New luminous version!
+ «داستان تکراری بلوهر و یوذاسف!»
انتقال نطفهها از زنبور نر به زنبور ملکه!
نسخ، یه جور انتقال مطالب علمی است از یکی به دیگری!
«النسخة: الكتاب المنقول»
+ «دَوَلَ – دولت – بذرهای نورانی، دست به دست میشوند!»
«نسخ» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«النَّسْخ: أن تحوّل ما في الخليَّة من العَسَل و النَّحْل في أُخرى»
«نَسَخْتُ الْكِتَابَ: نَقَلْتُهُ، رونویسی از کتاب»
نور، فرایند تخلیه و انتقال عسل از کندوی عسل است! «نسخ»
نور، فرایند برداشت عسل از کندو است! «شور»
«انْتَسَخَ الشيءُ الشيءَ: آن چيز جايگزين آن چيز شد.»
«Lightpath switching»
زیباترین مثال برای فهم معنای واژه نسخ، تعویض بازیکنها در فوتبال است.
+ «واصی البلدُ البلدِ»
substitution – replacement – exchange – switch – shift
«Legendary Substitutions»: تعویضهای افسانهای!
نسخه نورانی جدید!
نسل جدید نورانی!
+ «بهروز باش! بهنور باش!»
تغییر مسیر دسترسی به نور! تغییر قبله!
یک بازیکن با بازیکن دیگر تعویض شد!
منسوخ، بازیکنی است که جاشو میده به بازیکن جدید یعنی ناسخ!
«كلّ شيء خلف شيئا فقد انتسخه»
ناسخ، جانشین منسوخ میشود!
«ناسخ و منسوخ»: «وَ عَلِمَ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ فَعَمِلَ بِالنَّاسِخِ وَ رَفَضَ الْمَنْسُوخَ»
«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»
مسیر دسترسی به نور عوض میشود!
«فَهَذِهِ الثَّانِيَةُ أَعْظَمُ لِثَوَابِكُمْ وَ أَجَلُّ لِصَلَاحِكُمْ مِنَ الْآيَةِ الْأُولَى الْمَنْسُوخَةِ»
قبله عوض میشود!
انگاری به صلاح بوده که قبله عوض بشه!
«لِأَنَّا لَا نَنْسَخُ وَ لَا نُبَدِّلُ إِلَّا وَ غَرَضُنَا فِي ذَلِكَ مَصَالِحُكُمْ»
«فَكَذَلِكَ قِبْلَةُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ فِي وَقْتِهِ حَقٌّ ثُمَّ قِبْلَةُ الْكَعْبَةِ فِي وَقْتِهِ حَقٌّ»
«وَ إِذَا أَطَعْتُمُ اللَّهَ فِي الْحَالَتَيْنِ اسْتَحْقَقْتُمْ ثَوَابَهُ»
«وَ اَلطَّاعَةُ لِوَاحِدٍ مِنَّا وَ اَلْمَوَدَّةُ لِلْجَمِيعِ»
رویکرد، همیشه باید نور وجه الله باشد!
«وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»
نسخهی تکراری: «تکرار اسم – تکرار معنا»
«مراسم تکراری – آیین نورانی! سنّت الله!»
ابنعباس (رحمة الله علیه):
أَوَّلُ مَا نَسَخَ مِنَ الْقُرْآنِ فِیمَا ذُکِرَ لَنَا شَأْنُ الْقِبْلَهًِْ.
اوّلین چیزی که از قرآن نسخ شد و ما از آن خبر داریم؛ جایگاه قبله است.
[سورة البقرة (۲): آية ۱۰۶]
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (۱۰۶)
هر حكمى را نسخ كنيم، يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن، يا مانندش را مىآوريم؛
مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟
امام صادق علیه السلام:
عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ:
مٰا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهٰا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهٰا أَوْ مِثْلِهٰا
فَقَالَ كَذَبُوا مَا هَكَذَا هِيَ إِذَا كَانَ يُنْسِي وَ يَنْسَخُهَا وَ يَأْتِي بِمِثْلِهَا لَمْ يَنْسَخْهَا
قُلْتُ هَكَذَا قَالَ اَللَّهُ
قَالَ لَيْسَ هَكَذَا قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
قُلْتُ فَكَيْفَ قَالَ
قَالَ لَيْسَ فِيهَا أَلِفٌ وَ لاَ وَاوٌ
قَالَ
مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا مِثْلِهَا
يَقُولُ مَا نميت [نُمِتْ] مِنْ إِمَامٍ أَوْ نُنْسِ ذِكْرَهُ نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهُ مِنْ صُلْبِهِ مِثْلِهِ.
وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۵۲ الى ۱۵۴]
وَ لَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ
وَ فِي نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (۱۵۴)
و چون خشم موسى فرو نشست، الواح را برگرفت؛
و در رونويس آن، براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند، هدايت و رحمتى بود.
فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ!
[سورة الحج (۲۲): الآيات ۵۲ الى ۵۵]:
«القای شیطان – نسخ رحمان»
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ
فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ
ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۵۲)
و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر گاه چيزى تلاوت مىنمود،
شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مىكرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مىكرد محو مىگردانيد،
سپس خدا آيات خود را استوار مىساخت، و خدا داناى حكيم است.
