The Energetic Heart!
«نمل» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«جارية منمّلة: كثيرة الحركة في المجيء و الذهاب، کنیزک جوان»
«تَنَمَّلَ القَوْمُ: تَفَرَّقُوا للجَمْعِ تَفَرُّقَ النَّمْلِ، مردم پراكنده شدند مانند مورچگان»
«و التنمّل في القوم و في الجارية بلحاظ التحرّك و التلطّف.»
«سُمِّيَتْ جارِيَةً لأنَّها تَجْري في الحَوَائِج.»
«الْجارِيَةِ أي: السفينة التي تجري في البحر.»
نور پرتکاپو! پرانرژی! اکتیو! پرجنب و جوش!
صفت ممدوح مورچه برای صاحبان نور و اهل نور! نمّامی ممدوح!
به این میگن: قلب نورانی و پرانرژی!
به این میگن: «وادِ النَّمْلِ!»
«Energetic ant»
شنیدی میگن: یکی اینو از برق بکشه!!!
حسود میخواد صاحبان نور و اهل نور رو از برق بکشه!!!
حسود از اینکه میبینه اهل نور اینقدر پرانرژی
با نور علم آل محمد ع تولید عمل صالح میکنند، خیلی ناراحته!
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»
+ «صد سبیل!»
نمل: انملة: سرانگشت
الأنملة: واحدة الأنامل، و هي أطراف الأصابع
انملة «سرانگشت»
جارية منمّلة
+ «ذبب – ذباب» … ذباب العین
+ «انس – انسان» … انسان العین
+ مفهوم زیبای «بقیة الله» … اثر انگشت … اثر معالم ربانی !!! هویت …
کاراگاه از روی اثر انگشت میفهمه جرم، کار چه کسی بوده …
رایدهنده با انگشت زدن، تاثیرشو در کاری نشون میده، کانه باقیمانده رای دهنده در شخص منتخب! سهم او در این انتخاب!
سامری گفت همه طلاهاشونو بیارن برای ساخت عجل!
انگاری یه جورایی این واژه های نمل و ذبب و انس و … همه میخوان مفهوم زیبای بقیة الله رو به ما بفهمونن.
عرب به سر انگشت و آخرین بند انگشت میگه انملة، انگاری همون سر نخ کارهاست!
باقیمانده چیزیست! همین مقدار باقیمانده از وجود و جسم یک نفر برای رای دادن کافی است تا اثر خودشو بذاره! توی یک فیلم پلیسی دیدم دزدها برای ورود به یک مرکز نظامی، انگشت افسر پلیس رو قطع کردند و با خودشون بردند و وقتی میخواستن وارد ساختمان اصلی بشن، دستگاه ورودی که از اونا اثر انگشت خواست، این تیکه انگشت رو در آوردن و با دستگاه تماسش دادن، اونم قبول کرد و درو باز کرد، انگاری این بند انگشت باقیمانده از جسد پلیس، درب بسته را باز کرد!
انگاری دم گاو مرده بنی اسرائیل، خودش عامل زنده شدن یک جوان مقتول شد!
پس دم اون گاو بنی اسرائیل «ذنب» هم نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور یقین با استعمال اندیشه و این معالم ربانی و زدن این دم گاو به قلب خودشان، به حیات طیبة جاویدان میرسند، ان شاء الله تعالی.
پس واژه ذنب هم معنای بقیة الله دارد و واژه نمل و انمله به زیبایی با این مثال مفهوم باقیماندۀ با ارزش از اون کلّ دستنیافتنی را برای ما که فتح باب علمی آل محمد ع را مینماید متذکر شده و میفهماند که چه واژه زیبا و مهم و کار بردی است این واژه …
ابن الأعرابىّ: نمّل ثوبك و القطه، أى ارفأه (أصلحه)
«رجل نمل: حاذق.»
+ «رفا»
انگاری با جمع آوری این تهموندههای علمی از آل محمد ع «بقیة الله» کارارو رتق و فتق میکنه! رفو میکنه! اصلاح امور میکنه! به کارش وارده «رجل نمل»!
[نمل – معراج علمی]:
«نمل في الشجر: إذا صعد فيها»
وزنش سبکه و زود از درخت میره بالا! چابک و پرانرژیه!
+ «عرج»
+ «صعد»
[نمل – فضی]:
«تنمّل القوم: إذا تحرّكوا و دخل بعضهم في بعض»
انگاری مثل مورچه های پر انرژی و پرتکاپو، توی همدیگه وول میخورن!
کتاب التحقيق این مفهوم رو برای این واژه آورده:
مفهوم خفّة و لطف و تحرّك رو آورده؛
در واقع مفهوم «بقیت الله» نیز استنباط میشه که گزینهای پر انرژی برای رلۀ معالم ربانی بین سلیمان ع و مورچگان وادی نمل است!
این امر مستلزم رفت و آمد زیاد است مثل مورچه! «وادی النمل»
جارية منمّلة: كثيرة الحركة في المجيء و الذهاب.
سمّيت النملة نملة لتنمّلها و هو كثرة حركتها و قلّة قوائمها
و النميمة باعتبار إجرائها في خفّة و لطف.
[عَضُّوا … الْأَنامِلَ]:
« وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ »
از جمله کارهایی که میشه فهمید چه کسی نسبت به علوم ربانی و آیات یقین نداره و در شکه و دلش نمیخواد از دلخواه بگذره یکی این بود که انگشتاشو تو گوشش می کرد که معالم ربانی رو نشنوه!
دومی اش در این آیه است «عَضُّوا … الْأَنامِلَ»: دیدی بعضی ها اینقدر عصبی هستن که ناخناشونو میجون و اگه با دقت به دستاشون نگاه کنی میبینی همه ناخونای دستشونو جویدن!
این نشونه اینه که قلبش به شدت ناآرامه و غضب نسبت به تقدیرات تو قلبش موج میزنه و دقیقا علامت اهل شک و حسد و نفاق هستش.
طبق نص صریح این آیه اهل شک نسبت به صاحبان نور ظاهر رو حفظ میکنن «وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا» اما توی قلبشون داستان یه جور دیگه است!
بقدری غیظ و غضب نسبت به تقدیرات دارن که فقط خدا میدونه.
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (۱۵)
و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ باايمانش برترى داده است.»
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (۱۶)
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»
وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (۱۷)
و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند.
حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۱۸)
تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.»
+ « قَالَ الرِّضَا ع : … قالَ سُلَيْمانُ ع فَلِمَ حَذَّرْتِهِمْ ظُلْمِي فَقُلْتِ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ قالَتِ النَّمْلَةُ خَشِيتُ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى زِينَتِكَ فَيَفْتَتِنُوا بِهَا فَيَبْعُدُونَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعالى …»
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ (۱۹)
[سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم، و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايستهات داخل كن.»
[سورة آلعمران (۳): آية ۱۱۹]
ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّهِ وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۱۹)
هان، شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد، و [حال آنكه] آنان شما را دوست ندارند، و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد؛ و چون با شما برخورد كنند مىگويند: «ايمان آورديم.» و چون [با هم] خلوت كنند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را مىگزند.
بگو: «به خشم خود بميريد» كه خداوند به راز درون سينهها داناست.