LUMINOUS PROMISE!
«وعد» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أوعد بالزواج»
«وَعَد الفحلُ: شتر نعره كشيد.»
«وَعِيدُ الفحلِ: إذا هم أن يصول»
«وَعِيدُ الفحلِ: هديره، سر و صداى حيوان نر!»
+ «زوج»
مشتقات ریشۀ «وعد» 151 بار در آیات قرآن تکرار شده است.
«وعد»
«بیع»
«زوج»
«ودق» – «وثق»
وعد:
الوعد و الوعید: نور، نوید بهشت و تاریکی، هشدار جهنم!
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً !
نور، نوید و وعدۀ بهشت میدهد! وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً!
أوعد بالزواج:
وَعِيدُ الفحلِ : إذا هم أن يصول
+ «صول»
اهل یقین صدای نورانی نطفهگذاری علمی خدای مهربان در دل شرایط تقدیرات را با قلب سلیم خود می شنود. درک شنیداری و دیداری از قبض و بسط نور قلبش دارد.
اهل یقین، آغوش گرم و دست نورانی خدای مهربان را در دل شرایط تقدیرات، با قلب سلیم خودش حس میکند.
انگاری خدای مهربان به وعدۀ خودش عمل میکنه،
حالا این اهل یقین است که باید این نطفۀ علمی را بپروراند!
و اهل یقین از این نور قلبش، نوید بهشت را استنباط می کند.
یک کتاب لغت این مفهوم زیبا رو از این واژه برداشت کرده:
«إنشاء إظهار أمر في نفسه يوجب سرور المخاطب»
+ مفهوم «آشکار» در تمامی واژه های مترادف نور الولایة.
وَعَد الفحلُ: شتر نعره كشيد.
انگاری داره نوید دادن نطفه علمی را فریاد می زند.
+ «امر الله»
انگاری شتر نر داره به شتر ماده میگه من به عهدی که با تو بسته بودم، که بهت نطفه علمی بدم، عمل کردم «تعهّد على أمر»، این از وعده من «وَعَد فلاناً الأمرَ و بالأَمر: آن كار را به او وعده و نويد داد»،
ببین خلف وعده نکردم، بقیهاش دیگه با تو!
اهل یقین هم اگه اهل یقین باشه تا نور رو میگیره میگه:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ»
«أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»
اینکه در کار خدا خلف وعده نیست یعنی حتما قلب اهل یقین با نور ولایت روشن می شود.
حالا این آیات زیبا رو با مفهوم زیبای وعد دوباره بخوان:
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا …. إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ
رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ
قُلْ لَكُمْ مِيعادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً
لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ …. وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعادَ
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ
وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ
إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ
إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ
إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ
وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا
أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا
وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ.
از این آیات زیاد است و حالا معنی قشنگش معلوم میشه منظور از این وعدهها در دنیا و آخرت چیه!
داستان همان قبض و بسط قلبی است.
همان کلام الله آنلاین با اهل یقین است.
وَعِيدُ الفحلِ: هديره، سر و صداى حيوان نر!
+ «هدر – هَدَرَ الحَمَامُ»
رأيت أرضهم وَاعِدَةً: إذا رجي خيرها من النّبت،
يعنى در سرزمين آنها اميد سبزه و گياه هست .
يومٌ وَاعِدٌ: حرّ أو برد، روزى كه دو حالت گرما و سرماى شديد دارد .
أَوْعَدَهُ: وي را وعده و نويد داد، او را تهديد كرد.
«نوید» نام زیبای معالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه حاملان نور است!
اینکه از یه چیزی، متوجه چیز دیگری میشی!
+ «دلال المرأة»
انگاری این چیز نوید اون چیزو میده!
نعره شتر، نوید جفتگیری میده!
مهندس کشاورزی با بررسی زمین مورد نظر از علائمی که خودش میدونه نوید یک سرزمین پر از سبزه و گیاه و خوش آب و هوا میده!
اهل یقین با یاد معالم ربانی و تولید عمل صالح، قلب روشنش، به او نوید بهشت آل محمد ع و نور علم حکمت آل محمد ع در دل شرایط رو بهش میده! ان شاء الله تعالی.
این میشه مفهوم زیبای واژه «وعد – نوید»
به اهل شک حسود و معارین و لیدرهای سوء، که صاحبان و اهل نور را اذیت و آزار میکنن باید گفت:
بالاخره خدا به وعده و وعیدهاش عمل میکنه!
