دکتر محمد شعبانی راد

حسود به نورش کلک میزنه! إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً وَ أَكيدُ كَيْداً!

Trick or Treat?!
Which One Is Better?
Deception or Truth?

Here, “Deception” represents Satan’s “Kaid” (the hidden plot or trickery),
while “Truth” symbolizes the guiding spark of a teacher or divine inspiration.
It highlights the two choices available to a person’s heart:
to be deceived or to embrace the truth.
In the journey of life, like a crossroads in the dark of the night, there are always two paths ahead.
One of them is deception; a hidden plot that comes from Satan, skillfully misleading the heart, as if it ignites a fire of pleasure and indulgence. Yet, in reality, its flames lead only to darkness and ruin.
The other is truth; a spark of light that comes from a teacher, from divine guidance, reaching the heart of a person. Though this light might kindle the fire of discomfort at first, in the end, it will lead to enlightenment and peace.

Ultimately, the choice rests with the individual.
Will they accept the deception of Satan and be lost in the darkness, or will they embrace the light of truth and walk the path of guidance?
This is the question every heart must answer.

“فریب یا حقیقت؟!
کدام یک بهتر است؟”
در اینجا، «فریب» می‌تواند به معنای همان «کید» شیطانی باشد
و «حقیقت» نمادی از جرقه‌ی معلمی که همان هدایت الهی است.
دو گزینه‌ای که انسان با آزادی خود باید یکی را انتخاب کند:
فریب شیطان یا حقیقت هدایت.
انسان در معرض دو انتخاب قرار دارد:
یکی فریب (که نماد کید است) و دیگری حقیقت (که نماد قدح است).
در هر دو زبان، بازی با این دو گزینه نشان‌دهنده‌ی معنای آزادانه‌ای است که در برابر انسان قرار دارد.
در زندگی انسانی، همچون دو راهی در دل شب، همیشه دو انتخاب در پیش است.
یکی از این دو، فریب است؛ کیدی پنهانی که از سوی شیطان می‌آید و به طرز ماهرانه‌ای دل‌ها را فریب می‌دهد، انگار که آتشی از خوشی و لذت می‌افروزد، اما در حقیقت، شعله‌های آن بیشتر به تاریکی و هلاکت منتهی می‌شود.
و دیگری حقیقت است؛ قدحی از نور که از دل معلم، از دل هدایت الهی، به قلب انسان می‌رسد.
این نور هرچند در ابتدا شاید آتش ناملایمتی برانگیزد،
اما در پایان راه به روشنایی و آرامش خواهد انجامید.
در نهایت، انتخاب با خود انسان است.
آیا او فریب شیطان را می‌پذیرد و در تاریکی گم می‌شود،
یا نور حقیقت را برمی‌گزیند و در راه روشن هدایت گام برمی‌دارد؟
این سؤالی است که هر قلبی باید به آن پاسخ دهد.

«کید» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
کید در معنای مذموم: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً»
کید در معنای ممدوح: «وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي‏ مَتينٌ»
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«كادَ الزَّندُ: آتش‌زنه آتش بيرون داد.»
یعنی: «چخماق (یا سنگ آتش‌زا) نزدیک بود که آتش برساند.»
(به عبارتی: جرقه زد، اما آتش کاملی ایجاد نشد.)
انگاری سنگ چخماق، یک کلک میزنه و آتش رو روشن میکنه!
برای ایجاد آتش، اون جرقۀ اولیه رو سنگ چخماق میزنه!
در معنای مذموم، انگاری سیئۀ حسد و وسوسۀ شیطان، یعنی کمپلکس تسویل نفس و تسویل شیطان، جرقۀ اولیۀ لازم برای ارتکاب جرم رو برای اهل حسادت میزنن و اینجوری حسود به متشابهات می افته و میره برای رسیدن به تمنای خودش اون کار اشتباه رو انجام میده و کار رو تمام میکنه، پس شیطان تمام کننده کار نیست بلکه جرقۀ اولیه رو نفس و بعدا شیطان میزنه حالا شخصی که بدنبال تمناهاش بوده، با این تریگور و ماشه، میره که کار رو تموم کنه.
در معنای ممدوح هم اینه که قلب اهل نور منتظر یک اشاره از طرف نورشه تا متوجه خواست خدا بشه و حالا او برای اینکه به خواست خدا عامل بشه و نشون بده که راضی به این تقدیرات خدای مهربان خودش هست، میره و تولید عمل صالح میکنه. پس کید در معنای ممدوح و مذموم اشاره به همون نقش ماشۀ اولیه داره و همون علم اولیه چه محکم و چه متشابه، و این خود شخص است که بر اساس داشتن زیغ قلبی میره که این علم متشابهی که شیطان به دلش انداخته رو بهش عمل کنه و کار رو تموم کنه. یا اهل نوری که با کلام فرشتۀ مهربانش، میره که نظر اونو اجرا کنه و کار رو تموم کنه. کید همون جرقه زدن اولیۀ سنگ چخماق است که اگه چوب یا چیزی برای آتش گرفتن نباشه، هر چقدر هم چخماق جرقه ایجاد کنه آتشی بپا نخواهد شد و اینکه شخصی جرمی مرتکب میشه معنیش اینه که خودش تمایل داره به کلام شیطان گوش بده و بهش عمل کنه.
+ فیلم زیبای فندک «قدح»:
در نظر بگیر که گاز یک فندک تموم شده باشه، حالا هر چی فندک بزنی، جرقه میزنه اما آتشی روشن نمیشه. دقیقا تکلمات شیطان همینجوریه یعنی اگه قلب، زیغ نداشته باشه، هر چی شیطان تلاش کنه با وسوسه‌هاش آتشی بپا کنه، چون این فندک گاز نداره، چون این قلب تمایل به تمناها نداره، لذا آتش حسادت بپا نمیشه و مشکلی پیش نمیاد، بماند که شخص حکیم از سنخ تلاشهای وسوسه شیطان متوجه علم لازم برای تشخیص و دفع عیب خودش میشه.
این مثال زیبا در معنای ممدوح هم کاربرد داره یعنی اگه فرشتۀ مهربان درِ گوش قلب اهل نور یه چیزی بگه و یه جرقه ای بزنه چون اهل نور دوست داره تولید عمل صالح کنه، یعنی چون فندکش گاز داره، فورا روشن میشه و اون عمل خوب رو انجام میده اما اگه قلب تمایلی برای انجام عمل خوب نداشته باشه، هر چقدر فرشتۀ مهربان جرقۀ تقلب علمی رو بهش برسونه باز هم فایده ای نداره که نداره.
وازه های زیبای کید و قدح در مفاهیم ممدوح و مذموم چقدر قشنک نور الولایة و حسد رو به ما میفهمونن که داستان چیه و اون تلنگر اولیه کلام فرشتۀ مهربان و یا تکلمات شیطان از جنس اجبار نیست بلکه دعوت هست، پیشنهاد هست و این ما هستیم که بر مبنای تمایلات قلبی خود انتخاب میکنیم که به حرف کدامیک گوش کنیم و عمل کنیم.
«كاوَدَه الدّواء: اذا أخلف الظّنّ بالشّفاء»
«الكَيد: المُعالجة»
«کَید به معنای تدبیر و چاره‌اندیشی (در کارها) است.»
انگاری معلم در ملک و در ملکوت (فرشتۀ مهربان)، با راهنمایی‌های مهربانانه‌اش، داره تلاش میکنه که برای این مخاطب، تدبیر و چاره‌اندیشی خوبی داشته باشد.

