SHEEP-PEN!
THE HOMELAND!
«وطن» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أَوْطَانُ الأغنام: مرابضها الّتى تأوى اليها»
«ثوی»
«ودی»
«بلد»
«جبی»
وطن:
خودتو برای تولید عمل صالح آماده کن! لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ!
خودتو برای تولید عمل صالح آماده کن! به این میگن وطن! مواطن میشه همون سر بزنگاهها!
انگاری برای تولید عمل صالح، نیاز به وطن داری!
بهترین فرصت برای تولید عمل صالح، همین لحظهای است که خدای مهربان شرایطی رو تقدیر کرده و از تاریکی قلبت، پی به اشتباه و تمنای خودت میبری و آغاز پروسه اصلاح و تربیت از همین نقطه آغاز میشه: «ناشئة اللیل». به این میگن وطن!
«فَأَيُّ النَّاسِ أَكْرَمُ؟ مَنْ صَدَّقَ فِي الْمَوَاطِنِ»
این اسم، هزار واژۀ مترادف داره!
وطن یکی از هزار واژۀ مترادف نور الولایة است.
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ!
« واطَنَهُ على الأَمر: انجام كار را با او پوشيده داشت و آشكار ننمود – مُوَاطَنَةً »
+ «ثوی»: قدر این وطن رو بدان! «اکرمی مثواه»
قيل لمربض الغنم وَطَنٌ
«أَوْطَانُ الأغنام: مرابضها الّتى تأوى اليها»
[وطن – اوی]
+ «آیت – کلبه آسمانی»
أَوْطانُ الغنم و البقر: مَرَابِضُها و أَماكنها التي تأْوي إليها
الوَطَن : ميهن، وطن، آغل ستوران و دام
حبُ الوَطنِ: ميهنپرستى.
مَوَاطِنُ مكّة: مواقِفُها
+ [وطن – وقف]: موقف و موطن نام معالم ربانی است.
فقه اللغه:
كُلُّ مقامٍ قامَهُ الإِنسان لأمرٍ ما، فهو مَوْطِنٌ له، كقولك:
إذا أتيتَ مكَّةَ فوقَفْتَ في تلك المواطن، فادْعُ اللَّهَ لي.
و يقالُ: المَوْطِنُ: المَشْهَدُ من مشاهدِ الحرب.
«native land»:
این مطلب رو در راز بقاها شنیدیم : گیاهان و درختان و حیوانات بومی یک منطقه
اصلا انگاری خدا این منطقه رو خلق کرده برای پرورش درخت موز یا خرما!
خودبخود رشد میکنه و چه رشدی!
حالا اگه خودتو بکشی و بخوای در قطب شمال یک درخت موز بکاری نمیشه که نمیشه!
یا مثلا محیط فلان جزیره یا کشور مخصوص رشد فلان گونه از گیاهان یا حیوانات است و اگه بخواهی این حیوان یا پرنده یا ماهی رو ببری یه جای دیگه، میمیره!
چی میخوایم بگیم؟
میخوایم بگیم واژه وطن میگه نور ولایت اون مکان و زمان و جای ویژه و اختصاصی و بومی خلق شده توسط خدای مهربان برای رشد و نمو و کمال قلب اهل نور یقین است و کافیه فقط توی این وطن سکنا بگزینی، خودبخود درخت علمت به بار مینشیند و چه میوههایی میدهد!
شرطش اینه مدام قلبت به یاد این وطن میتپد!
پس اهل نور یقین، میهنپرستان واقعی هستند و مدام وطنشون جلوی چشمشونه!
+ «وحد»
+ «شکر»
در مستندهای زیبای راز بقا میگن: فلان پرنده زیبا فقط در این منطقه وجود داره و زندگی میکنه و زاد و ولد میکنه و در هیچ جای دیگه دنیا مثلش یافت نمیشه.
گله گوسفندان پس از یک روز راه رفتن و چَرا در کوه و صحرا، خسته و کوفته، به آغل خودشون برمیگردن تا استراحت کنند و این زیبایی واژه وطن رو نشون میده که فرآیند نور ولایت چیزی است برای رفع خستگی از تن! یعنی همان «ان الروح و الراحة لمن ائتم بولایة علی ع»
+ « لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ »
التعبير بِالْمَوَاطِنِ: إشارة الى ضعفهم و احتياجهم الى النصرة، حيث إنّهم توقّفوا في تلك الأمكنة محصورين مضطرّين و في شدّة و ابتلاء حتّى يحصل لهم الظفر و الفرج، و ينصرفوا عن الاقامة و التوقّف فيها. فالتوطّن يلازم التضيّق و المحدوديّة و المحصوريّة بأيّ جهة كانت. و على هذا يذكر بعدها: وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ …، ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ.
«وطن» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل یقین [میهنپرستان]، در دل شرایط تقدیرات «آیاتی و رسلی»، یعنی در فرصتهای ایجاد شده در دنیا برای عمل به نور ولایت محمد و آل محمد ع، نور خود را بعنوان الگو در نحوه عملکرد خود اتخاذ نموده تا با استعمال اندیشه نورانی او تولید نور آرامش عمل صالح نموده و اهل نجات گردند و این مفهومی است که از واژه «وطن» قابل استنباط است کما اینکه در کتاب التحقیق آوردهاند که:
«اتّخاذ مكان تقيم فيه، حتّى ينتهى البرنامج المقصود»
ای کاش کتب لغت حق مطلب را ادا می نمودند و همه را از تحیر و سرگردانی در فهم اصل معنای واژهها که همانا نور ولایت محمد و آل محمد ع است در می آوردند، اما این کار متاسفانه انجام نشده! تنها کسانی که با نور ولایت محمد ع و آل محمد ع آشنا میشوند و آن را در دل شرایط بکار میببندند، از معنای واقعی این اسامی برخوردار میشوند و عملا میبینند که واقعا، وطن یعنی علوم نورانی آل محمد ع و عمل به آنها!
شفا یعنی وطن، یعنی نور الولایة!
نور یعنی وطن، یعنی نور الولایة!
اخوة یعنی وطن، یعنی نور الولایة!
بیع یعنی وطن، یعنی نور الولایة!
جمع یعنی وطن، یعنی نور الولایة!
و همینطور هزار واژه مترادف نور ولایت، همه و همه در کتب لغت باید به نور الولایة معنا شوند تا قلب، با درک مفهوم واقعی این واژهها آرام بگیرد!
همینطور هزار واژه متضاد نور ولایت، یعنی مترادف حسادت داریم!
[مصادیق کاربرد واژه وطن]:
« محلّ الإنسان المتّخذ للعيش و إدامة الحياة.
و مكان توقّفه للعمل بمناسك الحجّ و الزيارة في مكّة أو في منى و عرفات،
أو محلّ استقرار أعمال الحجّ و مناسكه فيه.
و الموضع الّتى يستقرّ فيها الحرب و أوزاره الى أن يختتم.
و مرابض الأغنام و غيرها لتأوى اليها. »
[مَواطِنَ كَثيرَةٍ – مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً]:
«لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ »
مِنْ كَرَمِ الْمَرْءِ … حَنِينُهُ إِلَى أَوْطَانِهِ.
+ «وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً»
شوق به معالم ربانی علامت غلبه حالت کرم عقل بر حالت بخل هوای نفس است.
در بسیاری از موارد که هوای نفس ما را به معصیت شوق و سوق داده اند ، این نصرت آل محمد ع بوده و هست که لنگر ما را نگه می دارد و ما را از مهلکه نجات می دهد . چه بسیار مواردی که عُجب ما را تا سر حد هلاکت پیش برد اما باز هم مشمول عنایات و الطاف آل محمد ع گشتیم و به راه مستقیم هدایت برگردانده شدیم. الحمد لله الذی هدانا لهذا .
مَواطِن : موضعی که باید انسان را به آرامش قلبی برساند .
این مکان برای قلب عاقل ، کعبه یعنی بیت علمی صاحبان نور است «حَنِينُهُ إِلَى أَوْطَانِهِ» و برای قلبی که هوای نفس حاکمش می باشد بیتی است که جمیع فحشاء و منکر در آن جمع است و آن بیت ولایت دشمنان آل محمد ع می باشد.
جاذبههای شیطانی، هوای نفس ما را به سوی خود میکشاند، انگاری میخواد ما رو به اشتباه بندازه و خودشو بعنوان وطن ما جا بزنه!
مثل اینکه در زبان عامیانه گفته میشود:
اینکه تمایل داری به وطنت برگردی، انگاری خاک تو را به سمت خودش میکشه!
ما با توجه به اعتقادات صحیحمان باید وطنمان که شوق و انگیزه در ما ایجاد می نماید ولایت آل محمد ع باشد تا در راه سختی که در پیش داریم هیچگاه کسل و خسته نشویم که در همین خستگیها و کسالتهاست که شیطان پیشنهادات وسوسه انگیز و شوق آور کاذب خویش را ارائه می دهد «تسویل شیطان برای تسویل نفس حسود» و ما را در دام خویش خدای ناکرده گرفتار می نماید.
عُجب، نمونه مهمی از این دامها و چالهها و تسویل نفس و شیطان است.
[شوق به مدفن – شوق به موطن]:
(1) فَلَا يَزَالُ قَلْبُهُ يَحِنُّ إِلَيْهَا حَتَّى يُدْفَنَ فِيهَا
(2) مِنْ كَرَمِ الْمَرْءِ … حَنِينُهُ إِلَى أَوْطَانِهِ
إِنَّ النُّطْفَةَ إِذَا وَقَعَتْ فِي الرَّحِمِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَكاً
فَأَخَذَ مِنَ التُّرْبَةِ الَّتِي يُدْفَنُ فِيهَا فَمَاثَهَا فِي النُّطْفَةِ
فَلَا يَزَالُ قَلْبُهُ يَحِنُّ إِلَيْهَا حَتَّى يُدْفَنَ فِيهَا
[کرم – صدق – وطن] :
« فَأَيُّ النَّاسِ أَكْرَمُ ؟ … مَنْ صَدَّقَ فِي الْمَوَاطِنِ »
+ «آشکار و پنهان» :
« واطَنَهُ على الأَمر: انجام كار را با او پوشيده داشت و آشكار ننمود – مُوَاطَنَةً »
خودتو برای تولید عمل صالح آماده کن! به این میگن وطن! مواطن میشه همون سر بزنگاهها!
