Luminous oath!
قسم به نور!
«الْحَلِفُ: أصله اليمين الذي يأخذ بعضهم من بعض بها العهد»
« اصل حَلِف، سوگندى است كه با آن سوگند، عدّهاى از عدّه ديگر پيمان مىگيرند.»
+ «مدام نور پیشاپیش سمت راستتو چک کن!»
+ «قسم به چهرۀ زیبای نور! زیبای بزرگ! وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ!»
«حلف» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«حَلَفَ يميناً»: قسم خورد، سوگند ادا كرد.
«حلف باللّه: سوگند به خدا»، «الحليف: المعاهد»، «الملازمة».
«كلّ شيء لزم شيئا فلم يفارقه»
مفهوم ملازمت «الالتزام مع القسم و بوسيلته» در واژه «حلف» اونو به هزار واژه مترادف «نور» وصل میکنه.
انگاری کسی که قسم میخوره، مثلا به خدا قسم میخوره، در واقع خودشو به اون نزدیک جلوه میده، میگه باور کن که من نظرم درسته، با خدا همنظرم! خدا هم همین نظر رو داره و اینقدر ما بهم نزدیکیم!
مفهوم واژه حلف، این نزدیک بودن رو می رسونه.
«بخدا قسم»، یعنی من اینقدر قلبم به نور خدا روشنه که میفهمم خدا هم الآن باشه همینو که من میخوام بهت بگم خواهد گفت.
پس حلف همان نور و اخوت و بیعت و قرین و جفت و نکح و … از هزار واژه است.
اهل شک و حسادت، سوگند دروغ میخورن، مثل شیطان «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ»، و انگاری اینجوری ادعا میکنن که با خدا هستند! ولی قلبشون رمز آرامش رو درک نکرده است. در حالیکه با دور زدن صاحبانِ نور، هیچکس دستش به علوم نورانی نخواهد رسید.
انگاری «حلف» فقط نام زیبای صاحبان نور است. چون فقط قلب سلیم آنها قرین خاستگاه نور شده و نور علم و حکمت از چشمه قلب آنها میجوشد. لذا فقط آنها اجازه دارند قسم بخورند!
و برای اثبات حقانیتشان، نیاز به قسم خوردن نیست که کلام خارج شده از قلب آنها، در قلب اهل نور و یقین، مجددا به نور مبدل می شود و این دو منشور نورانی نزدیک هم، چقدر زیبا با نور الهی، بهم انس گرفته و زبان همو میفهمن، بدون اینکه ظاهرا در بینشان کلامی رد و بدل شود.
سوگند نورانی!
قسم به نور!
سوگند به چی؟ سوگند به نور!
سوگند به کی؟ سوگند به صاحبان نور!
به نور قسم بخور!
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
«بسم الله» – «اسم الله غیر الله»
قسم به خالق نور! قسم به مخلوق نورانی!
«نَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ»
[سورة الواقعة (۵۶): الآيات ۷۵ الى ۸۷]
«وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ»
باید اول این نورتو بشناسی و باورش داشته باشی و بهش قسم بخوری و باهاش قرارداد ببندی و باهاش سرمایهگذاری کنی و باهاش تجارت کنی و باهاش تولید اعمال صالح کنی!
تو با این نور، کارها داری!
«الْعَالِمُ حَيٌّ وَ إِنْ كَانَ مَيِّتاً»
«اَلْجَاهِلُ مَيِّتٌ وَ إِنْ كَانَ حَيّاً»
پس به نورت قسم بخور!
«مراسم تحلیف!»
امام صادق علیه اسلام:
لاَ يُسْتَحْلَفُ اَلرَّجُلُ إِلاَّ عَلَى عِلْمِهِ
وَ لاَ يَقَعُ اَلْيَمِينُ إِلاَّ عَلَى اَلْعِلْمِ
اُسْتُحْلِفَ أَوْ لَمْ يُسْتَحْلَفْ.
از كسى، طلب سوگند نمىكنند، مگر براساس علم و آگاهى او.
و سوگند واقع نمىشود، مگر در خصوص علم و آگاهى؛
چه از او سوگند بخواهند و چه سوگند نخواهند.
آیا آگاهی و میدانی و باور داری که داری به چی و کی قسم میخوری؟!