این وعده و وعیدها در راه است!
«الوعد و الوعید، النّور الولایة»
+ داستان تکراری «اسماعیل صادق الوعد»
وعده:
بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً
اهل حسادت و معارین، با اشتباه مرگباری که میکنند، چِک عذابشون کشیده شده، ولی ما تاریخ سررسیدشو نمیدونیم! بالاخره یک روزی وعده و وعید خدا محقق خواهد شد! ان شاء الله تعالی.
«وَ قَاضِي عِدَاتِي»:
و كسى كه (علی ع) به وعدههاى من (رسول خدا ص) جامه عمل مىپوشاند.
در واقع صاحبان نور با معالم خود به ما وعده میدهند که اگر از دلخواه و تمنا بگذرید، به آرامش میرسید، لذا ما باید عملا در دل شرایط تقدیرات و ناآرامیهای قلبی خود، با یادآوری معالم ربانی آنها، از دلخواه بگذریم و عملا ثابت کنیم که این وعدهها راست بوده و با تولید عمل صالح، به تحقق این وعدهها برای خودمان، جامه عمل بپوشانیم.
همانطور که خدا می فرماید «ان الله لا یخلف المیعاد» در واقع دوست ندارد ما نیز، که با او در تبعیت از معالم صاحبان نور وعده کردهایم، عملا موقع انجام وظیفه که سر میرسد، به این معالم جامۀ عمل نپوشانده و خلف وعده کنیم!
وعده (نوید) خدا برای قلب ما:
قلب تاریک را روشن می کنم اگر، از تاریکی قلبت، درک شنیداری و دیداری داشته باشی به اینکه اشتباهی ازت سر زده، و حالا این اشتباه رو متوقف کنی و منتظر اوامر نورانی در جهت جبران اشتباه خود باشی.
یقین به وعدههای الهی در آخرت، یعنی دیدن نور ولایت «امر الله»، در ملکوت قلب!
آرامش قلب در دنیا، در گرو درک قبض و بسط نور قلبهاست.
[موعد – سررسید]:
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۵۷ الى ۵۹]
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (۵۷)
و كيست ستمكارتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شده، و از آن روى برتافته، و دستاورد پيشينه خود را فراموش كرده است؟ ما بر دلهاى آنان پوششهايى قرار داديم تا آن را درنيابند و در گوشهايشان سنگينى [نهاديم]. و اگر آنها را به سوى هدايت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد.
وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (۵۸)
و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به [جرم] آنچه مرتكب شدهاند، آنها را مؤاخذه مىكرد، قطعاً در عذاب آنان تعجيل مىنمود
[ولى چنين نمى كند] بلكه براى آنها سر رسيدى است كه هرگز از برابر آن راه گريزى نمىيابند.
وَ تِلْكَ الْقُرى أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً (۵۹)
و [مردم] آن شهرها چون بيدادگرى كردند، هلاكشان كرديم، و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم.
« أَ يَعِدُكُمْ … ؟! … هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ » …
[وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ … هَيْهاتَ هَيْهاتَ] :
اهل شک و معارین و لیدرهای سوء « الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ »، صاحب نور رو هیهات هیهات میدانند و با این لفظ اونو خطاب میکنند! در صورتیکه یادآوری این نور مقدس، أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ است:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ»
این آیات نظر اهل شک حسود و معارین و لیدرهای سوء را در مورد وعدههای صاحبان نور بیان میکند:
[سورة المؤمنون (23): الآيات 31 الى 40]
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ (31)
فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ (32)
وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا
ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ (33)
وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ (34)
أَ يَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ (35)
هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ (36)
إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (37)
إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ (38)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ (39)
قالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ (40)
کربلا، داستان تکراری ماموریت صاحبان نور!
«لِي أُسْوَةٌ بِمَا يُصْنَعُ بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ»
[صدق – وعد]:
با توجه به معنای زیبای واژه صدق و معنای زیبای واژه وعد،
حالا معنای زیبای عبارت «صادق الوعد»:
به همون سادگی و صداقتی که در مقالۀ صدق مثال زدیم و گفتیم، صاحب نور در دل شرایط میاد و نور هدایت رو آشکار میکنه و دست اهل یقین رو میگیره.