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ
وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ (۵۳)
تا آنچه را كه شيطان القا مىكند، براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و [نيز] براى سنگدلان آزمايشى گرداند،
و ستمگران در ستيزهاى بس دور و درازند.
وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ
فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ
وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (۵۴)
و تا آنان كه دانش يافتهاند بدانند كه اين [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست.
و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد.
و به راستى خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند، به سوى راهى راست راهبر است.
وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ
حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ (۵۵)
و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند، همواره از آن در ترديدند،
تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد، يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد.
[سورة الجاثية (۴۵): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۹)
اين است كتابِ ما كه عليه شما به حق سخن مىگويد.
ما از آنچه مىكرديد، نسخه برمىداشتيم.»
داستان نور و قلم «ن وَ الْقَلَمِ»!
داستان استنساخ (نسخهبرداری) و رونویسی قلم از کتاب نورانی!
نور فرایند «copy» کردن از روی نور است!
«نُورٌ عَلی نُورٍ»
نور فرایند «همانندسازی» است!
+ «ولد: تَوَلُّدُ الشيءِ من الشيء: حصوله عنه بسبب من الأسباب»
+ «ترجمهی نور به حروف!»
«فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكْنُونُ الَّذِي مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا»
امام صادق علیه السلام:
«عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
سَأَلْتُهُ عَنْ ن وَ الْقَلَمِ
قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْقَلَمَ مِنْ شَجَرَةٍ فِي الْجَنَّةِ يُقَالُ لَهَا الْخُلْدُ
ثُمَّ قَالَ لِنَهَرٍ فِي الْجَنَّةِ كُنْ مِدَاداً فَجَمَدَ النَّهَرُ وَ كَانَ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الثَّلْجِ وَ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ
ثُمَّ قَالَ لِلْقَلَمِ اكْتُبْ
قَالَ يَا رَبِّ مَا أَكْتُبُ
قَالَ اكْتُبْ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
فَكَتَبَ الْقَلَمُ فِي رَقٍّ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الْفِضَّةِ وَ أَصْفَى مِنَ الْيَاقُوتِ
ثُمَّ طَوَاهُ فَجَعَلَهُ فِي رُكْنِ الْعَرْشِ
ثُمَّ خَتَمَ عَلَى فَمِ الْقَلَمِ فَلَمْ يَنْطِقْ بَعْدُ وَ لَا يَنْطِقُ أَبَداً
فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكْنُونُ الَّذِي مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا
أَ وَ لَسْتُمْ عَرَباً؟!
فَكَيْفَ لَا تَعْرِفُونَ مَعْنَى الْكَلَامِ وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِكَ الْكِتَابَ
أَ وَ لَيْسَ إِنَّمَا يُنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ آخَرَ مِنَ الْأَصْلِ
وَ هُوَ قَوْلُهُ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.
عبد الرّحیم قصیر گوید:
از امام صادق (علیه السلام) دربارهی آیه: «ن، سوگند به قلم» پرسیدم.
فرمود:
«بهراستی خداوند قلم را از درختی در بهشت به نام خلد آفرید.
سپس به نهری از بهشت فرمود:
«مداد شو» و آن نهر بسته شد و از برف سفیدتر و از عسل شیرینتر بود.
سپس به قلم فرمود: «بنویس»!
گفت: «پروردگارا چه بنویسم»؟
فرمود: «بنویس آنچه بوده و آنچه تا روز قیامت خواهد بود و قلم در برگی سفیدتر از نقره و پاکتر از یاقوت نوشت،
سپس خدا آن را لوله کرد و در رکن عرش نهاد سپس دانههای قلم را مُهر کرد و پس از آن سخن نگفت و هرگز نخواهد گفت
و همان است کتاب مکنونی که همهی نسخهها از آن است.
آیا شما عرب نیستید؟
چگونه معنی سخن را نمیفهمید،
یکی از شما به یارش میگوید:
از این کتاب نسخهای بردار،
آیا این طور نیست که نسخه از کتاب دیگر است و اصل همان است
و آن کلام خداوند متعال است که فرمود:
ما آنچه را انجام میدادید مینوشتیم!.
امام صادق علیه السلام:
أَوْصَی مُوسَی (علیه السلام) إِلَی یُوشَعَبْنِنُونٍ (علیه السلام)
وَ أَوْصَی یُوشَعُبْنُنُونٍ (علیه السلام) إِلَی وَلَدِ هَارُونَ (علیه السلام)
وَ لَمْ یُوصِ إِلَی وَلَدِهِ وَ لَا إِلَی وَلَدِ مُوسَی (علیه السلام)
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لَهُ الْخِیَرَهًُْ یَخْتَارُ مَنْ یَشَاءُ مِمَّنْ یَشَاءُ.
موسى عليه السلام به يوشع بن نون وصيت كرد
و يوشع بن نون به فرزندان هارون وصيت كرد و به فرزندان خودش و فرزندان موسى وصيت نكرد،
همانا خداى تعالى صاحب اختيار است، هر كه را خواهد و از هر خاندانى كه خواهد اختيار كند.
«واصی البلد البلد»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۶۷ الى ۷۰]
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ
ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ
سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ (۶۸)
و پروردگار تو هر چه را بخواهد مىآفريند و برمىگزيند،
و آنان اختيارى ندارند.
منزّه است خدا، و از آنچه [با او] شريك مىگردانند برتر است.