Prostrate to the light, when the sun bows and prostrates to the light!
Respect the light of your guardian angel and prostrate to him so that your heart may come alive and starts a new experience of the meaning of real life.
outer world examples- inner world feeling
… And verses from the Holy Quran
«سجد» یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«السَّفِينةُ تَسجُدُ لِلرِّياح: تطيعُها و تميل بميلِها»
«سَجَدَتِ السَّفِينَةُ لِلرِّيَاحِ: خَضَعَتْ وَ مَالَتْ بِمَيْلِهَا، أطَاعَتْهَا.»
+ «ناشئة اللیل – استارتآپ!»
«دراهم الإسجاد: درَاهمُ كانت عليها صورٌ، فيها صورُ ملوكهم، و كانوا إذا رأوها سجَدُوا لها.
و هذا فى الفُرس.»
+ «طوع»
+ «مول»
دراهم الإسجاد
وقتی که خورشید به نور سجده می کند، ما چه وظیفه ای داریم؟
به نور فرشته نگهبان خود احترام بگذارید
و بر او سجده کنید (از علوم نورانیاش بهرهمند شوید)،
تا قلب شما زنده شود «حیاة طیّبة»،
و تجربه جدیدی از معنای زندگی واقعی را آغاز کند.
«نور، آغاز بیپایان!»
«السفينة تسجد للرياح»،
ظاهرا معنایش این است که کشتی به سبب باد به حرکت درآمد و به راه افتاد،
اما چرا با واژه «سجد»؟!
اینجوری بگوییم:
کشتی برای حرکت نمودن باید به باد که محرک اوست سجده نماید،
و اقرار به فضیلت او بنماید تا براه بیفتد!
قلب سلیم به نور فرشته نگهبان خود سجده میکند،
انگاری تبعیت از اوامر نورانی ذات اقدس الهی را مینماید.
حالا این قلب، روان و جاری میشود و حیات پیدا میکند و براه میافتد!
+ «سیر: سفر انفرادی با نور!»:
«يَا سَارَّ أَوْلِيَائِهِ»: نوری که راهِت میندازه!
[سورة طه (20): الآيات 116 الى 125] :
«اسْجُدُوا لِآدَمَ»
داستان مرجع برای درک و فهم همه مطالب و واژهها!
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (116)
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند.
فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (117)
پس گفتيم: «اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيرهبخت گردى.»
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (118)
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى.
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119)
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: «اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود، راه نمايم؟»
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121)
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود. و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (122)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (123)
فرمود: «همگى از آن [مقام] فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مىشود و نه تيرهبخت.»
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.»
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)
مىگويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»
[سورة الإسراء (17): الآيات 61 الى 65] :
«اسْجُدُوا لِآدَمَ»
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً (61)
و هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد» پس [همه] جز ابليس سجده كردند. گفت: «آيا براى كسى كه از گل آفريدى سجده كنم؟»
قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَلِيلاً (62)
[سپس] گفت: «به من بگو: اين كسى را كه بر من برترى دادى [براى چه بود]؟ اگر تا روز قيامت مهلتم دهى قطعاً فرزندانش را -جز اندكى [از آنها]- ريشهكن خواهم كرد.»
قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً (63)
فرمود: «برو كه هر كس از آنان تو را پيروى كند مسلماً جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفرى تمام است.
وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (64)
و از ايشان هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده»، و شيطان جز فريب به آنها وعده نمىدهد.
إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلاً (65)
«در حقيقت، تو را بر بندگان من تسلطى نيست، و حمايتگرى [چون] پروردگارت بس است.»
سجده خورشید بر نور!
[سورة يوسف (12): الآيات 4 الى 6]:
إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ (4)
[ياد كن] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت: «اى پدر، من [در خواب] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم. ديدم [آنها] براى من سجده مىكنند.»
قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ (5)
[يعقوب] گفت: «اى پسرك من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مىانديشند، زيرا شيطان براى آدمى دشمنى آشكار است.
وَ كَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى آلِ يَعْقُوبَ كَما أَتَمَّها عَلى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (6)
و اين چنين، پروردگارت تو را برمىگزيند، و از تعبير خوابها به تو مىآموزد، و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مىكند، همان گونه كه قبلاً بر پدران تو، ابراهيم و اسحاق، تمام كرد. در حقيقت، پروردگار تو داناى حكيم است.»
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (34)
و چون فرشتگان را فرموديم: «براى آدم سجده كنيد»، پس بجز ابليس -كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد- [همه] به سجده درافتادند.
[سورة الأعراف (7): الآيات 10 الى 11] : « اسْجُدُوا لِآدَمَ »
وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ (10)
و قطعاً شما را در زمين قدرت عمل داديم، و براى شما در آن، وسايل معيشت نهاديم، [اما] چه كم سپاسگزارى مىكنيد.
وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ (11)
و در حقيقت، شما را خلق كرديم، سپس به صورتگرى شما پرداختيم؛ آنگاه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد.» پس [همه] سجده كردند، جز ابليس كه از سجدهكنندگان نبود.
[سورة الكهف (18): الآيات 50 الى 52] : « اسْجُدُوا لِآدَمَ »
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ
أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي
وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ
بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً (50)
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم:
«آدم را سجده كنيد،»
پس [همه] -جز ابليس- سجده كردند، كه از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد.
آيا [با اين حال،] او و نسلش را به جاى من دوستان خود مىگيريد، و حال آنكه آنها دشمن شمايند؟ و چه بد جانشينانى براى ستمگرانند.
ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (51)
[من] آنان را نه در آفرينش آسمانها و زمين به شهادت طلبيدم و نه در آفرينش خودشان. و من آن نيستم كه گمراهگران را همكار خود بگيرم.
وَ يَوْمَ يَقُولُ نادُوا شُرَكائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً (52)
و [ياد كن] روزى را كه [خدا] مىگويد: «آنهايى را كه شريكان من پنداشتيد، ندا دهيد»، پس آنها را بخوانند و[لى] اجابتشان نكنند، و ما ميان آنان ورطهاى قرار دهيم.
اهل حسادت، بر نور ولایت سجده نمیکنند!
امام رضا علیه السلام:
وَ مَثَلُ المُؤمِنينَ في قَبولِهِم وَلاءَ أميرِ المُؤمِنينَ في يَومِ غَديرِ خُمٍّ
كَمَثَلِ المَلائِكَةِ في سُجودِهِم لآِدَمَ،
و مَثَلُ مَن أبَى وَلايَةَ أميرِ المُؤمِنينَ في يَومِ الغَديرِ مَثَلُ إبليسَ.
حكايت مؤمنانى كه در روز غدير خم، ولايت امير مؤمنان را پذيرفتند،
حكايت فرشتگان است كه در برابر آدم عليه السلام سجده كردند
و حكايت كسانى كه در روز غدير، ولايت امير مؤمنان را نپذيرفتند،
حكايت ابليس است [در سرپيچى از دستور خداوند براى سجده بر آدم عليه السلام].
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ … ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
سجدۀ سایهها، آنهم بالغدو و الآصال به چه معناست؟!
«ظل المؤمن يسجد طوعا و ظل الكافر يسجد كرها
و هو نموهم و حركتهم و زيادتهم و نقصانهم.»
اینکه حتی اونیکه ظاهرا سجده نمیکنه، اما چه بخواهد و چه نخواهد باید بر نور ولایت سجده کند چرا که ظلاله یسجد! مطلب بسیار مهمی است.
+ «ظلل»: در معنای ممدوح شخصیت اهل نور و در معنای مذموم، شخصیت اهل حسادت است.
شنیدی میگن: کجایی؟ جواب میده: زیر سایۀ شما!
سایه اشاره به همون شخصیت فرد داره! چه ممدوح و چه مذموم!
کسی که خدا رو سجد نمیکنه، وقتی خدا دستور میده و میگه: بمیر! آیا نمیمیره و میگه نه نمیمیرم و تو نمیتونی منو بمیرانی؟! باید سجده کنه و نمیتونه سجده نکنه!
«انگاری پيكرش به سجده مىافتد ولى قلب او سجده نمىكند.»
