The people of light are searching for their lost luminant companion!
«فقد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«امرأة فاقد»
«الفاقد من النساء: الّتى يموت زوجها»
+ «جنب الله»
فقد:
اهل نور بدنبال جفت نورانی گمکردۀ خودش میگرده!
قالُوا … ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ!
سلیمان ع هم چشمش بدنبال بلقیس است. هدهد بهانه است!
«امرأة فاقد»
+ «جفت – زکا»:
«الفاقد من النساء: الّتى يموت زوجها»
خانمی که جفت نداره! همسر نداره! آقا بالاسر نداره! ولی نداره! … یعنی اهل شک و معارین، تاویلا!
این عده دستشون توی دست صاحب نور بود! اما یهو نمیدونم چی شد که دستشونو از توی دست اون در آوردنو الآن هم نور معالم ربانی در ملکوت قلبشونو گم کردن و تک و تنها موندن و نمیدونن حالا چکار باید بکنن و حیرون و سرگردونن! سرنخ رو گم کردن! «کانفیوزد پِرسِن» یعنی اهل حسادت.
کانکت بود (زبانا)! اما دیسکانت شد! چون قلبا کانکت نبود! لذا این دیسکانکشن بالاخره آشکار شد.
اما اهل یقین، تاویلا مصادیق نساء النبی ص هستند که یاد معالم ربانی، مدام بر سر آنها سایه نورانی ولایت علمی آرامش آل محمد ع را گسترانیده و آنها طاق و فرد نیستند و جفت هستند و این زوج، زوج کریم هستند. اهل یقین با یاد معالم ربانی خود، راه را مییابد «رهیافته»، اما اهل شک راه را گم کرده است «گمراه».
عبارت معروف و زیبای علی ع:
سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي، پيش از آنكه مرا از دست بدهيد و گم كنيد، از من بپرسيد.
چون «فَاقِدُ الدِّينِ مُتَرَدِّدٌ فِي الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ»
+ «مفارقة الدین مفارقة الامن»
+ «پیدا – آشکار»
+ «رشد – غیّ»: «رهیافته – گمراه»
«رهیاب – pathfinder»
+ «عدم»
[اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ … مِنْ فِقْدَانِ الْكَفَافِ]:
کفاف، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست و اهل یقین، دعایش باید این باشد که ای آل محمد ع عزیز، به شما پناه میبریم از اینکه خدای ناکرده نور خود را یهوئی گم کنیم!
الصحيفة السجادية ؛ ص56
(8) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الِاسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَكَارِهِ وَ سَيِّئِ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَالِ)
[اللَّهُمَّ … أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ]:
عزّ نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست و این دعای اهل یقین است که میخواهد هرگز دستش از دست صاحب نورش جدا نگردد، ان شاء الله تعالی.
الصحيفة السجادية ؛ ص158
(35) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرِّضَا إِذَا نَظَرَ إِلَى أَصْحَابِ الدُّنْيَا)
[مَوْجُوداً – مَفْقُوداً]:
در وداع شهر رمضان میخوانیم:
[«السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ»]:
بهبه چقدر این زیباست:
+ «جفت و قرین»:
سلام، نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست،
وقتی که قلبت به این نور سلام روشنه و این نور در ملکوت قلب، آشکار و پیدا و موجود است، اصلا نمیشه قدر و ارزششو وصف نمود، اما خدا نیاره اون روزی که به هر دلیلی توفیق داشتن این نور در قلب رو از دست داده باشی! بقدری فقدانش دردناک است «آلَمَ فِرَاقُهُ» که حد و حساب نداره، یک فاجعه است «أَفْجَعَ فَقْدُهُ»
الصحيفة السجادية ؛ ص192
(45) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي وَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ)
[شهد – وجد – فقد – گم – پیدا]:
«شَهِيدٌ أَيْ مَوْجُودٌ» – «الْعُبُودِيَّةُ – الرُّبُوبِيَّةُ »:
عبودیت اهل یقین – ربوبیت خدا – آل محمد ع – معالم ربانی و آیات «آیاتی و رسلی»:
عبودیت، همون نور آرامشی است که اهل یقین با عمل به معالم ربانی در دل شرایط ایجاد میکنند و به این کلام نورانی ربّ که در دل شرایط تقدیرات، فرصت عمل به آن برای اهل یقین پیش میآید، ربوبیت گفته میشود، درست مثل مربی ورزشی که ورزشکار را آموزش میدهد و او را در شرایط تمرین قرار میدهد تا امتحان شود، قصه اهل یقین نیز همین است، یعنی اول آشنایی با مربی در ملک، و دوم آموزش مطالب علمی مربی برای اهل یقین و سوم عرضه آیات برای معلوم شدن نحوه صحیح عمل به مطالب آموخته شده. اینجا عناوین عبودیت و ربوبیت باید خوب استنباط و مفهوم شود. عبودیت حاصل ربوبیت آیاتی و رسلی و عمل اهل یقین در دل آیاتی، به آموختههایی است که از رسلی فرا گرفته اند: «الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ».
