دکتر محمد شعبانی راد

همدستی اهل حسادت بر علیه نور! کادوا یکونون علیه لبدا!

The complicity of the jealous people
against the Luminous Sciences!

«لبد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«لَبَّاد: نمدمال»
«لَبَّدَ المَطَرُ و النَّدَى التُّرابَ و الرَّمْلَ
لَبَّدَ المَطَرُ الأرْضَ:
باران زمين را آب‌پاشى كرد، زمین گِل شد و همه چیز به هم چسبید.»
«لَبَّدَ شَعَرَهُ: موى را با چسب يا صمغ روى هم چسبانيد تا مانند نمد شد.»
[موهاشو ژل زد!]
«الْتَبَدَ الشَّجَرُ: كَثُرَتْ أوْراقُهُ وَ تَراكَمَتْ.»
«تَلَبَّدَ الرَّجلُ: رَأَى و تَفَرَّسَ.»
«تَلَبَّدَ الصَّائِدُ: لَصِقَ بالأرضِ لِيَخْتِلَ الصَّيدَ.» [المثل:‏ (تَلَبَّدي‏ تَصَيَّدي)]
مفهوم: تجمّع مع التصاق
تكرّس الشي‏ء بعضه فوق بعض
«ألبد به: أقام به»
«اللبّادة الّتى يتجمع بها الإنسان في نزول المطر»
«تلبّد الشّى‏ء: بعضى بر بعضى انباشته شد.»
«لَبَد الشي‏ءُ بالشي‏ء: إذا ركِبَ بعضُه بعضا.»
«اللَّبَّاد: نمدساز، نمدمال»
«المُلْبد: اللاصق بالأرض»

لبد: همدستی اهل حسادت بر علیه نور! كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً!
اللبد: الكثير، مأخوذ من تلبد الشي‏ء، إذا تراكب بعضه على بعض
و منه اللبد، يقال ما له سبد و لا لبد.
اللبد: بسيار؛ از تلبد الشي‏ء گرفته شده.
هر گاه بعضى از آن بر بعضى ديگر تركيب شود
و از آنست لبد.
ميگويند ما له سبد و لا لبد، ندارد چيزى، نه كم و نه زياد.
[دست به یکی شدن اهل شک حسود، نسبت به صاحبان نور: «لِبَداً: يَتَعَاوَوْنَ عَلَيْهِ»]:
اهل شک حسود بر علیه صاحبان نور، همدل و همنوا می‌شوند،
تا نسبت به آنها اقدام ناجوانمردانه انجام دهند.
«كادُوا قُرَيْشٌ‏ يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً يَتَعَاوَوْنَ عَلَيْهِ»
دیدی وقتی بارون میاد زمین گِل میشه و همه چی به همدیگه میچسبن «لَبَّدَ»؟!
«و لَبَّدَ المَطَرُ و النَّدَى التُّرابَ و الرَّمْلَ‏ تَلْبِيداً: بَلَّهُ حتّى لَصِقَ بعضهُ ببعضٍ و اسْتَمْسَكَ .. »
«رَجُلٌ‏ مُلْبِدٌ: مُدْقِعٌ لاصِقٌ بالأرْضِ من الفَقْرِ»

وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً

اهل حسادت بر علیه نور خودشون، با همدیگه دست به یکی میکنن!
+ «داستان تکراری لیلة المبیت!»
این اجتماع اهل حسادت، محکوم به تفرقه است!
+ «
شتت- اجتماع اهل حسادت محکوم به تفرقه است! تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتّی!»
+ «
جمع – داستان تکراری اجتماع مذموم اهل حسادت بر علیه نور!»

