Miser and his worthless wishes!
Generous and the beautiful light of him!
«ضنن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«عِلْقُ مَضَنَّةٍ: چيز قيمتى و نفيسى است كه مورد بخل است.»
+ «ودع»
+ «رشو»
[سورة التكوير (۸۱): الآيات ۱۵ الى ۲۹]
وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ (۲۴)
و او در امر غيب بخيل نيست.
امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ …
وَ ما هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ قَالَ
وَ مَا هُوَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی نَبِیِّهِ بِغَیْبِهِ بِضَنِینٍ عَلَیْهِ.
منظور این است که خداوند عزّوجلّ نسبت به پیامبر خویش (صلی الله علیه و آله) در امر غیب (رساندن وحی) بخیل نبود.
ابنعبّاس (رحمة الله علیه):
وَ مَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ أَیْ لَیْسَ هُوَ عَلَی وَحْیِ اللَّهِ وَ مَا یُخْبَرُ بِهِ مِنَ الْأَخْبَارِ بِمُتَّهَمٍ
فَإِنَّ أَحْوَالَهُ نَاطِقَهًٌْ بِالصِّدْقِ وَ الْأَمَانَهًِْ.
یعنی اینکه (به غیب بخیل نیست) که آنچه را خدا به او تعلیم دهد به پیغمبران نرساند.
تمنا برای حسود، با ارزشه! وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ!
تمنا به جون حسود وصله! برای همینه ازش دل نمیکنه!
و نسبت به در آوردن پستانک تمنا از دهانش بخل میورزه!
با ارزش، نور ولایت و هدایت است که صاحبان نور، بدون هیچ چشمداشتی، این نعمت رو در اختیار مخاطبین خود قرار میدهند.
ببین تفاوت از کجا تا کجاست؟!
دلخواهی «علق»، که از شدت وابستگی و علاقه نسبت به آن، اصلا دلت نمیخواهد دست احدی به آن برسد! لذا به شدت نسبت به آن بخل میورزی، مثل خانمی که به شدت شوهرش را دوست دارد و نسبت به او غیرت میورزد، لذا شدیدا مراقب و مواظب اوست که زنهای دیگر او را به خودشان جلب و جذب نکنند! این مرد برای این زن «عِلْقُ مَضَنَّةٍ» محسوب میشود! به عبارت دیگر این زن به زنهای دیگر میگوید که این مرد «عِلْقُ مَضَنَّةٍ» من است: «هو ضِنِّي» و من به شدت نسبت به او حساس هستم: «فلانٌ ضِنِّي أي: هو النّفيس الذي أَضِنُ به» مبادا شما او را از من بربایید! این تمنا به جونم وصله! محاله کسی بتونه از چنگم درش بیاره!
این حال دل حسود است نسبت به تمناهایش!
اما در مقابل، صاحبان نور را ببین با وجود اینکه تنها دلخواه و بزرگترین عشق آنها، نور علوم آل محمد ع است، از در اختیار قرار دادن این علم برای دیگران هیچ بخل و امساکی به خرج نداده و خیلی متواضعانه و کریمانه (الکرمة) این مطالب نفیس و ارزشمند را در اختیار ما قرار میدهند.
در واقع این وجودهای نورانی، با ارزش هستند و مصداق این حدیث زیبایند:
«أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَ ضَنَائِنَ يَضَنُ بِهِمْ عَنِ الْبَلَاءِ، يُحْيِيهِمْ فِي عَافِيَةٍ وَ يُمِيتُهُمْ فِي عَافِيَةٍ»
کسی که واقعا عاشق نورشه و بهش علاقه داره، کاری نمیکند که او را خوش نیاید، لذا عملا باید اعمال و رفتارمان نشان دهد که صاحب نور کسی است که: ضنّ ماست! «هو ضنّی»!
دقیقا مثل همان خانمی که بشدت آقایش را دوست دارد و نسبت به او غیرت دارد، ما هم باید نسبت به نور خود غیرت داشته باشیم و متعصب باشیم. ملائکه در مورد علی ع گفتند:
«من هذا المتعصب لمحمد ص؟»
این متعصبی که اینجور خود را سپر محمد ص میکند کیست؟!