جرقۀ قَدْح و تدبیر کید:
نقش اختیار در پاسخ قلب به دعوت خیر و شر

در زبان عربی، دو واژه‌ی زیبا و پرمعنا وجود دارد: «کَید» و «قَدْح».
هردو به معنای تدبیر، جرقه زدن و ایجاد حرکت در چیزی هستند، امّا می‌توانند هم ممدوح باشند و هم مذموم، بستگی به فاعل و نیت آن دارد.
قَدْح در اصل به معنای کشیدن آتش از سنگ چخماق است؛ همان جرقه‌ی نخستین. و کَید به معنای چاره‌گریِ پنهان، چه برای خیر، چه برای شر.
می‌توان این دو واژه را به زیبایی به نقش معلم و نقش شیطان در قلب انسان تشبیه کرد:
معلم حقیقی همچون سنگ چخماقی است که جرقه‌ی علم و معرفت را در ملکوت قلب می‌زند؛ او «قَدْح» می‌کند (فَالْمُورِياتِ قَدْحاً)، اما این جرقه بدون اجبار است. صاحب قلب باید خود انتخاب کند که این شعله‌ی نور را پرورش دهد یا نه.
شیطان نیز در سوی مقابل، همچون فندکی است که آتش هوس و تاریکی را به قلب نزدیک می‌کند؛ این هم «کَید» است، اما در وجه مذموم. باز هم صاحب قلب، آزاد است که آیا به وسوسه‌ی او تمایل نشان دهد یا نه.
پس، جرقه چه خیر باشد و چه شر، هرگز «اجبار» نیست؛ دعوت است.
انسان است که با آزادی خود، مسیر شعله‌ور شدن نور یا ظلمت را انتخاب می‌کند.
به تعبیر لطیف‌تر:
جرقۀ اول را یا فرشته‌ی الهام می‌زند یا شیطان وسوسه می‌کند،
اما شعله را ما خودمان با اراده‌ی خویش برمی‌افروزیم.
اینجا چند نمونه‌ی خیلی زیبا از آیات قرآن که دقیقاً همین معنا را تایید می‌کنند را می‌آوریم:
سوره ابراهیم، آیه ۲۲
وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي…
و شیطان (در قیامت) وقتی کار تمام شد می‌گوید:
خداوند وعده‌ی راست به شما داد و من هم وعده دادم و تخلف کردم؛
و من هیچ سلطه‌ای بر شما نداشتم، جز این که شما را دعوت کردم و شما پاسخ دادید!
✅ این آیه خیلی واضح نشان می‌دهد که شیطان فقط جرقه‌ی دعوت را می‌زند (قدح یا کید مذموم و منفی) و اجبار نمی‌کند؛ انتخاب، با خود انسان است.
سوره ص، آیه ۸۲-۸۳
قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ. إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
[ابلیس] گفت:
به عزتت سوگند، همگی آنان را گمراه می‌کنم،
مگر بندگان مخلصت را.
✅ یعنی کسانی که قلبشان را به نور اخلاص و صداقت سپرده‌اند، جرقه‌های شیطان بر آنان بی‌اثر می‌شود.
سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ. إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ
بی‌گمان او (شیطان) بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل می‌کنند، هیچ سلطه‌ای ندارد.
سلطه‌ی او فقط بر کسانی است که او را سرپرست خود قرار داده‌اند و (به نوعی) مشرک شده‌اند.
✅ این آیات زیبا، مثل گوهرند برای توضیح این مطلب که:
جرقه‌ی اولیه، چه از سوی فرشته‌ی مهربان الهام‌بخش و چه از سوی شیطان وسوسه‌گر،
فقط یک دعوت است، و این خودِ انسان است که با اختیار، یا نور آرامش می‌افروزد یا آتش ظلمت.
پس در زبان عربی، دو واژه‌ی «کَید» و «قَدْح» به ظرافتی حیرت‌انگیز از جرقه‌ی نخستین سخن می‌گویند؛ جرقه‌ای که می‌تواند درخششی از نور برافروزد یا شعله‌ای از تاریکی.
قَدْح، همان کشیدن آتش از سنگ چخماق است؛ لحظه‌ای که معلم حقیقی یا فرشته‌ی الهام، در ملکوت قلب انسانی جرقه‌ای از علم و معرفت می‌زند. اما کَید، تدبیری پنهان است؛ که اگر از سوی شیطان باشد، همچون فندکی خاموش در کمین قلب انسان می‌نشیند.
در هر دو حال، جرقه افروخته می‌شود، بی آنکه جبری در کار باشد.
انسان، با اختیار خویش، یا آن جرقه‌ی نورانی را به درخششی از ایمان و حکمت بدل می‌کند، یا شعله‌ی وسوسه را به حریق غفلت و تباهی می‌کشاند.
چنان که قرآن می‌گوید:
«من بر شما هیچ تسلطی نداشتم، جز آنکه شما را دعوت کردم و شما پذیرفتید» (ابراهیم: ۲۲).
پس هر قلبی، با پاسخ به این جرقه‌ها، سرنوشت خود را در آسمان‌ها رقم می‌زند؛ یا به سوی نور بال می‌گشاید، یا در ظلمت فرو می‌رود.
آری، هر قلبی در خلوت ملکوت خویش، گاه جرقه‌ای دریافت می‌کند:
جرقه‌ای از قَدْحِ فرشته‌ای مهربان و روشنگر، یا کَیدِ شیطانی پنهان.
فرشته، بر تخته‌سنگ وجود، نور علم و بیداری می‌کشد؛ بی‌فریاد، بی‌اجبار.
و شیطان، با نیرنگی خاموش، در سایه‌ها فندک وسوسه را می‌فشرد.
امّا هر دو، تنها جرقه می‌زنند؛ شعله را صاحب قلب باید برکشد.
این قلمرو، عرصه‌ی اجبار نیست؛ میدان انتخاب است.
خداوند، راه‌ها را نمایاند و دل‌ها را آزاد گذاشت؛
تا هر که خواهد، بال بگشاید و هر که خواهد، در خاک بغلتد.
درخشش نور یا آتش ظلمت،
هر دو از یک جرقه آغاز می‌شوند؛
و این انسان است که از جرقه، یا مشعل هدایت می‌سازد،
یا کوره‌ی گمراهی.
در سنت زبان عربی، واژگان «کَید» و «قَدْح» دو مفهوم عمیق و درعین‌حال ظریف را در دل خود جای داده‌اند. قَدْح، آتش‌افروزی نخستین است؛ لحظه‌ی درخشش جرقه‌ای که از سنگ چخماق برمی‌جهد و نوید روشنی می‌دهد. کَید، تدبیر پنهانی است که می‌تواند در مسیر خیر یا شر جاری شود.
این دو تصویر، در هستی انسان، به زیبایی در نقش معلم و شیطان انعکاس یافته‌اند:
معلمی که جرقه‌ی علم و بیداری را در قلب می‌زند و شیطانی که بذر وسوسه را می‌پراکند.
با این حال، آنچه در این میان بنیادین است، آزادی انسان در انتخاب است.
هیچ جرقه‌ای، چه از فرشته‌ی الهام باشد و چه از شیطان وسوسه، صاحب قلب را مجبور به حرکت نمی‌کند؛ بلکه تنها دعوتی است برای پذیرش یا انکار. قرآن کریم این حقیقت را به روشنی بیان می‌کند: «من بر شما هیچ تسلطی نداشتم جز اینکه شما را دعوت کردم و شما اجابت کردید».
پس، دل انسان همچون سرزمینی است که با اراده‌ی خود، یا نور ایمان را شعله‌ور می‌سازد یا شعله‌ی غفلت را در آن می‌دمد. این جرقه‌ی آغازین، آزمونی است که هر قلبی در خلوت خویش بدان فراخوانده می‌شود.