[سورة الجن (۷۲): الآيات ۱۱ الى ۲۰]
وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرائِقَ قِدَداً (۱۱)
و از ميان ما برخى درستكارند و برخى غير آن،
و ما فرقه‏‌هايى گوناگونيم.
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً (۱۲)
و ما مى‏‌دانيم كه هرگز نمى‏‌توانيم در زمين خداى را به ستوه آوريم،
و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد
وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنا الْهُدى‏ آمَنَّا بِهِ
فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً (۱۳)
و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم؛
پس كسى كه به پروردگار خود ايمان آورَد، از كمى [پاداش‏] و سختى بيم ندارد.
وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً (۱۴)
و از ميان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند:
پس كسانى كه به فرمانند، آنان در جستجوى راه درستند،
وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (۱۵)
ولى منحرفان، هيزم جهنّم خواهند بود.»
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً (۱۶)
و اگر [مردم‏] در راه درست، پايدارى ورزند، قطعاً آب گوارايى بديشان نوشانيم.
لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ
وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً (۱۷)
تا در اين باره آنان را بيازماييم،
و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند، وى را در قيد عذابى [روز]افزون درآورد.
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (۱۸)
و مساجد ويژه خداست، پس هيچ كس را با خدا مخوانيد.
وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً (۱۹)
و همين كه «بنده خدا» برخاست تا او را بخواند،
چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو اُفتند.
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً (۲۰)
بگو: «من تنها پروردگار خود را مى‌‏خوانم و كسى را با او شريك نمى‌‏گردانم.»

علی‌بن‌إبراهیم رحمة الله علیه:
أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللهِ یَدْعُوهُ یَعْنِی مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله)
یَدْعُوهُمْ إِلَی الْوَلَایَهًِْ
کادُوا قُرَیْشٌ
یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً یَتَعَاوَوْنَ عَلَیْهِ
.
وَ أَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللهِ یَدْعُوهُ:
منظور، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است
که آن‌ها را برای ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرا می‌خواند.
کَادُوا منظور قریش است.
یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدًا با وی دشمنی ورزند.

علی‌بن‌إبراهیم رحمة الله علیه:
قَوْلُهُ وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللهِ یَعْنِی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)
یَدْعُوهُ کِنَایَهًٌْ عَنِ اللَّهِ
کادُوا یَعْنِی قُرَیْشا
یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً أَیْ أَیِّداً
.
وَ أَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللهِ یَدْعُوهُ:
منظور، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.
یَدْعُوهُ کنایه از خداوند است.
کَادُوا منظور، قریش است.
یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدًا یعنی هم‌دست شوند.

اهل حسادت، هزینۀ زیادی برای صدّ سبیل الله خرج می‌کنند!
و علوم فراوانی را که شنیده‌اند، به هدر می‌دهند!

[سورة البلد (۹۰): الآيات ۱ الى ۲۰]
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً (۶)
گويد: «مال فراوانى تباه كردم.»

امام باقر علیه السلام:
فِی رِوَایَهًِْ أَبِی‌الْجَارُود عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ یَقُولُ
أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً
قَالَ
هُوَ عَمْرُوبْنُ‌عَبْدِ وُدٍّ
حِینَ عَرَضَ عَلَیْهِ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) الْإِسْلَامَ یَوْمَ الْخَنْدَقِ
وَ قَالَ فَأَیْنَ مَا أَنْفَقْتُ فِیکُمْ مَالًا لُبَداً
وَ کَانَ قَدْ أَنْفَقَ مَالًا فِی الصَّدِّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ
فَقَتَلَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام)
.
در روایت ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) آمده است که ایشان درباره‌ی کلام خداوند متعال: أَهْلَکْتُ مَالًا لُّبَدًا فرمود:
«این سخن عمروبن‌عبدود است درآن‌هنگام که علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) در روز خندق، اسلام را بر او عرضه داشت».
او گفت:
«پس آن مال فراوانی که در برابرتان خرج کردم چه می‌شود»؟
او مالی را برای ایستادگی در برابر راه خدا خرج کرده بود،
پس علی (علیه السلام) او را به هلاکت رساند.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی