SUPERIOR LIGHT!
«فوق» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«إفاقة اللبن: جمع شدن شیر در پستان در فاصله بین دو دوشیدن شیر»
«أَفَاقَتِ النّاقةُ: در پستان ماده شتر مقدارى شير در فاصلۀ دو دوشيدن جمع شد.»
«فواق الناقة: مشتق من الرجوع أيضا لأنه يعود اللبن إلى الضرع بين الحلبتين»
«فَوِّقْ فصيلَكَ: نوزادت را ساعت به ساعت بنوشان.»
+ «نوب»
«ظلّ يَتَفَوَّقُ المخضَ: نوبت به نوبت نوزاد را شير ميدهد.» + «ولی – نور متوالی!»
«حتى اذا فِيقَةٌ فى ضرعها اجتمعت،
تا زمانى كه در پستانش كمكم و پىدرپى شير جمع شود.»
نور مافوق! نور برتر!
يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ!
وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ!
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ!
+ «با نور، خدایی کن!»
+ «تاج نورانی!»
+ «سلسله مراتب نورانی!»
همیشه اختلاف بر سر همین نور برتر است! + «سورۀ نبأ»
داستان تکراری و ادامهدار «دعوا بر سر تاج و تخت»!
«Pretenders»: مدّعیان تاج و تخت: «مطالبون بالعرش»
+ «حاملانِ نور! هشت زوجِ نورانی!»
+ «دون – من دون الله»
«Superior»:
معنی: مافوق، رئیس، متصدی، ارشد، فائق، بالایی، عالی، برتر، بالاتر، بهتر، فوق العاده، بلندین، فرازین، مسلط بر، ارجح، مقدم، دارای اولویت، اولیتر، دارای تقدم، بیشتر، فزونتر، فراوانتر، والا، ارجمند، بلند پایه، بالا، افضل، والامقام، فرازمند، مهست، سرآمد، فراگیر، جامع، عام، سرور، بالادست، بلندتر، ابرتر، فرازتر، فوقانی (در برابر: زیرین، یا تحتانی inferior)، علیا (در برابر: سفلی)، پشتی، روبه بالا، (گیاه شناسی) زیرین، پرتاو، چیر، (سیاره) برین، (دیر و سازمان های مذهبی) سرپرست، مرشد، شیخ، مولا، ممتاز، مرغوب، مغرور، مغرورانه،
دریاچۀ سوپریور (بزرگترین دریاچۀ پنجگانه – میان کانادا و ایالات متحده).
مفهوم این واژه: «Leadership concept»
«إفاقة اللبن»:
به فرآیند شیر خوردن نوزاد از پستان مادر دقت کن:
کودک میاد یه شکم سیر، شیر میخوره و میره بازی میکنه و … دوباره گرسنهاش میشه، باز برمیگرده سراغ پستان مادر که دوباره برای کودک پر از شیر شده و باز شیر میخوره و میره دنبال کارش، تا مرحله بعدی که گرسنه بشه و باز برگرده و توی این فاصله پستان دوباره پر شیر میشه.
به برگشت نوزاد گرسنه به سمت پستان پرشیر مادر برای رفع گرسنگی، عرب میگه افاقة اللبن!
+ «نوب»
+ «نحل»:
دقیقا مثل شیوه زندگی زنبور عسل «نحل» که از کندو خارج میشه و باز به کندو برمیگرده!
انگاری نور کلام صاحبان نور به قلب گرسنه اهل یقین، افاقه میکنه و اثر میکنه و آرومش میکنه و به این دلیل، اهل یقین، به این مرجع بازگشت خود، برای سیر شدن میگه «مافوق».
یعنی اون چیزی که بالاسر منه و کلامش به قلب من افاقه میکنه و دردمو دوا میکنه.
این رجوع علمی، عامل علو او میشود!
مافوق، یعنی گزینهای که هر وقت کارمون گیر میکنه، به او رجوع میکنیم!