اهل حسادت و معارین، جسما سجده میکنن و به صاحب نور خود ظاهرا عرض ارادت مینمایند اما قلبا هیچوقت اقرار به فضیلت علمی او ننموده و نور خود را باور نداشته و دلشون نمیخواد به این علوم نورانی عامل باشند و قلبا نورشونو اصلا دوست ندارند، تا اینکه بالاخره مهلتشان برای اینکه اختیارا به نور ولایت سجده کنند تمام میشود و بغتة، نوبت سجدۀ اجباری و تسخیری آنها فرا میرسد که باید، چه بخواهند و چه نخواهد، سجده نمایند اما زمانی سجده میکنند و زمانی مثل فرعون میگویند که آلآن آمنت برب موسی و هارون که دیگه دیر شده!
اما اینکه خدا در دوران مهلت اختیار داده تا اختیارا سجده کنه برای اینه که مشمول ثواب بشه وگرنه کیه که بتونه در ملک لایزال الهی برای خدای خودش شاخ و شونه بکشه و هر کاری دلش میخواد بکنه! اینکه خدا اجازه میده ملعونی سر حسین ع رو در کربلا از تن جدا کنه، این رو باید دانست که برای اهل بیت ع این داستان تکراری کربلا یک ماموریت است و امتحانی برای اهل کوفه که خودشون دوست آل محمد ع نشون میدن اما قلبا پشت به نور ولایت و هدایت کرده اند و در این امتحان الهی و فتنه ای که تکرار کربلاست چه بصورت قتل و چه تهمت به اهل نور و اهل ایمان، اینجاست که دست معارین رو میشه و خودشونم میفهمن که چقدر قلب پلید و کثیفی دارند. پس داستان سجدۀ اختیاری و اجباری اینچنین است.
وَ أَمَّا مَنْ لَمْ يَسْجُدْ فَظِلُّهُ يَسْجُدُ لَهُ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِّ
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۲ الى ۱۵]
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (۱۵)
و هر كه در آسمانها و زمين است -خواه و ناخواه- با سايههايشان، بامدادان و شامگاهان، براى خدا سجده مىكنند.
ترجمههای دیگر:
و هر كه در آسمانها و در زمين است، حتى سايه آنها در صبح و عصر طوعا و كرها (خواه و ناخواه) خدا را سجده ميكنند.
و هر كه در آسمانها و زمين است و سايههايشان خواه و ناخواه سپيدهدمان و ديرگاه عصرها خداى را سجده مىبرند.
كسانيكه در آسمانها و زمينند سجده ميكنند خدا را برغبت و اشتياق و يا باجبار و الزام
و سايههاى آنها در صبح و شام خدا را سجده ميكنند.
و آنچه در آسمانها و زمين است، با سايههايشان، بامدادان و شامگاهان، خواه و ناخواه فقط براى خدا سجده مىكنند.
و هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه براى خدا سجده مىكنند
(صاحبان شعور و ايمان به خضوع تشريعى، و غير آنها به خضوع تكوينى)
و نيز سايههاى آنها (سايه اجرام سايهدارى كه در آسمانها در مقابل خورشيد خود يا نور ديگرى قرار گرفتهاند و روز و شب دارند) در بامدادان و شامگاهان (در برابر خدا سجده مىكنند).
و خدا را سجده ميكند هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه و سايههاشان بامداد و شبانگاهان
و براى خدا سجده كنند آنان كه در آسمانها و زمينند خواه و ناخواه و سايههاى آنان در بامداد و شامها.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
فِي قَوْلِهِ
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْآيَةَ
قَالَ أَمَّا مَنْ يَسْجُدُ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ طَوْعاً فَالْمَلَائِكَةُ يَسْجُدُونَ طَوْعاً
وَ مَنْ يَسْجُدُ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ فَمَنْ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ فَهُوَ يَسْجُدُ لَهُ طَوْعاً
وَ أَمَّا مَنْ يَسْجُدُ لَهُ كَرْهاً فَمَنْ جُبِرَ عَلَى الْإِسْلَامِ
وَ أَمَّا مَنْ لَمْ يَسْجُدْ فَظِلُّهُ يَسْجُدُ لَهُ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِّ
سجدۀ اختیاری – سجدۀ اجباری
سجود باختيار – سجود بتسخير
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع
فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
قَالَ
هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ هِيَ سَاعَةُ إِجَابَةٍ.
