The Unique Measurement Scale!
«وزن» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الْوَزْنُ: معرفة قدر الشيء»
«وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»
«السَّلَامُ عَلَى … مِيزَانِ الْأَعْمَالِ»
+ «بلیطِ نورانی، میزانِ سنجش!»
+ «نور، مقیاسِ اندازهگیری!»
+ «قسطاس»
«اَلسَّلاَمُ عَلَى مِيزَانِ اَلْأَعْمَالِ وَ مُقَلِّبِ اَلْأَحْوَالِ»
میزان، نور الولایة است!
الْمِيزَانُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع!
وَ قَوْلُهُ
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ
قَالَ
السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِ ص رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ
وَ الْمِيزَانُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع نَصَبَهُ لِخَلْقِهِ
قُلْتُ
أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ
قَالَ
لَا تَعْصُوا الْإِمَامَ
قُلْتُ
وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ
أَقِيمُوا الْإِمَامَ الْعَدْلَ
قُلْتُ
وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ
قَالَ
وَ لَا تَبْخَسُوا الْإِمَامَ حَقَّهُ وَ لَا تَظْلِمُوهُ.
«اقامۀ وزن – اقامۀ صلاة»:
«وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ + اقامه صلاة»
« مَا أَقَمْتُ لَهُ وَزْناً : كِنَايَةٌ عَنِ الْإِهْمَال و الاطِّرَاحِ »
+ «سهو»
وزن یکی از هزار واژه مترادف نور ولایت و سهو یکی از هزار واژه مترادف حسادت است و ایندو در معنا متضاد یکدیگرند یعنی سهو مفهوم سهل انگاری و غفلت و قصور و بی توجهی که کار دست طرف میده، و وزن مفهوم چیز مهم و با اهمیت و ملاک و میزان که همه چیز با اون باید سنجیده بشه و با این معیار ارزشش معلوم و مقدر و تعیین گردد.
حسود برای نور ولایت ارزشی قائل نیست و به این میزان، هیچ اعتقادی نداره که کاراشو با اون وزن کنه.
میزانِ سنجش، نور ولایت است!
نور ولایت، فرایند سنجش است!
نور ولایت، فرایند توزین است!
مثلا مرغ میخری، نمیدونی چقدر باید پول بدی! خُب وزنش میکنه و معلوم میشه چند کیلو است و قیمتش در میاد! چیزی نامعلوم از نظر ارزش و قیمت، با فرایند توزین سنجیده شد و معلوم شد چقدر ارزش داره!
همین فرایند ولایت رو به ما یاد میده!
نمیدونی کاری که داری میکنی یا میخوای انجام بدی، درسته یا اشتباهه!
خُب میری بالای ترازوی نورانی، معلوم میشه کارت درست بوده یا غلط!
اینو در ملکوت قلبت وقتی حسد رو بذاری کنار و برای ترازوی نورانی ارزش قائل بشی، خودت میفهمی و از تاریکی و روشنی قلبت متوجه درستی یا نادرستی کارت میشی و این علم رو بصورت نور و ظلمت بهت می فهمونه و چه زبان خوبی است زبان نور ولایت! زبان مشترک خالق و مخلوق!
میزان:
+ «کفو»
+ «تجربه»
+ «نور ولایت و حسادت»
معنی هر واژهای با «نور الولایة» سنجیده میشود، پس نور «میزان» است، و میزان، «نور» است!
«و وضع المیزان»: یعنی خلقت نور مقدس علمی هدایت بنام محمد و آل محمد ع!
«ذکر الله»:
در دل شرایط عرضه آیت همیشه سوال ما از اسم نورانی به این صورت است که:
اگر شما الآن بجای من بودید چکار می کردید؟!
این سوال در واقع در بر دارنده این اعتقاد است که میزان کار ما، همین نور است و ما مدام خود را باید با او و معیار او بسنجیم «وزن» و عمل کنیم و با او تجربه کنیم:
«کتاب لغت مفردات:
إشارة إلى مراعاة المعدلة في جميع ما يتحرّاه الإنسان من الأفعال و الأقوال.»
«عمل صالح + تجربه»:
هر عمل صالح با یاد نور، خود تجربهای ارزشمند بوده و یقین عاملین به نور ولایت را بیش از پیش افزون خواهد نمود و این ورکلایفها برای شنوندگان تاثیر نورانی دارند کانه بسم الله النور مستمعین شده و آنها نیز با یادآوری این ورکلایفها، مهربانی و شادی و زیبایی خلق می کنند.