اهل یقین هر وقت در ایجاد آرامش و مهربانی، چیزی کم بیارن «فَمَا فُقِدَ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ»، میرن سراغ مربی خودشون و اون مطلب مفقود را نزد او موجود مییابند «وُجِدَ فِي الرُّبُوبِيَّةِ» و اخذ نموده و عمل مینمایند و نقص علمی خود را با یادآوری معالم ربانی ماخوذ از این صاحبان نور، برطرف نموده و رشد مینمایند، کانه راهشونو پیدا کردهاند! و این مطلب نکته مهمی دارد که «وَ مَا خَفِيَ عَنِ الرُّبُوبِيَّةِ أُصِيبَ فِي الْعُبُودِيَّةِ» ای بسا بنا به دلایلی، مربی فعلا مطلب علمی را از اهل یقین مخفی بدارد و این اهل یقین است که با قاعده اصول و اسرار، بدون دانستن علت و سر امر الهی در دل آیات، چشمبسته حوادث را آثار عیب میداند و در عبودیت به وظیفه خود عمل مینماید و اگر درخواست او مبنی بر دانستن وجه حکمت و علمی آیت عرضه شده از جانب مافوق معلوم نشد، اصراری نیست و تعمقی در کار نیست و اهل یقین، اهل الراسخون فی العلم هستند یعنی با اطمینان و بدون دانستن سر امر الله آن را عمل نموده و در عبودیت، درست رفتار مینمایند.
از این آیه زیبا که مکرر در مباحث آمده همین استفاده در این حدیث شده که آیات در تایید اندیشه صاحبان نور خواهد آمد و این مکرر اتفاق افتاده و می افتد و لذا اهل یقین می داند چه سرّ کار بداند، چه نداند، فرقی نمی کند و او موظف به عبودیت در قبال ربوبیت ذات اقدس الهی است و قطعا غالبا توام با ندانستن سر امر الله است و اصلا عقل، خاصیتش این است که بدون دانستن سرّ، با یقین به اصل، عامل به نور ولایت آل محمد ع میشود و از جمله شهادتدهندگان حقانیت کلام صاحبان نور خود میگردد و به این میگن شهید و شاهد!
مصباح الشريعة ؛ ص7
الباب الثاني [في العبودية]
قَالَ الصَّادِقُ ع
الْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ
فَمَا فُقِدَ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ وُجِدَ فِي الرُّبُوبِيَّةِ
وَ مَا خَفِيَ عَنِ الرُّبُوبِيَّةِ أُصِيبَ فِي الْعُبُودِيَّةِ
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى
سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ
أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَيْ مَوْجُودٌ فِي غَيْبَتِكَ وَ فِي حَضْرَتِكَ
وَ تَفْسِيرُ الْعُبُودِيَّةِ بَذْلُ الْكُلِّ وَ سَبَبُ ذَلِكَ مَنْعُ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى وَ حَمْلُهَا عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ مِفْتَاحُ ذَلِكَ تَرْكُ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْعُزْلَةِ وَ طَرِيقَةُ الِافْتِقَارِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى
قَالَ النَّبِيُّ ص اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ
وَ حُرُوفُ الْعَبْدِ ثَلَاثَةٌ ع ب د
[علم پیدای نزدیک: خوب معلومه یعنی معالم ربانی و نورانی!]