و الآية هكذا «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»
و قال الراغب:
السجود اصله التضامن و التذلل و ذلك ضربان
سجود باختيار و ليس ذلك إلّا للإنسان و به يستحق الثواب،
و سجود بتسخير و هو للإنسان و الحيوان و النبات و على ذلك الآية الشريفة، و قوله تعالى: يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ الآية و هو الدلالة الصامتة الناطقة المنبهة على كونها مخلوقة لفاعل حكيم انتهى ملخصا.
ذکر سجده واجب:
هر گاه در سجده واجب قرآن، پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید:
«لٰا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ حَقّا حَقّا
لَا إِلٰهَ الّا اللّٰهُ ایماناً وَ تَصْدِیقاً
لَا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ عُبُودِیةً وَ رِقًّا
سَجَدْتُ لَک یٰا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا
لَا مُسْتَنْکفاً وَ لَا مُسْتَکبِراً
بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ»
اهل حسادت، بر واسطۀ علمی سجده نمیکنند!
يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ!
آدم ع برای ملائکه، واسطۀ اخذ علم آل محمد ع شد!
برای همین دستور «اسْجُدُوا لِآدَمَ» از طرف خدای مهربان برای ملائکه صادر گردید!
«سجد – السفينة تسجد للرياح»
وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اَللَّهِ
لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ اَلْمُكَلَّفِينَ مِنْ مُتَّبِعِينَا
أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
[رابطه – واسطه]
امام حسن عسکری علیه السلام:
اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَسْكَرِيُّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ آبَائِهِ
عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ:
لَمْ يَكُنْ سُجُودُهُمْ يَعْنِي اَلْمَلاَئِكَةَ لآِدَمَ،
إِنَّمَا كَانَ آدَمُ قِبْلَةً لَهُمْ يَسْجُدُونَ نَحْوَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ كَانَ بِذَلِكَ مُعَظَّماً مُبَجَّلاً
وَ لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَسْجُدَ لِأَحَدٍ مِنْ دُونِ اَللَّهِ
يَخْضَعُ لَهُ كَخُضُوعِهِ لِلَّهِ وَ يُعَظِّمُهُ بِالسُّجُودِ لَهُ كَتَعْظِيمِهِ لِلَّهِ
… بعد از آن حضرت ایزد منان ملائکه زمین و آسمان را بنابر فضل آدم عرفان،
امر به سجود آدم علیه السّلام نمود.
زیرا که ذات حضرت ابوالبشر مشتمل بر انواع خلایق از انبیا و فضلای نیکو سیر بیحد و مرز که در صلب او مودع بودند،
لهذا سجود ملائکه حضرت معبود گردید سجده ملائکه مر آدم را مخصوص از برای ذات او در آن دم نبود بلکه آدم صلی الله علیه و آله و سلم قبله ملائکه حضرت قادر عالم بود که به سوی آدم سجده از برای پروردگار عالم میکردند.
نهایت آنکه آن سجده، وسیله تبجیل و تعظیم و باعث عزت و تکریم آدم علیه التحیه و التسلیم گردید.
و هیچ احدی را سجده مخلوق دیگر سزاوار و درخور نیست بغیر خالق اکبر
و خشوع ملائکه عظام و خضوع آن طایفه کرام از برای آدم علیه السّلام محض از برای ایزد غفار بود
و تعظیم سجود ملائکه و اظهار عجز و انکسار در خدمت آدم علیه السّلام بی شبهه و گمان همان تعظیم قادر سبحان بود.
وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اَللَّهِ
لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ اَلْمُكَلَّفِينَ مِنْ مُتَّبِعِينَا
أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،
وَ مَحَضَ وِدَادَ خَيْرِ خَلْقِ اَللَّهِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَعْدَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
و اگر من از بندگان خدای مهربان کسی را به سجدۀ مخلوق امر می نمودم،
هر آینه ضعفاء شیعیان را مأمور میگردانیدم به سجدۀ کسی که او متوسط و متشبث به علوم وصی رسول حی قیوم و به محض وداد و اتحاد و دوستی و یک جهتی نیکوترین خلق رب العباد است و بعد از محمد مصطفی، که آن علی مرتضی باشد، مینمودم،
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ!
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ (34)
وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدينَ (11)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طيناً (61)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً (50)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى (116)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (77)
وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ أَ نَسْجُدُ لِما تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً (60)
وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (37)
سجد: «السفينة تسجد للرياح»
وجه: «وجّهت الریح الحصی»
رود: «ریح رائدة»
[سجد- وجه- رود]
کشتی برای باد «سجده» میکند!
