The Great Beauty!
«قسم» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«القَسِيمَة: چهره زيبا»
«قَسِيمُ الوجه: صبيحة»
«قَسُمَ الغلامُ: آن جوان زيبا شد.»
وقتی به درستی قسم به نورت میخوری، زیباروی می شوی! قلبت زیبا و نورانی میشه!
[قسمت و تقدیرات!]:
هر چی قسمتت میشه زیباست!
تقدیرات، نورانی و زیباست!
قلب حسود این تقدیرات رو نار و زشت میبینه!
«نور و نار!»
+ «احراز هویت تمثال نورانی در ملکوت قلب!»
زیبای بزرگ + «چه نور زیبایی! الله اکبر!»
زیبای بزرگ، اون چیزیه که خدای بزرگ بهش قسم خورده!
«نَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ»
+ «حلف – قسم به نور! سوگندِ نورانی!»
مفهوم «زیبایی» از این واژۀ بسیار زیبای «قسم» استنباط میشود!
«زیبا» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست که اهل نور یقین، در دل شرایط عرضۀ آیات با عمل به این علوم نورانی، کانه از معنای این اسم زیبا که همانا نور علم آل محمد ع است بهرهمند میشوند، در واقع حالا این اهل یقین هم صاحب سرمایه و مایه و راس المال و آبرو و علم و زیبایی و اسم و معنا، نزد آل محمد ع میشوند.
+ «اقرضهم من عرضک»
[حسادت و نور ولایت – قسمت زیبا!]:
هر چی قسمتت میشه، زیباست! این باور قلبی اهل یقین است!
اما حسود، هر چی که قسمتش میشه رو زیبا نمیبینه!
یه چیزی که خوب تجزیه شده، تقدیر شده، تدبیر شده، خُب معلومه زیبا از آب در میاد!
پس چرا به تقدیرات زیبا، پشت کنیم؟
حسود تقدیراتشو زیبا نمیبینه!
«قسم – ورکلایفها»
تزکیه نفس یعنی درناژ حسادت قلب!
وقتی قلبت نورشو میبینه و میفهمه که به چه میزانی باید خودشو کوچک کنه و مهربانی کنه و به همون میزان هم این کار رو انجام میده، تزکیه میشه و حسدش درناژ میشه!
به این کاری که از روی این الگوی نورانی انجامش میدی میگن اقتدا.
یعنی قلب با نورش جفت شده (زکو – تزکیه – زکات)، و حالا تزکیه شده و از شر حسدش راحت شده.
یعنی قلب از مدل نورانی خودش الگو برداری کرده (اقتدا – قدو).
یعنی قلب یک عمل صالح رو طبق میزان نورانی خودش انجام داده.
یعنی قلب یک کار زیبا کرده. خلق یک زیبایی جاویدان نموده.
یعنی قلب به تقدیرش راضی شده تا تونسته این زیبایی و مهربانی رو خلق کنه.
این کارش اینقدر زیباست و اینقدر شبیه نورشه که میشه به این نور زیبای عمل صالحی که انجام داده، قسم خورد! (انّه لقسمٌ).
اولش به تقدیراتمون گیر میدیم و ازش خوشمون نمیاد و زیبایی هاشو نمیبینیم.
بعدا که خوب دقت میکنیم میبینیم جزء جزء این تقدیر چقدر زیبا و خوب طراحی و تنظیم شده بوده که باعث شده هم من در این تقدیر، درناژ عیب حسد کنم و هم اونیکه در این تقدیر سر راه من قرار گرفته، با نور عمل صالح من، شمع خاموش دلش روشن بشه (ارث علمی) و هم هزار نتیجۀ زیبای دیگه که ما ممکنه بدونیم یا ندونیم، در عین حال اینقدر به تک تک جزئیات زیبای این تقدیر بخوبی واقف میشیم که حالا میتونیم به این تقدیر قسم بخوریم و این معنای زیبای واژۀ قسم است که از عبارت «قسیم الوجه» گرفته شده یعنی «زیبا روی» یعنی تقدیر زیبا! یعنی تقدیری که از اولش هم زیبا بوده اما ما اولش اونو زشت دیدیم و نار دیدیم ولی صادقانه که برخورد میکنیم میبینیم که چقدر زیبا بوده! چه قسم زیبایی! «و ما رایت الا جمیلا» یعنی چه کربلای زیبایی! قسم به نور این کربلا و تقدیری که برای من مقدر شد و فهمیدم که باید نسبت به شنیدن کلام شیطان کر باشم و فقط چشمم به نور هدایت سبز آل محمد ع باشه و بهش اعتماد کنم و ببینم که چقدر راحت و خوب منو به بهشت جاویدان هدایت میکنه.
نور ولایت علمی آل محمد ع که به سبب اقرار قلبی نسبت به صاحبان و حاملان نور در قلب سلیم اهل نور درک می شود، هزار اسم مترداف دارد که همه میخوان همین فرایند 1+1 رو به ما یاد بدهند. انگاری رکوع و زکات و اقتدا و قسم و سجده و نماز و روزه و حج و … (1000) همه و همه در ورکلایفها بخوبی قابل فهم و درک میشن که همه اونها اشاره به یک چیز دارند و اونم خداست! خدای مهربان! خدای نورانی! الله نور: (الله نور السماوات و الارض)! خدای نورانی مهربان که به ما مهربانی یاد میده و از ما مهربانی کردن رو میخواد، اونم نسبت به کسانیکه تقدیر میشه سر راهمون قرار بگیرند، تا شمع خاموش قلب اونها با عمل صالح نورانی ما روشن بشه و این ماموریت زیبای کربلای ماست که اولش بهمون تلخ و سخت میاد اما خوب که نگاه کنیم میبینیم اونقدر زیباست که هر وقتی این خاطره یادمون میاد، میتونیم خدا رو به یاد اون روز و اون تقدیر و اون کربلایی که موفق ازش بیرون اومدیم، قسمش بدیم. و این قسم واقعی که با درک نور جوف نار این آیت و تقدیر حاصل شده، باعث میشه انگاری خدا رو با این قسم، مجبور کنیم که برای ما ایجاد فرج و گشایش در امور نماید و این میشه «ا من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء» یعنی کیه که به تقدیرش راضی باشه و خوب جواب بده و خدای خودشو خوب قسم بده که خدا هم مجبور بشه برای او کشف سوء کنه و اونو از این وضعیت اضطراری در بیاره.