کتاب مقاییس اللغه دو مفهوم برای این واژه ذکر کرده،
در حقیقت این دو مفهوم در فرآیند نور ولایت خلاصه میشود.
مفهوم «رجوع» در این واژه همان فرآیند نور ولایت است، یعنی [∞=1+1] یعنی «ضیف» یعنی «قرب» یعنی نزدیک شدن، یعنی «ولی»، یعنی هزار واژه مترادف «نور الولایة».
پس «ما لها من فواق» یعنی برای اهل شک حسود، وقتی فرصتها تموم میشه «سلخ»، دیگه «آیاتی» عرضه نمیشه که او با رجوع به «رسلی»، شکم گرسنۀ خودشو سیر کنه و تولید عمل صالح نماید و دستپر به آخرت سفر نمیاد! انگاری کلام الله نورانی، بر این قلب بیمار حسود، افاقه ننموده است و اینجا اشکال از نطفه نیست، رحم معیوب است! آییودی شک درون رحم قلب حسود، نمیذاره نطفۀ نورانی، درون قلب، جایگزین بشه و تبدیل به فرزند نورانی عمل صالح گردد.
اللغة:
فواق به معنى رجوع و بازگشت است.
«ما لها من فواق أي رجوع
و فواق الناقة مشتق من الرجوع أيضا لأنه يعود اللبن إلى الضرع بين الحلبتين
و أفاق من مرضه أي رجع إلى الصحة.»
+ «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»:
این خروج از ظلمت و درک نور میشه، پشت کردن به تمناها و رجوع به نور مافوق!
«مافوق» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور است که اهل نور یقین برای تصمیمگیری و تعیین تکلیف خود در زندگی روزمره، در ملکوت قلب خود، به این علوم، رجوع میکنند.
انگاری اهل یقین میاد و از این پستان، شیر علم رو میدوشه و میخوره و تولید عمل صالح میکنه و میره تا در فرصت و آیت بعدی، دوباره وقتی کارش گیر میکنه و اشتباهی میخواد ازش سر بزنه که با تاریکی قلبش متوجه این داستان میشه، باز میاد و رجوع به این پستان میکنه و در این مدت دوباره پستان علمی برای رفع عطش او پر شیر شده!
و به این رجوع پیاپی و مدام به مصدر علم، عرب میگه فواق الناقة:
«فواق الناقة مشتق من الرجوع أيضا لأنه يعود اللبن إلى الضرع بين الحلبتين»،
در واقع هنگام مواجهه با آیات، وقتی کم میاره و مریض میشه، برای بدست آوردن سلامتی مجدد خودش، به طبیب نورانی در ملکوت قلبش مراجعه میکنه و با اخذ نسخه شفابخش از او، و عمل به این اوامر نورانی، صحت و سلامتی خودشو دوباره بدست میاره!
پس «فوق» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین با رجوع و بازگشت به این مافوق علمی در دل شرایط، نور صحت و سلامتی از دست رفتۀ خویش را دوباره بدست میآورند.
+ «علو»
[فوق – قبض و بسط]:
وقتی قلبت قبض و بسط رو بفهمه، بر تاریکی جهل فائق شدهای!
«أَفَاقَ من النوم: از خواب بيدار شد.»
«أَفَاقَ مِن غَفْلَتِهِ: آن مرد از غفلت و بيخبرى بيرون آمد.»
«أَفَاقَ السّكرانُ مِن سُكِرهِ: آن مرد مست هشيار شد.»
«أَفَاقَ من مرضِهِ: از بيمارى بهبود يافت.»
«أَفَاقَ المجنونُ من جُنونِهِ: آن ديوانه از ديوانگى كه داشت بر سر عقل آمد.»
«أَفَاقَ عنه النُّعاسُ: چُرت زدن از او بدر شد.»
«أَفَاقَ الزّمانُ: روزگار پس از تنگى فراخ شد.»
«أَفَاقَ الحالبُ: دوشندۀ شير ميان دو دوشيدن استراحت گرفت.»