میخوای قلبت به حرکت در بیاد؟
باید باب میل تقدیرات عمل کنی!
همسوئی با تقدیرات، میشه درک نور رضایت و ولایت، و مخالفش میشه نارضایتی تاریکی حسادت.
«السفينة تسجد للرياح: تطيعُها و تميل بميلِها»
+ «طوع»
+ «مول – میل – مال»
+ «وجه – وجه الله»:
+ «اراده»:
ای کشتی! اگه میخوای براه بیفتی، اول باید لنگر حسادتت رو بالا بکشی، حالا باید بادبانهاتو باز کنی و بر نور یوسف ع سجده کنی!
یعنی باضافه باد بشی، تا باد، تو را به حرکت در آورد،
تا قلبت از روی سایه متحرک تمثال نورانی، در روی صفحه ساعت آفتابی قلبت، نسبت به زمان و مکان و ماموریتی که داری، ارینتاسیون پیدا بکنه «orientation»، ان شاء الله تعالی.
قشنگترین عبارتی که از کتب لغت برای فهم واژه «سجد» استخراج میشود، این عبارت است:
«السفينة تسجد للرياح: تطيعُها و تميل بميلِها»
+ «طوع»
+ «عبد»
«دراهم الإسجاد: درَاهمُ كانت عليها صورٌ، فيها صورُ ملوكهم، و كانوا إذا رأوها سجَدُوا لها.
و هذا فى الفُرس.»
اینکه ملک موکل خودشو به صورت تمثال نورانی صاحبان نور در ملکوت قلوب اهل یقین نشون میده، انگاری مثل همین دیدن عکس بر روی پولها، در دل شرایط تقدیرات است!
+ «احراز هویت نور در ملکوت قلب»
+ «عیش – کوپن نورانی!»
اشاره به اینکه اهل یقین در دل شرایط آیات و حوادث، وقتی قلبش، هویت نور معالم ربانی خودشو احراز میکنه، و همینکه طبق میل او اقدام و عمل مینماید، تاویلا اهل سجده است و انگاری در این اخذ رشوۀ علمی و پولی که دریافت کرده، بر روی این سکه یا اسکناس یا کوپن ملکوتی، عکس و تمثال نورانی صاحب نورشو مشاهده کرده «و شاهد و مشهود» و این عنایت علمی به قلب او، این قلب رو تهوی الیهم نموده و این فرایند نور ولایت با واژه سجده است که چه زیبا عبارت «دراهم الإسجاد» اینو به ما میفهمونه!
+ «وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» – [سورة يوسف (12): الآيات 99 الى 102]
انگاری اونجا بود که برادران یوسف ع چشمشون به پولی که عکس یوسف ع رویش چاپ شده بود افتاد و به احترامش سجده کردند.
+ قول زلیخا: «آلان حصحص الحق»
+ «دولت – دَوَل»
+ «فرص – فرصت»:
این پولها برای اهل یقین، همان فرصتهایی است که در معرض شخص خطاکار و یتیم بداخلاق قرار میگیرند و به آنها این فرصت و توفیق داده میشه تا عامل به اندیشه آل محمد ع که از صاحبان نور آموخته و اخذ نمودهاند، بشوند، ان شاء الله تعالی.
پس هر آیت و تقدیر، حقیقتا اسکناسی است که به ما داده میشه و اگه خوب دقت کنیم، عکس روی اسکناس رو هم میتونیم احراز هویت کنیم که بِرَندش چیه؟ «brand»
حالا تا میتونی از این اسکناسها برای روز مبادا و قبر و قیامتت پس انداز کن!
+ «قلّک»
«نساء سجد: إذا كن فاترات الأعين» «الإسجاد الإطراق و إدامة النظر في فتور و سكون»
«عين ساجدة: فاترة»، چشمان خمار!
در این واژه مفهوم اطاعت و اتباع وجود دارد.
ساجده یعنی این خانم مطیع همسر است و باب میل شوهرش رفتار میکند «تطيعُه و تميل بميلِه»!
«أَسْجَدَ عينَه: چشم خود را پوشانيد.» [این ترجمه ضعیف است]. مفهوم اطاعت کردن دارد.