سلام بر جرقه‌ی تعلیم و تربیت،
سلام بر علی بن الحسین علیه‌السلام.

الكَيْد [كيد] 
توصیف مدخل
الكيد و المكيدة: المكر.

شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 9، صفحه 5941

كيد: حيله. تدبير.
راغب ميگويد: كيد نوعى حيله است گاهى مذموم و گاهى ممدوح باشد، هر چند در مذموم بيشتر است همينطور است استدراج و مكر كه گاهى ممدوح باشند.
نگارنده گويد: بهتر است آنرا در صورت ممدوح بودن تدبير معنى كنيم.

قاموس قرآن، جلد 6، صفحه 171

اَلْكَيْدُ: ضرب من الاحتيال، و قد يكون مذموما و ممدوحا، و إن كان يستعمل في المذموم أكثر،
و كذلك الاستدراج و المكر، و يكون بعض ذلك محمودا.

مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 728

الكَيْدُ السعي في فساد الحال على وجه الاحتيال، تقول كَادَهُ‌ يَكِيدُهُ‌ كَيْداً من باب باع: خدعه و مكر به، فهو كَائِدٌ إذا عمل في إيقاع الضرر به على وجه الختل، و هو من المخلوقين احتيال و من الله مشية بالذي يقع به الكيد.

مجمع البحرين، جلد 3، صفحه 139

الليث: الكَيْدُ من المَكِيدَة ، و قد كاده مَكِيدةً‌ .
و الكَيْدُ : الخُبْثُ‌ و المَكْرُ;
كاده يَكِيدُهُ‌ كَيْداً و مَكِيدَةً‌ ،
و كذلك المكايَدةُ‌ .
و كلُّ‌ شيء تعالجُه، فأَنت تَكِيدُه .
و في حديث عمرو بن العاص: ما قولك في عُقُولٍ‌ كادها خالقها؟
و في رواية: تلك عقولٌ‌ كادها بارِئُها. أَي أَرادها بسوء.
يقال: كِدْتُ‌ الرجلَ‌ أَكِيدُه .
و الكَيْدُ : الاحتيالُ‌ و الاجتهاد، و به سميت الحرب كيداً .

