Luminous hearts are always on standby!
«صفن» در معنای ممدوح، یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«الصَّافِنُ: عِرْقٌ في باطن الصّلب يجمع نياط القلب: ورید صافن: بزرگترین سیاهرگ بدن»
الصَّافِناتُ: اسبهاى اصيل، اسبهای نژاد عالی!
یعنی قلبی که رو به نورشه، حواسش جمع نورشه، و همیشه در حال آمادهباشه!
این قلب هیچوقت کم نمیاره و واژۀ «جود و جواد» رو معنی میکنه!
***
+ «جود»
مفهوم و کانسپت واژۀ انگلیسی «merging»، در واقع مفهوم فرایند نور الولایة است.
به معنی:
در هم آمیختن – وقتی چیزیها با هم یکی میشوند و ترکیب میگردند.
پیوستن – به معنی همبندی یا اتصال بخشهای مختلف به یکدیگر.
ادغام – بهویژه در مفهوم رسمیتر، مانند ادغام دو شرکت یا دو ساختار.
تلفیق – اغلب به معنای ترکیب عناصر مختلف در یک کل واحد.
همآمیختگی – به معنی همآمیزی و یکی شدن.
از واژۀ «صفن» نیز این مفهوم استنباط میشود.
انگاری اسبهای اصیل اسبهایی هستند که از جفتگیری اسبهایی که نژاد عالی دارند، ژنهای خوب از این جفتگیریهای خاص، در این اسبهای اصیل متولد شده، جمع میشوند.
صفن:
« الصَّافِناتُ الْجِيادُ »
الصَّفْنُ: الجمعُ بين الشّيئين ضامّا بعضهما إلى بعض
يقال: صَفَنَ الفرسُ قوائمَهُ (الصَّافِنُ من الخيل)
الصَّافِنُ: عِرْقٌ في باطن الصّلب يجمع نياط القلب (ورید صافن)
الصَّفْنُ: وعاءٌ يجمع الخصية (عضله کرماستر)
الصُّفْنُ: دلوٌ مجموع بحلقة
+ «وفز»
+ «سفر»
+ «حشر»
+ «حول – تغییر بزرگ»
+ «وجس – آلارم»
+ «هیء» … «هیت» … «هات – هتی»
+ «صید»
+ «جند»
+ «هجد»
[قبض و بسط قلب – وضعیت آماده باش قلب «صفن»] :
قلوب اهل یقین همیشه در حال آماده باش است:
(مثال دستگاه فکس روشن و خاموش! بمحض دریافت یک فکس جدید انگاری ماموریت جدیدی بهش محول شده و میره تا انجامش بده !)
« التقوّم و التهيّؤ لأمر » مفهوم آماده باش نظامی !!!
(شنیدی میگن خودتو خوب جمع و جور کن ؟!!! این مفهوم واژه صفن است ) ؛
خُب معلومه فقط با یاد معالم ربانی در دل شرایط آیات میشه حالت آماده باش برای رویارویی با حوادث رو داشته باشی. عروق صافن خون رو از همه جا جمع و جور میکنن میرسونن به قلب !!!
پس «صفن» نام زیبای عالم ربانی و آیات محکم موید اندیشه اوست …
« الصَّافِنُ من الخيل : القائم على ثلاث » انگاری در وضعیت آماده باشه !!!
مثال زیبا : دونده ها در حالت استارت !!!
« الصَّفَنُ : جلدة بيضة الإنسان » :
پوست بیضه ویژگی بسیار خاصی داره بطوریکه در سرما و گرما ، درجه حرارت مناسب برای این غده تولید مثل رو با انقباض و انبساطش ایجاد میکنه ! انگاری قبض و بسط رو این عضله هم خوب بلده « عضله کرماستر دائم در حال آماده باش است !» !!! و میدونه چجوری با قبض و بسط عضلاتش شرایطو برای تولید بهترین و مرغوب ترین بذر و نطفه علمی ایجاد کنه !!! توی گرما چنان شل میشه که بیضه ها از بدن فاصله میگیرن تا خنک شن و توی سرما چنان منقبض میشه که بیضه ها رو به بدن می چسبونه تا گرم شن !!! عجیبه ! خلقت هر چیزی در اعتدال داشتن ، با قبض و بسط و حالت آماده باش قلبی است !!! غفلت و نسیان و چرت و فراموشی و این قبیل حالات منافی قبض و بسط قلبی است و اهل یقین باید شش دانگ حواسش به قلبش باشد.
مفهوم «صفن» + مفهوم زیبای «جود – أجادتْ عَجْنهُ »
[صفن – عبد و ربّ – قبض و بسط – ذکر الله] :
[ببین این عبد و ربّ چقدر قشنگ با هم صحبت میکنن که هیچ احدی متوجه کاراشون نمیشه !!!] :
مفاهیم زیبای این آیات مهم است نه ترجمه !!!
