The merciful God does not make a mistake in choosing His light.
Indeed, the concept of divine infallibility resonates throughout all Divine traditions.
The belief that a merciful God does not err in selecting His light is profound.
It’s as if the Divine’s choices are guided by an omniscient wisdom, transcending human limitations.
Mercy represents the boundless compassion of the Divine.
Fallibility acknowledges the inherent imperfections of mortal beings.
The Divine’s mercy outweighs any potential for error.
It’s a beautiful perspective—one that inspires faith and trust.
خدای مهربان در انتخاب نور خود اشتباه نمیکند.
در واقع، مفهوم عصمت الهی در تمام سنتهای الهی طنینانداز است.
اعتقاد به اینکه خدای مهربان در انتخاب نور خود اشتباه نمیکند عمیق است.
گویی انتخابهای الهی توسط یک حکمت دانای کل هدایت میشود،
که از محدودیتهای انسانی فراتر میرود.
رحمت و مهربانی، نشاندهنده شفقت بیحد الهی است.
خطاپذیری، عیوب ذاتی موجودات فانی را تصدیق میکند.
رحمت الهی بر هرگونه خطای احتمالی برتری دارد.
این یک چشم انداز زیبا است و دیدگاهی است که ایمان و اعتماد را القا میکند.
«حاش» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می نویسند:
«حُشْتُ الإبل: جمعتها»
«حُشْتُ الصيدَ: إذا جئته من حواليه لتصرفه عن الحبالة»
«أَحْوَشَ الصيدَ: از كنار و بدنبال شكار آمد تا آن را به دام اندازد.»
«حَاشِيَةُ كل شيء: طرفه و جانبه»: «1+1»
مفهوم قرب و نزدیکی!
«حاوَشَهُ على الأمر: او را بر آن كار تشويق كرد.»
نقش صاحبان نور و ماموریت اونها اینه که با آشکار کردن علوم آل محمد ع، مخاطبین خودشونو تشویق میکنن «encouragement» که با عمل به این علوم نورانی، به دور آل محمد ع اجتماع نموده و در این بهشت برین مخلّد گردند، ان شاء الله تعالی.
ENCOURAGEMENT!
حوش:
از محالات است که خدای مهربان در انتخاب نورش اشتباه کند!
حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً! حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ!
«حُشْتُ الصيدَ»
«قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ»
+ «حشو – مُحَشِّيَةَ الكلابِ»
«حُشْتُ الصيدَ: إذا جئته من حواليه لتصرفه عن الحبالة»
«أَحْوَشَ الصيدَ: از كنار و بدنبال شكار آمد تا آن را به دام اندازد.»
«كنت في حَاشَا فلان: أي في ناحيته»
«حُشْتُ الإبل: جمعتها»
«حَاشِيَةُ كل شيء: طرفه و جانبه»
«الْمُحَاشَاةُ: الاستثناء»:
«قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ – قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ»:
عکس العمل مستقرین اهل یقین نسبت به تهمتی که اهل شک و معارین به صاحب نور میزنند این جمله است که: «قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ – قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ»، غیر ممکنه خدا گزینه ای رو برای حمل علوم آل محمد ع انتخاب کنه که او گناه رو بجای نور ولایت ابزار آرامش خودش قرار بده و به دیگران هم توصیه کنه! این محال است «حاشَ لِلَّهِ».
+ «تهوی الیهم»
خدا اینجوری میخواد که علم آل محمد ع توسط صاحبان نور در دسترس اهل یقین و اهل شک قرار بگیره تا قلوب، به اون متمایل شوند و اهل یقین با تولید عمل صالح تولید نور آرامش کنند و اهل شک به برکت این فرصت استثنایی و طلایی داده شده، فرصت «بداء» براشون پیش بیاد.
انگاری با آشکار شدن علوم آل محمد ع برای ما توسط صاحبان نور، این علوم به راحتی در دسترس ما قرار میگیرند «الکرمة»، کانه صاحبان نور خودشونو برای ما کوچیک میکنن تا ما بتونیم از علوم آل محمد ع بهرهمند بشیم!
اینجوری این علوم خیلی راحت در معرض و دسترس همه قرار میده تا اونا بتونن با بهره مندی از این علوم – علی الخصوص فهم قبض و بسط «آموزش حکمت» – براحتی زندگی و دینداری کنند و خدا اینجوری میخواد و دوست داره و حجت رو با آشکار کردن معالم ربانی برای همه تموم میکنه.
پس از واژه «حوش» که نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست اینو استنباط می کنیم که این بچه سرراهی «لقط»، سر راه عدهای قرار میگیره و رایگان علومشو در معرض قرار میده و با قبول خطری جدی از سوی حسودان معار و لیدرهای سوء، این ماموریت – «کربلا» – رو می پذیره و مثل یک صید، خودشو در دام قلوب آنها قرار میده تا اونیکه اهل یقین است با استعمال این اندیشه و فنون علمی تولید عمل صالح کنه و اونیکه اهل شکه و دست از شکش بر نمی دارد «لم یکن منفکین حتی تاتیهم البینه»، حجت بر او تمام شود و البته آمار نشان می دهد که غالب مخاطبین صاحبان نور اهل شک و معارین در هر زمان هستند که کمر همت به نابودی آل محمد ع و اندیشه ای که صاحب نور مبلغ آن است بسته اند و لذا خبیثترین خلق خدا معاریناند که با وجود شنیدن معالم ربانی، برای نابودی او نقشه میکشند، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و این معارین خبیث!
+ داستان تکراری «خروج صاحب نور از حرم نورانی به تاریکی بیرون حرم در مرز عرفات»
+ «شفا»
«حوش»:
انگاری عالم ربانی خودشو به ما نزدیک میکنه تا ما رو به عمل به نور ولایت تشویق کنه:
«حاوَشَهُ على الأمر: او را بر آن كار تشويق كرد.»
+ مفهوم «جنب الله»:
«الجَنبُ: أن يَجْنبُ فَرساً عُرْياً إلى فَرسه الذي يُسابق عليه؛ فإذا فَتَرَ المركوبُ تَحوَّل على المجْنوبُ»
+ «صلی»:
+ «ارث – ورث»
این واژهها از زیباییهای کلام آل محمد ع برایمان میگویند تا ما تشویق به استعمال اندیشه و فنون علمی صاحبان نور که برخاسته از علم الهی آل محمد ع است، بشویم «نشط»، و این فداکاری صاحبان نور در هر زمان، یعنی قبول ریسک و خطر بسیار بزرگی بنام واقعه کربلا! چون این ماموریت فقط برای اهل یقین نیست که غالب مدعوین و اونایی که مشمول ندای ابرهیم ع میشوند، معارین و اهل شک حسود در هر زمان هستند و فقط عده قلیلی اهل یقین هستند.
«حوش + جنب + تهوی الیهم»
[حوش – طوف]:
+ «ذو القرنین»
« وَ تَحُوشُ عَلَيْكَ الْأُمَمَ مِنْ وَرَائِكَ »
+ « بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَيْكَ » :
بعد از اینکه ذوالقرنین (صاحب نور)، مسلط به قبض و بسط میشود، همه به دور او جمع میشوند و این اجتماع و گردهمایی، با واژه «تحوش» آمده است:
«احْتَوَشَ القومُ الرجلَ: مردم در اطراف آن مرد جمع شدند و او را در ميان گرفتند.»
یعنی دور صاحب نور حلقه زدند: «حاشیه»!
همه باید بدور کعبه طواف کنند.
خلاصه همه برای فراگیری «نور حکمت» به دور صاحب نور جمع میشوند.
اما باید بدانند دانستن حکمت به این منظور است که با عمل به اندیشه صاحبان نور، تولید عمل صالح مرضیّ ذات اقدس الهی صورت بگیرد، اما اگر اهل شک حسود با سوء نیت به دور صاحبان نور پرسه بزنند تا از قِبَل آنها به منافع دنیایی برسند، و باید بدانند که خدا از همه ما زرنگتر است!
اینکه با اعمال و رفتارت که منطبق با فرهنگ آل محمد ع باشه دیگران رو به استعمال اندیشه آل محمد ع تشویق کنی خیلی با ارزش است و همین مفهوم واژههایی است مثل حوش و جنب و تهوی الیهم و … که مراد و مقصود معالم ربانی و آیات محکم است و اینکه صاحب نور تنها نیست و همیشه آیات در تایید کلام نورانی او تنظیم شده و عرضه میشوند «آیاتی و رسلی» – «سنریهم آیاتنا …».
[« بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَيْكَ »] :
(7) فَلَا تَنْسَ لَهُمُ اللَّهُمَّ مَا تَرَكُوا لَكَ وَ فِيكَ،
وَ أَرْضِهِمْ مِنْ رِضْوَانِكَ،
وَ بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَيْكَ،
وَ كَانُوا مَعَ رَسُولِكَ دُعَاةً لَكَ إِلَيْكَ.
پس خدايا آنچه را كه براى تو و در راه تو از دست دادهاند براى ايشان فراموش مكن
(جزاء و پاداش بسيار بآنان عطا فرما)
و براى آنكه مردم را بر (دين) تو گرد آوردند، و براى (رضاى) تو با پيغمبرت (همراه بوده) دعوت كنندگان بسوى تو بودند و ايشان را از خوشنودى (رحمت) خود خوشنود ساز.
دعای آن حضرت در درود به پیروان و تصدیقکنندگان رسولان
وَ أَرْضِهِمْ مِنْ رِضْوَانِكَ ،
وَ بِمَا حَاشُوا الْخَلْقَ عَلَيْكَ ،
وَ كَانُوا مَعَ رَسُولِكَ دُعَاةً لَكَ إِلَيْكَ .
و نیز به خاطر آنکه مردم را پیرامون دینت گرد آوردند و در حالی که خالصانه، ملّت را به سوی تو دعوت میکردند، همراه فرستادهات بودند.
مشتقات ریشۀ «حاش» در آیات قرآن:
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ (31)
قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ (51)