+ «تغافل»
+ «ای و ربی – ایوالله»
«سَجْدَةِ الشُّكْرِ»:
عین ساجدة + عین شکری – سجده شکر!
و قوله: سُجَّداً لِلَّهِ، اى مايلات،
من قوله: سجدت النّخلة اذا مالت،
و اسجدت النّاقة إذا أملتها لتركبها.
شتر چجوری میخوابه تا سوارش بشن! این میشه سجده! این میشه برک!
چجوری یه مادر برای بچۀ خودش، دلسوزی و ترحّم میکنه! «رحم»
چجوری یه مادر بچهشو میپرسته! + «پرستش»
اهل نور برای نور، به سجده میافتند ولی اهل حسادت، همچون ملک اصید، متکبرانه میایستند!
+ «نکح»: «نَكَحَ النّعاسُ عَيْنه – نكحه الدواء: إذا خامره و غلبه»
«الحزن و الغضب أميران تابعان لوقوع الأمر بخلاف ما تحب
إلا أن المكروه إذا أتاك ممن فوقك نتج عليك حزنا
و إن أتاك ممن دونك نتج عليك غضبا.» + «سجد»
«وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
«الْمَساجِدَ لِلَّهِ» یعنی انتخاب صاحبان نور، که آل محمد ع هستند، با خدای مهربان است!
مبادا کسان دیگری را بجای این منتخبین عالَم بالا، به اشتباه بگیرید و با آنها مشورت و مشارکت نمایید که آنها همان مثل شرکای متشاکسونند!
پس «مسجد» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم و تقدیرات موید اندیشه آنهاست.
«وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
+ «ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشاکسون و رجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا»
«وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ = و رجلا سلما لرجل»،
«فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً = رجلا فیه شرکاء متشاکسون»
فقه اللغه:
کتاب فقه اللغه همیشه توضیحات قشنگی داره!
«فإن أدام النظرَ مع سكون، قيل: أَسْجَدَ»: به این میگن سجده!
کتاب مجمع البیان:
«الإسجاد الإطراق و إدامة النظر في فتور و سكون»
ادامه نظر توام با آرامش!
[مثل تفاوت بغی و طلب: بغی طلب توام با ناآرامی است!]
پس، سجده ندیدن نیست! ادامه دیدن است، اما با حالت آرامش!
دیدن با چشمان خمار! دیدن با قلب نشئه!
«قلب آرام، میبیند! نور یقین!»
اللغة:
السجود الخضوع و التذلل في اللغة
و هو في الشرع عبارة عن عمل مخصوص في الصلاة كالركوع و القنوت و غيرهما
و هو وضع الجبهة على الأرض
و يقال سجد و أسجد إذا خضع
«و نساء سجد إذا كن فاترات الأعين»
«و الإسجاد الإطراق و إدامة النظر في فتور و سكون.»
سجد البعير:
«فَاسْجُدُوا لِلَّهِ» به خدا ادای احترام کن!
چجوری؟ از دستوراتش (آیات و تقدیرات) حرفشنوی داشته باش!
و اینجوری به سکون و آرامش برس!
+ «سجدۀ آب» خیلی زیباست: مقالۀ «خرّ- خریر الماء»
+ «ذقن»: چونه نزن! سجده کن و قال قضیه رو بکن!
«سجده – مافوق»: ادای احترام به مافوق
آیت، دستور مافوق است و سجده، اطاعت بی چون و چرا از دستورات مافوق است!
دستور، دستور است و اینکه چرا دستور اینجوری صادر شده، نامعلوم است و پنهان!
«اصول و اسرار»
آیت همان علامت پنهان یا دستور پنهان مافوق است که لازم الاجراست و واجب السجده!
سجده = «تعامی»:
تغافل عقل – سجده عقل
سجده: حَقِيقَةِ السُّجُودِ؟
حقیقت سجده اطاعت بی چون و چرا از دستورات مافوق است!
«ادای احترام به مافوق»
السجدة النّور الولایة
حقیقت سجده احراز هویت تمثال نورانی صاحبان نور در ملکوت قلب است.