ویژگی اهل یقین اینه که با قبض و بسط می فهمن !
به بیان خودمون برای اینکه این جریان رو بفهمیم و برای خودمون کاربردیش کنیم اینجوری میگیم :
وقتی سلیمان ع قبض شده بود « بِالْعَشِيِّ » با یاد معالم ربانی متوجه شد کجای کار رو اشکال داشته « إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ … الصَّافِناتُ الْجِيادُ » یعنی نور ولایت به او عرضه شد یعنی امر الله به او اعلام شد ، لذا با درک امر نور ولایت و خواسته مافوق از او ، حالا میره تا در آفاق و انفس عاملی و تمنایی « فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ » که بین او و نور ولایت آل محمد ع « عَنْ ذِكْرِ رَبِّي » فاصله انداخته « حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ » – که اینو از تاریکی قلبش فهمیده – رو برطرف کنه یعنی میره سراغ اسبان !!!
[قبض و بسط – یاد معالم ربانی] :
هیچ چیزی نباید بر معالم ربانی ترجیح داده شود. وگرنه تاریکی قلب ، حتمی است !!!
جناب سلیمان ع این مطلب را به ما یاد می دهد که :
« فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ »
در آیه اول ویژگی جناب سلیمان و هر اهل یقینی که نور ولایت رو می فهمه یعنی قبض و بسط قلبی شو متوجه میشه داره با واژه « نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ » توصیف میکنه یعنی عبد خوب « أَوَّابٌ » است یعنی تا دید قبض شده با یاد معالم ربانی دوباره برمیگرده، به این میگن اوبه و توبه. پس، از تاریکی قلب نگران نباش، زود اوبه کن ! رمز برداشت پول از دستگاه کارتخوان با کارت عابربانک همون چهار شماره ساده است اگه بدونی چیه !!! حواست باشه در هر قرن و اجتماعی صاحب اصلی کارت اسم رمزشو عوض میکنه تا معلوم بشه کیا خوب قبض و بسطشونو یاد گرفتن و با یاد معالم ربانی دچار مشکل نمیشن و کیا به استناد رمز قبلی با کارت میرن سراغ دستگاه خودپرداز غافل از اینکه کارتشونو بعنوان کارت سرقتی ضبط می نماید چون شماره جدید رو بلد نیستند !!! چه مثال زیباییه این مثال شماره رمز کارت عابر بانک ! اینکه این شماره برای هر کسی محرمانه و مختوم «ختم» است خیلی زیباست و هر کس خودش باید این پوشش روی شماره رو با ناخنش پاک کنه و خودش بفهمه رمز امروز چیه و کیه!
[سورة ص (38): الآيات 30 الى 40]
+ قبض و بسط + ردّ شمس برای سلیمان ع :
بسط بعد از قبض قلبی … اهل یقین در دل تاریکی میدونن با یاد معالم ربانی براشون ردّ شمس میشه « رُدُّوها عَلَيَّ » !!!
وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (30)
و سليمان را به داوود بخشيديم. چه نيكو بندهاى! به راستى او توبهكار [و ستايشگر] بود.
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ (31)
+ «جود – أجادتْ عَجْنهُ – مثال آدامس خوب جویده شده، کش میاد !»
هنگامى كه [طرف] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند،
فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (32)
[سليمان] گفت: «واقعاً من دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم تا [هنگام نماز گذشت و خورشيد] در پس حجابِ ظلمت شد.»
رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ (33)
[گفت: « اسبها] را نزد من بازآوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا].
***
[صَفَنَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ : در حال آماده باش بین رکن و مقام !!!] :
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
يَا بَنِي هَاشِمٍ إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ لَكُمْ ثَلَاثاً،
سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يُعَلِّمَ جَاهِلَكُمْ وَ أَنْ يُثَبِّتَ قَائِلَكُمْ وَ يَجْعَلَكُمْ جُوباً نُجَبَاءَ رُحَمَاءَ،
فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا صَفَنَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِبَنِي هَاشِمٍ لَأَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ.
***
عَنْ أَبِي مَنْصُورٍ الثَّعَالِبِيِ أَنَّهُ عَوَّذَ عَلِيّاً حِينَ رَكِبَ وَ صَفَنَ ثِيَابَهُ فِي سَرْجِهِ.
صفن ثيابه: اي جمعها.
[خُذُوا حِذْرَكُمْ – صفن] :
+ [سورة النساء (4): آية 71]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً (71)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، [در برابر دشمن] آماده باشيد [=اسلحه خود را برگيريد] و گروه گروه [به جهاد] بيرون رويد يا به طور جمعى روانه شويد.
مشتق ریشه «صفن» در آیات قرآن:
[سورة ص (۳۸): الآيات ۳۰ الى ۴۰]
إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ (۳۱)
هنگامى كه [طرف] غروب، اسبهاى اصيل را بر او عرضه كردند،