دکتر محمد شعبانی راد

بهشت، نورِ مستور! مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ!

How spectacular the invisible light of heaven is!
Heaven is the hidden light that the sound heart experiences in this world.

«جنن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«جِنُ‏ اللّيل: تاريكى شب، جَنَّ … اللَّيْلُ» 
«جَنَانُ‏ الليل: سوادُه و سَتْرُه الأشياءَ»
مفهوم «الستر ، التغطية و المواراة» در واژه جنن.
مفهوم «ستر» در واژه «جنّ»:
عرب به قلب که درون سینه مستور است می‌گوید جنان «القلب الجنان»!
کما اینکه به جنینی که درون رحم است و دیده نمی‌شود می‌گوید جنین،
و به بهشت که مثل جنین، با چشم ما دیده نمی‌شود می‌گوید جنّة!
«الجنّة النّور الولایة»
هر کسی خودش باید این جنینِ نورانی رو درون قلب خودش تجربه کنه!
با مثال زدن نمیشه به کسی فهموند که باردار شدن و مادر شدن به نورِ نادیدنیِ بهشت، چقدر تماشایی است!
چقدر خدای مهربان تلاش میکنه با مثالهایش، این نور زیبا رو وصف کنه
«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ …»!
در واقع باید تمثال نورانی فرشته نگهبان خودتو، درون قلبت نظاره‌گر باشی!
«أَمْثِلَتُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ»
چقدر نورِ نادیدنیِ بهشت، تماشایی است.
قلبی که مکانیسم نورانی‌اش فعال شده، نور بهشت رو در دنیا تجربه میکنه!
«اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ فِي اَلدُّنْيَا مَوْجُودَةٌ وَ فِي اَلْآخِرَةِ»
و البته حسود هم نار جهنم رو در دنیا تجربه می‌نماید!

برای مشاهده نسخه تصویری (ولاگ) کلیک کنید.
برای شنیدن نسخه شنیداری (پادکست) کلیک کنید.

«جِنُ‏ اللّيل: تاريكى شب» 
«جَنَانُ‏ الليل: سوادُه و سَتْرُه الأشياءَ»

نورِ سرپوشیده! نورِ مستور! «جنن – جنّة».
یعنی: ارزش واقعی و حقیقی علوم نورانی، بر همه پوشیده است!
بهشت، نورِ مستور است!
بهشت، نورِ سرپوشیده درون قلب سلیم اهل هدایت است.
حقیقتِ نورِ بهشت، توی مُشتِ اهل نور است. «انونس – مژده نورانی».
+ «ذبح علم»
+ «اخراج علم»

[سورة محمد (۴۷): الآيات ۱۱ الى ۱۵]
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ (۱۵)
مَثَلِ بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه‏] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش‏] برنگشته؛ و جويهايى از شيرى كه مزه‌‏اش دگرگون نشود؛ و رودهايى از باده‌‏اى كه براى نوشندگان لذّتى است؛ و جويبارهايى از انگبينِ ناب. و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم‏] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست. [آيا چنين كسى در چنين باغى دل‏‌انگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى‌‏شود [تا] روده‏‌هايشان را از هم فروپاشد؟

قسمتی از حدیث طولانی گفتگوی جاثلیق با علی علیه السلام:
… قَالَ:
أَخْبِرْنِي عَنِ اَلْجَنَّةِ 
هَلْ فِي اَلدُّنْيَا هِيَ أَمْ فِي اَلْآخِرَةِ؟
وَ أَيْنَ اَلْآخِرَةُ مِنَ اَلدُّنْيَا؟
سپس گفت:
خبر ده مرا از بهشت،
كه در دنياست يا در آخرت،
و آخرت نسبت بدنيا در كجاست؟

قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ:
اَلدُّنْيَا فِي اَلْآخِرَةِ وَ اَلْآخِرَةُ مُحِيطَةٌ بِالدُّنْيَا
حضرت فرمود:
دنيا در آخرت است و آخرت بر دنيا احاطه‌ دارد.
إِذْ كَانَتِ اَلنُّقْلَةُ مِنَ اَلْحَيَاةِ إِلَى اَلْمَوْتِ ظَاهِرَةً
وَ كَانَتِ اَلْآخِرَةُ هِيَ دَارَ
اَلْحَيَوَانِ لَوْ كٰانُوا يَعْلَمُونَ 
وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلدُّنْيَا نُقْلَةٌ
وَ اَلْآخِرَةَ حَيَاةٌ وَ مُقَامٌ
زيرا كه دنيا انتقال باشد از حيوة و زندگى بسوى مرگ و مردن ظاهرى،
ولى آخرت سراى زندگى مى‌باشد اگر بدانند.
بيانش اين است كه دنيا انتقال پيدا كردن است
و آخرت جاى زنده بودن و ماندن است.
مَثَلُ ذَلِكَ كَالنَّائِمِ
وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلْجِسْمَ يَنَامُ وَ اَلرُّوحَ لاَ تَنَامُ
وَ اَلْبَدَنَ يَمُوتُ وَ اَلرُّوحَ لاَ يَمُوتُ

مثلش مانند خوابيده است
كه تن ميخوابد و روح نمى‌خوابد
بدن ميميرد و روح زنده است
قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
چنان كه خداى عزّ و جل ميفرمايد:
وَ إِنَّ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ لَهِيَ اَلْحَيَوٰانُ لَوْ كٰانُوا يَعْلَمُونَ
و زندگى حقيقى همانا [در] سراى آخرت است؛ اى كاش مى‏‌دانستند.
وَ اَلدُّنْيَا رَسْمُ اَلْآخِرَةِ وَ اَلْآخِرَةُ رَسْمُ اَلدُّنْيَا

و دنيا نشانه‌ى آخرت و آخرت هم نشانه‌ى دنياست
وَ لَيْسَ اَلدُّنْيَا اَلْآخِرَةَ وَ لاَ اَلْآخِرَةُ اَلدُّنْيَا
نه دنيا عين آخرت است و نه آخرت عين دنيا
إِذَا فَارَقَ اَلرُّوحُ اَلْجِسْمَ يَرْجِعُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِلَى مَا مِنْهُ بَدَأَ وَ مَا مِنْهُ خُلِقَ
هر گاه روح از بدن جدا شد هر يك از جسم و روح بقرارگاه خودش برميگردد.
وَ كَذَلِكَ
 اَلْجَنَّةُ وَ اَلنَّارُ فِي اَلدُّنْيَا مَوْجُودَةٌ وَ فِي اَلْآخِرَةِ
هم چنين بهشت و جهنم در دنيا و آخرت وجود دارد.
لِأَنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا مَاتَ صَارَ فِي دَارٍ مِنَ اَلْأَرْضِ
إِمَّا رَوْضَةٍ مِنْ رِيَاضِ اَلْجَنَّةِ وَ إِمَّا بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ اَلنَّارِ 
زيرا كه بنده هر گاه مرد در سرائى از زمين قرار ميگيرد
كه يا باغى از باغهاى بهشت است يا در طبقه‌اى از طبقات جهنم است.
وَ رُوحُهُ إِلَى أَحَدِ دَارَيْنِ
إِمَّا فِي دَارِ نَعِيمٍ مُقِيمٍ لاَ يَمُوتُ فِيهَا
وَ إِمَّا فِي دَارِ عَذَابٍ أَلِيمٍ لاَ يَمُوتُ فِيهَا

روحش در يكى از اين دو جا است
يا در خانه‌ى نعمت جايگزين است كه در آنجا نمى‌ميرد
يا در خانه‌ى عذاب دردناك كه در آنجا هم زنده است و نابودى ندارد،
وَ اَلرَّسْمُ لِمَنْ عَقَلَ مَوْجُودٌ وَاضِحٌ

از براى كسى كه انديشه كند روشن است و پيدا.
وَ قَدْ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
و همانا خداى عز و جل فرموده است:
[سورة التكاثر (۱۰۲): الآيات ۱ الى ۸]
كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ (۵)
هرگز چنين نيست، اگر علم‏‌اليقين داشتيد!
لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (۶)
به يقين دوزخ را مى‌‏بينيد.
ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ (۷)
سپس آن را قطعاً به عين‏‌اليقين درمى‌‏يابيد.
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (۸) وَ عَنِ اَلْكَافِرِينَ.
سپس در همان روز است كه از نعمتِ [روى زمين‏] پرسيده خواهيد شد.
فَقَالَ
سپس فرمود: 
إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شُغُلٍ عَنْ
ذِكْرِي وَ كٰانُوا لاٰ يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً  
آنان غافل از ذكر من باشند و چنين باشند كه نيروى شنيدن ندارند.
وَ لَوْ عَلِمَ اَلْإِنْسَانُ مَا هُوَ فِيهِ مَاتَ خَوْفاً مِنَ اَلْمَوْتِ
وَ مَنْ نَجَا فَبِفَضْلِ اَلْيَقِينِ.
و اگر بداند انسان چه مى‌شود در آن روز از بيم مرگ جان سپارد
و هر كس نجات پيدا كند ببركت يقين است.

آن بهشت و آن نور مستور کجاست؟!

وَ أَمْثِلَتُهُمْ فِي اَلْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ!

تمثال نورانی بهشت در قلوب، موجود و مستور است!
وه! چه مشتاق ديدارشان هستم!

امام علی علیه السلام:
از سخنان أمير المؤمنين على عليه السّلام به كميل بن زياد پس از ذكر پاره‌اى از مطالب، فرمود:
إِنَّ هَذِهِ اَلْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا
اِحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ
همانا اين دلها ظرفهايى هستند كه بهترين آنها نگهدارترين‌شان است.
[پس]هر چه مى‌گويم از من به خاطر سپار!
اَلنَّاسُ ثَلاَثَةٌ
عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ
وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ اَلنَّجَاةِ
وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ
أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ

مردم سه گونه‌اند:
دانشمند ربّانى،
دانشجوى راه رستگارى
و فرومايگانى كه مگس‌وار از پى هر بانگى مى‌روند
و با وزش هر بادى تغيير جهت مى‌دهند،
لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ اَلْعِلْمِ فَيَهْتَدُوا
وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ فَيَنْجُوا
از فروغ دانش بهره‌ور نشده‌اند تا راه به جايى برند
و به ستونى استوار پناه نياورده‌اند تا نجات يابند.

يَا كُمَيْلُ
اَلْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ اَلْمَالِ
اَلْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ اَلْمَالَ
وَ اَلْمَالُ تُفْنِيهِ اَلنَّفَقَةُ
وَ اَلْعِلْمُ يَزْكُو عَلَى اَلْإِنْفَاقِ

اَلْعِلْمُ حَاكِمٌ وَ اَلْمَالُ مَحْكُومٌ عَلَيْهِ
اى كميل!
علم از ثروت بهتر است؛
علم تو را پاسدارى كند و تو بايد ثروت را پاسدارى نمايى.
مال و ثروت در اثر خرج و هزينه كردن نابود مى‌شود
و حال آن كه، علم با پخش و بخشش رو به افزايش مى‌گذارد.
علم حاكم است و مال محكوم.

يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ
اى كميل بن زياد
مَحَبَّةُ اَلْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ
محبّت دانشمند، كيش و آیین مردم است كه بايد بدان گردن نهاد
بِهِ يَكْسِبُ اَلْإِنْسَانُ اَلطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ
وَ جَمِيلَ اَلْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ

و در سايه علم، آدمى در زندگيش بندگى را
و پس از مرگش ياد نيك را به دست آورد.
وَ مَنْفَعَةُ اَلْمَالِ تَزُولُ بِزَوَالِهِ
مَاتَ خُزَّانُ اَلْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ
سود مال با نابودى اصل مال از بين مى‌رود.
مال اندوزان با آن كه به ظاهر زنده‌اند ولى مرده‌اند،
وَ اَلْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ اَلدَّهْرُ

أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثِلَتُهُمْ فِي اَلْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ
دانش‌ورزان چندان كه روزگار پايد، ماندگارند.
وجود جسمانى آنها از بين مى‌رود ولى آثار [علمى و معنوى] آنان در دلها مى‌ماند.
+ «الْعَالِمُ حَيٌّ وَ إِنْ كَانَ مَيِّتاً.»

هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ إِلَى صَدْرِهِ
لَمْ أُصِبْ لَهُ خَزَنَةً
هان! به راستى در اينجا- اشاره به سينۀ خود فرمود- دانش سرشارى است
كه دانش اندوزانى براى آن نيافتم.
بَلَى أُصِيبُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُونٍ
مُسْتَعْمِلاً آلَةَ اَلدِّينِ فِي طَلَبِ اَلدُّنْيَا
بلى، يكى را يافتم كه نيكو در مى‌يافت ولى قابل اعتماد نبود؛
زيرا ابزار دين را وسيلۀ دست يافتن به دنيا قرار مى‌دهد
يَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اَللَّهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ
وَ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ عَلَى مَعَاصِيهِ
و از حجّتهاى خدا به ضرر دوستان او كمك مى‌گيرد
و از نعمت‌هاى خدا براى نافرمانى او يارى مى‌جويد.

أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ اَلْحَقِّ
لاَ بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ
يَنْقَدِحُ اَلشَّكُّ فِي قَلْبِهِ بِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ

يا كسى كه سر سپردۀ حقّ‌مداران است
امّا بينش و تيزهوشى لازم را ندارد تا رمز و راز علم را دريابد،
نخستين شبهه‌اى كه به دل او راه يابد، شك و ترديد در دل او شعله‌ور گردد.

اَللَّهُمَّ لاَ ذَا وَ لاَ ذَاكَ
بار خدايا! نه اين سزاوار است نه آن!

أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ اَلْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ
أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ اَلاِدِّخَارِ
لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ اَلدِّينِ
وَ لاَ مِنَ ذَوِي اَلْبَصَائِرِ وَ اَلْيَقِينِ

أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِمَا اَلْأَنْعَامُ اَلسَّائِمَةُ
يا كسى كه شيفتۀ لذّت و اسير شهوت است
و يا آن كه آزمند و فريفتۀ انباشتن و اندوختن است.
اينان هيچ يك پاسدار دين نيستند
و بينايى و يقين ندارند
و بيشتر به چهارپايان چرنده مانند.

كَذَلِكَ يَمُوتُ اَلْعِلْمُ بِمَوْتِ حَمَلَتِهِ
اين چنين است كه علم با مرگ دارندگانش مى‌ميرد!

اَللَّهُمَّ بَلَى لاَ يَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ
إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُوراً
لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اَللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ رُوَاةُ كِتَابِهِ

آرى! زمين هيچ‌گاه از امامى كه قائم خداست خالى نمى‌ماند.
خواه آشكار مشهور باشد يا ترسان و پنهان از ديده‌ها؛
تا حجّت‌هاى خدا باطل نشود و نشانه‌هايش از ميان نرود و راويان قرآنش تباه نگردند.

وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟
هُمُ اَلْأَقَلُّونَ عَدَداً
اَلْأَعْظَمُونَ قَدْراً
و كجايند آنان‌؟!
آنان در شمار اندك
و در نزد خدا قدر و منزلتشان بس بزرگ است.

بِهِمْ يَحْفَظُ اَللَّهُ حُجَجَهُ
حَتَّى يُودِعَهُ نُظَرَاءَهُمْ
وَ يَزْرَعَهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ

خداوند به وسيلۀ اينان، حجّت‌هاى خود را حفظ‍‌ كند
تا به همتايانشان سپارد
و اين بذر را در دلهاى همانندهاى ايشان بكارد.

+ «وصی»
هَجَمَ بِهِمُ اَلْعِلْمُ عَلَى حَقَائِقِ اَلْإِيمَانِ

فَبَاشَرُوا رُوحَ اَلْيَقِينِ
وَ اِسْتَلاَنُوا مَا اِسْتَوْعَرَ مِنْهُ اَلْمُتْرَفُونَ

وَ اِسْتَأْنَسُوا بِمَا اِسْتَوْحَشَ مِنْهُ اَلْجَاهِلُونَ
علم آنان براى درك حقايق ايمان يورش آورده
و با روح يقين درآميخته‌اند
و آنچه را نازپروردگان، دشوار شمارند بر خود آسان ساخته‌اند
و بر آنچه نادانان از آن در وحشت‌اند، انس گرفته‌اند.
صَحِبُوا اَلدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ اَلْأَعْلَى
به تن همنشين دنيايند ولى جانشان به ملأ اعلى پيوسته است.

يَا كُمَيْلُ
أُولَئِكَ أُمَنَاءُ اَللَّهِ فِي خَلْقِهِ
وَ خُلَفَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ
وَ سُرُجُهُ فِي بِلاَدِهِ
وَ اَلدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ

وَا شَوْقَاهْ إِلَى رُؤْيَتِهِمْ
أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ لِي وَ لَكَ.
اى كميل!
آنان امينان خدا در ميان خلقش
و جانشينان او در زمينش
و چراغهاى تابان او در شهرهايش
و دعوت‌كنندگان به دين اويند.
وه! چه مشتاق ديدارشان هستم.
از خداوند براى خودم و تو آمرزش طلبم.
+ مقاله «در آرزوی چهره‌های نورانی!»

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی