
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ يَكُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِيعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِيفَةٍ»
استنباط مفهوم تمایل از واژه شیء زیباست، انگاری خدا همونی رو میخواد که صاحبان نور آموزش میدهند! برای همینه که آیات موید اندیشه اونها برای ما مقدر و اراده و مشیت و حادث میشوند.
این هم توضیح زیبایی است:
«قُلْ أَيُ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ،
فاللّه تعالى مصداق من مصاديق الشيء المتوقّع شهادته.»
زیرا «قُلْ أَيُ شَيْءٍ؟ … قُلِ اللَّهُ»
در واقع «أَيُ شَيْءٍ؟ … اللَّهُ» مطلب رو زیبا آورده که الله یکی از مصادیق شیء است.
+ این حدیث زیبا:
«أَ يَجُوزُ أَنْ يُقَالَ لِلَّهِ: إِنَّهُ شَيْءٌ ؟ قَالَ: نَعَمْ، يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَدَّيْنِ: حَدِّ التَّعْطِيلِ، وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ»
او «شَيْءٌ» است اما «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»:
«فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فيهِ
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ»
«الشِّیء النور الولایة»
این مفهوم از واژهی شیء را در آیات قرآن، برای اینکه خوب مفهوم کل آیه را استنباط نماییم، باید مد نظر داشته باشیم ان شاء الله تعالی.
وقتی در مفردات شیء رو اینجوری توضیح میده «الشَّيْءُ قيل: هو الذي يصحّ أن يعلم و يخبر عنه : چيزى است كه شناخته مىشود و از آن آگاهى و خبر مىدهند. (معيّن و معلوم است) » و معنی میکنه ، آدمو یاد معنا و مفهوم واژه «آیة» میندازه !!! – خوب باید هم به یاد این واژه بیفتیم چون هر دو واژه نامهای زیبای یک چیز «شیء» هستند و آن چیز هم چیزی نیست جز نور الولایة، یعنی به این دلیل به آیت میگن آیت چون علامتی است برای نشان دادن اینکه ما معیوبیم یعنی ناآرامی ما در دل شرایط، معلوم میکنه ما معیوبیم و این همون مفهوم واژه آیت و شیء است یعنی از چیزی معین و معلوم خبر داده و پرده بر می دارد.
پس «شیء» مترادف تمام واژههایی است که مفهوم زیبای نور را اشاره میکنند که این اسامی بی نهایت هستند!
+ «اسماء الله تعالی»
«ان شاء الله»، یعنی نور!
[ان شاء الله – نور صاحبان نور] :
+ «علی شیء»
«ان شاء الله» یعنی اگه اون نور صاحبان نور به قلب بتابد،
اینجور و اونجور، و در غیر اینصورت، لا یقدر علی شیء خواهی بود.
«سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ-
سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً-
يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ-
ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ-
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ»
… «إِنْ» شرطه، یعنی بشرط «شاءَ» یعنی نور صاحبان نور «اللَّهُ» و استعمال اندیشه و علوم ربانی آنها، میتونی تولید عمل صالح نمایی و از صابرین «مِنَ الصَّابِرِينَ» در مصائب آیات وارده باشی.
پس معنی ان شاء الله خیلی زیبا شد یعنی با یاد نور!
+ «ذکر الله»
اینو خدا گفته:
«وَ قَرَنْتُ ذِكْرَكَ بِذِكْرِي حَتَّى لَا يَذْكُرَنِي أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِكَ إِلَّا ذَكَرَكَ مَعَ ذِكْرِي»
پس «عَلى شَيْءٍ» بودن یعنی قائل به «إِنْ شاءَ اللَّهُ» بودن!
این اعتقاد «إِنْ شاءَ اللَّهُ» با این مفهوم که نور صاحبان نور، شرط نورانیت قلب است بسیار مهم است.
و مربوط به قلب اهل نور یقین است.
اما «عَلى شَيْءٍ» نبودن، یعنی قائل به «إِنْ شاءَ اللَّهُ» نبودن، که این اعتقاد اهل شک حسود است. یعنی خیال می کنند بدون یاد علوم ربانی صاحبان نور، میتوانند خودسرانه صاحب علم و نور قلب شوند.
+ «سلما لرجل»: اهل نور یقین با سلما لرجل، علی شیء هستند، اما اهل شک حسود، با شرکاء متشاکسون خود، علی شیء نیستند و هیچی نیستند.
اهل یقین «چیز» هستند «الشَّيْء: چيز»، اما اهل شک حسود «هیچی = هیچ چیزی» نیستند!
اون چیز، چیزی نیست جز نور علم آل محمد ع!
پس همه چیز است و چیز کمی نیست
«قُلْ أَيُ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ»
نور علم آل محمد ع «عَلى كُلِ شَيْءٍ قَدِيرٌ» هستند، تا چه رسد به اهل شک حسودی که «لیس بشیء» هستند!
[شیء – قبض و بسط]:
خدا با قبض و بسط قلب داره علم میده!
به کی؟ «لمن یشاء»: هر کی معرفت به نور مشیّت داشته باشه!
یعنی «يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ» و «يَقْدِرُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ»
چجوری میشه که هر دو «لِمَنْ يَشاءُ» یعنی هر دو برای اهل نور یقین ایجاد علم میکنه!
چه قبضش و چه بسطش!
«أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»
در واقع رزق علمی اهل یقین در دل شرایط بصورت بسط قلبی و قبض قلبی است.
[شرک – شیء]:
«لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً»: از چه نظر باید دنبال مشورت با شریک نبود «لا يُشْرِكْنَ»؟
از نظر شیئا «شَيْئاً»!
یعنی اهل یقین می دونند که هیچ چیزی نزد غیر آل محمد ع وجود ندارد که چشمشان دنبال مشورت با این شرکای متشاکس باشد «لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً» اما اهل شک حسود به خیال نادرست خود فکر میکنند جز علوم آل محمد ع، چیز با ارزشی وجود دارد لذ به ریب افتاده و می روند تا با دیگران مشورت کنند! و رفتن همانا و برنگشتن همان!
«اللَّهُ الَّذي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ»
واقعا از مشورت با شرکاء متشاکس میشه به یه همچین نورانیت قلبی «مِنْ شَيْءٍ» رسید؟! هرگز!!!
[«لَنْ تُغْنِيَ … شَيْئاً – لا يُغْني … شَيْئاً»]:
اگه گزینهای با ارزش «شَيْئاً» باشه که بتونه از تو رفع حاجت کنه، اون واقعا بار ارزشه و اونو بچسب! اما بدون این گزینه هرگز مال و فرزند نیست بلکه فقط علوم ربانی صاحبان نور در دل شرایط است که چیزهای با ارزش علمی آل محمد ع را به قلبت واریز میکند و آرامش را به تو هدیه میدهد، پس مهم اینه به چیزی دل ببندی که چیز باشه و از تو بتونه دستگیری کنه لذا با فهم واژه شیء و مشیّت، تکلیف معلوم میشه که اهل نور یقین فقط سلما لرجل به دردشون میخوره و بس و اهل شک حسود چون مال و فرزند رو چیز حساب می کنند لذا دنبال مشورت با شرکای متشاکسونی هستند که این نظر غلط اونها یعنی تمناهاشونو براشون تایید کنه
«لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»
+ «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً»
یعنی سوء ظن که روش اهل شک حسود و علمای سوء است، راه به جایی برای رسیدن به نور علم آل محمد ع که موجب آرامش قلوب است نخواهد برد و در دل شرایط که ناآرام میشی، مبادا بخواهی با سوء ظن خودتو آروم کنی که این روش اصلا نادرست است و ثمری جز ناآرامی بر ناآرامی ندارد.
اگه طالب نور حق هستی «فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»، راهش سوء ظن نیست «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً» … به یاد علوم ربانی صاحبان نور «تَذَكَّرُوا» باش تا نتیجه بگیری «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ».
