The light of my heart constantly Blinking!
الفبای نورانی، نسخه های نورانی
(د ل ل – نور خودش بهت چشمک میزنه)
برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید
«دلل» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژه مترادف «نور»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«دَلال المرأة»
«الدّلیل: النّور الولایة»
«یا دلیل المتحیّرین! الْوَلَايَةُ … هُوَ الدَّلِيلُ!»
+ «معرفة الامام بالنورانیة!»
+ «وجه الله – رویکرد نورانی!»
«دَلال المرأة: و هو جُرْأتها فى تَغَنُّجٍ و شِكْلٍ، كأَنَّها مخالِفَةٌ و ليس بها خِلاف.
و ذلك لا يكون إلّا بتمايُلٍ و اضطراب.
و من هذه الكلمة: فلانٌ يُدِلُ على أقرانِهِ فى الحرب، كالبازى يُدِلُ على صيده.»
«دَلالُ المرْأَةِ و دَلُّها: حُسْنُ الحدِيثِ و حُسْنُ المُزَاح و الهَيْئةِ»
«دَلَّلَهُ: با او ناز و كرشمه كرد.»
«الدَّلَّة: ناز و كرشمه و گستاخى.»
«المُدِلّ: كسيكه بخود اعتماد كامل دارد.»
«المُدِلّ بالشجاعة: پر جرأت، دلير.»
منظور از مفهوم جرات و گستاخی در این واژه اینه:
انگاری این جنگجو، اینقدر به تواناییهای رزمی خودش مطمئنه،
که معتقده با یک ضربه طرف مقابلو ناکاوت میکنه!
«تَدَلَّلَتِ المرأةُ على زَوْجِها: آن زن بر شوهر خود ناز و گستاخى كرد.»
«دَلَتِ المرأةُ على زوجها: آن زن با مهربانى اظهار دليرى بر شوهر خود كرد.»
«الدَّلَّال [دلّ]: دلّال، واسطهى ميان فروشنده و خريدار.»
+ «آیه سیر»
«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً
وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ»
+ «شطر»
+ «هدی»
+ «کنترل»
+ «حکم»
+ «زمم»
+ هزار واژه مترادف نور ولایت …
+ «ارجاع – ریفر»
مفهوم زیبای «نزدیک» در واژه «دلل – دلیل» وجود دارد!
نور ولایت همان دلیل و راهنما و دلّال نورانی نزدیک درون قلب ماست.
+ «فیء»
[دلل – غنج]:
«امرأَة غَنِجَة: حسَنة الدَّلّ، زنِ با ناز و كرشمه»
مفهوم واژهی دلیل:
انگاری واضح رُوش نمیشه بهت چیزی بگه،
اما یه جوری بهت میفهمونه منظورش چیه که از واضح هم واضحتره!
+ «قبض و بسط – نور و ظلمت – اخم و لبخند»
+ «سرک کشیدن»، همون پیامک زیبا، چشمک عالَم بالاست برای اهل یقین باریکبین و نکتهسنج!
چشمکزدن، یعنی ظاهر شدن امر و دستوری در ملکوت قلب که از یک ماموریت مهم خبر میدهد!
این میشه مفهوم زیبای واژه دلیل!
«پیامک یعنی آروم تو قلب ها سرک بکشی، و با زبون بی زبونی بگی به یادتم.»
کتاب التحقیق مفهوم «صيرورة شيء بحيث ينبئ عن شيء آخر و يريه» را آورده و این میشه همون مفهوم و ویژگی صاحبان نور که ظاهر و نزدیک و مرئی میشوند، برای دسترسی ما به چیزی که از ما غایب است و دور است و نامرئی است و این میشه همون مفهوم آیه سیر + شطر
کتاب مفردات راغب، خیلی خوب و کامل مفهوم این واژه رو آورده:
«الدَّلَالَةُ: ما يتوصّل به إلى معرفة الشيء، كدلالة الألفاظ على المعنى، و دلالة الإشارات، و الرموز، و الكتابة، و العقود في الحساب، و سواء كان ذلك بقصد ممن يجعله دلالة، أو لم يكن بقصد، كمن يرى حركة إنسان فيعلم أنه حيّ.»
«الدِّلَالَة: يعنى آنچه را كه بوسيله آن شناسائى چيزى حاصل مىشود، دلالت الفاظ بر معنى و دلالت اشارات و رمزها و نوشتهها و پيمانها در حساب.
فرق نمىكند كه كسى اين عمل يعنى دلالت بر چيزى را منظور و هدف قرار دهد يا قرار ندهد مثل اينكه حركت انسانى را مىبيند و مىداند كه او زنده است.»
«الدُّلَّى: دليل روشن و آشكار»
«دللت فلانا على الطريق: اراءة الطريق»
+ «رای»
مفهوم زیبای راهنمایی! «لیدرشیپ»
کیه که نیاز به راهنما نداشته باشه؟!
اونم یه راهنمای نورانی مداخله کننده در نزدیک و درون قلب خودت
که هنوز لب تر نکردی، بهت بگه کدوم مسیرو انتخاب کن!
بروشور و دستور العمل هر وسیله و دستگاهی توسط کارخانه سازنده،
درون پک همون دستگاه قرار داده شده.
قلب، این یاقوت سرخ، همون شاهکار خلقت خدای مهربان برای ماست که اگه خودمون با گناه کورش نکنیم، همه ملک و ملکوت رو نشونمون میده! اونم با کمک نور یاد صاحبان نور!
پس اون رمز استفاده از کارت بانکی، گرچه یه شماره چهار رقمی ساده است، اما انگاری هیچکس این رمز رو نمیدونه، لذا قادر به برداشت علمی از بانک آل محمد ع نیست،
الا اهل نور یقین و باور نسبت به آنها در آفاق و انفس!
اگه به قلب سلیم خودت بعنوان راهنما اعتماد نکنی، پس دیگه به کی و چی میتونی اعتماد بکنی؟!
خدا درون وجود ما چیزی بنام قلب قرار داده که میتونه نور لامپ روشن رو ببینه و از این نور برای روشن نمودن مسیر حرکت خودش استفاده کنه!
اهل حسادت خیال میکنن میشه بدون نور ولایت، خودشون به تنهایی مسیر خودشونو روشن کنن و جلو برن!
و این خیال باطل اونا رو جوری گستاخ کرده که به نور خودشون پشت میکنند. نور ولایتی که همه عوالم جانشان وصل به این نور وجود آل محمد ع است و اهل حسادت چقدر جرات میکنن گستاخانه به صاحبان نور در ملک و ملکوت تهمت ناروا بزنند.
مثال زیبای کارت زرد و کارت قرمز!
با استعمال سیئه حسد، اگه داور صلاح بدونه، یه کارت تذکر بهت نشون میده!
این کارت زرد میشه همون قبضها و تاریکیهای قلبی روزمره
که باید متنبه بشیم و برگردیم رو به نور ولایت!
کارت قرمز هم اون آخرین فرصت و مهلتی است که باز هم برای گناه کردن اصرار داریم و لج میکنیم که حتما پشت به نور ولایت و رو به تاریکی تمناهامون بنشینیم.
اینجاست که دیگه توقیع کارت قرمز به خروج از حریم نورانی ولایت علمی صاحبان نور برای این حسودی که اشتباه مرگبار مرتکب شده و نورشو برای همیشه از دست داده، صادر میشه!
پس کارتهای زردی که در بازی زندگی از داور میگیریم رو جدی بهش نگاه کنیم و از کنار قبضهای قلبی خودمون، بیتفاوت رد نشیم که آخرش خدای ناکرده، کارمون به کارت قرمز نکشه!
ببین این کارتها، زبان مکالمه بین داور و بازیکن هستند!
«language» + «لغو» + «نطق»
هیچ حرفی رد و بدل نمیشه، و غالبا داور و بازیکن، از دو کشور و زبان متفاوت هستند!
اما همه مفهوم رنگ کارتهای زرد و قرمز رو می دونن و اجازه اعتراض به داور رو هم ندارند.