کتاب لغت التحقیق مفهوم این واژه قسم رو چقدر خوب بیان کرده:
«أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو تجزئة بحسب ما يدبّر و يقدّر،
… و بمناسبة هذا المعنى قد تطلق على التقدير، الحصّة، النصيب.»
+ «آیاتی و رسلی»
اینکه باور داریم آیات چقدر زیبا و دقیق و به اندازه، طراحی و تقدیر و تدبیر شدهاند و این قسمتِ ما از این آیات، چقدر درست و بجا و زیباست، این مفهوم را باید از واژه قسم استنباط نمود.
همینکه در محاوره خیلی میگوییم:
قسمت ما همین بود!
قسمت، همان آیات و تقدیرات ماست که برای ما مقدر میشود.
+ «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ
نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ.»
+ «نُودِيتُ يَا أَبَا الْقَاسِمِ …
يَا أَحْمَدُ إِنَّمَا كَنَّيْتُكَ أَبَا الْقَاسِمِ لِأَنَّكَ تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ مِنِّي بَيْنَ عِبَادِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
فانّ القِسْمَةَ لا بدّ أن تكون على مبنى التدبير و التقدير، و معيشة أفراد الخلق و تدبيرها و تقديرها لازم أن تنتظم من جانب الخالق الحكيم المحيط العالم القادر، حتّى يتمّ النظم و العدل في العالم، هذا في الأمور المادّيّة الدنيويّة، فكيف في المعنويّات و في الأمور الروحانيّة كالنبوّة.
در کتاب التحقیق توضیحات زیبایی بیان شده است:
«وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً فَالْحامِلاتِ وِقْراً فَالْجارِياتِ يُسْراً فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ.»
الذرو: الإثارة مع النشر
و الوقر: الحمل الثقيل.
هذه الكلمات مطلقة، فتنطبق في عالم المادّة على جميع الكواكب السيّارة المنيرة، و منها الشموس الثابتة ظاهرا و السيّارة في الواقع، فانّها تثير أنوارها و تنشرها في منظوماتها، و تحمل حملا ثقيلا من الحرارة، و تجرى في أفلاكها المعيّنة منتظمة، و تقسّم الحرارة و النور- راجع- جرى.
و تنطبق في العالم الروحانىّ على جميع الأنبياء المرسلين المبعوثين لنشر الحقائق و المعارف، الحاملين من العلوم المودعة ما علّمهم اللَّه تعالى، و السائرين الى اللَّه بجذبة و محبة إلهيّة تسوقهم اليه، و المعطين النفوس المستعدّة كلّا على حسب استعداده و سعة وجوده- راجع الذرو.
و تنطبق أيضا على جميع الملائكة الموكّلين المأمورين في نشر رحمة بجريان سهل و يقسمون على حسب المقتضيان و اختلاف الطبقات.
و هكذا تنطبق على خلفاء اللَّه في أرضه، و أوليائه الصالحين الواصلين الى مقام المأموريّة في إبلاغ الأوامر و الإفاضات الالهيّة.
قَسُمَ الغلامُ: آن جوان زيبا شد.
القَسَام، القَسَامَة، القَسَمَة: زيبائى، خوشگلى.
القَسِيم: زيبا.
القَسِيمَة: چهره زيبا.
المُقَسَّم: زيبا
«رَجُلٌ مُقَسَّمٌ: مرد زيبا»
«رَجُلٌ مُقَسَّمُ الوجه: مرد زيبا روى»
[مُقَسَّمٌ- يعنى چشم و ديده و نگاه كردن به او به زيبائى چهرهاش تقسيم ميشود (و چشم به همه اعضاء صورت او كه زيباست دوخته ميشود) و خوبى در جائى از صورت و روى او به تنهايى و بدون ساير قسمتها ثابت نيست.] یعنی جزء جزء صورتش زیباست.
«المُقَسَّمُ الهاتفيّ»: تابلويى كه براى دريافت تماسهاى تلفنى و توزيع آنها بر روى خطوط تلفنى وسيله تلفنخانه نصب مىشود.
قَسَمَ فُلان امْرَهُ: در كار خود انديشيد كه چگونه آن را انجام دهد.
چه ابروهای زیبایی، انگاری با قلم کشیدن!
چه صورت زیبایی نقاشی شده!
هر جزء و قسمتش درست و زیبا و حساب شده است، به اندازه است، تقسیم خوبی صورت گرفته!
جزء جزء اون قشنگه که کلّ اون هم قشنگه!
به این زیبایی، عرب میگه قسیم! قسیم الوجه! خوشرویی! زیبا رویی!
میخوای نزد آل محمد ع زیباروی باشی، اونا رو به اسمشون قسم بده!
معرفت به اسامی زیبای آل محمد ع + «اسماء الله الحسنی!»
اهل نور یقین با عمل به معالم ربانی ماخوذ از صاحبان نور خود، زیباروی و خوشروی میشوند، انگاری از اینکه خدا رو به این اسم زیبای آل محمد ع قسم دادهاند، این قسمشون قبول شده و به اجابت رسیده و لذا زیبارویی آنها از این امر خبر میده.
پس واژه قسم از مفهوم تجزیه اومده، یعنی جزء جزئش زیباست.