«بِ … حَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ»
«السَّلامُ عَلَى الْإِمامِ الزَّكِيِّ حَلِيفِ الْمِحْرابِ،
سلام بر امام پاکیزه، همپیمان با محراب عبادت.»
سوگند به نور مشاهده شده در قلب اهل یقین که این نور قابل ترجمه به کلماتی از جنس آرامش است و بیان این کلمات است که ایجاد آرامش میکند.
لذا سرچشمهی آرامش، نور قلب است!
این میشه فرایند نور!
میشه فرمول زندگی «1+1»!
میشه راز و رمز شادکامی و خوشبختی!
دانستن و فهم نور، امر واجبی است که جایگزینی ندارد.
«قسم» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«قَسِيمُ الوجه: صبيحة»
«قَسُمَ الغلامُ: آن جوان زيبا شد.»
وقتی به درستی قسم به نورت میخوری، زیباروی می شوی! قلبت زیبا و نورانی میشه!
[قسمت و تقدیرات!]:
هر چی قسمتت میشه زیباست!
تقدیرات، نورانی و زیباست! قلب حسود این تقدیرات رو نار و زشت میبینه!
«نور و نار!»
معنای کنیه اباالقاسم صلی الله علیه و آله و سلم:
«نُودِيتُ يَا أَبَا الْقَاسِمِ … يَا أَحْمَدُ إِنَّمَا كَنَّيْتُكَ أَبَا الْقَاسِمِ لِأَنَّكَ تَقْسِمُ الرَّحْمَةَ مِنِّي بَيْنَ عِبَادِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
«فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»
«نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ»
لَوْ أَقْسَمَ بِهِ ... لَوَفَّقْتُهُمْ وَ عَصَمْتُهُمْ!
با قسم به اسامی نورانی، صاحب توفیق و عصمت می شوی!
امام حسن عسکری علیه السلام:
… فَذَلِكَ حِينَ نُودِيَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنَ السَّمَاءِ أَنْ كُفَّ الْقَتْلَ
فَقَدْ سَأَلَنِي بَعْضُهُمْ مَسْأَلَةً وَ أَقْسَمَ عَلَيَّ قَسَماً
لَوْ أَقْسَمَ بِهِ هَؤُلَاءِ الْعَابِدُونَ لِلْعِجْلِ وَ سَأَلَنِي بَعْضُهُمْ الْعِصْمَةَ حَتَّى لَا يَعْبُدُوهُ لَوَفَّقْتُهُمْ وَ عَصَمْتُهُمْ
وَ لَوْ أَقْسَمَ عَلَيَّ بِهَا إِبْلِيسُ لَهَدَيْتُهُ
وَ لَوْ أَقْسَمَ عَلَيَّ بِهَا نُمْرُودُ أَوْ فِرْعَوْنُ لَنَجَّيْتُهُمْ
فَرَفَعَ عَنْهُمُ الْقَتْلَ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ يَا حَسْرَتَنَا أَيْنَ كُنَّا عَنْ هَذَا الدُّعَاءِ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ حَتَّى كَانَ اللَّهُ يَقِينَا شَرَّ الْفِتْنَةِ وَ يَعْصِمُنَا بِأَفْضَلِ الْعِصْمَة …
… در اين هنگام خداوند وحي فرمود:
دست از كشتن آنان برگيريد كه آنان مرا به نامهايي سوگند دادند كه هرگوسالهپرستي مرا چنين سوگند دهد او را خواهم آمرزيد و اگر ابليس و نمرود و فرعون نيز مرا به اين نامها سوگند مىدادند به ياريشان مىشتافتم. بني اسرائيل با ديدن اين ماجرا از كرده خود پشيمان شدند و افسوس خوردند كه چرا باوجود اينچنين ذخيره الهي، پيش از اين با نام محمد و آلش عذاب را از خود دور نكردهاند.
مشتقات ریشۀ «حلف» در آیات قرآن:
فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفيقاً (62)
لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (89)
لَوْ كانَ عَرَضاً قَريباً وَ سَفَراً قاصِداً لاَتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (42)
وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ (56)
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنينَ (62)
يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ (74)
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (95)
يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ (96)
وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (107)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (14)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَميعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ (18)
وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ (10)