این یک مطلب زیبای علمی است که از پیوند دو واژه حاصل می شود:
صادق الوعدتر از صاحبان نور و آیات نداریم!
+ «إسماعيل صادق الوعد»:
[اسماعیل صادق الوعد + کربلا «أُسْوَةٌ بِمَا يُصْنَعُ بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ »]:
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ إِسْمَاعِيلَ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا
لَمْ يَكُنْ إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ بَلْ كَانَ نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى قَوْمِهِ
فَأَخَذُوهُ فَسَلَخُوا فَرْوَةَ رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ
«الفروة: جلدة الرأس بشعرها»
فَأَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ بَعَثَنِي إِلَيْكَ فَمُرْنِي بِمَا شِئْتَ
فَقَالَ:
لِي أُسْوَةٌ بِمَا يُصْنَعُ بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ.
آن اسماعیلی که خدای سبحان دربارهاش فرموده:
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا
این اسماعیلبنابراهیم نبود.
بلکه یکی از پیامبران بود که خدا او را بر قوم خود مبعوث نمود.
آن قوم وی را گرفتند و پوست سروصورت آن حضرت را کندند!
آنگاه ملکی نزد آن بزرگوار آمد و گفت:
«هر دستوری داری به من بده تا از ایشان انتقام بگیریم»،
فرمود:
«من هم به مظلومیّت امام حسین اقتدا مینمایم».
[رزق – صدق وعد]:
وقتی رزق علمی قطع میشه یعنی وقتی جنبش سایه علمی صاحب نور قلبتو نمیفهمی «فیء»، این دعای امام سجاد ع رو بخوان و بدان خلف وعده در رساندن رزق علمی از جانب مافوق نیست! این ما هستیم که معیوبیم و عیوبی همچون بخل و کبر و حسد، چشم قلب را نابینا کرده، لذا نور را نمیبینیم.
و این سوء ظن ماست که خیال میکنیم نور، خلف وعده کرده، و ما کارامونو درست انجام دادهایم!
گمشده ما فقط در دست خدای مهربان است و او این کالای با ارزش علوم نورانی را فقط به ازای یقین نسبت به پسورد نورانی «اسم الله»، عنایت میکند و لذا ما باید سوءظن به «آیاتی و رسلی» را کنار بگذاریم.
الصحيفة السجادية ؛ ص136
دعای بیست و نهم صحیفه سجادیه
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا قُتِّرَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ
دعاى آن حضرت است هنگامی که رزق و روزى بر او تنگ مىشد
﴿1﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ ابْتَلَيْتَنَا فِي أَرْزَاقِنَا بِسُوءِ الظَّنِّ ، وَ فِي آجَالِنَا بِطُولِ الْأَمَلِ
حَتَّى الَْتمَسْنَا أَرْزَاقَكَ مِنْ عِنْدِ الْمَرْزُوقِينَ ، وَ طَمِعْنَا بِآمَالِنَا فِي أَعْمَارِ الْمُعَمَّرِينَ
(1) خدایا! ما را در رزق و روزیمان به یقین نداشتن و در مدّت زندگیمان به درازی آرزو آزمودی؛
تا جایی که روزیهای تو را، از روزیخوران خواستیم؛
و به آرزویمان نسبت به عمر طولانی، در عمر سالخوردگان طمع بستیم.
﴿2﴾ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ،
وَ هَبْ لَنَا يَقِيناً صَادِقاً تَكْفِينَا بِهِ مِنْ مَؤُونَةِ الطَّلَبِ ،
وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِينَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ (2)
پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست
و ما را یقینی راستین بخش که به سبب آن از مشقّت طلب روزی بینیازمان کنی
و اطمینانی خالص به ما الهام کن تا به سبب آن از شدّت رنج و تعب نگاهمان داری.
﴿3﴾ وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِي وَحْيِكَ ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِي كِتَابِكَ ، قَاطِعاً لِاهْتَِمامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِي تَكَفَّلْتَ بِهِ ، وَ حَسْماً لِلاِشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَايَةَ لَهُ
(3) و چنان کن که آنچه در قرآنت به روشنی و بی ابهام وعده دادهای و از پی آن وعده در کتابت سوگند یاد کردهای، ما را از دویدن دنبال آن رزقی که رساندنش را به ما عهدهدار شدهای، باز دارد؛ و مانع پریشانی خاطر ما نسبت به آنچه ضامن کفایتش شدهای، گردد.
