The Way to Heaven and the Way to Hell!
The way to heaven is lonely and the way to hell is crowded!
The gate is wide and the road is wide that leads to hell,
and many people enter through that gate.
But the gate is small and the road is narrow that leads to true life.
Only a few people find that road.
«قسر» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«القَسْرُ: الغلبة و القهر، قهر و چيرگى»
«القسورة: الأسد، لقوّته و غلبته.»
«قسره على الأمر: أكرهه عليه، او را به زور وادار به انجام آن كار كرد.»
«قَسَرْتُهُ و اقْتَسَرْتُهُ: او را به زور بكارى واداشتم.»
حسود، وقتی میبینه باید تمنای خودشو فدای تقدیر کنه،
فرار را بر قرار ترجیح میدهد!
«كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»
[سورة المدثر (۷۴): الآيات ۳۲ الى ۵۶]
فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (۴۹)
پس چرا از اين تذكار رو گردانند؟
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (۵۰)
به خرانِ رمندهاى مانند:
فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (۵۱)
كه از پيش شيرى گريزان شده است.
+ «قبض و بسط»
+ «ذکر»
اهل حسادتی که از فهم قبض و بسط قلبی «التَّذْكِرَةِ» فرار میکنن «مُعْرِضِينَ»،
مثلشون «كَأَنَّهُمْ» در قرآن اینه:
«فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»:
اهل حسادت، کسانی هستند که در دل شرایط آیات، از اینکه با یاد معالم ربانی تولید نور آرامش عمل صالح کنند، از انجام وظیفه گریزانند، مثل گریز الاغ از شیر!
حسود، رمیده از نور و آرمیده در آغوش تمنّا!
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ!
کانه اهل شک حسود از این حقیقت که فقط با استعمال معالم ربانی و تولید نور آرامش و مهربانی در دل شرایط میشه عاقبت به خیر بشی رو انکار میکنن و فرار میکنن و نمی خوان زیر بار این اقرار به فضل بروند.
نمیخوان اندیشه باطل خودشونو که به تاسی از اندیشه لیدرهای سوء است کنار بذارن و مغلوب اندیشه غالب صاحبان نور شوند و این مفهوم غلبۀ اندیشه نور بر اندیشه باطل در واژه قسر و قسورة است کانه غلبۀ نور بر ظلمت.
اصلا یادآوری معالم ربانی، نوری به قلبت میده که وادارت میکنه کار خوب انجام بدی!
این مفهوم واژه زیبای قسر است:
«اقْتَسَرَهُ على الأمرِ: به زور او را بر آن كار واداشت.»
«قَسَرَهُ على الأَمر: او را به زور وادار به انجام آن كار كرد.»
پس یادآوری معالم ربانی «ذکر» همون نوری رو در قلبت القاء میکنه «قبض و بسط» که این نور خاصیتش اینه که بهت علم میده و آرومت میکنه و یه جورایی مجبورت میکنه «امر»، به نور ولایت آل محمد ع در دل شرایط تن بدی!
«اقْتَسَرَهُ على الأمرِ: به زور او را بر آن كار واداشت.»
اما اهل شک حسود، مثل الاغ از این فرآیند زیبا فرار میکنن!
امام على عليه السلام:
لا تَقسِروا أولادَكُم عَلى آدابِكُم،
فَإِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَيرِ زِمانِكُم.
فرزندانتان را بر روش و آداب خويش، مجبور مسازيد؛
زيرا آنان، براى زمانى ديگر، جز زمان شما، آفريده شدهاند.
[قرض – قسر]:
[قرض – تجنی – قبض و بسط]:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ
إِنِّي أَعْطَيْتُ الدُّنْيَا بَيْنَ عِبَادِي فَيْضاً
فَمَنْ أَقْرَضَنِي مِنْهَا قَرْضاً أَعْطَيْتُهُ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ عَشْراً إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَ مَا شِئْتُ
وَ مَنْ لَمْ يُقْرِضْنِي مِنْهَا قَرْضاً فَأَخَذْتُ مِنْهُ قَسْراً
أَعْطَيْتُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَوْ أَعْطَيْتُ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ مَلَائِكَتِي لَرَضُوا مِنِّي
الصَّلَاةَ وَ الْهِدَايَةَ وَ الرَّحْمَةَ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ
الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ
أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَاحِدَةً مِنَ الثَّلَاثِ
وَ رَحْمَةٌ اثْنَتَيْنِ
وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ثَلَاثَةً
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
هَذَا لِمَنْ أَخَذَ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً.
+ «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً
وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
اگه از نور علم و مال و هر چیزی که خدای مهربان عنایت کرده تا با این امکانات، مهربانی کنیم، مهربانی نکنیم و اینها رو در راه درست خرج نکنیم، حتما اگه خدا باز هم این بنده رو دوست داشته باشه، بزور ازش این قرض رو پس میگیره و وظیفۀ بنده اینه که بر این مصیبت وارده که یا بیماری است یا تلف شدن مال، صبر پیشه نماید تا اجر ببرد و اگر صبر پیشه ننماید، هم علم و هم مال را از دست داده و اجری هم نخواهد برد.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
إِنِّي جَعَلْتُ الدُّنْيَا بَيْنَ عِبَادِي قَرْضاً
فَمَنْ أَقْرَضَنِي مِنْهَا قَرْضاً أَعْطَيْتُهُ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ عَشْراً إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَ مَا شِئْتُ مِنْ ذَلِكَ
وَ مَنْ لَمْ يُقْرِضْنِي مِنْهَا قَرْضاً فَأَخَذْتُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً فَصَبَرَ
أَعْطَيْتُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ
لَوْ أَعْطَيْتُ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ مَلَائِكَتِي لَرَضُوا بِهَا مِنِّي
قَالَ
ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ
فَهَذِهِ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ
وَ رَحْمَةٌ اثْنَتَانِ
وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ثَلَاثٌ
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
هَذَا لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
خداى عز و جل فرمايد:
من دنيا را ميان بندگانم براى اينكه به من قرض دهند قرار دادم.
پس هر كه از آن به من قرضى دهد (مانند صدقه و هديه و صله به امام)،
به هر واحدش ده تا هفتصد برابر و آنچه خواهم عطا كنم. + «سبع سنابل»
و هر كه به من قرض ندهد و چيزى از او بر خلاف ميلش بگيرم و او صبر كند،
سه خصلت به او دهم كه اگر يكى از آنها را به فرشتگانم دهم، از من راضى شوند.
سپس امام صادق عليه السّلام اين قول خداى عز و جل را تلاوت فرمود:
«آنها كه چون مصيبتى بديشان رسد، گويند:
ما متعلق بخدائيم و بسوى او باز ميگرديم، براى آنها رحمتهائى از پروردگارشانست»
اين يكى از آن 3 خصلت است
و «رحمت» دومى آنها
و «ايشانند هدايتشدگان» سومى آنهاست.
امام صادق عليه السّلام فرمود:
اين براى كسى است كه خدا چيزى را از او بر خلاف ميلش بگيرد.