[وَطِّنوا أنفُسَكُم] :
« وَطَّنَ نفسَهُ على الأَمرِ و للأَمر : خود را براى آن كار آماده كرد »
رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
لا تَكونوا إمَّعَةً ، تَقولونَ:
« إنْ أحسَنَ النّاسُ أحسَنّا ، وإنْ ظَلَموا ظَلَمنا » ؛
و لكن وَطِّنوا أنفُسَكُم إنْ أحسَنَ النّاسُ أنْ تُحسِنُوا ، و إنْ أساؤوا فَلا تَظلِموا.
رسول خدا صلى الله عليه و آله :
فرصت طلب نباشيد كه بگوييد:
اگر مردم به ما نيكى كردند، نيكى مىكنيم و اگر ستم كردند، ستم مىكنيم.
خويش را چنان آماده كنيد كه اگر مردم نيكويى كردند، نيكى كنيد و اگر بدى كردند، ستم نكنيد.
… این آمادگی چجوری بدست میاد ؟
وقتی در ملک با نورت آشنا میشی، علوم نورانی ولایت رو یاد میگیری، حالا با یادآوری این معالم ربانی و فنون علمی که از نورت یاد گرفتی و هنر خوب زندگی کردن رو آموختی، باید خوب به این روش مسلط بشی که در برخورد با کسانی که بهت بدی میکنند (یتیم بداخلاق)، بهشون خوبی کنی و این روش رو عملا خود صاحبان نور هم در زندگی روزمرهشون پیاده میکنند.
این حدیث زیبا که تاکیدش روی داشتن همین آمادگی برخورد با کسانی که بهت بد می کنند خیلی زیباست.
این اعتقاد همه مردم است که:
«اگر مردم به ما نيكى كردند، نيكى مىكنيم و اگر ستم كردند، ستم مىكنيم.»
و این روش زندگی غلط است!
رسول خدا ص میفرمایند:
نگو منم یکی مثل بقیه! تو با بقیه به سبب آشنایی با نور ولایت باید فرق داشته باشی!
و داستان نور ولایت آل محمد ع اینه :
[هَذِهِ الْأَمَانَةَ … وَ هِيَ أَنْ تُكَافِئُوا عَلَى الْإِحْسَانِ، وَ تَعْدِلُوا عَنِ الْإِسَاءَةِ]
و این باید همیشه آویزه گوش اهل یقین باشه.
در مقالههای مختلف، علت این دیدگاه بیشتر بیان شده، مثلا اینکه وقتی به یتیم بد اخلاق به چشم دارو نگاه کنی دیگه این روش غلط از ذهنت پاک میشه!
در حقیقت با خوبی کردن به او در واقع داری به خودت خوبی میکنی یعنی او شرایط اصلاح عیب تو رو فراهم کرده لذا قدرشو بدان و اکرمی مثواه همینه یعنی قدر آیاتی و رسلی رو بدان چون این فرصتها دیگه تکرار نمیشه تا تو در معرض داروی شفابخش خودت قرار بگیری.
میخوایم بگیم باید با جان و دلت صحت و درستی این روش احسان نمودن و مقابله به مثل ننمودن رو باید قبول داشته باشی تا بهش عامل باشی و بزور نمیشه این کار رو انجام داد و تا بیمار قبول نکنه بیماره و نیاز به داروی تجویز شده توسط طبیب داره هرگز به سمت رسیدن به صحت و سلامتی گام بر نداشته است.
وطن، موضع یاری خدای مهربان است!
[سورة التوبة (۹): الآيات ۲۵ الى ۲۷]
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ
وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً
وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ
ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ (۲۵)
قطعاً خداوند شما را در مواضع بسيارى يارى كرده است،
و [نيز] در روز «حُنَين»؛ آن هنگام كه شمارِ زيادتان شما را به شگفت آورده بود،
ولى به هيچ وجه از شما دفع [خطر] نكرد، و زمين با همه فراخى بر شما تنگ گرديد،
سپس در حالى كه پشت [به دشمن] كرده بوديد برگشتيد.
ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها
وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ (۲۶)
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد،
و سپاهيانى فرو فرستاد كه آنها را نمىديديد،
و كسانى را كه كفر ورزيدند عذاب كرد، و سزاى كافران همين بود.
ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ
وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۲۷)
سپس خدا بعد از اين [واقعه] توبه هر كس را بخواهد مىپذيرد،
و خدا آمرزنده مهربان است.