جالب اینه که شیطان هیچ دخل و تصرفی در اینکه بتونه قلب رو قبض و بسط کنه نداره «الشَّيْطانِ … لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً» و لذا ضررِ شیطان «شَيْئاً» نیست، و این چیز با ارزش رو نمیتونه از تو بگیره … یعنی هرگز نجوای شیطان بر نور ولایت تسلطی نداشته و ندارد و نخواهد داشت لذا اهل یقین خیالشان راحت است که با فهم قبض و بسط قلبی خود هرگز نگران این نیستند که شیطان بر «امرالله» و «شیء» و یاد صاحبان نور که همان نور قلب اوست بتواند موثر واقع گردد و اگر قلب اهل یقین قبض می شود می داند و می فهمد و به این «علم» و درک میرسد که کارش مورد رضای آل محمد ع نبوده و این ایراد را آل محمد ع از او گرفتهاند نه اینکه شیطان کاری کرده باشد و میداند اینگونه حوادث در ملک و در ملکوت، آثار عیب حسد خود خود اوست و می داند حاصل المعاصی التلف است و اینجا از گناهی که موجب تلف شدن نورانیت قلبش شده، با یاد صاحبان نور استغفار می نماید.
«إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا
وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
پس شیطان اهل یقین را محزون میکند اما بر قبض و بسط قلبیاش تسلطی ندارد.
«يَوْمَ لا يُغْني عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ –
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى»
آیات زیبای قرآنی با این عبارات مشابه « لا تُغْني … شَيْئاً » + «فَما أَغْنى … مِنْ شَيْءٍ»:
« وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ »
نکته زیبا و مهم در این آیه که مطلب رو یه جور دیگه کامل میکنه اینه که باید اهل شک حسود بدونند چرا هیچی گیرشون نمیاد ! چون جحد آیت « إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ » می کنند یعنی در دل شرایط که باید با استعمال اندیشه عالم ربانی نور نار آیت را درک کنند ، نمی کنند و چون حوادث را آثار عیب خود نمی دانند … و هم اینکه صاحبان نور رو مسخره میکنند « ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ » …
+ « وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ »
[«فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ»]:
جالبه که خود اهل شک حسود و علمای سوء میدونن که صاحبان نور همان چیز با ارزش است «هذا شَيْءٌ»، و از این چیز با ارزش متعجب میشن اما به او ایمان نمیآورند
«بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجيبٌ»
+ «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ»
[لا يَلِتْكُمْ … شَيْئاً]:
«إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً» در واقع با اتباع از صاحبان نور، نوری به قلبت افاضه میشه که خاصیت این نور اینه که عمل صالح تولید میکنه و هرگز از کمیت و کیفیت اعمال صالح تو چیزی کم نخواهد شد و عبارت «إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً» مفهومش با فهم واژه «شیء» زیبا میشود.
«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»
«إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ » + پوشه عمل صالح …
[«فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً» – «فَلا تَمْلِكُونَ لي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»]:
اولا اینکه باید مالک بشی! «يَمْلِكُ» اما اینو نمی تونی باشی مگه اینکه یکی تو رو مالک کنه ! « فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ » و اون هم کسی نیست جز گزینه ای از جانب خدا « مِنَ اللَّهِ » اما مهم اینه که بدونی چی به تو مالکیت میده « شَيْئاً ».
در واقع علم آل محمد ع با یاد صاحبان نور در دل شرایط است که به تو این توان رو میده – این توان در قلب باید باشد « في قُلُوبِهِمْ » و اگه لقلقه زبان باشد « بِأَلْسِنَتِهِمْ » بدرد نمی خورد – که مالک بر نفس خودت باشی تا غضب نکنی و عصبانی نشی و آرامش برای خودت و دیگران ایجاد کنی و این عمل تو فوق العاده است و همان عمل صالح است.
« سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ في قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً » اهل شک حسود، الکی دلشونو به چاپلوسی زبانی خودشون خوش کردن!
هرگز بدون استعمال اندیشه عالم ربانی در دل شرایط و تولید عمل صالح و ذخیره این اعمال صالح برای روز مبادا ، هیچ چیز دیگری بدرد بخور و با ارزش نیست.
+ «اسم نور را معنا کنیم!»
+ « أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفيضُونَ فيهِ كَفى بِهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ » صاحبان نور میگن: با افک و افترا « إِنِ افْتَرَيْتُهُ » و تهمت و … هیچوقت نمی تونین رابطه علمی و نوری قلب ما رو با آل محمد ع قطع کنین « فَلا تَمْلِكُونَ لي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً » و تلاشتون برای از بین بردن نور بی فایده است « یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم ».
[« لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ »] :
این رو بدان هر چقدر در دل شرایط با یاد نور از دلخواه بگذری نزد آل محمد ع دارای درجه و آبرو می شوی و این از مفهوم زیبای این آیه است که « لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ » … « ما يَشاؤُنَ » اشاره داره به همون موارد استعمال علوم ربانی در دل آیات که عمل صالح ، مولود و مخلوق این مشارکت علم و عمل است.
« تَرَى الظَّالِمينَ مُشْفِقينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبيرُ » پس فضل کبیر نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنها در دل شرایط برای اهل نور یقین است.
[« مَا اخْتَلَفْتُمْ فيهِ مِنْ شَيْءٍ »] :
اصلا اختلاف بر سر همین چیز «شیء» است ! یعنی اهل نور یقین میگن نظر، نظر صاحبان نور است، هر چی گفتن همون! اما اهل شک حسود میگن ما نظر بهتری از اونا داریم! « وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ » …
[شیء – نطق] :
[نطق اشیاء – اشیاء ناطق !!!] :
« اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ » : اصلا یاد صاحبان نور، نوری است که با تو حرف میزنه !!! چون چیزی است « شَيْءٍ » که وقتی آل محمد ع بخواهند مثل همه چیزها به سخن درآمده و با تو اسرار مگو را بازگو می کنند. پس « شَيْءٍ » خاصیت نطق کردن داره !!! اما نه اونجور که کسی متوجه اون بشه ! فقط خود اهل نور یقین با یاد صاحبان نور و فهم قبض و بسط قلبی انگاری متوجه نطق عالَم بالا میشه و رضا و سخط آنها را از نحوه افکار و عملکرد خود متوجه می شود و این قبض و بسط برای او در حکم افاضه علمی آل محمد ع به قلب او می باشد لذا بسیار با ارزش است و می فهمد که داره مسیر درست زندگی رو پیش میره یا نه در اشتباه است !!! و همینکه یه نفر با قلبش بفهمه مسیرش درسته یا اشتباه ، خیلی ارزش داره … پس اهل یقین باید خیلی قدر قلب سلیمشونو که قبض و بسط رو می فهمه بدونند ان شاء الله تعالی …
« وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ »
آیات با اهل نور یقین سخن می گویند [نطق اشیاء – اشیاء ناطق !!!] : مصیبت وارده، داره با زبان بی زبانی میگه ببین همونجوری که صاحبان نور یاد داده بودند اگه تحمل ذلت کوچیکو نکنی اینجوری به ذلت بزرگ می افتی ؟! حالا فهمیدی ؟! و یقین کردی که هر چی میگن درسته و باید چشم بسته بهش عمل کنی ؟! این همان نطق آیات و اشیاء است که تاثیرش، بالا رفتن نورانیت قلب اهل یقین در دل شرایط است.
پس باید بدونیم همه چیز صحبت می کنند !!! « اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ » خدا اینجوری خواسته ! اما اینکه ما اگه خواسته باشیم از همه چیز باخبر بشیم باید با یاد علوم ربانی و استعمال اندیشه صاحبان نور منتظر بشیم تا آیات و نمودارها خودشون برای ما به سخن در بیایند و ما را مطلع نمایند … کانه با یاد نور، خودبخود آیات با تو همکاری نموده و اسرار را برای تو فاش می کنند « كلامُ كُلِّ شَيْءٍ مَنْطِقُهُ ».
+ « قِوَامُ الدِّينِ … بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لَهُ »
+ پوشه زیبای «نطق» … انگاری اهل نور یقین، نهایتا « مَنطِق الطَّيرْ » رو یاد می گیرند !!! و به پرواز در می آیند ان شاء الله تعالی …
[مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ] :
«نور ملکوت – ملکوت نورانی»
علوم ربانی که با یاد صاحبان نور بر قلب اهل نور یقین افاضه می شود، از عالم ملکوت علم آل محمد ع است « فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » پس « شَيْءٍ » دارای « مَلَكُوتُ » است.
[ وجه – شیء ] :
« كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ »
این دو هم نامهای صاحبان نور هستند و هر عمل صالحی که اهل یقین با یاد و مشارکت این انوار ملکوتی تولید می کنند از بین رفتنی نخواهد بود و اسباب حیات و بقاء عاملین به این نور ولایت را فراهم مینماید …
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
[شیء – جبی « جَبَى الماءَ في الحوض – مجتبی» ] :
عظمت ملکوتی صاحبان نور از این آیه استنباط می شود « أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا »
وجود صاحبان نور و علم آل محمد ع، همان حرم امن الهی است « حَرَماً آمِناً » که مسیر دسترسی به ارزاق علمی « رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا » آل محمد ع است، و برای ما ثمر تربیتی « ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ » دارد. « يُجْبى إِلَيْهِ »! عرب به حوض که آب توش جمع میشه میگه جابیة!
« وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا
أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا
وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ »
[شیء – تقن] :
شیء متقن چیست؟ « أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ »
نور آیاتی و رسلی است.
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ
صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ
[اتی – شیء] :
+ «یقین بلقیس»
[« وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ – وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ »] :
یک نکته زیبا و مهم از مقایسه این دو آیه :
سلیمان ع می فرماید:
« وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ » و از اون طرف هدهد هم تشخیص داده که بلقیس هم « وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ »!
این خیلی مطلب مهم و زیبایی است.
در عین حال همراهی «اوتینا – اوتیت» با «شیء» نشون میده این علم باید از مافوق به ما عنایت شود و با این موضوع، عالم بالا موافقت نماید
«اتی – سَيْلٌ أَتَاوِيّ »، «اتی الشیء»،
[آتَى- مُؤاتاةً [أتي] هُ على الشيء: در آن كار با او موافقت كرد،- إِيتاءً اليه الشيءَ: آن چيز را به سوى او راند،- فلاناً الشيءَ: آن چيز را به فلانى داد؛]
+ « مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَ شَيْئاً »
خیلی از موارد شبیه « ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ »
« يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ » یعنی با هر کسی موافقت کنند، بهش نور علم می دهند و این فضل الهی شامل حال صاحبان نور و اهل نور یقین او می شود (سلیمان ع و بلقیس) – آیات همچون سیل بسوی ما روانند ! [از مافوق به مادون]
+ [ وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ]
+ [إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظيمٌ]
[« إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ » – قبض و بسط] :
«خلق جدید – نور جدید – بسط جدید»
با یاد صاحبان نور « إِنْ يَشَأْ – شیء : نام زیبای صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست » تاریکی قلب زدوده می شود « يُذْهِبْكُمْ – وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ » (درناژ حسادت) – [ إِنْ يَشَأْ + ان شاء الله ] – و نور جدیدی از عمل صالح به سبب استعمال اندیشه صاحبان نور در دل شرایط خلق و تولید می شود که اهل نور یقین با تبدیل حالت قبض قلبی اش به بسط و نور آرامش، این فعل و انفعالات را بعینه با قلب خود شاهد است، و بمحض اینکه قلبش به نور جدید روشن می شود، عرضه میدارد که « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ » و این نور جدید، قلب او را مطیع آل محمد ع قرار می دهد، ان شاء الله تعالی (ان یشأ)، یعنی بسط قلبی مشروط به یاد علوم ربانی صاحبان نور است!
[سورة إبراهيم (14): الآيات 19 الى 21]
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديدٍ (ابراهیم 19)
[سورة فاطر (35): الآيات 11 الى 17]
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (16)
+ « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ »
[سورة التوبة (9): الآيات 14 الى 15]
قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ (14)
وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (15)
نور جدید قلب اهل یقین « خَلْق جَدِيد » جواب سلام عالم ربانی را در دل شرایط با یاد او می دهند که این جواب سلام همانا اطاعت از فرمان مافوق در دل شرایط می باشد « الْمُطِيعَ لَهُ » متعاقب این جواب سلام عالم ربانی قلوب اهل یقین مثل خورشید می درخشد و البته خورشید هم نور خود را از جواب سلامی که به علی ع داده برگرفته …
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ
سَمِعْتُ أَبَا ذَرٍّ جُنْدَبَ بْنَ جُنَادَةَ الْغِفَارِيَّ، قَالَ
رَأَيْتُ السَّيِّدَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ ذَاتَ لَيْلَةٍ:
إِذَا كَانَ غَداً اقْصِدْ إِلَى جِبَالِ الْبَقِيعِ وَ قِفْ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ، فَإِذَا بَزَغَتِ الشَّمْسُ فَسَلِّمْ عَلَيْهَا،
فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ أَمَرَهَا أَنْ تُجِيبَكَ بِمَا فِيكَ.
فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مَعَهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ، حَتَّى وَافَى الْبَقِيعَ وَ وَقَفَ عَلَى نَشَزٍ مِنَ الْأَرْضِ فَلَمَّا أَطْلَعَتِ الشَّمْسُ قَرْنَيْهَا قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلْقَ اللَّهِ الْجَدِيدَ الْمُطِيعَ لَهُ».
فَسَمِعُوا دَوِيّاً مِنَ السَّمَاءِ وَ جَوَابَ قَائِلٍ يَقُولُ:
«وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَوَّلُ، يَا آخِرُ، يَا ظَاهِرُ، يَا بَاطِنُ، يَا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».
فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ كَلَامَ الشَّمْسِ صَعِقُوا.
ثُمَّ أَفَاقُوا بَعْدَ سَاعَاتٍ وَ قَدِ انْصَرَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْمَكَانِ فَوَافَوْا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ قَالُوا:
أَنْتَ تَقُولُ إِنَّ عَلِيّاً بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ قَدْ خَاطَبَتْهُ الشَّمْسُ بِمَا خَاطَبَ بِهِ الْبَارِي نَفْسَهُ!
فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
وَ مَا سَمِعْتُمُوهُ مِنْهَا
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَوَّلُ»
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي.
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا آخِرُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ آخِرُ النَّاسِ عَهْداً بِي، يُغَسِّلُنِي وَ يُكَفِّنُنِي وَ يُدْخِلُنِي قَبْرِي.
فَقَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا ظَاهِرُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، ظَهَرَ عِلْمِي كُلُّهُ لَهُ.
قَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا بَاطِنُ».
قَالَ: صَدَقَتْ، بَطَنَ سِرِّي كُلَّهُ.
قَالُوا: سَمِعْنَاهَا تَقُولُ: «يَا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».
قَالَ: صَدَقَتْ، هُوَ الْعَالِمُ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ وَ مَا شَاكَلَ ذَلِكَ.
فَقَامُوا كُلُّهُمْ وَ قَالُوا:
«لَقَدْ أَوْقَعَنَا مُحَمَّدٌ فِي طَخْيَاءَ» [طَخْيَاءَ: شب تاريك، و سخن نامفهوم]
وَ خَرَجُوا مِنْ بَابِ الْمَسْجِد.
کربلا، مشیّت و خواست خدا!
[فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا … إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا] :
وقتی از مشیت خدا مطلع شدی، در حقیقت از ماموریت خودت آگاهی پیدا میکنی که خدا از تو میخواد چکاری انجام بدی و این چیزی است که فقط قلب وصل به نور از اون آگاهی پیدا میکنه، وگرنه داستان کربلا و شهادت و اسارت آل محمد ع چجوری قابل فهم و درک خواهد بود.
اللهوف على قتلى الطفوف (ابن طاووس)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَارَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي أَرَادَ الْخُرُوجَ صَبِيحَتَهَا عَنْ مَكَّةَ فَقَالَ
يَا أَخِي إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِيكَ وَ أَخِيكَ وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ حالُكَ كَحَالِ مَنْ مَضَى فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُقِيمَ فَإِنَّكَ أَعَزُّ مَنْ فِي الْحَرَمِ وَ أَمْنَعُهُ
فَقَالَ يَا أَخِي قَدْ خِفْتُ أَنْ يَغْتَالَنِي يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ فِي الْحَرَمِ فَأَكُونَ الَّذِي يُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا الْبَيْتِ
فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِ فَإِنْ خِفْتَ ذَلِكَ فَصِرْ إِلَى الْيَمَنِ أَوْ بَعْضِ نَوَاحِي الْبَرِّ فَإِنَّكَ أَمْنَعُ النَّاسِ بِهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَيْكَ
فَقَالَ أَنْظُرُ فِيمَا قُلْتَ
فَلَمَّا كَانَ فِي السَّحَرِ ارْتَحَلَ الْحُسَيْنُ ع فَبَلَغَ ذَلِكَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ زِمَامَ نَاقَتِهِ الَّتِي رَكِبَهَا فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي أَ لَمْ تَعِدْنِي النَّظَرَ فِيمَا سَأَلْتُكَ
قَالَ بَلَى
قَالَ فَمَا حَدَاكَ عَلَى الْخُرُوجِ عَاجِلًا
فَقَالَ أَتَانِي رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ يَا حُسَيْنُ ع اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا
فَقَالَ لَهُ ابْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذِهِ الْحَالِ
قَالَ فَقَالَ لَهُ قَدْ قَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا وَ سَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى.
نور حکمت و مشیّت خدای مهربان!
[خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ …] :
هر روز از خدای خودت بپرس:
خدایا امروز چه آیتی برام در نظر گرفتی؟
و از من میخوای روی چه چیزی فوکوس کنم؟
خدایا من حسودم و میدونم این تقدیراتو برای درمان حسادتم عرضه مینمایی!
خودت بهم توفیق فهم خواست و ارداه خودتو بده
و بهم بفهمون که از من چی میخوای
و بهم توفیق عمل به خواستههای خودتو بده
و بهم توفیق بده دست از خواستههای اشتباه خودم بردارم، ان شاء الله تعالی.
خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمَجَانِينِ.
خُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.
خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ.
خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ فَإِنَّ الْحِكْمَةَ ضَالَّةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ.
امام علی عليهالسلام:
اَوْحَى اللّه ُ اِلى داوُودَ:
يا داوُودُ! تُريدُ وَ اُريدُ وَ لايَكُونُ اِلاّ ما اُريدُ ،
فَاِنَ اَسْلَمْتَ لِما اُريدُ اَعْطَيْتُكَ ما تُريدُ
وَ اِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِما اُريدُ اَتْعَبْتُكَ فيما تُريدُ
وَ لا يَكُونُ اِلاّ ما اُريدُ.
خداوند متعال به حضرت داود عليه السلاموحى فرمود:
اى داود! تو مى خواهى، من هم مى خواهم ، ولى جز آنچه من مى خواهم نمى شود.
پس اگر تسليم آنچه من مى خواهم بشوى، آنچه را هم تو مى خواهى عطايت مى كنم.
امّا اگر تسليم آنچه من مى خواهم نشوى، در آنچه خودت مى خواهى تو را به رنج مى افكنم
و جز آنچه هم كه من بخواهم نخواهد شد.