Only luminous hands have the skill to untie the jealousy knots of the confused heart and mind!
«امت» یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْأَمْتُ: العِوَجُ و العَيْبُ»
گره حسادت، فقط به دست نور ولایت باز میشه!
گره حسادت و نور گرهگشا!
آیاتی که تقدیر میشن، برای باز کردن همین گرههای حسادت دنیای قلب ما مقدر میشن!
«Troubleshooting» میشه همون درناژ حسادت!
«شوتینگ حسد – درناژ حسد»
+ «عیبیابی»
اللغة:
… و الأمت الأكمة
و يقال مد حبله حتى ما ترك فيه أمتا
و ملأ سقاءه حتى ما ترك فيه أمتا أي انثناء
قال الشاعر
” ما في انجذاب سيره من أمت“
امت: گره و ناهموارى.
+ «نشط»
داستان تکراری دانهدرشتهای اهل حسادت (سامری)، وقتی که فتنۀ ناس آنها،
برای همه آشکار میشود و دوران مهلتی تا آتش را سپری خواهند نمود!
[سورة طه (۲۰): الآيات ۹۷ الى ۱۰۷]
قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (۹۷)
گفت: «پس برو كه بهره تو در زندگى اين باشد كه [به هر كه نزديك تو آمد] بگويى: [به من] دست مزنيد و تو را موعدى خواهد بود كه هرگز از آن درباره تو تخلف نخواهد شد، و [اينك] به آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر، آن را قطعاً مىسوزانيم و خاكسترش مىكنيم [و] در دريا فرو مىپاشيم.»
إِنَّما إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً (۹۸)
«معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست، و دانش او همه چيز را در بر گرفته است.»
كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْناكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْراً (۹۹)
اين گونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مىرانيم، و مسلماً به تو از جانب خود قرآنى دادهايم.
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراً (۱۰۰)
هر كس از [پيروى] آن روى برتابد، روز قيامت بار گناهى بر دوش مىگيرد.
خالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً (۱۰۱)
پيوسته در آن [حال] مىماند، و چه بد بارى روز قيامت خواهند داشت.
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً (۱۰۲)
[همان] روزى كه در صور دميده مىشود، و در آن روز مجرمان را كبودچشم برمىانگيزيم.
يَتَخافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ عَشْراً (۱۰۳)
ميان خود به طور پنهانى با يكديگر مىگويند:
«شما [در دنيا] جز ده [روز ، بيش] نماندهايد.»
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ يَوْماً (۱۰۴)
ما داناتريم به آنچه مىگويند،
آنگاه كه نيكآيينترين آنان مىگويد: «جز يك روز، بيش نماندهايد.»
وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ
فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً (۱۰۵)
و از تو در باره كوهها مىپرسند، بگو:
«پروردگارم آنها را [در قيامت] ريز ريز خواهد ساخت،
فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً (۱۰۶)
پس آنها را پهن و هموار خواهد كرد،
لا تَرى فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً (۱۰۷)
نه در آن كژى مىبينى و نه ناهموارى.
تفسیر علیبنابراهیم رحمه الله:
لَا تَری فِیهَا عِوَجاً وَ لَا أَمْتاً
قَالَ:
الْأَمْتُ الِارْتِفَاعُ
وَ الْعِوَجُ الْحُزُونُ وَ الذَّکَوَاتُ.
لَا تَرَی فِیهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا؛
منظور از أَمْتًا؛ ارتفاعهای زمین است.
و مراد از عِوَجًا؛ ناهمواریهای زمین و بیشههاست.
قلب، با فرایند درناژ حسادت، از ناهمواریهایی بنام عیب حسدش صاف و پاک میشود
و این مستلزم این است که شخص نمره قبولی در امتحان کربلا را بیاورد
کربلا برای اهل نور یعنی درمان «عِوَج» و «اَمْت» دنیای قلب،
یعنی قلب، صاف و عاری از عیب شود و مصداق آیۀ «لَا تَری فِیهَا عِوَجاً وَ لَا أَمْتاً» شود،
این امر ممکن نیست مگر اینکه شخص از فتنۀ ناس، که گزینهای همچون سامری ایجاد میکند و همه، قریب به اتفاق به آن دامن میزنند، با کمک نور هدایت و ولایت دنیای قلبش، از این امتحان کربلا سربلند بیرون بیاید، و اینجوری با درناژ و شوتینگ حسادت قلبش، از سرنوشت شومی که گریبانگیر اهل حسادت خواهد شد، خودش را نجات بدهد.
«امت» + «کرب»
داستان تکراری حسادت به صاحبان نور!
یعنی تکرار داستان کربلا برای صاحبان نور!
کربلا یعنی حسادت اهل حسد به اهل نور!
امام علی علیه السلام:
کِتَابُ الْغَارَاتِ لِإِبْرَاهِیمَبْنِمُحَمَّدٍ الثَّقَفِیِّ،
قَالَ رُوِی أَنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) کَتَبَ إِلَی مُعَاوِیَهًَْ
مِنْ عَبْدِاللَّهِ امیرالمؤمنین علِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) إِلَی مُعَاوِیَهًَْ
وَ بَعْد
نَحْنُ آلُ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) الْمَحْسُودُونَ وَ أَنْتَ الْحَاسِدُ لَنَا
خَلَقَ اللَّهُ آدم (علیه السلام) بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ
وَ أَسْجَدَ لَهُ الملائکهًْ وَ عَلَّمَهُ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا وَ اصْطَفَاهُ عَلَی الْعَالَمِینَ
فَحَسَدَهُ الشَّیْطَانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ
وَ نُوحاً (علیه السلام) حَسَدَهُ قَوْمُهُ إِذْ قَالُوا
ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ
ذَلِکَ حَسَدٌ مِنْهُمْ لِنُوحٍ أَنْ یُقِرُّوا لَهُ بِالْفَضْلِ وَ هُوَ بَشَرٌ
وَ مِنْ بَعْدِهِ حَسَدُوا هُوداً إِذْ یَقُولُ قَوْمُهُ
ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ
وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ
قَالُوا ذَلِکَ حَسَداً أَنْ یُفَضِّلَ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ
وَ مِنْ قَبْلِ ذَلِکَ ابْنُ آدم (علیه السلام) قَابِیلُ قَتَلَ هَابِیلَ حَسَداً فَکَانَ مِنَ الْخَاسِرِینَ
وَ طَائِفَهًٌْ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللهِ
فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ لَهُمْ طَالُوتَ مَلِکاً حَسَدُوهُ
وَ قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ
کُلَّ ذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ
وَ عِنْدَنَا تَفْسِیرُهُ وَ عِنْدَنَا تَأْوِیلُهُ
وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری
وَ نَعْرِفُ فِیکُمْ شِبْهَهُ وَ أَمْثَالَه.
حضرت علی ع درنامهای به معاویه اینگونه نوشت:
«از طرف بندهی خدا امیرالمؤمنین علیّبنابیطالب ع به معاویه…
ما همان آل ابراهیم ع هستیم که مورد حسادت واقع شدیم و تو بر ما حسد کردی.
خدا آدم ع را با دست قدرتش آفرید: و از روح خود دراو دمید.
و ملائکه را ملزَم به سجده بر او کرد و همهی اسماء را به او آموخت
و بر همهی جهانیان او را برتری داد
پس شیطان بر او حسادت کرد و از گمراهان شد.
قوم نوح ع به او حسادت کردند زمانیکه در حقّ او گفتند:
این فرد بشری مانند شماست میخواهد خودش را برتر از شما جلوه دهد.
این حسودی از جانب آنان بر نوح ع بود که به فضل او اقرار کنند درحالیکه او بشر است.
و پس از او بر هود حسادت ورزیدند آنگاه که به قومش گفت:
«این بشری است مثل شما؛ از آنچه میخورید میخورد؛ و از آنچه مینوشید مینوشد!
[پس چگونه میتواند پیامبر باشد؟!] و اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید، مسلّماً زیانکارید.
و آن را از روی حسد گفتند که خداوند هر که را بخواهد برتری میدهد و هرکه را بخواهد به رحمتش مخصوص میگرداند.
و پیش از آن پسر آدم ع قابیل از روی حسد هابیل را کشت و از زیانکاران بود.
و گروهی از بنیاسرائیل به پیامبر خود گفتند:
«زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم.
و زمانیکه خداوند طالوت را به عنوان فرمانروا بر آنان فرستاد بر او حسادت کردند و گفتند:
«هرگز فرمانروایی بر ما برای او نخواهد بود؛ و پنداشتند که خود بر فرمانروایی سزاوارتر از او هستند، همه این موارد را از خبرهایی که گذشته است
و تفسیر و تأویلش نزد ماست
برایت بیان میکنیم.