LUMINOUS KNOWLEDGE BASE!
«بنی» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«بَنَيْتُ البَيْتَ: ضمّ أجزاء و موادّ بعضها الى بعض ليتحصّل بناء على هيئة مخصوصة، مادّية أو معنويّة»
ممدوح: «بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ»
مذموم: «بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ»
«البانِي: بنا كننده، سازندۀ خانه، مؤسس امرى از امور خيريه.»
«بَني الْبَيْتَ عَلَى بَوَانِيهِ: خانه را بر روى پايهها و اساس آن ساخت.»
«بَوَانِي الْبَيْتِ: ستونهاى خانه»
داستان تکراری رویارویی اهل مسجد ضرار و اهل مسجد قبا!
[سورة التوبة (۹): الآيات ۱۰۷ الى ۱۱۰]
وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (۱۰۷)
و آنهايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و [نيز] كمينگاهى است براى كسى كه قبلاً با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مىكنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم. و[لى] خدا گواهى مىدهد كه آنان قطعاً دروغگو هستند.
لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً
لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ
فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ (۱۰۸)
هرگز در آن جا مايست،
چرا كه مسجدى كه از روز نخستين بر پايه تقوا بنا شده، سزاوارتر است كه در آن [به نماز] ايستى.
[و] در آن، مردانىاند كه دوست دارند خود را پاك سازند،
و خدا كسانى را كه خواهان پاكىاند دوست مىدارد.
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ
أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (۱۰۹)
آيا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است
يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مشرف به سقوط پىريزى كرده
و با آن در آتش دوزخ فرو مىافتد؟
و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمىكند.
لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (۱۱۰)
همواره آن ساختمانى كه بنا كردهاند، در دلهايشان مايه شكّ [و نفاق] است،
تا آنكه دلهايشان پاره پاره شود، و خدا داناى سنجيدهكار است.
بَنَي: بنيت البيت!
بَنَى على أهْلِهِ: دَخَلَ بِها، كُنِى به عنِ الجِمَاعِ
+ هزار واژه مترادف نور الولایة
بنای نورانی! بُنیۀ علمی! بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ!
«scientific foundation»
+ «ولد – تثلیث»
همان مفهوم نطفهگذاری علمی در واژه بنی نیز وجود دارد.
در واقع «بنی» نام زیبای معالم ربانی صاحبان نور و آیات محکم موید اندیشه آنهاست که اهل نور یقین در شرایط زندگی خود و هنگام مواجهه با نار آیات، با اخذ نطفههای علمی نورانی از این رجال نورانی که اسم آنها با این واژه میشه «بنی – بنو – ابن»، در واقع برای خود بیت اعتقادی مورد پسند آل محمد ع را میسازند. شنیدی میگن فلانی دانش آموز تیز هوشی است و بنیۀ علمی خوبی دارد!
واژه بنی به ما میگه، خاصیت معالم ربانی صاحبان نور اینه که بُنیه علمی ما رو بالا میبره!
انگاری یه معلم خصوصی توی قلبت داری که مدام باهات کار کنه تا در کنکور آیات قبول بشی!
مبنا «base» و بِیس علمی تو رو بالا میبره!
+ اسپانسر دانا «حجّ – محجاج»
شنیدی میگن: فلان نویسنده کتابشو خیلی چاق نوشته!
منظور اینه که مطالب علمی کتاب، زیاد است و قوی نوشته شده! «جَمَلٌ مَبْنيٌ: سَمِينٌ»
واژه زیبای بنی نیز همین مفهوم رو داره یعنی قلبی که با نور علم آل محمد ع آنلاین است، انگاری پشتش به این کوه علم گرم است.
«بنیه علمی» – «scientific foundation»
+ قصه ابراهیم ع و اسماعیل ع در ساخت کعبه: «قعد» + «أساس»
«قعد: فونداسیون»
اهل یقین خشت اول رو همیشه از معالم ربانی میگیرند، لذا دیوار هرگز کج، بالا نمیرود!