﴿4﴾ فَقُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ الْأَصْدَقُ ، وَ أَقْسَمْتَ وَ قَسَمُكَ الْأَبَرُّ الْأَوْفَى وَ فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ
(4) پس چنین گفتهای و گفتۀ تو حق و راستترین گفتههاست و سوگند خوردهای و سوگندت عملی شدهترین سوگندها و سوگندی کامل و اجرایی ست:
«و روزیِ شما و آنچه به شما وعده داده شده، در آسمان است.»
﴿5﴾ ثُمَّ قُلْتَ فَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (5)
سپس گفتی: «پس به پروردگار آسمان و زمین سوگند، موجود بودن روزی و آنچه به آن وعده داده شدهاید حق است، مانند آنکه شما سخن میگویید».
وَ أَنَّهُ صَادِقٌ فِي وَعْدِهِ وَ وَعِيدِهِ!
مصباح الشريعة ؛ ص59
الباب السادس و العشرون في بيان الحق و الباطل
قَالَ الصَّادِقُ ع:
اتَّقِ اللَّهَ وَ كُنْ حَيْثُ شِئْتَ وَ مِنْ أَيِّ قَوْمٍ شِئْتَ فَإِنَّهُ لَا خِلَافَ لِأَحَدٍ فِي التَّقْوَى وَ التَّقْوَى مَحْبُوبٌ عِنْدَ كُلِّ فَرِيقٍ وَ فِيهِ اجْتِمَاعُ كُلِّ خَيْرٍ وَ رُشْدٍ وَ هُوَ مِيزَانُ كُلِّ عِلْمٍ وَ حِكْمَةٍ وَ أَسَاسُ كُلِّ طَاعَةٍ مَقْبُولَةٍ
وَ التَّقْوَى مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ تَعَالَى يَحْتَاجُ إِلَيْهِ كُلُّ فَنٍّ مِنَ الْعِلْمِ وَ هُوَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى تَصْحِيحِ الْمَعْرِفَةِ بِالْخُمُودِ تَحْتَ هَيْبَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُلْطَانِهِ وَ مَزْيَدُ التَّقْوَى يَكُونُ مِنْ أَصْلِ اطِّلَاعِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى سِرِّ الْعَبْدِ بِلُطْفِهِ فَهَذَا أَصْلُ كُلِّ حَقٍّ وَ أَمَّا الْبَاطِلُ فَهُوَ مَا يَقْطَعُكَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ أَيْضاً كُلُّ فَرِيقٍ فَاجْتَنِبْ عَنْهُ وَ أَفْرِدْ سِرَّكَ لِلَّهِ تَعَالَى بِلَا عِلَاقَةٍ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
أَصْدَقُ كَلِمَةٍ قَالَتْهَا الْعَرَبُ كَلِمَةُ لَبِيدٍ حَيْثُ قَالَ:
أَلَا كُلُّ شَيْءٍ مَا سِوَى اللَّهِ بَاطِلٌ
وَ كُلُّ نَعِيمٍ لَا مَحَالَةَ زَائِلٌ
فَالْزَمْ مَا أَجْمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ الصَّفَاءِ وَ التُّقَى مِنْ أُصُولِ الدِّينِ وَ حَقَائِقِ الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ التَّسْلِيمِ وَ لَا تَدْخُلْ فِي اخْتِلَافِ الْخَلْقِ وَ مَقَالاتِهِمْ فَيَصْعُبَ عَلَيْكَ وَ قَدِ أَجْمَعَتِ الْأُمَّةُ الْمُخْتَارَةُ بِأَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ أَنَّهُ عَدْلٌ فِي حُكْمِهِ وَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ وَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ وَ لَا يُقَالُ فِي شَيْءٍ مِنْ صُنْعِهِ لِمَ وَ لَا كَانَ وَ لَا يَكُونُ شَيْءٌ إِلَّا بِمَشِيئَتِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَى مَا يَشَاءُ وَ صَادِقٌ فِي وَعْدِهِ وَ وَعِيدِهِ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَلَامُهُ وَ أَنَّهُ كَانَ قَبْلَ الْكَوْنِ وَ الْمَكَانِ وَ الزَّمَانِ وَ أَنَّ إِحْدَاثَ الْكَوْنِ وَ إِفْنَاءَهُ عِنْدَهُ سَوَاءٌ مَا ازْدَادَ بِإِحْدَاثِهِ عِلْمُهُ وَ لَا يَنْقُصُ بِإِفْنَائِهِ مُلْكُهُ عَزَّ سُلْطَانُهُ وَ جَلَّ سُبْحَانُهُ فَمَنْ أَوْرَدَ عَلَيْكَ مَا يَنْقُضُ هَذَا الْأَصْلَ فَلَا تَقْبَلْهُ وَ جَرِّدْ بَاطِنَكَ لِذَلِكَ تَرَى بَرَكَاتِهِ عَنْ قَرِيبٍ وَ تَفُوزُ مَعَ الْفَائِزِين.