لسان العرب، جلد 3، صفحه 383
لیث گفته است: «کَید» از واژه «مکیده» گرفته شده و به معنای نیرنگ و فریب است؛
و «کید» به معنای خباثت و مکر نیز می‌آید.
می‌گویند: فلانی را با مکر و نیرنگ مورد حمله قرار داد (کاده یکیده کیداً و مکیدهً)، و همچنین واژه «مکایده» به همین معناست.
هر کاری را که در آن چاره‌اندیشی و تدبیر به کار رود، گفته می‌شود که آن را «کید» کرده‌ای.
در حدیثی از عمرو بن عاص آمده است:
«نظرت درباره عقل‌هایی که خالقشان با آن‌ها مکر ورزیده چیست؟»
و در روایتی دیگر آمده است:
«این عقل‌هایی هستند که آفریننده‌شان آن‌ها را با سوء قصد تدبیر کرده است.»
یعنی خداوند خواسته است که آن‌ها را به بلایی گرفتار کند.
گفته می‌شود: «کِدتُ الرجلَ أَکیده» یعنی: برای مردی تدبیری کردم یا علیه او حیله به کار بردم.
و «کید» به معنای حیله‌گری و تلاش فراوان هم آمده است،
و به همین جهت جنگ را نیز «کید» نامیده‌اند.

الْكَيْد: نوعى از حيله‌گرى و چاره‌جوئى است كه به دو معنى ناپسند و پسنديده به‌كارمى‌رود، هرچند كه بصورت ناپسند و مذموم بيشتر معمول است. هم چنين واژه‌هاى – استدراج و مكر در همان معنى است كه گاهى پسنديده است.

ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 3، صفحه 90

قال بعضهم: الكيد: المعالجة، و كل شيء عالجته فقد كدته.

شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 9، صفحه 5941

گریم کردن یجور حیله و تدبیر و کید است! «gimmic»
+ «سول» + «زین»
+ «حول»:
حیلة – (حیل – حول)، حال، حالت قلبی:
حول حالنا – حائل:
اون حائلی که چاره کار برای دل کندن از تمنا (گناه) است تا حالت قلبی میزان شود، یادآوری معالم ربانی صاحبان نور است.
لا حول و لا قوة: یعنی برای ما جز یادآوری علوم نورانی، هیچ چارۀ دیگری برای رسیدن به آرامش و دل کندن از گناه وجود ندارد . + «لا اله الا الله»
دیدی یکی توی فکره که چجوری میتونه به دیگری ضربه بزنه و خیانت کنه، یه دفعه یه چیزی توی ذهنش جرقه میزنه و انگاری راه آسیب رسوندن به او، توی ذهنش میاد؟
عرب میگه «کاد الزند» یعنی چیزی ظاهرا معلوم نبود، اما یه دفعه نمی‌دونم چطور شد، جرقه‌ای زده شد و آتشی برپاشد که دامن همه رو گرفت.
اون مطلبی که به ذهنت خطور میکنه و میری اونو عملی کنی که یا ضرر به دیگری برسونی و در جهت ناآرامی است یا در جهت آرامش، که غالبا این واژه «کید» بیشتر در جهت ناآرامی بکار می‌رود.
خوب به ذهنت فشار بیار و هر کلک و حقه‌ای که به فکرت میرسه سوار کن تا فلانی رو حالشو بگیریم!
کتاب لغت مجمع البیان: «الكَيْدُ السعي في فساد الحال على وجه الاحتيال»
کَلَک زدن! (عملا با تدبیر بخوای به کسی ضرر بزنی!)
دوزوکلک های اهل شک حسود!
چوب لای چرخ کسی گذاشتن!
حسودی که می‌خواهد به نورش کلک بزند و خودش را زرنگ حساب می‌کند بداند که «از خدا که دیگه زرنگتر نیست!» آيه «فَإِنْ كانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ‏» خطاب به حسودانی است كه در دنيا خود را از همه زيرك‌تر و داناتر ميدانند، و آيات خدا و قيامت را تكذيب مينمايند، كه در قيامت به آنها ميگويند اكنون اگر مكر و حيله‏‌اى داريد انجام دهيد.
پس «کید» در واقع همون حالت زرنگی اهل شک حسود است که برنامه‌ریزی می‌کنن تا چوب لای چرخ ماموریت صاحبان نور بذارن  و خودشونو خیلی باهوش و زرنگ می‌دونن، اما غافل از اینکه هر چقدر زرنگی و شیطنت و نکرا بخرج بدهند هرگز از خدا زرنگتر نخواهند بود و جوری آیات به اونا عرضه میشه که بخوبی میفهمن که حق با نور است و این مفهوم آیه «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» می‌باشد و این متوهمین دیندار که برای صاحبان نور چاله می‌کنند بدانند که «فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ» جایگاهشان اسفل السافلین است ان شاء الله تعالی.

اللغة:
الكيد و المكيدة المكر الذي يغتال به صاحبه من جهة حيلة عليه
ليقع في مكروه به
و أصله الشقة
كيد و مكيده و مكر كاريست كه فردى با رفيقش از راه حيله انجام ميدهد
تا او را در مكروه و ناملايمى افكند
و اصل آن بمعنى مشقت است.
يقال رأيت فلانا يكيد بنفسه أي يقاسي المشقة في سياق المنية
و منه المكائدة لا يراد ما فيه من المشقة.
و مكايده نيز از اين ماده است بمعنى وارد ساختن چيزى كه مشقت دارد.

كيد:
كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ
اين گونه به يوسف شيوه آموختيم!
«كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ»: اگه رابطۀ قلبی خودتو با عالم بالا قطع نکنی «لِيُوسُفَ»، بموقعه‌اش، یه چیز یادت میدن «كِدْنا» که عقل احدی به اون نرسیده باشه!
جوری درجاتتو بالا می‌برن که نتونی فکرشو هم بکنی:
«نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ»
«لِ»: این چیزارو فقط به یوسف ع یاد میدن!
و البته همچنین به اهل نوری که با نور یوسف ع خواهان تولید عمل صالح باشند!

«إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً – إِنَّ كَيْدي‏ مَتينٌ»

الْكَيْدَ هُوَ الْحِيلَةُ!