قلبی که بصیره و تمثال نورانی صاحب نورشو در ملکوتش میبینه و طبق إشارات او خشتها رو روی هم میچینه، داره بیتی رو بنا میکنه که از خیمه به این بیت نقل مکان بنماید! «بنی – تمثال»:
«البناتُ: التماثيل الصغار التى تلعب بها الجوارى»
اما حسود، با نظر کورکورانۀ خودش داره کار میکنه!
بصیر، أقامه صلات میکنه، اما نابینا، بِیس علمی لازم برای این کار رو نداره.
کتاب التحقیق این مفهوم رو برای واژۀ بنی آورده:
« هو ضمّ أجزاء و موادّ بعضها الى بعض ليتحصّل بناء على هيئة مخصوصة، مادّية أو معنويّة »
پس مثالش میشه بنایی که داره خشت روی خشت میذاره و دیوار رو می بره بالا!
[بنی – قعد – اقامه صلات] :
و ألقى فلانٌ بَوَانِيَه إذا أقام.
و البَوَاني أضلاع الصّدر، كما يقال: ألقى كَلْكَلَه و بَرْكَه.
و بنى البيتَ على بَوَانِيه أي على قواعِده.
بَنَيْتُ البیت!
بَنَيْتُ أَبْنِي بِنَاءً و بِنْيَةً و بِنًى
اين واژه ضدّ (هَدَم) است.
بَنَى الطَّعَامُ بَدَنَهُ : غذا بدن او را فربه كرد.
بَنَى على أهْلِهِ : دَخَلَ بِها
«و أصْلُهُ أن الرجلَ كان إِذَا تَزَوَّجَ بَنَى للعِرْسِ خِبَاءً جديداً و عَمَّرَهُ بما يَحْتَاجُ إليهِ أو بَنَى لَه تَكْرِيماً ثم كَثُر حتى كُنِى به عنِ الجِمَاعِ»
+ مفهوم «تولدی دوباره»
+ «درک موت»: درک موت، یعنی غیرفعال شدن حسد، مقدمه درک نطفههای علمی صاحبان نور است.
مافوق با دادن رزق علمی لازم به مخاطبین خود، به آنها سرمایۀ لازم برای ساخت بنای بیت اعتقادی مورد پسند آل محمد ع را میدهد و اینگونه به آنها احسان و نیکویی میکند و با اطعام علمی، قلب آنها را در عمل به نور ولایت قدرتمند و آماده مینماید. این مطالب از مفهوم واژه «بنی» استنباط میشود. همچنین مفهوم شرافت و بزرگی و آقایی و سیادت و مافوقی در واژه «بنی» وجود دارد .
«البِنَايَة: ساختمان چند طبقه، شرافت، بزرگى»
+ «ابن الله»
بنا – ابن « إنّ الابن مشتقّ من البنى »
«ابْن السَّبِيل»، بنت «و يقال في مؤنث ابن: ابْنَةٌ و بِنْتٌ »
بنيت البيت
ضمّ أجزاء و موادّ بعضها الى بعض ليتحصّل بناء على هيئة مخصوصة، مادّية أو معنويّة
صاحبان نور، بنّای بنای بیت اعتقادی قلبی ما هستند! دونهدونه مباحث رو با حوصلهای شبیه زنبور عسل، جمعآوری و به ما آموزش میدهند!
و بنى على أهله: دخل بها.
و أصله أنّ الرجل إذا تزوّج بنى للعرس خباء جديدا و عمّره بما يحتاج اليه أو بنى له تكريما ثمّ كثر حتّى كنّى به عن الجماع.
بنی و بنیة از ریشه بنی و بنو و بنا.
تمام آیات قرآن که مشتقات ریشۀ بنی دارند، با درک این مفهوم زیبا از واژۀ بنی بررسی شود.
بنای اعتقادی پسر را، باید پدر بسازد،
پسر بنای ساخته شده پدر است.