قَسِيمُ الوجه أي: صبيحة، و الْقَسَامَةُ: الحسن، و أصله من القسمة كأنما آتى كلّ موضع نصيبه من الحسن فلم يتفاوت، و قيل: إنما قيل مُقسمٌ لأنه يقسم بحسنه الطّرف، فلا يثبت في موضع دون موضع،
فلانٌ مُقْسِمُ الوجهِ و قَسِيمُ الوجهِ: او گشادهروى و خوشروى است.
قَسَامَة: حسن و خوبى است.
و اصلش از «قِسْمَة» است گويى كه هر جايى و عضوى از چهرهاش بهرهاى از حسن و خوبى دارد و تفاوتى ندارند.
القسام: شدّة الحرّ لا يتصرّف له فعل (شدّة الحرارة المستفادة من كلمة القسام)
عرب به حرارت بسیار شدید که قاطعیت در کار دارد، و دیگه هیچ کاری از دستت بر نمیاد در مقابل اون انجام بدی، میگه «القسام»، بطوریکه این حرارت شدید منجر به تجزیه اون چیز میشود.
+ «فتنت الذهب بالنار»
«لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»:
«جُزْءٌ مَقْسُومٌ» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است.
مثال درب بزرگ کارخانه که یک درب کوچک در خود این درب، تعبیه شده است.
«جزء» مترادف نور الولایة
«مقسوم» مترادف نور الولایة
جزء مقسوم ما در این دنیا، علوم ربانی و نورانی و آیات و تقدیرات الهی که موید این علوم است میباشد، که لحظه به لحظه، نصیب ما میگردد.
«نار آیت، گرمای آیت»، مخاطبین صاحبان نور رو تجزیه و تقسیم میکند و این آیات، در تایید اندیشۀ صاحبان نور، و برای هر کسی، متناسب با حالات قلبی خود او عرضه میشه، لذا مفهومی که در اصل واژه قسم وجود داره، یعنی آیت، یعنی تقدیر، یعنی اون چیزی که وقتی در مقابل این تقدیر قرار میگیری، بشدت داغ میکنی، و عصبانی میشی، یعنی نار آیت!
و این آیات و حوادث هستند که موید علوم ربانیاند، لذا «آیاتی و رسلی» شرایط تجزیه مخاطبین مدعی دوستی آل محمد ع (قلبی و زبانی) را فراهم میکنند:
«قَسَمَ الدَّهْرُ الْقَومَ: زمانه مردم را پراكنده كرد.»
و اهل یقین، زیبا رویانی هستند که در این شرایط حوادث ناگوار، با بکار بستن اندیشه ماخوذ از صاحبان نور، نزد آل محمد ع، زیباروی «قسیم الوجه» میشوند.
از این واژه باید به شدت حرارت موجود در حادثه و آیت عرضه شده پی برد.
انگاری زیبایی تقدیرات در همینه که بشدت اثرگذاره و کار خودشو میکنه!
لَوْ أَقْسَمَ بِهِ … لَوَفَّقْتُهُمْ وَ عَصَمْتُهُمْ !!!
خدا رو به نام چه کسی قسم بدهی، صاحب توفیق و عصمت میشوی؟!
+ «خدایا، به کدام اسمت صدات بزنم میگی جان خدا؟!»
+ «ودیعة الله»
[قسم – سوال – دعا]:
[قسم به نور – دعا با یاد نور «الدُّعَاءِ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ» – سوال از نور]:
از نورت سوال کن!
… فَذَلِكَ حِينَ نُودِيَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ السَّمَاءِ أَنْ كُفَّ الْقَتْلَ
فَقَدْ سَأَلَنِي بَعْضُهُمْ مَسْأَلَةً وَ أَقْسَمَ عَلَيَّ قَسَماً
[قسم : شرط توفیق و عصمت]
لَوْ أَقْسَمَ بِهِ هَؤُلَاءِ الْعَابِدُونَ لِلْعِجْلِ وَ سَأَلَنِي بَعْضُهُمْ الْعِصْمَةَ حَتَّى لَا يَعْبُدُوهُ لَوَفَّقْتُهُمْ وَ عَصَمْتُهُمْ
وَ لَوْ أَقْسَمَ عَلَيَّ بِهَا إِبْلِيسُ لَهَدَيْتُهُ
وَ لَوْ أَقْسَمَ عَلَيَّ بِهَا نُمْرُودُ أَوْ فِرْعَوْنُ لَنَجَّيْتُهُمْ
فَرَفَعَ عَنْهُمُ الْقَتْلَ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ يَا حَسْرَتَنَا أَيْنَ كُنَّا عَنْ هَذَا الدُّعَاءِ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ حَتَّى كَانَ اللَّهُ يَقِينَا شَرَّ الْفِتْنَةِ وَ يَعْصِمُنَا بِأَفْضَلِ الْعِصْمَة …
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب):
و أنه تعالى أقسم لأجله بخمسة عشر قسما
بهدايته وَ النَّجْمِ إِذا هَوى
برسالته يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ
بولي عهده وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً
بمعراجه لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ
بشريعته وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ
بكتابه ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ
بخلقه لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
بخلقه ن وَ الْقَلَمِ
بزيادة نوافله طه ما أَنْزَلْنا
بطهارته فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ
ببلده لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ
بمحبته وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ
بتهديد مؤذيه كَلَّا لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ
بعقوبة أعدائه كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ
بعمره لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ
و من شدة فرط المحبة أن يحلف بعمر حبيبه.
[«أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ»]:
«قِسْمَةٌ» در آیه «وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» اشاره به معالم ربانی دارد یعنی قلوب از این علوم ربانی، سهمی و قسمتی معلوم دارند!
مثال: اهالی روستا برای باغ خودشون اصطلاحا «آبنوبه» دارند و شبی که نوبت آنهاست، بیل را بر میدارند و میروند برای گرفتن آب به باغ خود.
معالم ربانی صاحبان نور، شعبهای از علم آل محمد ع برای قلوب اهل یقین است و هر وقت که نوبت به این قلب میرسد، سهم و روزی خود را از علوم ربانی دریافت میکند!