+ «حجو»
الإمساك و البخل
[ضنّ – بخل]:
در کتاب الفروق تفاوت ضنّ و بخل را اینگونه آورده که ضنّ بخل علمی است نه بخل مالی چون علم با در اختیار دیگران قرار دادن چیزی از عالم کم نمیکند.
در واقع این واژه همزمان چند مفهوم را به ما یاد میدهد:
اول اینکه صاحب نور در تعلیم شاگردان خود ویژگی بخل (بخل علمی) ندارد.
و ثانیا مطلبی که ارائه میدهد چیز بسیار نفیس و گرانبهایی است که قابل جایگزینی با هر چیز دیگری نیست. و ماموریت صاحبان نور این است که این علم را به مخاطبین مورد نظر برساند، و اگر چنانچه شاگردان، این علم را به هدر دهند یا از آن کمال استفاده را ننمایند، از مقام علمی او چیزی کم نخواهد شد. ولی اگر شاگردان با یاد معالم ربانی او، عمل صالح انجام دهند، عالم ربانی نزد آل محمد ع به شاگردانش افتخار خواهد نمود. این معالم برای شاگردان قابل دسترسی نیست و این صاحب نور است که این علوم دور از دست ما را برای ما قابل دسترسی میکند و از رساندن این علوم نورانی به قلب ما هیچ کوتاهی ننموده «ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ»، بلکه بیتاب و بیقرار است! «شمس»
+ «علم وحشی و علم اهلی»
+ «رام کردن علم»
پس، از این آیه معلوم میشود که صاحبان نور معالم علمی خود را- که در پرده غیب است و نزد آل محمد ع است- ظاهرا، بیواسطه، یعنی بدون معلم و صرفا با قلب خویش این علم را از منبع علم آل محمد ع اقتباس و استخراج و استنباط مینمایند و این است که حسودان به صاحبان نور خرده میگیرند که آنها معلم ندارند و «صحفیّ» میباشند! و در واقع تنها کسی که دسترسی به صحف ابراهیم و موسی دارد صاحبان نور هستند و نه شخص دیگر و این ویژگی ممتاز در هر زمان فقط به یک نفر اختصاص دارد که همانا امام آن عصر و زمان است:«الامام واحد دهرة».
الفرق بين البخل و بين الضنّ:
أنّ الضنّ أصله أن يكون بالعوارى، و البخل بالهبات، و لهذا تقول هو ضنين بعلمه، و لا يقال بخيل بعلمه، لأنّ العلم أشبه بالعارية منه بالهبة، و ذلك أنّ الواهب إذا وهب شيئا خرج من ملكه، و إذا أعار لم يخرج، فأشبه العلم العارية.
[ضَنَائِنَ مِنْ خَلْقِهِ]:
امام صادق عليه السلام:
إِنَّ لِلَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- ضَنَائِنَ مِنْ خَلْقِهِ:
يَغْذُوهُمْ بِنِعْمَتِهِ،
وَ يَحْبُوهُمْ بِعَافِيَتِهِ،
وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ،
تَمُرُّ بِهِمُ الْبَلَايَا وَ الْفِتَنُ لَا تَضُرُّهُمْ شَيْئاً.
خداوند عزّ و جلّ را بندگان خاصّى است
كه با نعمتِ خود آنان را تغذيه مىكند
و عافيت خود را ارزانيشان مىدارد
و با رحمت خود به بهشتشان مىبرد.
بلاها و فتنهها بر آنها مىگذرد، اما زيانى به ايشان نمىرساند.
[ضنن – ملک سلیمان]:
+ «ملک سلیمان»
… أما المقوقس فإنه لما وصل إليه حاطب أكرمه و أخذ كتاب رسول الله ص و كتب في جوابه قد علمت أن نبيا قد بقي و قد أكرمت رسولك و أهدى إلى رسول الله ص أربع جوار منهن مارية أم إبراهيم و أختها سيرين و حمارا يقال له عفير و قيل يعفور و بغلة يقال لها الدلدل و لم يسلم.
فقبل رسول الله ص هديته و قال ضن الخبيث بملكه و لا بقاء لملكه و اصطفى مارية لنفسه.