[تفویض – صادق الوعد]:
«وَ الْوَاوُ مِنْ وَفَاءِ الْعَهْدِ وَ تَصْدِيقِ الْوَعْدِ»
«خودت را به نورت بسپار!»
المُفَوِّضُ أمرَهُ إلَى اللّه ِ في راحَةِ الأبَدِ!
امام صادق علیه السلام:
الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي رَاحَةِ الْأَبَدِ وَ الْعَيْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ
وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِي عَنْ كُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَى
كَمَا قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
رَضِيتُ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لِي
وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى خَالِقِي
كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ فِيمَا مَضَى
كَذَلِكَ يُحْسِنُ فِيمَا بَقِيَ
وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُؤْمِنِ آلِ فِرْعَوْنَ
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ
فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ
وَ التَّفْوِيضُ خَمْسَةُ أَحْرُفٍ لِكُلِّ حَرْفٍ مِنْهَا حُكْمٌ
فَمَنْ أَتَى بِأَحْكَامِهِ فَقَدْ أَتَى بِهِ
التَّاءُ مِنْ تَرْكِهِ التَّدْبِيرَ فِي الدُّنْيَا
وَ الْفَاءُ مِنْ فَنَاءِ كُلِّ هِمَّةٍ غَيْرِ اللَّهِ
وَ الْوَاوُ مِنْ وَفَاءِ الْعَهْدِ وَ تَصْدِيقِ الْوَعْدِ
وَ الْيَاءُ الْيَأْسُ مِنْ نَفْسِكَ وَ الْيَقِينُ بِرَبِّكَ
وَ الضَّادُ مِنَ الضَّمِيرِ الصَّافِي لِلَّهِ وَ الضَّرُورَةِ إِلَيْهِ
وَ الْمُفَوِّضُ لَا يُصْبِحُ إِلَّا سَالِماً مِنْ جَمِيعِ الْآفَاتِ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا مُعَافًى بِدِينِه.
كسى كه كار و امور خود را تفويض و واگذار بخدا نمايد
هميشه در آسايش و در يك زندگى گوارا و خوش است
و آن كس كه واقعا امور خود را بخدا واگذار نمايد از هر گونه فكر و انديشهاى بجز اللّٰه برتر و منزه است
همچنان كه على عليه السّلام فرموده است:
بآنچه كه خداوند قسمت من نموده راضى و خشنود هستم
و امور خود را بآفريدگار خود واگذار نمودهام
همان طورى كه خداوند مهربان در گذشته در حق من احسان كرده
در آينده هم لطف و احسان خواهد فرمود.
و خداوند فرموده در بارۀ مؤمن خاندان فرعون
وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ بَصِيرٌ بِالْعِبٰادِ
فَوَقٰاهُ اَللّٰهُ سَيِّئٰاتِ مٰا مَكَرُوا وَ حٰاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ اَلْعَذٰابِ.
من كار خود را بخدا واگذار مينمايم كه خداوند بحال بندگان آگاه است
خداوند متعال هم او را از عواقب زيانبار مكر و حيله آل فرعون محفوظ نمود
و عذاب دردناكى فرعونيان را فرا گرفت
و كلمۀ تفويض داراى پنج حرف است:
ت-ف-و-ى-ض
و براى هر حرفى برنامه و دستورى هست.
هر كس كه احكام و اين دستورات را مراعات كند، حق تفويض را انجام داده است.