به خدمت گرفتن علوم ربانی در دل شرایط تقدیرات!
+ «کفی – خودکفایی»
+ «تقلید»
+ «نیابت»
و این کار عملا با یادآوری معالم ربانی در دل شرایط ناآرامی که آیت عرضه شده، حاصل خواهد شد و نوبت آب قلب هر کسی که فرا برسد، معادل همان «توفیق الهلال» است و نور معالم ربانی به قلب میتابد و اینجاست که روشن میشوی و کلامت و عملت، توام با آرامش است و تاثیر آرامشزا برای دیگران نیز دارد.
پس قسم نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشۀ آنهاست!
+ «فرز»
+ «نصب»
در این واژه، مفهوم زیبایی وجه «جمال و حسن – مقسّم الوجه: أى ذو جمال» وجود دارد.
+ «وجه الله»
در این واژه مفهوم «تجزئة شيء» وجود دارد.
قسمت و نصیب و بهره ما چیست؟! آیاتی و رسلی!
[«بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ» + «لِمَا عَقَلُوهُ وَ مَا لَمْ يَعْقِلُوهُ»]:
«فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ …،»
[علم + عمل] :
+ «مشارکت»
چه بدونی چه ندونی قضیه از چه قراریه، تو مشارکت کن، کاریت نباشه!
+ «ایمان به غیب!»: ایمان به نور! باور به قبض و بسط نور قلب!
باور داری که خدای مهربان علمشو اینجوری به قلبت واریز میکنه!
چه به عقلت جور در بیاد و چه به عقلت جور در نیاد، انگاری چشم بسته قبول میکنی که حوادث آثار عیبته!
+ «اصول و اسرار»
عبارت «لِمَا عَقَلْنَاهُ وَ مَا لَمْ نَعْقِلْهُ» و «لِمَا عَقَلُوهُ وَ مَا لَمْ يَعْقِلُوهُ» بسیار مهم است.
در واقع امتحان از چیزهایی است که عقلمون قد میده و یا قد نمیده!
این قسمت که قد نمیده خیلی جالبه!
باید تسلیم چیزی باشی که گرچه تاویلشو ندونی، ولی کل قضیه اینه و شکی توش نیست که این حادثه برای جوان کردن قلب پیر گنهکار تو مقدر شده «فتو» و آثار عیب توست، چه بدانی و یا ندانی تحمل این آیات وظیفه توست.
لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ع
لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ
فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ
مبادا اعمال نيك را به اتكاى حب و دوستى آل محمد صلى الله عليه و آله رها كنيد
و مبادا دوستى آل محمد را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهيد
زيرا هيچ كدام از اين دو به تنهائى پذيرفته نميشود.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ رَأْسَ طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ التَّسْلِيمُ لِمَا عَقَلْنَاهُ وَ مَا لَمْ نَعْقِلْهُ
فَإِنَ رَأْسَ الْمَعَاصِي الرَّدُّ عَلَيْهِمْ
وَ إِنَّمَا امْتَحَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ بِطَاعَتِهِ لِمَا عَقَلُوهُ وَ مَا لَمْ يَعْقِلُوهُ إِيجَاباً لِلْحُجَّةِ وَ قَطْعاً لِلشُّبْهَةِ
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ
وَ لَا يَفُوتَنَّكُمْ خَيْرُ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْآخِرَةَ لَا تُلْحَقُ وَ لَا تُنَالُ إِلَّا بِالدُّنْيَا.»
[«وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ … فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ»]:
القسمة، الرزق، النور الولایة!
وقتی اهل یقین با حوادث روبرو میشن و با یاد معالم ربانی، اندیشه صاحبان نور رو بکار میبندند، در واقع از رزق علمی آل محمد ع بهرهمند میشوند «فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ».
لذا از علم آل محمد ع بینصیب و بیبهره نیستند و این نور علم، قسمت و روزی اونها هم میشه!
باید علوم آل محمد ع رو که اخذ نمودهای، بهنگام عرضه آیت، بکار ببندی تا با مشارکت با این اندیشه، تولید عمل صالح نمایی و از علم مافوق بهره و نصیبی و قسمتی حاصلت شود.
«وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»
[ملاک – قاسم «قسم»]:
[کارای خدا به آدمیزاد نمیمونه!]:
[ملاک و میزان تقسیم در همه چیز نور است +«قسم»]:
اصلا اونجوری که ما فکر میکنیم نیست!
واقعا قصه چیز دیگری است و ملاک و معیار برای انتخاب نور نزد آل محمد ع چیزی است که ما از آن بیاطلاع هستیم «وَ لَيْسَ قِسْمَةُ اللَّهِ إِلَيْكَ» و این آیه زیبا «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ» اشاره به همین امر داره که برای اهل شک، ملاک انتخاب و تشخیص حاملان نور، چیزی است که این معیار نزد آل محمد ع پشیزی ارزش نداره!
«ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
وَ أَمَّا قَوْلُكَ لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ الْوَلِيدِ بْنِ الْمُغِيرَةِ بِمَكَّةَ أَوْ عُرْوَةَ بِالطَّائِفِ فَإِنَّ اللَّهَ لَيْسَ يَسْتَعْظِمُ مَالَ الدُّنْيَا كَمَا تَسْتَعْظِمُهُ أَنْتَ وَ لَا خَطَرَ لَهُ عِنْدَهُ كَمَا لَهُ عِنْدَكَ
بَلْ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا عِنْدَهُ تَعْدِلُ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ لَمَا سَقَى كَافِراً بِهِ مُخَالِفاً لَهُ شَرْبَةَ مَاءٍ
وَ لَيْسَ قِسْمَةُ اللَّهِ إِلَيْكَ بَلِ اللَّهُ هُوَ الْقَاسِمُ لِلرَّحْمَاتِ وَ الْفَاعِلُ لِمَا يَشَاءُ فِي عَبِيدِهِ وَ إِمَائِهِ
وَ لَيْسَ هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ يَخَافُ أَحَداً كَمَا تَخَافُهُ أَنْتَ لِمَالِهِ وَ حَالِهِ فَعَرَفْتَهُ بِالنُّبُوَّةِ لِذَلِكَ وَ لَا مِمَّنْ يَطْمَعُ فِي أَحَدٍ فِي مَالِهِ أَوْ فِي حَالِهِ كَمَا تَطْمَعُ أَنْتَ فَتَخُصَّهُ بِالنُّبُوَّةِ لِذَلِكَ وَ لَا مِمَّنْ يُحِبُّ أَحَداً مَحَبَّةَ الْهَوَاءِ كَمَا تُحِبُّ أَنْتَ فَتُقَدِّمَ مَنْ لَا يَسْتَحِقُّ التَّقْدِيمَ
وَ إِنَّمَا مُعَامَلَتُهُ بِالْعَدْلِ فَلَا يُؤْثِرُ إِلَّا بِالْعَدْلِ لِأَفْضَلِ مَرَاتِبِ الدِّينِ وَ جَلَالِهِ إِلَّا الْأَفْضَلَ فِي طَاعَتِهِ وَ الْأَجْدَى فِي خِدْمَتِهِ وَ كَذَلِكَ لَا يُؤَخِّرُ فِي مَرَاتِبِ الدِّينِ وَ جَلَالِهِ إِلَّا أَشَدَّهُمْ تَبَاطُؤاً عَنْ طَاعَتِهِ
وَ إِذَا كَانَ هَذَا صِفَتَهُ لَمْ يَنْظُرْ إِلَى مَالٍ وَ لَا إِلَى حَالٍ بَلْ هَذَا الْمَالُ وَ الْحَالُ مِنْ تَفَضُّلِهِ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ عَلَيْهِ ضَرِيبَةٌ لازب [لَازِمَةٌ] فَلَا يُقَالُ لَهُ إِذَا تَفَضَّلْتَ بِالْمَالِ عَلَى عَبْدٍ فَلَا بُدَّ أَنْ تَتَفَضَّلَ عَلَيْهِ بِالنُّبُوَّةِ أَيْضاً لِأَنَّهُ لَيْسَ لِأَحَدٍ إِكْرَاهُهُ عَلَى خِلَافِ مُرَادِهِ وَ لَا إِلْزَامُهُ تَفَضُّلًا لِأَنَّهُ تَفَضَّلَ قَبْلَهُ بِنِعَمِهِ»
[قَسَمُ اللَّهِ : اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ] :
… وَ نَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ أَقْسَمَ بِنَا حَيْثُ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى:
اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ عَصَمَنَا اللَّهُ مِنْ أَنْ نَكُونَ مَفْتُونِينَ أَوْ فَاتِنِينَ أَوْ مُفْتَنِينَ أَوْ كَذَّابِينَ أَوْ كَاهِنِينَ أَوْ سَاحِرِينَ أَوْ عَائِفِينَ أَوْ خَائِنِينَ أَوْ زَاجِرِينَ أَوْ مُبْتَدِعِينَ أَوْ مُرْتَابِينَ أَوْ صَادِفِينَ عَنِ الْحَقِّ مُنَافِقِينَ
فَمَنْ كَانَ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُ
وَ اللَّهُ مِنْهُ بَرِيءٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بُرَآءُ
وَ مَنْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ أَدْخَلَهُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ
وَ إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ طَهَّرَنَا اللَّهُ مِنْ كُلِّ نَجَسٍ
فَنَحْنُ الصَّادِقُونَ إِذَا نَطَقُوا وَ الْعَالِمُونَ إِذَا سُئِلُوا وَ الْحَافِظُونَ لِمَا اسْتُوْدِعُوا
جَمَعَ اللَّهُ لَنَا عَشْرَ خِصَالٍ لَمْ يَجْتَمِعْنَ لِأَحَدٍ قَبْلَنَا وَ لَا يَكُونُ لِأَحَدٍ غَيْرِنَا
الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الْحُكْمَ وَ اللُّبَ وَ النُّبُوَّةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الصِّدْقَ وَ الصَّبْرَ وَ الطَّهَارَةَ وَ الْعَفَافَ
فَنَحْنُ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ سَبِيلُ الْهُدَى وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ الْحُجَّةُ الْعُظْمَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى
فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ.
[فَلا أُقْسِمُ أَيْ أُقْسِمُ] :
قسم – جواب قسم : « وَ هَذَا كُلُّهُ قَسَمٌ وَ جَوَابُهُ » :
تفسير القمي فَلا أُقْسِمُ أَيْ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ وَ هُوَ اسْمُ النُّجُومِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ قَالَ النُّجُومُ تَكْنِسُ بِالنَّهَارِ فَلَا تَبِينُ وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ قَالَ إِذَا أَظْلَمَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ قَالَ إِذَا ارْتَفَعَ وَ هَذَا كُلُّهُ قَسَمٌ وَ جَوَابُهُ
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ يَعْنِي ذَا مَنْزِلَةٍ عَظِيمَةٍ عِنْدَ اللَّهِ مَكِينٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ فَهَذَا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ نَبِيَّهُ ص وَ لَمْ يُعْطِ أَحَداً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مِثْلَهُ.
[تقسیم درست – تقسیم نادرست]
[سورة النجم (53): الآيات 21 الى 30]
أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى (21) تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى (22)
آيا [به خيالتان] براى شما پسر است و براى او دختر؟ در اين صورت، اين تقسيمِ نادرستى است.
اهل شک خیال میکنن نطفهدهنده علمی میتواند غیر نور باشد!
اگه خیال کنی تقسیم رحمت جز بدست ذات اقدس الهی صورت می گیرد (که همانا نور علوم اهل البیت ع است) این اعتقاد نادرست است و کفر است و تقسیم نادرستی است.