فَالْعَيْنُ عِلْمُهُ بِاللَّهِ
وَ الْبَاءُ بَوْنُهُ عَمَّنْ سِوَاهُ
وَ الدَّالُ دُنُوُّهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِلَا كَيْفٍ وَ لَا حِجَابٍ
وَ أُصُولُ الْمُعَامَلَاتِ تَقَعُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ كَمَا ذُكِرَ فِي أَوَّلِ الْبَابِ الْأَوَّل
[فَعَلَامَةُ الرَّفْعِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ وُجُودُ الْمُوَافَقَةِ وَ فَقْدُ الْمُخَالَفَةِ وَ دَوَامُ الشَّوْقِ] :
اگه حال قلبت اینه بدان راهشو پیدا کردی …
مصباح الشريعة ؛ ص121
الباب السابع و الخمسون في الأحكام
قَالَ الصَّادِقُ ع
إِعْرَابُ الْقُلُوبِ عَلَى أَرْبَعَةِ أَنْوَاعٍ
رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ
فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِي ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى
وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِي الرِّضَا عَنِ اللَّهِ تَعَالَى
وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِي الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ
وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِي الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى
أَ لَا تَرَى أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا ذَكَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِيمِ خَالِصاً ارْتَفَعَ كُلُّ حِجَابٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ
وَ إِذَا انْقَادَ الْقَلْبُ لِمَوْرِدِ قَضَاءِ اللَّهِ تَعَالَى بِشَرْطِ الرِّضَا عَنْهُ كَيْفَ يَنْفَتِحُ بِالسُّرُورِ وَ الرَّوْحِ وَ الرَّاحَةِ
وَ إِذَا اشْتَغَلَ قَلْبُهُ بِشَيْءٍ مِنْ أَسْبَابِ الدُّنْيَا كَيْفَ تَجِدُهُ إِذَا ذَكَرَ اللَّهَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ أَنَابَ مُنْخَفِضاً مُظْلِماً كَبَيْتٍ خَرَابٍ خِلْوٍ لَيْسَ فِيهَا عُمْرَانٌ وَ لَا مُونِسٌ
وَ إِذَا غَفَلَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى كَيْفَ تَرَاهُ بَعْدَ ذَلِكَ مَوْقُوفاً مَحْجُوباً قَدْ قَسَا وَ أَظْلَمَ مُنْذُ فَارَقَ نُورَ التَّعْظِيمِ
فَعَلَامَةُ الرَّفْعِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ
وُجُوهُ الْمُوَافَقَةِ وَ فَقْدُ الْمُخَالَفَةِ وَ دَوَامُ الشَّوْقِ
وَ عَلَامَةُ الْفَتْحِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ
التَّوَكُّلُ وَ الصِّدْقُ وَ الْيَقِينُ
وَ عَلَامَةُ الْخَفْضِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ
الْعُجْبُ وَ الرِّيَاءُ وَ الْحِرْصُ
وَ عَلَامَةُ الْوَقْفِ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ
زَوَالُ حَلَاوَةِ الطَّاعَةِ وَ عَدَمُ مَرَارَةِ الْمَعْصِيَةِ وَ الْتِبَاسُ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَام.
[تَعَلُّقُ الْقَلْبِ بِالْمَوْجُودِ شِرْكٌ وَ بِالْمَفْقُودِ كُفْرٌ] :
قلب باید اهل یقین باشه یعنی به دنیا تعلق نداشته باشه و آخرت هم براش مفقود نباشه!
قلبی که دنیا براش موجود حساب میشه و آخرت براش گم و مفقوده، این قلب، قلب نیست.
قلوب بیمار اهل شک اینجوری هستند.
اما قلب اهل یقین اصلا دنیا رو چیزی حساب نمی کنه که چشمش بدنبال اون باشه و از طرفی قلب اهل یقین نور یاد معالم ربانی در دل شرایط براش مفقود نیست، بلکه مدام این نور رو می بینه و راهشو پیدا کرده و با عمل به اون چیزی که از این نور می فهمه، در حال رشد است.
تعلق قلب به هر چیزی غیر از نور معالم ربانی شرک محسوب می شود و اصلا قلب نباید چیزی را با نور معالم ربانی شریک و برابر و مساوی بداند و هیچ گزینه ای نباید نزد اهل یقین چشمگیر باشد و اهل یقین اهل شکر است یعنی چشم و دلش فقط با این نور سیر است و چشم به غیر آل محمد ع ندارد.
تعلق قلب اهل یقین رهیافته، به موجود، یعنی نور معالم ربانی، میشه همون قلب سلیم!