تاء : اشاره به ترك تدبير در امور و ترك دنيا
فاء : فانى بودن و خالى شدن از هر انديشهاى بجز اللّٰه
واو : وفاء بعهد و پيمان و انجام وعدههاى خود
یاء : ياس و قطع اميد از خود و يقين و اميد به پروردگار
ضاد : داشتن ضمير و باطن صاف و پاك و احساس ضرور و احتياج بخدا.
و تفويضكننده صبح نميكند مگر اينكه از همۀ آفات و بلاها سالم،
و عصر نميكند مگر اينكه از جهت دين خود از عافيت كامل برخوردار است.
[شوق – میعاد]:
این عجله از سرِ شوق است!
چه عجله و شوق زیبایی!
داستان تکراری شوق موسی ع به نور علم آل محمد ع!
المُشتاقُ لا يَشتَهي طَعاما، و لا يَلتَذُّ شَرابا، و لا يَستَطيبُ رُقادا، و لا يَأنَسُ حَميما، و لا يَأوي دارا، و لا يَسكُنُ عُمرانا، و لا يَلبَسُ لَيِّنا، و لا يَقِرُّ قَرارا، و يَعبُدُ اللّهَ َلَيلاً و نَهارا
راجِيا بِأَن يَصِلَ إلى مَا اشتاقَ إلَيهِ، و يُناجِيَهُ بِلِسانِ الشَّوقِ مُعَبِّرا عَمّا في سَريرَتِهِ،
كَما أخبَرَ اللّهُ تَعالى عَن موسَى عليه السلام في ميعادِ رَبِّهِ بِقَولِهِ:
«وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى»،
و فَسَّرَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله عَن حالِهِ
أنَّهُ ما أكَلَ و ما شَرِبَ و لا نامَ و لاَ اشتَهى شَيئا مِن ذلِكَ في ذَهابِهِ و مَجيئِهِ أربَعينَ يَوما شَوقا إلى رَبِّهِ.
و إِذا دَخَلتَ مَيدانَ الشَّوقِ فَكَبِّر عَلى نَفسِكَ و مُرادِكَ مِنَ الدُّنيا، و وَدِّعِ جَميعَ المَألوفاتِ، وَ أجزِم عَن سِوى مَعشوقِكَ، و لَبِّ بَينَ حَياتِكَ ومَوتِكَ «لَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ»، و أعظَمَ اللّهُ أجرَكَ.
و مَثَلُ المُشتاقِ مَثَلُ الغَريقِ؛ لَيسَ لَه
هِمَّةٌ إلاّ خَلاصُهُ، وقَد نَسِيَ كُلَّ شَيءٍ دونَهُ.
شب و روز، خدا را عبادت مىكند و آرزومند رسيدن به چيزى است كه اشتياقش را دارد و با زبان شوقِ خود كه از نهانش خبر مىدهد، با او راز مىگويد؛ همانگونه كه خداوند، از ميعاد موسى بن عمران عليه السلام با پروردگارش، چنين خبر مىدهد:
«پروردگارا! به سويت شتافتم تا خشنود گردى».
پيامبر صلي الله عليه و آله حال شوق موسى عليه السلام را به پروردگارش چنين توضيح داده كه آن حضرت در مدت چهل روز كه رفت و آمدش به ميقات طول كشيد، نه چيزى خورد، و نه چيزى آشاميد، و نه خوابيد، و نه به چيزى از اين كارها ميل پيدا كرد .
پس هرگاه به ميدان شوق گام نهادى، بر نفْست و خواسته دنيايىات [به نشانه ترك آنها ] تكبير بزن و آنچه را بدان انس دارى، واگذار و از هر چيزى جز معشوقت پرهيز نما و ميان زندگى و مرگت، بانگ «لبيك ، اللهم لبيك!» سر ده كه خداوند متعال، پاداشت را عظيم گرداند.
حكايت مشتاق، حكايت غريق است كه انديشهاى جز رهايى خويش ندارد و هر چيزى جز آن را فراموش مىكند.
[رغبت – صادق الوعد]:
ارْغَبُوا فِيمَا وَعَدَ اللَّهُ الْمُتَّقِينَ فَإِنَّ أَصْدَقَ الْوَعْدِ مِيعَادُهُ.
رغبت كنيد در آنچه وعده كرده است خدا پرهيزگاران را.
پس بدرستى كه راستترين وعده، وعدۀ اوست.