[أَبَا الْقَاسِمِ … تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ] :
+ « بَلِ اللَّهُ هُوَ الْقَاسِمُ لِلرَّحْمَاتِ »
« نُودِيتُ يَا أَبَا الْقَاسِمِ !!! … أَ فَلَمْ تَسْتَفْهِمْ مَا أَرَادَ بِأَبِي الْقَاسِمِ ؟
… يَا أَحْمَدُ إِنَّمَا كَنَّيْتُكَ أَبَا الْقَاسِمِ لِأَنَّكَ تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ مِنِّي بَيْنَ عِبَادِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ »
این آیات زیبا در سوره نجم بخوبی بیان می کند که این اشتباه اهل شک حسود است که لیدرهای سوء را اسمی برای معنای آرامش میدانند «إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»!
نه اینگونه نیست و این اسامی متشابه، اهل شک را برای دسترسی به آرامش، به اشتباه میاندازند. هیچ قلب سلیمی با این اسامی، به نور آرامش نرسیده و نخواهد رسید:
«ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ»
اهل شک با قرار دادن این اسامی بر غیر آل محمد ع، در حقیقت همان آیین بتپرستی را ادامه میدهند.
بُت در واقع اسم بیمعناست!
اهل حسادت چون بعد از آشنایی با نور، این اشتباه مرگبار را مرتکب میشوند «وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى» جرمشان خیلی سنگین است! این قسمت آیه اشاره به همین مطلب مهم دارد که با اهل شک اتمام حجت شده است چون برایشان هدی یعنی نور، یعنی عامل هدایت به نور ولایت قرار داده شده و آنها نور خود را بخوبی میشناسند «سمعنا»، اما حاضر به اقرار به فضل علوم نورانی آل محمد ع نیستند، لذا اخذ نطفههای علمی نمینمایند!
+ «مذکر تاویلی – مونث تاویلی»
و این باور غلط آنها را، خداوند در این آیه، به زیبایی و به صراحت بیان فرموده است:
«أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى (21) آيا [به خيالتان] براى شما پسر است و براى او دختر؟»
خدا میفرماید اگه اینجوری خیال کردین، خیلی خیال نادرستی کردین و این تقسیمبندی اشتباه شما، هرگز از نوع تقسیم رحمتی که خدا خواسته، یعنی آل محمد ع دهندۀ علم و بقیۀ گیرنده علم باشند، نخواهد بود و وقتی جای دهنده و گیرنده عوض شود، این تقسیمبندی نادرستی خواهد بود که هرگز آرامشی در پی نخواهد داشت.
ریشه این کارشون در آیه بعدی بیان شده:
«إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى (27)
در حقيقت، كسانى كه آخرت را باور ندارند، فرشتگان را در نامگذارى به صورت مؤنّث نام مىنهند.»
در واقع چون به آخرت ایمان و یقین و باور ندارند اینگونه جای اسم و معنا را عوض میکنند و بر روی پسر نام دختر گذاشته و بر روی دختر نام پسر میگذارند.
[قرأ – قسم]:
بنام نور بخوان!
بنام نور قسم بخور!
وقتیکه خلقت نور رو در قلبت تجربه میکنی، وقتیکه نور علم و حکمت رو درون قلبت وجدان کنی و مییابی، اقرار به رویت زیبای بزرگ خود خواهی نمود! و خواهی گفت: «الله اکبر»
این اقرار میشه همون تقلید و نیابت و قسم و … هزار واژه مترادف نور ولایت که مفهوم نزدیک شدن اون نور علم به قلب رو می رسونه، تا قلب به تاسی از این نور، نورانی بشه و این میشه ثمرات نور ولایت محمد و آل محمد ع که قلب اهل یقین، این نور آرامش نزدیک شده به خود را درک میکند.
[اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ]:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ كَيْسَانَ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ اقْرَأْ فَقَالَ وَ مَا أَقْرَأُ قَالَ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ يَعْنِي خَلَقَ نُورَكَ الْأَقْدَمَ قَبْلَ الْأَشْيَاءِ
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ يَعْنِي خَلَقَكَ مِنْ نُطْفَةٍ وَ شَقَّ مِنْكَ عَلِيّاً اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ يَعْنِي عَلَّمَ عَلِيّاً مِنَ الْكِتَابَةِ لَكَ مَا لَمْ يَعْلَمْ قَبْلَ ذَلِكَ
قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ قَالَ اقْرَأْ بِاسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الَّذِي خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ
قَالَ مِنْ دَمٍ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ قَالَ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ الْكِتَابَةَ الَّتِي بِهَا يَتِمُّ أُمُورُ الدُّنْيَا فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا
ثُمَّ قَالَ: كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى قَالَ إِنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا اسْتَغْنَى يَكْفُرُ وَ يَطْغَى وَ يُنْكِرُ إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى
قَوْلُهُ: أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى قَالَ كَانَ الْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ يَنْهَى النَّاسَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ أَنْ يُطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى: أَ رَأَيْتَ الَّذِي يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى قَوْلُهُ: لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ أَيْ لَنَأْخُذُهُ بِالنَّاصِيَةِ فَنُلْقِيهِ فِي النَّارِ قَوْلُهُ: فَلْيَدْعُ نادِيَهُ
قَالَ لَمَّا مَاتَ أَبُو طَالِبٍ ع فَنَادَى أَبُو جَهْلٍ وَ الْوَلِيدُ عَلَيْهِمَا لَعَائِنُ اللَّهِ هَلُمَّ فَاقْتُلُوا مُحَمَّداً فَقَدْ مَاتَ الَّذِي كَانَ نَاصِرَهُ فَقَالَ اللَّهُ فَلْيَدْعُ نادِيَهُ سَنَدْعُ الزَّبانِيَةَ قَالَ كَمَا دَعَا إِلَى قَتْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص نَحْنُ أَيْضاً نَدْعُ الزَّبَانِيَةَ ثُمَّ قَالَ: كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ أَيْ لَمْ يُطِيعُوهُ لَمَّا دَعَاهُمْ إِلَيْهِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَجَارَهُ مُطْعِمُ بْنُ عَدِيِّ بْنِ نَوْفَلِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ وَ لَمْ يَجْسُرْ عَلَيْهِ أَحَدٌ.