اما اهل شک حسود نسبت به معالم ربانی صاحبان نور خود، قصه کارشون این آیه است:
« وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ »
یعنی وقتی کارهای اهل شک را با میزان نور خودشان می سنجند، چون اون نور رو قبول نداشته و کاری با نظر اون انجام نداده اند، لذا مشمول خسران خواهند شد.
معیار و میزان سنجش برای همه ما، اسم الله نور خودمونه:
« وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ »،
هر کس اعمال صالح با یاد اون داشته باشه خوشا به حالش،
و هر کس نسبت به اون شک داشته باشه، بدا به حالش «ویل».
« وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»
وقتی از نورت پرسیدی اگه جای من بودی چکار می کردی، در واقع در حال موازنه هستی،
وقتی به اشاره نورانی، بهت میگه که جواب چیه و بهت تقلب رو میرسونه، تو موزون میشی و حالا توازن برقرار میشه و قلبت نورانی و روشن میشه و عامل به نور ولایت میشی و این واژه زیبای «وزن» است که در این بدهبستون قلبی با مافوقت داره معنی کارها و حالات قلبی تو رو بیان میکنه تا معلوم بشه چه فعل و انفعالاتی در قلب داره رخ میده و چجوری یک قلب تاریک، راه بسوی نور و روشنایی آرامشبخش آل محمد ع داره و چارۀ کار در نگاه مهربان نور ماست.
«التُّرُّ تُرُّ حُمْرَانَ»
الميزان النّور الولاية!
میزان – مافوق – سابق – صمد – مقدم – ادعای ربوبیت
آل محمد ع در این مثال زیبای نخ ریسمانکار بنایی، در واقع صاحبان نور را ملاک کار قرار میدهند
«التُّرُّ تُرُّ حُمْرَانَ»
و هر آجری نسبت به این ریسمان عقب یا جلو می باشد باید خود را با آن میزان و تراز نماید «نظم»!
چه مقامی، اهل بیت ع به جناب حمران عنایت فرمودهاند که همه باید برای رسیدن به قرب آل محمد ع خود را با این آقا و عقاید و نظراتش و علومش تطبیق دهند.
اینجاست که متاسفانه بعضیها، حسادت مقام او را می نمایند، غافل از اینکه این مقام را خودش نخواسته و دیگران به او برای رسیدن به این مقام رای نداده اند بلکه این انتخاب از عالم ذر و به دست آل محمد ع صورت گرفته است و صاحبان نور میدانند، جز پشتوانه علمی آل محمد ع برای این امر خطیر یعنی ماموریت کربلا، این کار شدنی نیست و نه او توانش را به تنهایی دارد و نه تلاش به نتیجه خواهد رسید بلکه وقتی نور آل محمد ع را در قلب خود حس میکند، میفهمد که ماموریت خطرناک تبلیغ نور ولایت به گردن او افتاده و دیگر چارهای ندارد جز اطاعت! و زهی سعادت!
ماموریتی که همه چشمشان بدنبال آن است، غافل از سختی کار که فقط آل محمد ع می دانند چه گزینهای را برای این امر مهم انتخاب نمایند.
[التُّرّ: اصل، ريسمان ساختمان كه در بنائى آن را بكار مىبرند. اين واژه فارسى است.]
واقعا اگر بجای اینکه میزان، حمرانها باشند، خود آل محمد ع میزان رسیدگی به اعمال و رفتار و افکار و عقاید ما بودند، چه کسی می توانست خود را با ویژگیهای نور عصمت آل محمد ع میزان نماید؟! هیچکس! و بنوعی آل محمد ع کار را برای دوستان خود شاید سادهتر کردهاند و امتحان را راحتتر برگزار نمودهاند، بطوریکه اگر اصل بینش درست باشد، مثل حمران، صفات طینتی، ملاک نمره قبولی یا مردودی قرار نمیگیرد و لذا از دیدگاه بحث بینش طینتی و ولایتی (طینت و ولایت)، هیچکس مثل آل محمد ع، ولایتا و طینتا یافت نخواهد شد و اگر با این غربال قرار بود که همه امتحان بدهند، یک نفر هم موفق نمیشد، لذا اصل نور ولایت و بینش صحیح آل محمد ع اگر در کسی باشد، گرچه به صفات طینتی آلوده باشد، با عمل به این نور، این ویژگی های طینتی بد اصلاح شده و نهایتا راه نجات برایش باز خواهد بود. در نور ولایت و بینش صحیح آل محمد ع هیچگونه رخصت و اجازهای مبنی بر تغییر و تبدیل آن داده نشده، اما اگر چنانچه از قِبَل طینت، اشکالاتی بروز پیدا کند، با اصل صحیح، بالاخره قابل جبران میباشد، ولی اصل باطل که همان حسد قلب معارین میباشد، اگر بداء صورت نگیرد، بالاخره حتما یک روزی کار دست صاحبش خواهد داد «اشتباه مرگبار اهل حسادت».
این توضیح از جهت دیگری نیز حائز اهمیت می باشد و آن این است که نباید صفات طینتی حمران را بهانهای برای اقرار نکردن به فضلش قرار دهیم، در حالیکه آل محمد ع حمران را که ولایتا مورد قبول است، به طینتش کاری ندارند، چرا باید ما حمران را بخاطر صفات طینتیاش کنار بگذاریم و به او حسادت کنیم و این فقط اخلاق معارین است «داستان تکراری شیطان در قصه سجود ملائکه بر آدم ع» که به استناد طینت میخواهند بهانه ای برای ردّ حاملان نور علم قرار دهند.
«قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ
خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ»
و این مطلب علمی مهمی است برای رفع اشکال خیلی ها که در ذهنشان این موضوع طینت آدم ع خلجان می کند و آنها باید بدانند که آل محمد ع حمران را، و خدای مهربان، آدم ع را، با همین طینتی که از نظر آنها ایراد دارد، میزان و ریسمان کار بنایی خود قرار دادهاند، چون قلبشان ظرف نور علم هدایت الهی شده، و ما باید ساعت خود را با این ساعت نورانی تنظیم کنییم، نه عقب بیفتیم و نه جلو بزنیم و نه خواب بمانیم، ان شاء الله تعالی «تحرّی»!
+ «سود»:
وَ هُمُ السَّوَادُ الْأَعْظَمُ
[… لِشِيعَةِ أَخِيكَ عَلِيٍّ … يُسَمَّوْنَ الرَّافِضَةَ … لِأَنَّهُمْ رَفَضُوا الْبَاطِلَ … وَ هُمُ السَّوَادُ الْأَعْظَمُ …]
سود: التشخّص مع التفوّق [مافوق = صمد]
التشخّص مع التفوّق في مقابل أفراد اخر
السواد: السرار
سَرَارَة الشيءِ: نيكوترين چيز و خالص آن
[تجربه – وزن]:
آیاتی و رسلی + « الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ »
همیشه خودتو با معیار نورت بسنج!
با عمل به معالم ربانی صاحبان نور، بهشت رو تجربه کن!
با تکیه بر این اعتقاد، مهربانی را تجربه نما!
همیشه میزان جلوی چشمت باشه!
با یادآوری معالم ربانی، به نور آرامش برس و شادی و زیبایی خلق کن!
[قسطس – وزن – کفو]:
« وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ »:
یعنی با یاد معالم ربانی صاحبان نور منا اهل البیت ع، آیات و تقدیرات را وزن نمایید که بحر العلوم کفو بحر النبوة است! علی ع کفو زهرا س است!
وقتی اون کفه ترازو فاطمه س است، خُب معلومه این کفه ترازو فقط باید علی ع باشد.
انگاری تاویلا فقط نطفه علمی صاحبان نور در دل شرایط آیات و تقدیرات «لیله قدر»، ثمر تربیتی دارد و عمل صالح نورانی لولو و مرجان، حاصل همین انتخاب صحیح اهل یقین است که اندیشه صحیح صاحبان نور را جایگزین اندیشه غلط خود و لیدرهای سوء نموده و اختیارا عامل به علوم ربانی آل محمد ع هستند.
اینجا تدبر در عکس ترازوئی که در اول مقاله گذاشتیم، زیبا خواهد بود.
+ «وزن – میزان»
مشتقات ریشۀ «وزن» در آیات قرآن:
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ إِلاَّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (152)
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (8)
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ (9)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (85)
وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحيطٍ (84)
وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ (85)
وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ (19)
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (35)
أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً (105)
وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبينَ (47)
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102)
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ في جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103)
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ (182)
اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريبٌ (17)
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ (7)
أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْميزانِ (8)
وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزانَ (9)
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ (25)
وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (3)
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ (6)
وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ (8)