[التَّوَارِي عَنْ جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ وَ الِاحْتِجَابِ عَنْ كُلِّ مَا تَرَاهُ الْعُيُونُ]
وَ يَكُونُ نَظَرُكَ فِي السُّجُودِ إِلَى طَرَفِ أَنْفِكَ
[الْكِبْرُ بَدْءُ الْغَضَبِ]
وَ تُرْغِمُ بِأَنْفِكَ … وَ مَنْ لَا يُرْغِمْ بِأَنْفِهِ فَلَا صَلَاةَ لَهُ
وَ السُّجُودُ مُنْتَهَى الْعِبَادَةِ مِنِ ابْنِ آدَمَ لِلَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ
[سجده: نماد اقرار به فضل «ادای احترام به مافوق»]
خطبه قاصعه: [شیطان با ترک سجده بر آدم ع نشان داد که اقرار به فضل آل محمد ع ندارد.]
[سجده = رغم انف = نماد اقرار به فضل]
وَ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَانَ فِي سُجُودِهِ
وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب
[قرب – سجده]
عَيْنُ الْمُحِبِّ عَمِيَّةٌ عَنْ مَعَايِبِ الْمَحْبُوبِ
سجده نماد گذشت از دلخواههاست، و «ادای احترام به مافوق»
رَبِيعَةَ بْنِ كَعْبٍ:
تَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُدْخِلَنِي مَعَكَ الْجَنَّةَ ! فَأَعِنِّي بِكَثْرَةِ السُّجُودِ
سجده نماد بی ارزش دانستن خواسته های هوای نفس [دلخواهها و تمناها]
و ارزش قائل شدن برای تقدیرات و دستورات مافوق است.
مَا خَسِرَ وَ اللَّهِ مَنْ أَتَى بِحَقِيقَةِ السُّجُودِ
[(1) [تقابل دو بینش]:
اهل نور و اهل حسد، دو بینش متفاوت دارند: (أُمَّةٌ = أَهْلِ الْكِتابِ) و در مقام عمل به نور ولایت به هنگام عرضه آیت یکسان نیستند (لَيْسُوا سَواءً).
أُمَّةٌ قائِمَةٌ از أَهْلِ الْكِتابِ کسانی هستند که به هنگام نا آرامی های قلبی در دوران لیل (دوران تلاوت آیات) ، بوسه بر آیات می زنند، یعنی اقرار به فضل صاحبان فضل مینمایند و به معنای واقعی نماد سجده، عمل میکنند. (حقیقت سجود) (وَ هُمْ يَسْجُدُونَ)
(2) [سجده]
(3) [آیه – تلاوت آیات]
لَيْسُوا سَواءً
مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ
يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ
وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113)]
وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ
وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ
[سجده – استطاعت]:
وَ فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ
تَأْوِيلُ هَذِهِ الرُّؤْيَا أَنَّهُ سَيَمْلِكُ مِصْرَ وَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ أَبَوَاهُ وَ إِخْوَتُهُ،
أَمَّا الشَّمْسَ فَأُمُّ يُوسُفَ رَاحِيلُ
وَ الْقَمَرَ يَعْقُوبُ
وَ أَمَّا أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً فَإِخْوَتُهُ
فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ سَجَدُوا شُكْراً لِلَّهِ وَحْدَهُ حِينَ نَظَرُوا إِلَيْهِ
وَ كَانَ ذَلِكَ السُّجُودُ لِلَّهِ.
مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ حَتَّى يُقِرَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِخَمْسٍ
بِالْبَدَاءِ وَ الْمَشِيئَةِ وَ السُّجُودِ وَ الْعُبُودِيَّةِ وَ الطَّاعَة
سجود، عامل اصلاح و تربيت است.
سجود، نماد تواضع است.
«وَ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ يَسْجُدَ هَكَذَا لِغَيْرِ اللَّهِ
لَأَمَرْتُ ضُعَفَاءَ شِيعَتِنَا وَ سَائِرَ الْمُكَلَّفِينَ مِنْ شِيعَتِنَا
أَنْ يَسْجُدُوا لِمَنْ تَوَسَّطَ فِي عُلُومِ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّه»
«سجده، یعنی اقرار به فضل صاحبان نور – مَنْ تَوَسَّطَ = واسطه علم»
«حبر ، احبار – مَنْ تَوَسَّطَ = واسطه علم»
[سورة ص (38): الآيات 71 الى 83]
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ (75)
فرمود: «اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبّر نمودى يا از [جمله] برترىجويانى؟»
@@@
این مقاله ادامه دارد …