[حلف – قسم] :
[تفسير القمي]:
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً
قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ الَّذِينَ غَصَبُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ فَيَعْرِضُ عَلَيْهِمْ أَحْمَالُهُمْ فَيَحْلِفُونَ لَهُ أَنَّهُمْ لَمْ يَعْمَلُوا مِنْهَا شَيْئاً كَمَا حَلَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص فِي الدُّنْيَا حِينَ حَلَفُوا أَنْ لَا يَرُدُّوا الْوَلَايَةَ فِي بَنِي هَاشِمٍ وَ حِينَ هَمُّوا بِقَتْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الْعَقَبَةِ فَلَمَّا أَطْلَعَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ص وَ أَخْبَرَهُمْ حَلَفُوا لَهُ أَنَّهُمْ لَمْ يَقُولُوا ذَلِكَ وَ لَمْ يَهُمُّوا بِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ قَالَ إِذَا عَرَضَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فِي الْقِيَامَةِ يُنْكِرُونَهُ وَ يَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا حَلَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أَيْ غَلَبَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَيْ أَعْوَانُهُ.
[قسم دروغ]:
آیا میشه که مخلوق خدا، به خود خدا قسم دروغ بخوره؟!
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَمَّا أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ
يَا آدَمُ أَ لَيْسَ اللَّهُ خَلَقَكَ بِيَدِهِ وَ نَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ وَ أَسْجَدَ لَكَ مَلَائِكَتَهُ وَ زَوَّجَكَ حَوَّاءَ أَمَتَهُ وَ أَسْكَنَكَ الْجَنَّةَ وَ أَبَاحَهَا لَكَ وَ نَهَاكَ مُشَافَهَةً أَنْ لَا تَأْكُلْ مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ فَأَكَلْتَ مِنْهَا وَ عَصَيْتَ اللَّهَ
فَقَالَ آدَمُ ع
يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ إِبْلِيسَ حَلَفَ لِي بِاللَّهِ أَنَّهُ لِي نَاصِحٌ
فَمَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ يَحْلِفُ بِاللَّهِ كَاذِباً.
قسم به چهرۀ زیبای نور! زیبای بزرگ! وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ!
+ «نشد»
[قسم – اسم و معنی]:
+ داستان تکراری «من بعد موسی ع»
انگاری اهل بیت ع میگردند و یک «اسم» جدید برای خودشون پیدا میکنند!
به این میگن: [مصطفی – مجتبی]: برگزیده و انتخاب شده از سوی آل محمد ع!
«اذا افل نجم طلع نجم!»
وقتی حامل نوری در مُلک غروب می کند، (باید بدانیم که در ملکوت، برای حاملان نور، غروبی در کار نیست و آنها به حیات طیبه رسیدهاند و خود عامل واسطه حیات از آل محمد ع برای اهل نور هستند، العالم حیّ و ان کان میّتا)، زنجیرۀ نورانی «بلاک چِین»، از علوم نورانی جدید خودش رونمایی میکند «کشط»، «ظهر»، انگاری یوزر نِیم و پسورد، عوض میشه!
داستان تکراری تاویل تغییر قبله!
اسم نورانی جدید!
علوم منتخب آل محمد ع که برای همگان جدید و عجیب است!
قلب سلیم، اسم نورانی خودشو میشناسه!
صدای نورانی خودشو میشناسه!
بوی نورانی خودشو میشناسه!
نورشو با قلبش حس میکنه و میفهمه!
حقانیت کلام صاحبان و حاملان نور، برای اهل نور، واضح و روشن و آشکار است!
اهل نور، به تاسی از این اسم نورانی اقدام میکنند!
+ «تقلید»
+ «نیابت»
اهل نور با قسم دادن خدای مهربان به این اسم و با این رمز، آرامش رو درون قلبش پیدا میکنه و بهش میرسه. انگاری با عمل به علوم ماخوذ از صاحبان اسم نورانی، تولید عمل صالح مینمایند!
+ «اسم اعظم»
قسم به اسم!
«قسم» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست.
«نَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ»
«وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ»
اهل نور یقین در دل شرایط عرضه آیات و تقدیرات، با یاد معالم ربانی و به تقلید و به نیابت از نور و با قسم به اسم نورانی خود، یهو توی قلبشون از معنای آرامش برخوردار میشن و اینو از روی نوری که در قلبشون میدرخشه، متوجه میشن که عنایات علمی، با این قسم درست و بجا «پسورد صحیح»، به قلبشون واریز شده که فقط خودشون متوجه این نورانیت و بسط قلبی خود میشوند «رحیق مختوم».
در مقابل این قسم به اسم نورانی، شیطان به اسم لیدر سوء (یعنی غیر آل محمد ع)، برای آدم ع و حوا ع قسم خورد «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» انگاری شیطان خودشو معنی اسم قسم برای آدم و حوا جا زد «پسورد غلط»! و گفت و ادعا کرد که قسم نام من است نه نام خدا! گفت با نام من در بهشت مخلد میشوید، نه به نام خدا! با نظر من به آرامش میرسید، نه با نظر آل محمد ع! با تبعیت از لیدرسوء سعادتمند میشوید نه با تبعیت از صاحبان نور!
چقدر شیطان دروغ بزرگی گفته!
اما از اونجایی که این کارش با استعمال حسد آدم ع و حوا ع همزمان بوده، اثر کرده!
تا آنها را به انجام عمل سوء متقاعد نماید و اینگونه در شناخت قسم، در واقع به اشتباه افتادند «متشابهات»، چون نسبت به آل محمد ع یعنی معنای درست اسم «قسم»، حسد بردند و این فرصت را شیطان مغتنم شمرده و برای آنها لیدر سوء را جایگزین نور نمود و آنها با قبول قسم شیطان، در واقع با پذیرش اندیشه غیر آل محمد ع، که نزدیک شدن بدون واسطۀ نورانی علم، به شجره منهیه مجاز است،( در حالیکه اخذ علم از واسطۀ نورانی مجاز و حلال است)، متاسفانه خودسرانه و به سبب اخذ مجوز از لیدرهای سوء، سعی در ایجاد آرامش و رسیدن به خلد برین برای خود و حوا نمود که از بهشت خارج شدند، یعنی قلبشان از نور معرفة الامام ع تهی گردید و آدم ع به پسرش شیث ع وصیت نموده و فرمود پسرم به هشدارهای قلبت توجه کن چون من اونوقت که می رفتم از شجره منهیه بخورم، قلبم آلارم تاریکی داد، اما من بهش توجهی نکردم، لذا این واقعه پیش آمد.
«اذا نفرت قلوبکم من شیء فاجتنبوه»
آدم و حوا علیهما السلام برای توبه دوباره قسم به اسامی زیبای آل محمد ع خوردند تا توبه آنها پذیرفته شد و نور علم به قلبشان برگشت و اینگونه این پدر و مادر ما به ما یاد دادند که استعمال حسد حتمی است «اشتباه حتمیه»، لذا باید راه توبه و اوبه را یاد بگیریم که این راه چیزی جز قسم به اسم نور نیست! چقدر این واژۀ قسم زیباست.
پس در دل شرایطی که به شدت سخت و غیر قابل تحمل شده، باید چه بکنیم؟
باید آل محمد ع که معنای آرامش هستند را به اسم خودشان یعنی نور، قسم بدهیم!
اهل نور یقین و اهل شک حسود با این نور آشنا میشوند و حجت بر هر دو گروه تمام میشود و این دو گروه برای سعادت، در واقع باید خدا رو به اسم نور اهل البیت ع قسم دهند، که متاسفانه اهل شک با حسد نسبت به اسم نور، زیر بار این اقرار به فضل نمیروند.
+ «سعادت – شقاوت»
«قسم + قرر»
مفهوم میخکوب شدن و اسقرار نور در قلب با قسم به اسم نور!
«بقیة الله – بضع – ذریة»
« فَكَيْفَ سَأَلْتَنِي بِحَقِّ هَؤُلَاءِ »
امام باقر علیه السلام:
أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ
مَا تَوَجَّهَ إِلَيَّ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ دَاعٍ دَعَانِي يَسْأَلُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ
وَ إِنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ قَالَ اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِي وَ قَدْ تَعْلَمُ حَاجَتِي فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا مَا رَحِمْتَنِي وَ غَفَرْتَ زَلَّتِي
فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ يَا آدَمُ
أَنَا وَلِيُّ نِعْمَتِكَ وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِكَ وَ قَدْ عَلِمْتُ حَاجَتَكَ فَكَيْفَ سَأَلْتَنِي بِحَقِّ هَؤُلَاءِ
فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّكَ لَمَّا نَفَخْتَ فِيَّ الرُّوحَ رَفَعْتُ رَأْسِي إِلَى عَرْشِكَ فَإِذَا حَوْلَهُ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَعَلِمْتُ أَنَّهُ أَكْرَمُ خَلْقِكَ عَلَيْكَ ثُمَّ عَرَضْتَ عَلَيَّ الْأَسْمَاءَ فَكَانَ مِمَّنْ مَرَّ بِي مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ آلُ مُحَمَّدٍ وَ أَشْيَاعُهُمْ فَعَلِمْتُ أَنَّهُمْ أَقْرَبُ خَلْقِكَ إِلَيْكَ
قَالَ صَدَقْتَ يَا آدَمُ.
فضل بن شاذان سند را بحضرت باقر عليه السلام ميرساند كه فرمود:
خداوند عزيز ميفرمايد:
هيچ دعاكنندهاى متوجه درگاه من نشده كه محبوبتر باشد نزد من از آن كسى كه دعا ميكند و از من درخواست مينمايد بحق محمّد و اهل بيتش.
كلماتى را كه آدم از خداوند تلقى نمود اين بود كه گفت:
«اللهم انت وليى في نعمتى، و القادر على طلبتى، و قد تعلم حاجتى فاسألك بحق محمّد و آل محمّد الا ما رحمتنى و غفرت زلتى».
خداوند به آدم خطاب نمود:
آدم! من ولىنعمت تو هستم و قادر بر انجام درخواستت ميباشم و حاجتت را نيز ميدانم
اما چه شد كه از من بحق محمّد و آل او درخواست نمودى؟
عرضكرد:
پروردگارا وقتى روح در من دميدى سر بجانب عرش بلند كردم، ديدم در اطراف عرش نوشته است:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»
فهميدم محمّد گرامىترين مخلوق نزد تو است.
آنگاه كه اسماء بر من عرضه شد در ميان گروهى از اصحاب يمين كه از پيش من عبور كردند آل محمّد و پيروان آنها را مشاهده كردم، فهميدم آنها مقربترين مردم در نزد تو هستند.
فرمود: راست گفتى آدم!
مشتقات ریشۀ «قسم» در آیات قرآن:
وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (8)
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (3)
وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرينَ (53)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَري بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمينَ (106)
فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيانِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَيْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمينَ (107)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ (109)
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ (21)
أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ (49)
وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ (44)
لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)
كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمينَ (90)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (38)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (53)
قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49)
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ (55)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (42)
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32)
فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً (4)
تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضيزى (22)
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (28)
فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75)
وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظيمٌ (76)
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ (17)
فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ (38)
فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ (1)
وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (2)
فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (15)
فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16)
هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ (5)
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ (1)