پس وقتی کارت زرد میگیری بجای اینکه پشت به داور، با خودت غرغر کنی، بهتر نیست که رو به داور سرتو به نشانه خجالت و شرمندگی بندازی پایین و بگی ربنا ظلمنا انفسنا «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ» داور جون، قربونت برم، حق با شماست و من خطا کردم. منو ببخش و عفوم کن!
الْوَلَايَةُ … هُوَ الدَّلِيلُ
الدلیل: النّور الولایة
أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ
وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ
مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ.
امام باقر علیه السلام:
بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ
عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ
قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ؟
قَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ
قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِي ذَلِكَ فِي الْفَضْلِ
فَقَالَ الصَّلَاةُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُمْ
قَالَ قُلْتُ ثُمَّ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ
قَالَ الزَّكَاةُ لِأَنَّهَا قَرَنَهَا بِهَا وَ بَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَهَا
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الزَّكَاةُ تُذْهِبُ الذُّنُوبَ
قُلْتُ وَ الَّذِي يَلِيهَا فِي الْفَضْلِ
قَالَ الْحَجُّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ
وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَحَجَّةٌ مَقْبُولَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ صَلَاةً نَافِلَةً
وَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً أَحْصَى فِيهِ أُسْبُوعَهُ وَ أَحْسَنَ رَكْعَتَيْهِ غُفِرَ لَهُ
وَ قَالَ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ وَ يَوْمِ الْمُزْدَلِفَةِ مَا قَالَ
قُلْتُ فَمَا ذَا يَتْبَعُهُ
قَالَ الصَّوْمُ
قُلْتُ وَ مَا بَالُ الصَّوْمِ صَارَ آخِرَ ذَلِكَ أَجْمَعَ
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهُ الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ
قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْأَشْيَاءِ مَا إِذَا فَاتَكَ لَمْ تَكُنْ مِنْهُ تَوْبَةٌ دُونَ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ فَتُؤَدِّيَهُ بِعَيْنِهِ
إِنَّ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الْحَجَّ وَ الْوَلَايَةَ لَيْسَ يَنْفَعُ شَيْءٌ مَكَانَهَا دُونَ أَدَائِهَا
وَ إِنَّ الصَّوْمَ إِذَا فَاتَكَ أَوْ قَصَّرْتَ أَوْ سَافَرْتَ فِيهِ أَدَّيْتَ مَكَانَهُ أَيَّاماً غَيْرَهَا
وَ جَزَيْتَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِصَدَقَةٍ وَ لَا قَضَاءَ عَلَيْكَ
وَ لَيْسَ مِنْ تِلْكَ الْأَرْبَعَةِ شَيْءٌ يُجْزِيكَ مَكَانَهُ غَيْرُهُ
قَالَ ثُمَّ قَالَ
ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَى الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً
أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ
وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ
مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ
ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ .
زراره از امام باقر عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود:
اسلام بر پنج پايه گذاشته شده است نماز، زكاة روزه، حج و ولايت،
زرارة گويد: گفتم كدام يك از آنها افضل مىباشند
فرمود: ولايت از همه آنها افضل است و كليد آنها مىباشد و راهنماى مردم به آن چهار پايه هست.
گويد: عرض كردم بعد از ولايت كدام يك فضيلت دارند،
فرمودند: نماز زيرا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: نماز ستون دين شما است،
گويد: گفتم: بعد از نماز كدام يك از آنها بهتر هستند
فرمودند: زكاة زيرا زكاة همواره با نماز قرين مىباشد نخست نماز را مىگويد و بعد زكاة را،
و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود: زكاة گناهان را مىبرد.
گويد: عرض كردم بعد از آن كدام است
فرمود: حج خداوند متعال مىفرمايد هر كس استطاعت دارد بايد خانه خدا را زيارت كند و حج بجاى آورد و هر كس كافر شد و خانه خدا را زيارت نكرد خداوند هم از همه جهانيان بىنياز مىباشد،
و احتياجى به حج آنان ندارد.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمود:
يك حج مقبول بهتر از بيست نماز مستحبى مىباشد
و هر كس خانه را طواف كند و هفت عدد كامل دور خانه بگردد
و دو ركعت نماز آن را با آداب و اركان انجام دهد خداوند او را رحمت مىكند
و رسول اكرم در عرفه و مزدلفه در باره حج آنچه بود فرمودند.
گويد: عرض كردم بعد از آن كدام است
فرمود: روزه
گفتم چرا روزه را بعد از همه ذكر كردند،
فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله فرمودند:
روزه سيرى است كه آدمى را از آتش حفظ مىكند،
امام عليه السّلام گفتند:
بهترين عمل آن است كه هر گاه آن عمل از تو فوت شد نيازمند به توبه نباشد
و تو بتوانى عين آن عمل را بار ديگر انجام دهى.
نماز و زكاة و حج و ولايت را بايد عمل كرد و به آن اعتقاد داشت و چيزى ديگر جاى آنها را نمىگيرد، ولى روزه اگر از تو فوت شد و يا به مسافرت رفتى مىتوانى در روزهاى ديگر قضاء آن را بگيرى و يا كفاره آن را بدهى كه قضائى هم براى تو نخواهد ماند
و هيچ يك از آن چهار عمل مانند روزه به تو پاداش نمىدهد.
بعد از آن فرمود:
بالاترين و والاترين موضوع كه كليد و در همه اشياء مىباشد،
و خوشنودى خداوند هم در آن هست اطاعت امام و شناخت اوست،
خداوند متعال مىفرمايد:
هر كس از پيامبر اطاعت كند مانند اين است كه از خدا اطاعت كرده باشد،
و هر كس از او دورى كند ما تو را براى نگهبانى او نفرستادهايم.
آگاه باشيد اگر مردى شبها نماز بگذارد و روزه بگيرد و همه اموال خود را انفاق كند،
و هر سال حج بجاى آورد
ولى ولايت ولى خدا را نشناسد و كارهايش بدون راهنمائى او باشد
در نزد خداوند پاداشى نخواهد داشت و از اهل ايمان به حساب نخواهد آمد،
بعد فرمود: خداوند با فضل خود نيكوكاران را وارد بهشت مىكند.
این حدیث بسیار زیبا و مهم است!
کاراتو به دلالت عقلت پیش ببر!
عقلی که از جنس نوره و کلام نور و ظلمتشو خوب میفهمه!
عقلی که نور علی نور است!
+ «یاقوت سرخ!»
+ «نور داخلی + نور خارجی!»
+ «عقل و جهل!»
إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ … الْعَقْلُ … فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ …
إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ … الْعَقْلُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ … نُوراً … فَوَجَبَ عَلَى (اهل النّور) طَلَبُ الْنُّور …
این نور، خودش به نور عقلت چشمک میزنه!
«بسم الله النّور»
«نور علی نور»
نور الولایة، دلیلی برای نور عقل اهل نور است!
إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ … الْعَقْلُ
الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ … نُوراً
… فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ …
وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِيحِ
وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِي الْجَهْلِ
وَ أَنَّ النُّورَ فِي الْعِلْمِ
فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَيْهِ الْعَقْلُ
… وَ عَلِمَ أَنَّ لِخَالِقِهِ مَحَبَّةً وَ أَنَّ لَهُ كَرَاهِيَةً
… فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ …
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا
الَّتِي لَا يُنْتَفَعُ بِشَيْءٍ إِلَّا بِهِ الْعَقْلُ
الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ زِينَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ
فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ
وَ أَنَّهُ الْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ الْمُدَبَّرُونَ
وَ أَنَّهُ الْبَاقِي وَ هُمُ الْفَانُونَ
وَ اسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلَى مَا رَأَوْا مِنْ خَلْقِهِ
مِنْ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ شَمْسِهِ وَ قَمَرِهِ وَ لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ
وَ بِأَنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خَالِقاً وَ مُدَبِّراً
لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزُولُ
وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِيحِ
وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِي الْجَهْلِ
وَ أَنَّ النُّورَ فِي الْعِلْمِ
فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَيْهِ الْعَقْلُ
قِيلَ لَهُ
فَهَلْ يَكْتَفِي الْعِبَادُ بِالْعَقْلِ دُونَ غَيْرِهِ؟
قَالَ
إِنَّ الْعَاقِلَ لِدَلَالَةِ عَقْلِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ قِوَامَهُ وَ زِينَتَهُ وَ هِدَايَتَهُ
عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّهُ
وَ عَلِمَ أَنَّ لِخَالِقِهِ مَحَبَّةً وَ أَنَّ لَهُ كَرَاهِيَةً
وَ أَنَّ لَهُ طَاعَةً وَ أَنَّ لَهُ مَعْصِيَةً
فَلَمْ يَجِدْ عَقْلَهُ يَدُلُّهُ عَلَى ذَلِكَ
وَ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يُوصَلُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعِلْمِ وَ طَلَبِهِ
وَ أَنَّهُ لَا يَنْتَفِعُ بِعَقْلِهِ إِنْ لَمْ يُصِبْ ذَلِكَ بِعِلْمِهِ
فَوَجَبَ عَلَى الْعَاقِلِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْأَدَبِ
الَّذِي لَا قِوَامَ لَهُ إِلَّا بِهِ.
آغاز و نخست هر چيز و نيرو و آبادانى آن كه هر سودى تنها به آن مربوط است عقل است
كه آن را خدا زينت و نورى براى خلقش قرار داده.
با عقل، بندگان خالق خود بشناسند
و دانند كه آنها مخلوقند
و او مدبر و ايشان تحت تدبير اويند
و اينكه خالقشان پايدار و آنها فانى ميباشند
و بوسيله عقول خويش از ديدن آسمان و زمين و خورشيد و ماه و شب و روز
استدلال كردند كه او و اينها،
خالق و سرپرستى دارند ناآغاز و بىانتها
و با عقل، تشخيص زشت و زيبا دادند
و دانستند در نادانى، تاريكى،
و در علم، نور است.
اينست آنچه عقل بآنها رهنما گشته.
عرض شد:
آيا بندگان ميتوانند بعقل تنها اكتفا كنند (و در پى تحصيل علم و ادب برنيايند؟!)
فرمود:
عاقل به رهبرى همان عقلى كه خداوند نگهدار او و زينت و سبب هدايتش قرار داده،
ميداند كه خدا حق است و پروردگار اوست
و ميداند كه خالقش را پسند و ناپسنديست و اطاعت و معصيتى،
و عقلش را به تنهائى راهنماى به اينها نمىبيند
و ميفهمد كه رسيدن به اين مطالب جز با طلب علم ممكن نيست
و اگر بوسيله علمش به اينها نرسد عقلش او را سودى نداده
پس واجب است بر عالم، طلب علم و ادب نمايد كه بىآن استوار نماند.
داستان تکراری اهلِ حسادتِ خودسری که پشت به نور سرپرستِ خود کردهاند!
امام علی علیه السلام:
فَيَا عَجَباً!
وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا،
لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ
وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ،
يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ،
الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا،
مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ
وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ،
كَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ،
قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ.
عجبا! چرا در عجب نباشم از اشتباه كاريهاى اين فرقهها با اختلاف دلايلى كه در دينشان دارند
از اثر هيچ پيامبرى پيروى نمى كنند، و به عمل هيچ جانشينى اقتدا نمى نمايند،
و به هيچ غيبى ايمان نمى آورند، و از هيچ عيبى عفّت نمى ورزند.
به شبهات عمل مىكنند، و در شهوات سير مىنمايند.
معروف در ميان آنان چيزى است كه خود معروف دانند،
و منكر نزدشان همان است كه خود منكر مىدانند.
پناهگاهشان در مشكلات خودشان هستند،
و اعتمادشان در امور مبهم بر رأى و نظرشان است،
گويى هر كدام از آنان امام خود است،
و هر شخصى گمان مىكند در آرائش به ريسمانهاى محكم و سببهاى استوار چنگ زده است.