مصباح الشريعة ؛ ص182
الباب السادس و الثمانون في الرضا
قَالَ الصَّادِقُ ع
صِفَةُ الرِّضَا أَنْ يَرْضَى الْمَحْبُوبَ وَ الْمَكْرُوهَ
وَ الرِّضَا شُعَاعُ نُورِ الْمَعْرِفَةِ
وَ الرَّاضِي فَانٍ عَنْ جَمِيعِ اخْتِيَارِهِ
وَ الرَّاضِي حَقِيقَةً هُوَ الْمَرْضِيُّ عَنْهُ
وَ الرِّضَا اسْمٌ يَجْتَمِعُ فِيهِ مَعَانِي الْعُبُودِيَّةِ
وَ تَفْسِيرُ الرِّضَا سُرُورُ الْقَلْبِ
سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّداً الْبَاقِرَ ع يَقُولُ
تَعَلُّقُ الْقَلْبِ بِالْمَوْجُودِ شِرْكٌ وَ بِالْمَفْقُودِ كُفْرٌ وَ هُمَا جَنَاحَانِ مِنْ سُنَّةٍ
وَ أَعْجَبُ مِمَّنْ يَدَّعِي الْعُبُودِيَّةَ لِلَّهِ كَيْفَ يُنَازِعُهُ فِي مَقْدُورَاتِهِ حَاشَا الرَّاضِينَ الْعَارِفِينَ عَنْ ذَلِك.
[وَ مَنْ ذَاقَ طَعْمَ الْبَلَاءِ … اشْتَاقَ إِلَيْهِ إِذَا فَقَدَهُ]:
(نور و نار):
وقتی چند بار دهنت مزه کنه که در جوف نار آیت، نور معالم ربانی رو تجربه کرده باشی، دیگه مشتاق بوسه بر آیات خواهی بود، نه اینکه از آیات فراری باشی.
مصباح الشريعة ؛ ص183
الباب السابع و الثمانون في البلاء
قَالَ الصَّادِقُ ع
الْبَلَاءُ زَيْنٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ كَرَامَةٌ لِمَنْ عَقَلَ لِأَنَّ فِي مُبَاشَرَتِهِ الصَّبْرَ عَلَيْهِ وَ الثَّبَاتَ عِنْدَهُ تَصْحِيحُ نِسْبَةِ الْإِيمَانِ
قَالَ النَّبِيُّ ص
نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً وَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ
وَ مَنْ ذَاقَ طَعْمَ الْبَلَاءِ تَحْتَ سِرِّ حِفْظِ اللَّهِ لَهُ تَلَذَّذَ بِهِ أَكْثَرَ مِنْ تَلَذُّذِهِ بِالنِّعْمَةِ وَ اشْتَاقَ إِلَيْهِ إِذَا فَقَدَهُ
لِأَنَّ تَحْتَ نِيرَانِ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ أَنْوَارَ النِّعْمَةِ [+ «نور و نار»] وَ تَحْتَ أَنْوَارِ النِّعْمَةِ مِيزَانَ الْبَلَاءِ وَ الْمِحْنَةِ وَ قَدْ يَنْجُو مِنَ الْبَلَاءِ وَ يَهْلِكُ فِي النِّعْمَةِ كَثِيرٌ
وَ مَا أَثْنَى اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِهِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ع إِلَى مُحَمَّدٍ ص إِلَّا بَعْدَ ابْتِلَائِهِ وَ وَفَاءِ حَقِّ الْعُبُودِيَّةِ فِيهِ
فَكَرَامَاتُ اللَّهِ فِي الْحَقِيقَةِ نِهَايَاتٌ بِدَايَاتُهَا الْبَلَاءُ وَ بِدَايَاتٌ نِهَايَاتُهَا الْبَلَاءُ
وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ سِكَّةِ الْبَلْوَى جُعِلَ سِرَاجَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُونِسَ الْمُقَرَّبِينَ وَ دَلِيلَ الْقَاصِدِينَ
وَ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ وَ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ حُرِمَ قَضَاءَ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ كَذَلِكَ مَنْ لَا يُؤَدِّي حَقَّ الشُّكْرِ فِي النَّعْمَاءِ يُحْرَمُ عَنْ قَضَاءِ الصَّبْرِ فِي الْبَلَاءِ وَ مَنْ حُرِمَهُمَا فَهُوَ مِنَ الْمَطْرُودِينَ
وَ قَالَ أَيُّوبُ ع فِي دُعَائِهِ
اللَّهُمَّ قَدْ أَتَى عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الرَّاحَةِ وَ الرَّخَاءِ حَتَّى تَأْتِيَ عَلَيَّ سَبْعُونَ فِي الْبَلَاءِ
وَ قَالَ وَهْبُ بْنُ مُنَبِّهٍ
الْبَلَاءُ لِلْمُؤْمِنِ كَالشِّكَالِ لِلدَّابَّةِ وَ الْعِقَالِ لِلْإِبِلِ
وَ قَالَ عَلِيٌّ ع
الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ رَأْسُ الصَّبْرِ الْبَلَاءُ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَامِلُون.
[فقد]:
الْكَمَالُ فِي الدُّنْيَا مَفْقُودٌ.
السَّعِيدُ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْمَفْقُودِ.
الْمُخْطِئُ فَاقِدٌ.
الْفَقْدُ أَحْزَانٌ.
الْغَفْلَةُ فَقْدٌ.
الْفَقْدُ الْمُمْرِضُ فَقْدُ الْأَحْبَابِ.
النِّسْيَانُ ظُلْمَةٌ وَ فَقْدٌ.
الْعَوَافِي إِذَا دَامَتْ جُهِلَتْ وَ إِذَا فُقِدَتْ عُرِفَتْ.
إِيَّاكَ أَنْ يَفْقِدَكَ رَبُّكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ وَ يَرَاكَ عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ فَيَمْقُتَكَ.
وَ الْغَضَبُ يُسَفِّهُ الْحَلِيمَ وَ يُطِيشُ الْعَالِمَ وَ يُفْقَدُ مَعَهُ الْعَقْلُ وَ يَظْهَرُ مَعَهُ الْجَهْلُ.
آخِرُ مَا تَفْقِدُونَ مُجَاهَدَةُ أَهْوَائِكُمْ وَ طَاعَةُ ذَوِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِزَالَةَ نِعْمَةٍ عَنْ عَبْدٍ كَانَ أَوَّلُ مَا يُغَيِّرُ مِنْهُ عَقْلَهُ وَ أَشَدُّ شَيْءٍ عَلَيْهِ فَقْدُهُ.
إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ، وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ، وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ، وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ بِفَقْدِهِ، وَ الْأَمَلُ يُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ، وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ.
ثَلَاثٌ يَهْدُدْنَ الْقَوِيَّ: فَقْدُ الْأَحِبَّةِ، وَ الْفَقْرُ فِي الْغُرْبَةِ، وَ دَوَامُ الشِّدَّةِ.
ثَلَاثٌ هُنَّ الْمُحْرِقَاتُ الْمُوبِقَاتُ: فَقْرٌ بَعْدَ غِنًى، وَ ذُلٌّ بَعْدَ عِزٍّ، وَ فَقْدُ الْأَحِبَّةِ.
خَيْرُ الْإِخْوَانِ مَنْ إِذَا فَقَدْتَهُ لَمْ تُحِبَّ الْبَقَاءَ بَعْدَهُ.
سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْلَمُ فِيمَنْ أُنْزِلَتْ وَ أَيْنَ نَزَلَتْ؛ فِي سَهْلٍ أَوْ فِي جَبَلٍ، وَ إِنَّ رَبِّي وَهَبَ لِي قَلْباً عَقُولًا وَ لِسَاناً نَاطِقاً.
سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَإِنِّي بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَخْبَرُ مِنْكُمْ بِطُرُقِ الْأَرْضِ.
شَيْئَانِ لَا يَعْرِفُ مَحَلَّهُمَا إِلَّا مَنْ فَقَدَهُمَا: الشَّبَابُ وَ الْعَافِيَةُ.
فَقْدُ الْوَلَدِ مُحْرِقٌ لِلْكَبِدِ.
فَقْدُ الْإِخْوَانِ مُوهِي الْجَلَدِ.
فَاقِدُ الدِّينِ مُتَرَدِّدٌ فِي الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ.
+ «مفارقة الدین مفارقة الامن»
فَقْدُ الرُّؤَسَاءِ أَهْوَنُ مِنْ رِئَاسَةِ السُّفَّلِ.
فَقْدُ اللِّئَامِ رَاحَةُ الْأَنَامِ.
فَقْدُ الْحَاجَةِ خَيْرٌ مِنْ طَلَبِهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا.
فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ.
فَقْدُ الْبَصَرِ أَهْوَنُ مِنْ فَقْدِ الْبَصِيرَةِ.
فَاقِدُ الْبَصِيرَةِ فَاسِدُ النَّظَرِ.
كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ الْمُنَافَسِ عَلَيْهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ.
لَنْ تُوجَدَ الْقَنَاعَةُ حَتَّى يُفْقَدَ الْحِرْصُ.
لَيْسَ كُلُّ مَنْ ضَلَّ فُقِدَ.
مَنْ فَقَدَ أَخاً فِي اللَّهِ فَكَأَنَّمَا فَقَدَ أَشْرَفَ أَعْضَائِهِ.
مَنْ تَفَقَّدَ مَقَالَهُ قَلَّ غَلَطُهُ.
مَنْ أَطَاعَ إِمَامَهُ فَقَدْ أَطَاعَ رَبَّهُ.
هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.
لَا تَذْكُرِ اللَّهَ سَاهِياً وَ لَا تَنْسَهُ لَاهِياً وَ اذْكُرْهُ ذِكْراً كَامِلًا يُوَافِقُ فِيهِ قَلْبُكَ لِسَانَكَ وَ يُطَابِقُ إِضْمَارُكَ إِعْلَانُكَ وَ لَنْ تَذْكُرَهُ حَقِيقَةَ الذِّكْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَكَ فِي ذِكْرِكَ وَ تَفْقُدَهَا فِي أَمْرِكَ.
فَقْدُ الْبَصَرِ أَهْوَنُ مِنْ فِقْدَانِ الْبَصِيرَةِ.
مَنْ وَقَّرَ عَالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ.
آثار قلة العقل و فقده
فَقْدُ الْعَقْلِ شَقَاءٌ.
أَوَّلُ مَا يُغَيِّرُ عَنْهُ عَقْلَهُ وَ أَشَدُّ شَيْءٍ عَلَيْهِ فَقْدَهُ.
الْفِكْرُ رُشْدٌ الْغَفْلَةُ فَقْدٌ.
مَنْ لَهِجَ بِالْحِكْمَةِ فَقَدْ شَرَّفَ نَفْسَهُ.
فَاقِدُ الْبَصَرِ فَاسِدُ النَّظَرِ.
الْكَمَالُ فِي الدُّنْيَا مَفْقُودٌ.
السَّعِيدُ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْمَفْقُودِ.
إِيَّاكَ أَنْ يَفْقِدَكَ رَبُّكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ [فَلَا يَجِدَكَ] أَوْ يَرَاكَ عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ فَيَمْقُتَكَ.
وَ اذْكُرْهُ [ذِكْراً] كَامِلًا يُوَافِقُ فِيهِ قَلْبُكَ لِسَانَكَ وَ يُطَابِقُ إِضْمَارُكَ إِعْلَانَكَ وَ لَنْ تَذْكُرَهُ حَقِيقَةَ الذِّكْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَكَ فِي ذِكْرِكَ وَ تَفْقُدَهَا فِي أَمْرِكَ.
مَنْ تَفَقَّدَ مَقَالَهُ قَلَّ غَلَطُهُ.
آخِرُ مَا تَفْقِدُونَ مُجَاهَدَةُ أَهْوَائِكُمْ وَ طَاعَةُ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.
مَنْ سَاءَ عَقْدُهُ سَرَّ فَقْدُهُ.
فَقْدُ اللِّئَامِ رَاحَةُ الْأَنَامِ.
النِّسْيَانُ ظُلْمَةٌ وَ فَقْدٌ.
الزُّهْدُ أَنْ لَا تَطْلُبَ الْمَفْقُودَ حَتَّى يُعْدَمَ الْمَوْجُودُ.
كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ الْمُنَافَسِ عَلَيْهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ.
الْمُصِيبُ وَاجِدٌ الْمُخْطِئُ فَاقِدٌ.
الْفَقْدُ الْمُمْرِضُ فَقْدُ الْأَحْبَابِ.
فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ.
فَقْدُ الْإِخْوَانِ مُوهِي الْجَلَدِ.
مَنْ فَقَدَ أَخاً فِي اللَّهِ فَكَأَنَّمَا فَقَدَ أَشْرَفَ أَعْضَائِهِ.
خَيْرُ الْإِخْوَانِ مَنْ إِذَا فَقَدْتَهُ لَمْ تُحِبَّ الْبَقَاءَ بَعْدَهُ.
الْفَقْدُ أَحْزَانٌ.
الْعَوَافِي [الْعَافِيَةُ] إِذَا دَامَتْ جُهِلَتْ وَ إِذَا فُقِدَتْ عُرِفَتْ.
مشتقات ریشۀ «فقد» در آیات قرآن:
قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ (71)
قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعيمٌ (72)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبينَ (20)