پدر بنّای اعتقادی پسر است!
مافوق بنای اعتقادی مادون را برپا میکند.
اعتقادات صحیح را باید از معالم ربانی صاحبان نور بگیریم.
بنّای این بنای اعتقادی ما، نور قلب ماست.
مفهوم زیبای «هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ»:
یعنی صاحب نور داره میگه: این اعتقادات خوب من؛ با این اعتقادات خودتونو آروم کنین!
این «اندیشه و میراث مشترک همه نسلها» است.
چرا میرین سراغ معصیت، تا خودتونو آروم کنین؟!
یهود، منظورشان از عبارت « نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ» این است که بینشی که آنها برای خود درست کردهاند و به خدا پیشنهاد دادهاند، همان اعتقاد آرمانی خداست که آرامش جهانی با عمل به این بینش حاصل می گردد، غافل از اینکه اعتقاد آل محمد ع تنها ابزار آرامش جهانی است.
[«ارْكَبْ مَعَنا»: یعنی استعمال اندیشه صاحبان نور کن!]:
«يا بُنَيَ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ»:
انگاری صاحب نور به کسی که براش زحمت کشیده و این اندیشه رو یادش داده و به این اعتبار اسمش شده «بنیّ»، میگه من اندیشه آل محمد ع رو یادت دادم حالا نوبت خودته که با استعمال این اندیشه، خودت اختیارا سوار کشتی نجات بشی و اینجا دیگه خودت باید با یاد نورت در دل شرایط آیات و تقدیرات، راه رسیدن به آرامش رو اینجوری انتخاب کنی و سوار بشی و از این آیه می فهمیم مفهوم ارکب یعنی به اندیشه نورانی عمل کن،
لذا واژۀ «رکب» باضافۀ واژههای عمل و فعل و صنع و … میشود.
در واقع با مطلب «منا اهل البیت ع» اینجوری میشه:
صاحب نور به شاگردانش که این اندیشه رو از او آموختهاند می گوید:
اگه میخواهید منا اهل البیت ع بشوید، باید از سوارشدگان این کشتی باشید تا منّا باشید لذا ظاهرا اگر پسر نوح ع هم که باشی، اما به این اندیشه احترام نگذاری و بدان عمل ننمایی، هیچی گیرت نمیاد!
معلوم میشه جناب نوح ع برای ساخت بیت اعتقادی پسرش خیلی زحمت کشیده و از اون انتظار داشته که با این همه معالم که به او آموخته حالا بیت اعتقادی آل محمد ع رو برای رسیدن به آرامش انتخاب کنه و با انتخاب غیر آل محمد ع بر آنها خودشو در زمره کفار قرار نده که متاسفانه علیرغم این همه مطالب که از پدر نورانی شنیده و دیده، ولی در عمل، حرف شنوی از او نداشته و در سیل اعتقادی که لیدرهای سوء حسود براه انداختهاند، به کشتی نجات آل محمد ع پناهنده نشده و خیال کرده با رها کردن دست نورانی آل محمد ع، چیز دیگری وجود دارد که از او بهتر مراقبت نماید، اما زهی خیال باطل که در طوفان نوح ع، همۀ اهل زمین (اهل تمناها)، غرق شدند و مثل همیشه یک تعداد اندک با صاحب نور خود سوار سفینه شده و به ساحل نجات رسیدند.
موضع حاجت در بیان این مطالب در مورد واژه « بُنَيَ » است که پدر (مافوق) با بنای اعتقادی که برای پسر (مادون) ساخته «بناء» ، انتظار دارد از پس مشکلاتش برآید:
«يا بُنَيَ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ»
این کلام نوح ع است:
در واقع این کلام صاحب نور به معارین و اهل حسادت است که ای کسانی که من اینقدر برای شما زحمت کشیدم و صحبت کردم و نور ولایت رو یادتون دادم، بیاید «مَعَنا» باشید! و منا اهل البیت شوید و ناآرامیهای قلبیتونو با نور ولایت آروم کنید و مثل منِ نوح ع و جمع دوستان محدودم سوار کشتی نجات حسین ع شوید و نکنه خدای ناکرده با رد این اعتقاد و برگزیدن راه چاره کاذب و متشابه (یعنی معصیت بجای نور ولایت) خودتونو بدبخت کنین و به مجموعۀ کافرهای عالم بپیوندیند:
«وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ»!
[يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ]:
روزی که هیچ بنای اعتقادی جز بنای بیت آل محمد ع ،
نمی تونه نفعی و آرامشی به ناآرامان عالم برسونه « يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ »
پسر بنای دنیایی است! بنای اخروی عمل صالح است.
معالم ربانی صاحبان نور برای ما «بانِي خیر» شد!
[ابْنَهُ – أَهْلِكَ]:
کدوم مهمتره؟
ابن نوح ع باشی یا اهل نوح ع باشی؟!
اینکه خود صاحب نور این اعتقاد رو برای تو بسازه و ابن او باشی کافی نیست، باید عملا حرفشو گوش کنی و اهل ایمان و اعتقاد آل محمد ع باشی و طرفدار علوم ربانی باشی و عملا از دلخواه و تمنای خودت و حقّ مسلم خودت بگذری و عملا نشون بدی که عامل به اعتقادی که از صاحبان نور آموختی هستی و گرنه، معارین و اهل حسادت هم این اعتقاد رو خیلی خوب شنیدند و بلد هستند، اما باور ندارند و اهل این اعتقاد نیستند و لذا صاحب نور میدونه، خیلی از کسانی که توسط او با علوم اهل بیت ع آشنا میشن و این حرفها رو میشنون، ممکنه حتی ابن نوح باشند یا امراة لوط، اما اهل نور نباشند! آمار مایوس کننده است و همیشه یه تعداد محدودی اهل نور میشن و بهش عمل میکنن،
پس فرق بین ابن و اهل، از زمین تا آسمونه!
«وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ – إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ»
البته ناگفته نماند که در یک حدیث آمده که این پسر خود نوح ع نبوده و پسر یکی از همسرانش بوده که از همسر قبلی خود داشته است!
«فِي تَفْسِيرِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ (ره):
إِنَّهُ لَيْسَ ابْنَهُ، إِنَّمَا هُوَ ابْنُ امْرَأَتِهِ، وَ هُوَ بِلُغَةِ طَيٍّ، يَقُولُونَ لِابْنِ الِامْرَأَةِ:” ابْنَهُ”»
و این پسر، متاسفانه فرصت طلایی بدست آمده را مغتنم نشمرده و از پدر ولایتی خودش که از پدر تنی خودش بهتر بوده، استفاده ننموده است. و لذا پدر تنی مهم نیست و صاحبان نور تاویلا پدر هستند که برای فرزند، خانه اعتقادی محکمی بنا مینمایند که ان شاء الله تحت هیچ شرایطی خراب نخواهد شد و همه آباء و اجداد هم نیازمند پناه گرفتن در این بیت اعتقادی برای رسیدن به آرامش در آن روز ناآرامی واپسین خواهند بود.
نسبت ولايتى – نسبت ولادتى
امام صادق عليه السلام:
وِلايَتي لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام أحَبُ إلَيَ مِن وِلادَتي مِنهُ؛
لِأَنَّ وِلايَتي لَهُ فَرضٌ، ووِلادَتي مِنهُ فَضلٌ.
نسبت ولايتى خود با على بن ابى طالب عليه السلام را از نسبت ولادتى خود با او، بيشتر دوست دارم؛
چون ولايت او بر من فريضت است و ولادتم از او فَضيلت!
دانش بنیان:
«كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»: + «رصّ»
دانش محور!
«knowledge base» : «thousands of words»
«ولایت محور – ولایت مدار – بر اساس نور ولایت – با معرفت الامام بالنورانیة»
در واقع این اصطلاح که امروزه خیلی صحبتش میشه، یعنی شرکتهای دانش بنیان، باید شرکتی باشه که از مشارکت با نور ولایت، اخذ علم نماید و اعمال و رفتار و کارکرد این شرکت و شخصیت حقوقی بر اساس دانش و علم ماخوذ از آل محمد ع باشد و این همان فرآیند نور ولایت است.
+ «بشر»
نور ولایت، مغزها رو از بخل و حسد پاک میکنه!
اونوقت می بینیم اون چراغ دانشی که مورد نیاز ما هست، خودش درون این مغز پاک و قلب صاف مثل نور خورشید می درخشد!
تلاش برای تاسیس شرکتهای دانش بنیان، بدون آموزش نور ولایت به جایی نخواهد رسید!
+ «مثال آنلاین و آفلاین»: یعنی اول باید قلوب با نور ولایت آنلاین شوند، آنگاه با این نور دانش، هر ایدهای، جهانی را روشن میکند، اما در وضعیت آفلاین هر چی تلاش برای تاسیس شرکتهای دانش بنیان شود، چون از دانش خبری نیست، لذا بجای مسجد قبا، مسجد ضرار ساخته میشود و ایدههای این شرکتهای دانش بنیانِ آفلاینِ از نور ولایت، جز ضرر و زیان و ایجاد ناامنی و استفاده ای نابجا از هر گونه امکانات و فرصتها، نخواهد بود، چون به پیروی از هوای نفس است.
[سورة الروم (30): الآيات 26 الى 30]
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ
فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ (29)
[نه، اين چنين نيست] بلكه كسانى كه ستم كردهاند،
بدون هيچ گونه دانشى هوسهاى خود را پيروى كردهاند.
پس آن كس را كه خدا گمراه كرده، چه كسى هدايت مىكند؟
و براى آنان ياورانى نخواهد بود.
پیش نیاز همۀ نیازهای بشر، نور ولایت است و تا کسی این واحد اصلی را نزد عالَم بالا پاس نکند نمیتواند در سایر امور فرعی خود، دانشبنیان گام بردارد و هر گام جاهلانه، خطرش به مراتب از گام بر نداشتن بیشتر است یعنی تا وقتیکه قلبت به نور ولایت وصل نشده، هیچ کاری نکن «باذن الله»!
در واقع هر حرکتی در زندگی باید دانشبنیان باشد!
«يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَة»
+ «معرفة الامام بالنورانیة»
+ «عرف – معرفت»
+ «هزار واژه»
اینکه ما خودمون این اسم و عنوان رو روی خودمون بذاریم و بگیم ما دانشبنیان هستیم، این درست نیست و این عنوان و این علم و این نور دانش از عالَم بالا به قلبها افاضه میشود و قلب نورانی مثل شیشه عطری است که دهانش باز شود، بوی نور و دانش استشمام میشود و نیازی به گفتن و هیچ کار دیگری نیست! قلب اهل نور از محتوای کلام صاحبان نور میفهمد که این همان علوم دانشبنیان است.
+ «شخصیت حقیقی – شخصیت حقوقی»
[دانش بنیان – عقل و جهل]:
«جهلبنیان»
تا زمانی که قلب با نور ولایت قرین نشود، هر فکری به ذهن شخص خطور کند، از روی جهل نادانی است «دیفالت مد حسادت»، پس اسمش را دانشبنیان نگذاریم و خود و دیگران را درگیر متشابهات نکنیم.
مشتقات ریشۀ «بنی» در آیات قرآن:
الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (22)
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (109)
لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذي بَنَوْا ريبَةً في قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (110)
قَدْ مَكَرَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (26)
وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (21)
أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128)
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحيمِ (97)
وَ الشَّياطينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ (37)
لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْميعادَ (20)
اللَّهُ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ (64)
أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ (6)
وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (47)
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (4)
وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً (12)
أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها (27)
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5)