+ «نظم»
امام علی علیه السلام:
وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ
يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ
فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ
ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَدا.
جایگاه سرپرست، جایگاه رشتهای است که دانهها را بهم پیوند داده و جمع میکند،
و آنگاه که آن رشته بگسلد، دانهها پراکنده گشته و هرگز تمام آنها جمع نخواهند شد.
+ فیلم زیبای «آفرینگویان نورآفرین!»
نور، خودش بِهِت چشمک میزنه!
+ «وجه الله – رویکرد نورانی!»
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ!
شیطان هم برای ذرّیّهی خودش و قبیله خودش یعنی اهل حسادت چشمک میزنه!
+ «در واقع، سامری به آنها جرأت گناه کردن داد!»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۲۲ الى ۲۵]
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ
فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ
وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ (۲۲)
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛
پس چون آن دو از [ميوه] آن درختِ [ممنوع] چشيدند، برهنگىهايشان بر آنان آشكار شد،
و به چسبانيدن برگ[هاى درختانِ] بهشت بر خود آغاز كردند؛
و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد:
«مگر شما را از اين درخت منع نكردم
و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (۲۳)
گفتند:
«پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم،
و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ (۲۴)
فرمود:
«فرود آييد، كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد؛
و براى شما در زمين، تا هنگامى [معيّن] قرارگاه و برخوردارى است.»
قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ (۲۵)
فرمود:
«در آن زندگى مىكنيد و در آن مىميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.»
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۱۶ الى ۱۲۵]
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (۱۱۶)
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم:
«براى آدم سجده كنيد.»
پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند.
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (۱۱۷)
پس گفتيم:
«اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است،
زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيرهبخت گردى.»
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (۱۱۸)
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى.
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (۱۱۹)
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ
قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (۱۲۰)
پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت:
«اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود، راه نمايم؟»
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (۱۲۱)
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند
و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود.
و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (۱۲۲)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً
فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (۱۲۳)
فرمود: «همگى از آن [مقام] فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است،
پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد،
هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مىشود و نه تيرهبخت.»
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (۱۲۴)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت،
و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.»
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (۱۲۵)
مىگويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»
[سورة طه (۲۰): الآيات ۳۷ الى ۴۴]
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى (۳۷)
و به راستى، بار ديگر [هم] بر تو منّت نهاديم،
إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى (۳۸)
هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مىشد وحى كرديم:
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (۳۹)
كه او را در صندوقچهاى بگذار، سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى، او را برگيرد. و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى.
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى (۴۰)
آنگاه كه خواهر تو مىرفت و مىگفت: آيا شما را بر كسى كه عهدهدار او گردد دلالت كنم؟ پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديدهاش روشن شود و غم نخورد، و [سپس] شخصى را كُشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم، و تو را بارها آزموديم، و سالى چند در ميان اهل «مَدْيَن» ماندى، سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى.
وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (۴۱)
و تو را براى خود پَروردم.
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (۴۲)
تو و برادرت معجزههاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردنِ من سستى مكنيد.
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (۴۳)
به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته،
فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى (۴۴)
و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۱۱)
و به خواهر [موسى] گفت: «از پى او برو.» پس او را از دور ديد، در حالى كه آنان متوجّه نبودند.
وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ (۱۲)
و از پيش، شير دايگان را بر او حرام گردانيده بوديم. پس [خواهرش آمد و] گفت: «آيا شما را بر خانوادهاى راهنمايى كنم كه براى شما از وى سرپرستى كنند و خيرخواه او باشند؟»
فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (۱۳)
پس او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده خدا درست است، ولى بيشترشان نمىدانند.
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوى آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (۱۴)
و چون به رشد و كمال خويش رسيد، به او حكمت و دانش عطا كرديم، و نيكوكاران را چنين پاداش مىدهيم.
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ (۱۵)
و داخل شهر شد بىآنكه مردمش متوجّه باشند. پس دو مرد را با هم در زدوخورد يافت: يكى، از پيروان او و ديگرى از دشمنانش [بود]. آن كس كه از پيروانش بود، بر ضدّ كسى كه دشمن وى بود، از او يارى خواست. پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت. گفت: «اين كار شيطان است، چرا كه او دشمنى گمراهكننده [و] آشكار است.»
+ «قبض و بسط»
+ «درک زبانِ نورانیِ سایهها، و مثال جابجایی سایه در ساعت آفتابی – فیء!»
فیلمهای زیبای این مقاله را ببینید!
أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ
وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً
ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً
آيا نديدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟
و اگر مىخواست، آن را ساكن قرار مىداد،
آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.
سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمىگيريم.
[سورة الفرقان (۲۵): الآيات ۴۱ الى ۵۰]
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً
أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (۴۱)
و چون تو را ببينند، جز به ريشخندت نگيرند، [كه:]
«آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است؟
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها
وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (۴۲)
چيزى نمانده بود كه ما را از خدايانمان – اگر بر آن ايستادگى نمىكرديم – منحرف كند.
«و هنگامى كه عذاب را مىبينند به زودى خواهند دانست چه كسى گمراهتر است.
أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ
أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (۴۳)
آيا آن كس كه هواىِ [نفس] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟
آيا [مىتوانى] ضامنِ او باشى؟
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ
إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (۴۴)
يا گمان دارى كه بيشترشان مىشنوند يا مىانديشند؟
آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراهترند.
أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ
وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً
ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (۴۵)
آيا نديدهاى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است؟
و اگر مىخواست، آن را ساكن قرار مىداد،
آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم.
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (۴۶)
سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمىگيريم.
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (۴۷)
و اوست كسى كه شب را براى شما پوششى قرار داد و خواب را [مايه] آرامشى.
و روز را زمان برخاستن [شما] گردانيد.
وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ
وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (۴۸)
و اوست آن كس كه بادها را نويدى پيشاپيش رحمت خويش [=باران] فرستاد
و از آسمان، آبى پاك فرود آورديم،
لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (۴۹)
تا به وسيله آن سرزمينى پژمرده را زنده گردانيم
و آن را به آنچه خلق كردهايم -از دامها و انسانهاى بسيار- بنوشانيم.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (۵۰)
و قطعاً آن [پند] را ميان آنان گوناگون ساختيم تا توجه پيدا كنند،
و[لى ] بيشتر مردم جز ناسپاسى نخواستند.
قبض و بسط نور قلب، دَلِيلًا عَلَى مَعْرِفَتِهِ!
امام صادق علیه السلام:
يَا هِشَامُ
قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ دَلِيلًا عَلَى مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً
فَقَالَ
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
وَ قَالَ
حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
وَ قَالَ
وَ مِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً
وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
«دَلِيلًا عَلَى مَعْرِفَتِهِ» + «معرفة الامام بالنورانیة»:
اصلا با همین قبض و بسط، اهل نور یقین، معرفت به موارد استعمال حسد خودشون که مورد سخط عالَم بالا قرار میگیرن، متوجه میشن و وقتی با یاد صاحبان نور خود از این اشتباه رویگردان میشن، باز هم رضای آل محمد ع رو با قلبشون بصورت نور زیبای نزدیک همراه داخل قلب خود متوجه میشوند و این میشه همون دلیلی که با اون میشه معرفت به دو چیز پیدا کرد: عیب خودمون و ارزش و توانایی نور ولایت برای پاک کردن اشتباهات و غلطهای املایی روزمره زندگیمون + «تحریر الکتابة»
هر کسی خودش باید روانشناس و روانپزشک قلب خودش باشد!
امام صادق علیه السلام:
فَإِنَّكَ قَدْ جُعِلْتَ طَبِيبَ نَفْسِكَ
وَ عُرِّفْتَ آيَةَ اَلصِّحَّةِ
وَ بُيِّنَ لَكَ اَلدَّاءُ وَ دُلِلْتَ عَلَى اَلدَّوَاءِ
فَانْظُرْ قِيَامَكَ عَلَى نَفْسِكَ
پس به درستى كه تو را طبيب نفس خودت ساختهاند،
و علائم بهبودى را به تو آموختهاند،
و تو يك دردشناس و درمانگرى؛
پس نيك بنگر با اين نفس خود چه بايد كنى.
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۶ الى ۹]
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (۶)
و كسانى كه از دانش بهره يافتهاند، مىدانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، حق است و به راه آن عزيزِ ستوده[صفات] راهبرى مىكند.
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ (۷)
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: «آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مىدهد كه چون كاملا متلاشى شديد، [باز] قطعاً در آفرينشى جديد خواهيد بود؟
أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ (۸)
آيا [اين مرد] بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست؟ «[نه!] بلكه آنان كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهىِ دور و درازند.
أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ (۹)
آيا به آنچه -از آسمان و زمين- در دسترسشان و پشت سرشان است ننگريستهاند؟ اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مىبريم، يا پارهسنگهايى از آسمان بر سرشان مىافكنيم. قطعاً در اين [تهديد] براى هر بنده توبهكارى عبرت است.
[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۰ الى ۱۴]
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (۱۰)
و به راستى داوود را از جانب خويش مزيّتى عطا كرديم. [و گفتيم:] اى كوهها، با او [در تسبيح خدا] همصدا شويد، و اى پرندگان [هماهنگى كنيد]. و آهن را براى او نرم گردانيديم.
أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۱۱)
[كه] زرههاى فراخ بساز و حلقهها را درست اندازهگيرى كن. و كار شايسته كنيد، زيرا من به آنچه انجام مىدهيد بينايم.
وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ (۱۲)
و باد را براى سليمان [رام كرديم:] كه رفتن آن بامداد، يك ماه، و آمدنش شبانگاه، يك ماه [راه] بود، و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم، و برخى از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او كار مىكردند، و هر كس از آنها از دستور ما سر برمىتافت، از عذاب سوزان به او مىچشانيديم.
يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ (۱۳)
[آن متخصّصان] براى او هر چه مىخواست: از نمازخانهها و مجسّمهها و ظروف بزرگ مانند حوضچهها و ديگهاى چسبيده به زمين مىساختند. اى خاندان داوود، شكرگزار باشيد. و از بندگان من اندكى سپاسگزارند.
فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ (۱۴)
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم، جز جنبندهاى خاكى [=موريانه] كه عصاى او را [به تدريج] مىخورد، [آدميان را] از مرگ او آگاه نگردانيد؛ پس چون [سليمان] فرو افتاد براى جنّيان روشن گرديد كه اگر غيب مىدانستند، در آن عذاب خفّتآور [باقى] نمىماندند.
[سورة الصف (۶۱): الآيات ۱۰ الى ۱۴]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (۱۰)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، آيا شما را بر تجارتى راه نمايم كه شما را از عذابى دردناك مىرهاند؟
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۱)
به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد. اين [گذشت و فداكارى] اگر بدانيد، براى شما بهتر است.
يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۱۲)
تا گناهانتان را بر شما ببخشايد، و شما را در باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است و [در] سراهايى خوش، در بهشتهاى هميشگى درآورد. اين [خود] كاميابى بزرگ است.
وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (۱۳)
و [رحمتى] ديگر كه آن را دوست داريد: يارى و پيروزى نزديكى از جانب خداست. و مؤمنان را [بدان] بشارت ده.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِينَ (۱۴)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ياران خدا باشيد، همان گونه كه عيسىبنمريم به حواريّون گفت: «ياران من در راه خدا چه كسانىاند؟» حواريّون گفتند: «ما يارانِ خداييم.» پس طايفهاى از بنىاسرائيل ايمان آوردند و طايفهاى كفر ورزيدند، و كسانى را كه گرويده بودند، بر دشمنانشان يارى كرديم تا چيره شدند.