«أَفَاقَتِ النّاقةُ: در پستان ماده شتر مقدارى شير در فاصلۀ دو دوشيدن جمع شد.»
«أَفَاقَ السّهمَ: سر تير را در زه كمان قرار داد تا تير اندازى كند.»
+ «جانشین»: مفهوم پیدرپی در این واژه ها استنباط میشود:
«فَوِّقْ فصيلَكَ: نوزادت را ساعت به ساعت بنوشان.»
«ظلّ يَتَفَوَّقُ المخضَ: نوبت به نوبت نوزاد را شير ميدهد.»
«حتى اذا فِيقَةٌ فى ضرعها اجتمعت: تا زمانى كه در پستانش كم كم و پىدرپى شير جمع شود.»
+ «إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً»
إفاقة اللبن:
العلوّ النسبىّ ، أى بالنسبة الى ما تحتها، لا مطلقا، في مادىّ أو معنوىّ
إفاقة السكران الى العقل.
و إفاقة المريض و النائم و المجنون و الغافل الى مرتبة الصحّة و اليقظة و العافية و الانتباه.
و إفاقة اللبن و اجتماعه في الصدر و الضرع.
و إفاقة الريح و تصاعده من الصدر و المعدة، و كذلك الشهقة.
عرب به فقر میگه فاقۀ، چون فقیر برای رفع حاجات خود ، نگاهش به مافوقه!
«و يطلق على الافتقار و الاحتياج إذا كان النظر الى ما فوقه و يتوجّه اليه في رفع الفقر، و على هذا يقال افتاق أى أخذ الفوق و اختاره، و لا يقال فاق، فانّه بمعنى غلب و علا.
و في الافتقار ليس علوّ، بل طلب علوّ، أى يجاهد في رفع الفقر بأىّ وسيلة.»
يَا مَالِكُ … فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ!
مافوق:
ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ
… فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ
مافوق، وصف ناشدنی است و اگر توانایی بر وصف چیزی پیدا نمودی، تو بر آن احاطه داری و تو مافوق آنی، پس ما ارزش واقعی علوم ربانی را نمیتوانیم وصف نماییم چون مادون هستیم.
آل محمد ع، معنای اسم مافوق برای همۀ مخلوقات خدای مهربان هستند.
معرفی علوم نورانی و ربانی، کار عالم محمد ع است و بس!
مفاهیم «فوق»:
(1) علوّ – (2) أوبة و رجوع
فاق الرجل أصحابه: فضلهم أو غلبهم
فواق الناقة، و هو رجوع اللبن في ضرعها بعد الحلب
ما لَها مِنْ فَواقٍ: أى ما لها من رجوع و لا مثنويّة و لا ارتداد، أى ما لها من نظرة و راحة و إفاقة.
أفاق السكران يفيق، و ذلك من أوبة عقله اليه: مستی از سرش پرید و عقلش اومد سرجاش!
ما لَها مِنْ فَواقٍ: مافوقی ندارد که با رجوع به آن در دل شدائد و سختیها به راحتی و آرامش برسد!
کسی که اقرار به فضل معالم ربانی بعنوان علوم نورانی و برتر نداشته باشد، حتی اگر سه شهادت دیگر را هم بگوید ولی به نور خود در ملکوت قلبش نرسیده باشد «چهار حرف»، او مشمول این آیه «ما لَها مِنْ فَواقٍ» میشود و قلبش هیچگاه به آرامش و نور نخواهد رسید.
(ترجمه جناب فولادوند در مورد این آیه: كه هيچ [مجال] سر خاراندنى در آن نيست!!!)
الفائق: مُهره گردن كه به سر وصل است.
«فاقَ الشَّيءَ: رکورد شکنی! مافوق!»
[این ضرب المثل ایرانیها که میگن: «دست بالای دست بسیار است!»
البته این یک استثناء داره و اون اینه که در ادامه باید گفت: اما بالای دست آل محمد ع دیگه دستی وجود نداره و اونها مافوق هستند! و دستی هم که در دست امام رضا ع باشه، دیگه هیچ دستی بر اون تفوّق و برتری و غلبه پیدا نخواهد کرد، ان شاء الله تعالی.
«إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً»
در واقع یوسف ع عاقبت بینش «إِنِّي أَرانِي» کسی را که بجای اینکه آل محمد ع را مافوق خود «فَوْقَ رَأْسِي» بدانند، حب دنیا «نان = خُبْزاً» را بالای سر خویش و مافوق خویش میبینند، برای او پیشگویی میکند که عاقبت خوشی ندارد!
«فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ»
وقتی با نگاه آل محمد ع به قلبت، عقلت بر هوای نفست غلبه پیدا میکند، تو گویی تازه بهوش آمدهای «فَلَمَّا أَفاقَ» و تا کنون در خواب غفلت بسر میبردی و آنگاه که عقلت سرجایش آمد، تازه بحث توبه معنا پیدا میکند «قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ»، وگرنه تا بهوش نیامدهای چه توبهای و چه بازگشتی!
[تکلف – مافوق]:
وَ لِلْمُتَكَلِّفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ
يُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ وَ يَقُولُ مَا لَا يَعْلَمُ وَ يَتَعَاطَى مَا لَا يَنَالُ
معارین حسود، با پشت کردن به نور و رو نمودن به تمنای خود «ادعای ربوبیت و نزاع با مافوق»، خودشان را به چه سختی و مشقتی میاندازند! و مرتکب معصیت بزرگی که نابخشودنی است میشوند!
«اشتباه مرگبار تهمت!»
معصیت یعنی ظلم به خود و مافوق خود!
معصیت یعنی پشت کردن به نور مافوق!
«يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ»:
وَ لِلظَّالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ
يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُعِينُ الظَّلَمَةَ.
وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُتَكَلِّفِ فَأَرْبَعَةٌ
الْجِدَالُ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ وَ يُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ وَ يَتَعَاطَى مَا لَا يَنَالُ
وَ أَمَّا عَلَامَةُ الظَّالِمِ فَأَرْبَعَةٌ
يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ.
امام صادق علیه السلام:
وَ لَا تُشَارَّ مَنْ فَوْقَكَ
وَ لَا تَسْخَرْ بِمَنْ هُوَ دُونَكَ
وَ لَا تُنَازِعِ الْأَمْرَ أَهْلَهُ.
با بالادست خود ستیزه مکن
و زیردست خود را به مسخره مگیر
و در هیچ کاری با کارشناسان آن به کشمکش مپرداز.
[کبر – انا خیر منه]
کبر یعنی من خودم مافوق هستم!
+ «کبر و تواضع»
مشتقات ریشۀ «فوق» در آیات قرآن:
إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ (26)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (63)
وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ أُشْرِبُوا في قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إيمانُكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (93)
زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (212)
إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (55)
يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً (11)
وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِميثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً (154)
وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ (66)
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكيمُ الْخَبيرُ (18)
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ (61)
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ (65)
وَ هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَريعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ (165)
لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمينَ (41)
وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ (127)
وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ (143)
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (171)
إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ (12)
وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ قالَ أَحَدُهُما إِنِّي أَراني أَعْصِرُ خَمْراً وَ قالَ الْآخَرُ إِنِّي أَراني أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنا بِتَأْويلِهِ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ (36)
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ في دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليمٌ (76)
وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ (26)
قَدْ مَكَرَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (26)
يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (50)
الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما كانُوا يُفْسِدُونَ (88)
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في رَبِّهِمْ فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ (19)
وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلينَ (17)
أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (40)
يَوْمَ يَغْشاهُمُ الْعَذابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ يَقُولُ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (55)
إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10)
وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ (15)
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ (16)
لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْميعادَ (20)
وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلينَ (10)
تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (5)
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (32)
ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ (48)
إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً (10)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (2)
أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (6)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ (19)
وَ الْمَلَكُ عَلى أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ (17)
وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً (12)