امام صادق علیه السلام:
فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ أَيْ حِيلَتُهُ
وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْكَيْدَ هُوَ الْحِيلَةُ
قَوْلُهُ تَعَالَى‏
كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ‏ أَيِ احْتَلْنَا لَهُ حَتَّى حَبَسَ أَخَاهُ

وَ قَوْلُهُ يَحْكِي قَوْلَ فِرْعَوْنَ‏
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ‏ أَيْ حِيلَتُكُمْ
در آیه «فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ» (حج:15)،
منظور از کید همان حیله و چاره‌جویی است.
دلیل اینکه کید به معنای حیله است، فرمایش خداوند متعال در این آیه است:
«كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ» یعنی ما برای یوسف حیله‌ای اندیشیدیم تا برادرش را نگاه دارد.
و همچنین فرموده خداوند از زبان فرعون که گفت:
«فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ» یعنی حیله‌هایتان را جمع کنید.

داستانهای تکراری مکاید المنافقین:
[نهج البلاغة] مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ ع يَصِفُ فِيهَا الْمُنَافِقِينَ:
نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ ذَادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ نَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاماً وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ «4» وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَيْهِ فِي مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّى أَنْزَلَتْ‏ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ
فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِمَادٍ وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصَادٍ قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ يَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ يَدِبُّونَ الضَّرَاءَ وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَيَاءُ حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَكِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ
لَهُمْ بِكُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ وَ إِلَى كُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ وَ لِكُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ وَ يَتَرَاقَبُونَ الْجَزَاءَ
إِنْ سَأَلُوا أَلْحَفُوا وَ إِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا وَ إِنْ حَكَمُوا أَسْرَفُوا
قَدْ أَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِكُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِكُلِّ حَيٍّ قَاتِلًا وَ لِكُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِكُلِّ لَيْلٍ مِصْبَاحاً
يَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقِيمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُمْ وَ يُنْفِقُوا بِهِ أَعْلَاقَهُمْ
يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ
قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ وَ أَضْلَعُوا الْمَضِيقَ
فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ وَ حُمَةُ النِّيرَانِ
أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع:
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:
فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ
قَالَ
مَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ يَقْوَى بِهَا عَلَى خَالِقِهِ وَ لَا نَاصِرٍ مِنَ اللَّهِ يَنْصُرُهُ إِنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً
یعنی او هیچ‌گونه قدرتی ندارد که با آن بر خالِقِ خود تسلط یابد و هیچ یاور و مددگری از سوی خداوند ندارد که او را در صورتی که بخواهد برای او ضرری پیش آید یاری کند.
قُلْتُ‏
إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً
سپس سؤال شد:
«آیا آن‌ها در حال تدبیر و نیرنگ هستند؟»
قَالَ
ایشان فرمودند:
كَادُوا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ كَادُوا عَلِيّاً ع وَ كَادُوا فَاطِمَةَ ع

«بله، آن‌ها نیرنگ می‌زنند. آن‌ها پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را نیرنگ زدند، و علی علیه‌السلام را نیرنگ زدند، و فاطمه علیهاالسلام را نیرنگ زدند.»
وَ قَالَ اللَّهُ
و سپس امام علیه‌السلام نقل کردند که خداوند به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود:
إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً لِوَقْتِ‏ بَعْثِ الْقَائِمِ ع
يَا مُحَمَّدُ
فَيَنْتَقِمُ لِي مِنَ الْجَبَّارِينَ وَ الطَّوَاغِيتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ سَائِرِ النَّاسِ‏
.
«ای محمد! آنها در حال نیرنگ زدن هستند و من نیز نیرنگ می‌زنم،
پس به کافران مهلت بده تا زمانی که قیام قائم علیه‌السلام فرا رسد؛
در آن هنگام او برای من از جباران و طواغیت قریش، بنی‌امیه و سایر مردم انتقام خواهد گرفت.»

بی‌اعتنایی به دانسته‌ها، داستان تکراری معارین حسود است.
بیایید طمع و خواسته‌ی نابجا نداشته باشیم به اینکه معارین حسود به نور، ایمان بیاورند.
بی‌اعتنایی به دانسته‌ها، داستانی تکراری است که در زندگی معارضان حسود باز تکرار می‌شود.
بیایید از این طمع و خواسته‌ی نابجا دست برداریم
و باور کنیم که معارین حسود به نور، ایمان نخواهند آورد.

و برای این منظور، حسود به نورش کلک میزنه!
و این عنوان همین مقاله است که داریم مطالعه‌اش میکنیم:

[سورة البقرة (۲): الآيات ۷۵ الی ۸۰]
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (۷۵)
آيا طمع داريد كه [اينان‏] به شما ايمان بياورند؟
با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‏‌شنيدند،
سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى‏‌كردند، و خودشان هم مى‏‌دانستند.
وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۷۶)
و [همين يهوديان‏] چون با كسانى كه ايمان آورده‌‏اند برخورد كنند، مى‏‌گويند: «ما ايمان آورده‌‏ايم.»
و وقتى با همديگر خلوت مى‏‌كنند، مى‏‌گويند:
«چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، براى آنان حكايت مى‏‌كنيد تا آنان به [استناد] آن، پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند؟ آيا فكر نمى‏‌كنيد؟»
أَ وَ لا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ (۷۷)
آيا نمى‏‌دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى‏‌دارند، و آنچه را آشكار مى‏‌كنند، مى‏‌داند؟
وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِيَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (۷۸)
و [بعضى‏] از آنان بى‏‌سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‏‌دانند، و فقط گمان مى‏‌برند.
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (۷۹)
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏‌شده‏‌اى‏] با دستهاى خود مى‌‏نويسند، سپس مى‌‏گويند: «اين از جانب خداست»، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‏] به دست مى‌‏آورند.
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً 
قُلْ اتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۸۰)
و گفتند: «جز روزهايى چند، هرگز آتش به ما نخواهد رسيد.»
بگو: «مگر پيمانى از خدا گرفته‏‌ايد؟ -كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد- يا آنچه را نمى‏‌دانيد به دروغ به خدا نسبت مى‌‏دهيد؟»

[تفسير الإمام عليه السلام‏]:
قَوْلُهُ تَعَالَى:
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْالْآيَةَ
قَالَ الْإِمَامُ ع
فَلَمَّا بَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَؤُلَاءِ الْيَهُودَ بِمُعْجِزَتِهِ وَ قَطَعَ مَعَاذِيرَهُمْ بِوَاضِحِ دَلَالَتِهِ لَمْ يُمْكِنْهُمْ مُرَاجَعَتُهُ فِي حُجَّتِهِ وَ لَا إِدْخَالُ التَّلْبِيسِ عَلَيْهِ فِي مُعْجِزَاتِهِ قَالُوا يَا مُحَمَّدُ قَدْ آمَنَّا بِأَنَّكَ الرَّسُولُ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَنَّ عَلِيّاً أخوك [أَخَاكَ‏] هُوَ الْوَصِيُّ وَ الْوَلِيُّ
وَ كَانُوا إِذَا خَلَوْا بِالْيَهُودِ الْآخَرِينَ يَقُولُونَ لَهُمْ إِنَّ إِظْهَارَنَا لَهُ الْإِيمَانَ بِهِ أَمْكَنُ لَنَا مِنْ مَكْرُوهِهِ وَ أَعْوَنُ لَنَا عَلَى اصْطِلَامِهِ وَ اصْطِلَامِ أَصْحَابِهِ لِأَنَّهُمْ عِنْدَ اعْتِقَادِهِمْ أَنَّنَا مَعَهُمْ يَقِفُونَنَا عَلَى أَسْرَارِهِمْ وَ لَا يَكْتُمُونَنَا شَيْئاً فَنُطْلِعُ عَلَيْهِمْ أَعْدَاءَهُمْ فَيَقْصِدُونَ أَذَاهُمْ بِمُعَاوَنَتِنَا وَ مُظَاهَرَتِنَا فِي أَوْقَاتِ اشْتِغَالِهِمْ وَ اضْطِرَابِهِمْ وَ أَحْوَالِ تَعَذُّرِ الْمُدَافَعَةِ وَ الِامْتِنَاعِ مِنَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْهِمْ وَ كَانُوا مَعَ ذَلِكَ يُنْكِرُونَ عَلَى سَائِرِ الْيَهُودِ الْإِخْبَارَ لِلنَّاسِ عَمَّا كَانُوا يُشَاهِدْونَهُ مِنْ آيَاتِهِ وَ يُعَايِنُونَهُ مِنْ مُعْجِزَاتِهِ
فَأَظْهَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً رَسُولَهُ عَلَى قُبْحِ اعْتِقَادِهِمْ وَ سُوءِ دَخِيلَاتِهِمْ‏ وَ عَلَى إِنْكَارِهِمْ عَلَى مَنِ اعْتَرَفَ بِمُشَاهَدِهِ مِنْ آيَاتِ مُحَمَّدٍ وَ وَاضِحِ بَيِّنَاتِهِ وَ بَاهِرِ مُعْجِزَاتِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ:
أَ فَتَطْمَعُونَ‏ أَنْتَ وَ أَصْحَابُكَ مِنْ عَلِيٍّ ع وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ‏ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ‏ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ الَّذِينَ هُمْ بِحُجَجِ اللَّهِ قَدْ بَهَرْتُمُوهُمْ وَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ دَلَائِلِهِ الْوَاضِحَةِ قَدْ قَهَرْتُمُوهُمْ‏ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ‏ وَ يُصَدِّقُوكُمْ‏ بِقُلُوبِهِمْ وَ يُبْدُوا فِي الْخَلَوَاتِ لِشَيَاطِينِهِمْ شَرِيفَ أَحْوَالِكُمْ‏ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَعْنِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ‏ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ‏ فِي أَصْلِ جَبَلِ طُورِ سَيْنَاءَ وَ أَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِيهِ‏ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ عَمَّا سَمِعُوهُ إِذَا أَدَّوْهُ إِلَى مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ سَائِرِ بَنِي إِسْرَائِيلَ‏ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ عَلِمُوا أَنَّهُمْ فِيمَا يَقُولُونَهُ كَاذِبُونَ‏ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‏ أَنَّهُمْ فِي قِيلِهِمْ كَاذِبُونَ‏
ثُمَّ أَظْهَرَ اللَّهُ عَلَى نِفَاقِهِمُ الْآخَرِ فَقَالَ:
وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا كَانُوا إِذَا لَقُوا سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ عَمَّاراً قالُوا آمَنَّا كَإِيمَانِكُمْ إِيمَاناً بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص مَقْرُوناً بِالْإِيمَانِ بِإِمَامَةِ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ بِأَنَّهُ أَخُوهُ الْهَادِي وَ وَزِيرُهُ الْمُؤَاتِي‏ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى أُمَّتِهِ وَ مُنْجِزُ عِدَتِهِ وَ الْوَافِي بِذِمَّتِهِ‏ وَ النَّاهِضُ بِأَعْبَاءِ سِيَاسَتِهِ وَ قَيِّمُ الْخَلْقِ الذَّابُّ لَهُمْ عَنْ سَخَطِ الرَّحْمَنِ الْمُوجَبِ لَهُمْ إِنْ أَطَاعُوهُ رَضِيَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَّ خَلَفَاءَهُ مِنْ بَعْدِهِ هُمُ النُّجُومُ الزَّاهِرَةُ وَ الْأَقْمَارُ النَّيِّرَةُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ الْبَاهِرَةُ وَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُمْ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَنَّ أَعْدَاءَهُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَاحِبُ الْمُعْجِزَاتِ وَ مُقِيمُ الدَّلَالاتِ الْوَاضِحَاتِ
وَ سَاقَ الْحَدِيثَ كَمَا سَيَأْتِي فِي أَبْوَابِ مُعْجِزَاتِ الرَّسُولِ ص وَ بَابِ غَزْوَةِ بَدْرٍ إِلَى قَوْلِهِ
فَلَمَّا أَفْضَى بَعْضُ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَيَّ شَيْ‏ءٍ صَنَعْتُمْ أَخْبَرْتُمُوهُمْ‏ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ‏ مِنَ الدَّلَالاتِ عَلَى صِدْقِ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ إِمَامَةِ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ‏ بِأَنَّكُمْ كُنْتُمْ قَدْ عَلِمْتُمْ هَذَا وَ شَاهَدْتُمُوهُمْ فَلَمْ تُؤْمِنُوا بِهِ وَ لَمْ تُطِيعُوهُ وَ قَدَرُوا بِجَهْلِهِمْ أَنَّهُمْ إِنْ لَمْ يُخْبِرُوهُمْ بِتِلْكَ الْآيَاتِ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَلَيْهِمْ حُجَّةٌ فِي غَيْرِهَا ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: أَ فَلا تَعْقِلُونَ‏ أَنَّ هَذَا الَّذِي يُخْبِرُونَهُمْ بِهِ مِمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ مِنْ دَلَائِلِ نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص حُجَّةٌ عَلَيْكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: أَ وَ لا يَعْلَمُونَ‏ يَعْنِي أَ وَ لَا يَعْلَمُ هَؤُلَاءِ الْقَائِلُونَ لِإِخْوَانِهِمْ‏ أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ‏ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ‏ مِنْ عَدَاوَةِ مُحَمَّدٍ ص وَ يُضْمِرُونَهُ مِنْ أَنَّ إِظْهَارَهُمُ الْإِيمَانَ بِهِ أَمْكَنُ لَهُمْ مِنِ اصْطِلَامِهِ وَ إِبَادَةِ أَصْحَابِهِ‏ وَ ما يُعْلِنُونَ‏ مِنَ الْإِيمَانِ ظَاهِراً لِيُؤْنِسُوهُمْ وَ يَقِفُوا بِهِ عَلَى أَسْرَارِهِمْ فَيُذِيعُونَهَا بِحَضْرَةِ مَنْ يَضُرُّهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَمَّا عَلِمَ ذَلِكَ دَبَّرَ لِمُحَمَّدٍ ص تَمَامَ أَمْرِهِ بِبُلُوغِ غَايَةِ مَا أَرَادَهُ اللَّهُ بِبَعْثِهِ وَ أَنَّهُ يُتِمُّ أَمْرَهُ وَ أَنَّ نِفَاقَهُمْ وَ كَيْدَهُمْ لَا يَضُرُّهُ قَوْلُهُ تَعَالَى:
وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ الْآيَةَ قَالَ الْإِمَامُ ع ثُمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ وَ مِنْ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ أُمِّيُّونَ لَا يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ وَ لَا يَكْتُبُونَ كَالْأُمِّيِّ مَنْسُوبٌ إِلَى الْأُمِّ أَيْ هُوَ كَمَا خَرَجَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ لَا يَقْرَأُ وَ لَا يَكْتُبُ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ الْمُنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا الْمُتَكَذَّبَ بِهِ‏ وَ لَا يُمَيِّزُونَ بَيْنَهُمَا إِلَّا أَمانِيَ‏ أَيْ إِلَّا أَنْ يُقْرَأَ عَلَيْهِمْ وَ يُقَالَ لَهُمْ إِنَّ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ وَ كَلَامُهُ وَ لَا يَعْرِفُونَ إِنْ قُرِئَ مِنَ الْكِتَابِ خِلَافُ مَا فِيهِ‏ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ‏ أَيْ مَا يَقُولُ لَهُمْ‏ رُؤَسَاؤُهُمْ مِنْ تَكْذِيبِ مُحَمَّدٍ ص فِي نُبُوَّتِهِ وَ إِمَامَةِ عَلِيٍّ ع سَيِّدِ عِتْرَتِهِ يُقَلِّدُونَهُمْ‏ مَعَ أَنَّهُ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِمْ تَقْلِيدُهُمْ‏ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ:
فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ الْآيَةَ قَالَ‏ الْإِمَامُ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِقَوْمٍ مِنْ هَؤُلَاءِ الْيَهُودِ كَتَبُوا صِفَةً زَعَمُوا أَنَّهَا صِفَةُ النَّبِيِّ ص وَ هُوَ خِلَافُ صِفَتِهِ وَ قَالُوا لِلْمُسْتَضْعَفِينَ هَذِهِ صِفَةُ النَّبِيِّ الْمَبْعُوثِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَنَّهُ طَوِيلٌ عَظِيمُ الْبَدَنِ وَ الْبَطْنِ أَصْهَبُ الشَّعْرِ وَ مُحَمَّدٌ بِخِلَافِهِ وَ هُوَ يَجِي‏ءُ بَعْدَ هَذَا الزَّمَانِ بِخَمْسِمِائَةِ سَنَةٍ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا بِذَلِكَ لِتَبْقَى لَهُمْ عَلَى ضُعَفَائِهِمْ رِئَاسَتُهُمْ وَ تَدُومَ لَهُمْ مِنْهُمْ إِصَابَاتُهُمْ وَ يَكُفُّوا أَنْفُسَهُمْ مَئُونَةَ خِدْمَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خِدْمَةِ عَلِيٍّ ع وَ أَهْلِ خَاصَّتِهِ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ مِنْ هَذِهِ الصِّفَاتِ الْمُحَرَّفَاتِ الْمُخَالِفَاتِ لِصِفَةِ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلِيٍّ ع الشِّدَّةُ لَهُمْ مِنَ الْعَذَابِ فِي أَسْوَإِ بِقَاعِ جَهَنَّمَ‏ وَ وَيْلٌ لَهُمْ‏ الشِّدَّةُ مِنَ الْعَذَابِ ثَانِيَةً لَهُمْ مُضَافَةً إِلَى الْأُولَى مِمَّا يَكْسِبُونَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ الَّتِي يَأْخُذُونَهَا إِذَا أَثْبَتُوا عَوَامَّهُمْ عَلَى الْكُفْرِ- بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الْجَحْدِ لِوَصِيَّةِ أَخِيهِ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ ع وَ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً الْآيَةَ قَالَ الْإِمَامُ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
وَ قالُوا يَعْنِي الْيَهُودَ الْمُظْهِرِينَ لِلْإِيمَانِ الْمُسِرِّينَ لِلنِّفَاقِ الْمُدْبِرِينَ‏ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص‏ وَ ذَوِيهِ بِمَا يَظُنُّونَ أَنَّ فِيهِ عَطَبَهُمْ‏ لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً وَ ذَلِكَ أَنَّهُ كَانَ لَهُمْ أَصْهَارٌ وَ إِخْوَةُ رَضَاعٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يُسِرُّونَ كُفْرَهُمْ عَنْ مُحَمَّدٍ ص وَ صَحْبِهِ وَ إِنْ كَانُوا بِهِ عَارِفِينَ صِيَانَةً لَهُمْ لِأَرْحَامِهِمْ وَ أَصْهَارِهِمْ قَالَ لَهُمْ هَؤُلَاءِ وَ لِمَ تَفْعَلُونَ هَذَا النِّفَاقَ الَّذِي تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ بِهِ عِنْدَ اللَّهِ مَسْخُوطٌ عَلَيْكُمْ مُعَذَّبُونَ أَجَابَهُمْ ذَلِكَ الْيَهُودُ بِأَنَّ مُدَّةَ ذَلِكَ الْعَذَابِ نُعَذَّبُ بِهِ لِهَذِهِ الذُّنُوبِ أَيَّاماً مَعْدُودَةً تَنْقَضِي ثُمَّ نُصِيرُ بَعْدُ فِي النِّعْمَةِ فِي الْجِنَانِ فَلَا نَتَعَجَّلُ الْمَكْرُوهَ فِي الدُّنْيَا لِلْعَذَابِ الَّذِي هُوَ بِقَدْرِ أَيَّامِ ذُنُوبِنَا فَإِنَّهَا تَفْنَى وَ تَنْقَضِي وَ نَكُونُ قَدْ حَصَّلْنَا لِذَاتِ الْحُرِّيَّةِ مِنَ الْخِدْمَةِ وَ لِذَاتِ نِعْمَةِ الدُّنْيَا ثُمَّ لَا نُبَالِي بِمَا يُصِيبُنَا بَعْدُ فَإِنَّهُ إِذَا لَمْ يَكُنْ دَائِماً فَكَأَنَّهُ قَدْ فَنِيَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:
قُلْ يَا مُحَمَّدُ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً أَنَّ عَذَابَكُمْ عَلَى كُفْرِكُمْ‏ بِمُحَمَّدٍ ص وَ دِفْعِكُمْ لِآيَاتِهِ فِي نَفْسِهِ وَ فِي عَلِيٍّ ع وَ سَائِرِ خُلَفَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ مُنْقَطِعٌ غَيْرُ دَائِمٍ بَلْ مَا هُوَ إِلَّا عَذَابٌ دَائِمٌ لَا نَفَادَ لَهُ فَلَا تَجْتَرُوا عَلَى الْآثَامِ وَ الْقَبَائِحِ مِنَ الْكُفْرِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِوَلِيِّهِ الْمَنْصُوبِ بَعْدَهُ عَلَى أُمَّتِهِ لِيَسُوسَهُمْ وَ يَرْعَاهُمْ سِيَاسَةَ الْوَالِدِ الشَّفِيقِ الرَّحِيمِ الْكَرِيمِ لِوَلَدِهِ وَ رِعَايَةِ الْحَدَبِ الْمُشْفِقِ عَلَى خَاصَّتِهِ‏ فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ‏ وَعْدَهُ فَلِذَلِكَ أَنْتُمْ‏ بِمَا تَدَّعُونَ مِنْ فَنَاءِ عَذَابِ ذُنُوبِكُمْ هَذِهِ فِي حِرْزٍ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏ بَلَى أَنْتُمْ فِي أَيِّهِمَا ادَّعَيْتُمْ كَاذِبُونَ
.‏

+ «“قُلْ يَٰا اهْلَ ٱلْكِتَٰبِ لَمَا تَكْفُرُونَ بِآيَٰتِ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ شَهِيدٌۢ عَلَىٰ مَا تَعْمَلُونَ:
بگو ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر می‌ورزید و حال آنکه خداوند گواه است بر آنچه که انجام می‌دهید.»

مشتقات ریشۀ «کید» در آیات قرآن:

إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ‏ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ (120)
الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً (76)
وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي‏ مَتينٌ (183)
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كيدُونِ‏ فَلا تُنْظِرُونِ (195)
ذلِكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرينَ (18)
مِنْ دُونِهِ فَكيدُوني‏ جَميعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ (55)
قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‏ إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ (5)
فَلَمَّا رَأى‏ قَميصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَ‏ّ إِنَّ كَيْدَكُنَ‏ّ عَظيمٌ (28)
قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني‏ إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَ‏ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ (33)
فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَ‏ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ (34)
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني‏ بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‏ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي‏ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَ‏ عَليمٌ (50)
ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدي كَيْدَ الْخائِنينَ (52)
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ في‏ دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليمٌ (76)
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ‏ ثُمَّ أَتى‏ (60)
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ‏ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‏ (64)
وَ أَلْقِ ما في‏ يَمينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‏ (69)
وَ تَاللَّهِ لَأَكيدَنَ‏ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرينَ (57)
وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرينَ (70)
مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ‏ ما يَغيظُ (15)
فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلينَ (98)
فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ وَ ما كَيْدُ الْكافِرينَ إِلاَّ في‏ ضَلالٍ (25)
أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبيلِ وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ في‏ تَبابٍ (37)
أَمْ يُريدُونَ كَيْداً فَالَّذينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكيدُونَ‏ (42)
يَوْمَ لا يُغْني‏ عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ‏ شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (46)
وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي‏ مَتينٌ (45)
فَإِنْ كانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكيدُونِ‏ (39)
إِنَّهُمْ يَكيدُونَ‏ كَيْداً (15)
وَ أَكيدُ كَيْداً (16)
أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ‏ في‏ تَضْليلٍ (2)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی