Luminous Flexibility!
Practice Life!
Luminous Agility!
Emotional Agility!
«مرن» یکی از هزار واژه مترادف «نور» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«مَرْنا الأَنْف: دو كناره بينى»
«الْمَارِنُ: ما لان من الأنف»
«الْمَارِنَ: مَا لَانَ مِنْ غُضْرُوفِهِ: غضروف نرم بینی»
«الْمَارِنُ: مَا دُونَ قَصَبَةِ الأَنفِ وَ هُوَ مَا لَانَ مِنهُ»
«قَصَبَةِ الأَنفِ: استخوان بینی»
«المَارِنُ من الأنف: ما دون القصبة»
«المَارِنان: المنخران»
«مَرَنَ الشىء: إذا لانَ»
واژهی «تمرین» از ویژگی نرمی غضروف استخوان بینی گرفته شده «مَرْنا الأَنْف»!
نور الولایة فرایند تمرین زندگی است!
خیلی باید با «آیاتی و رسلی» تمرین کنیم تا اسامی نورانی صاحبان نور را، در زندگی روزمره خود، بارها و بارها، معنا کنیم و برای خود و دیگران ایجاد نور آرامش نماییم.
با نور، بشین و پاشو!
نرمش نورانی!
تمرین زندگی!
تمرین کسب نور علم از صاحبان نور،
و شکفتن نور و رسیدن به معنای اسم نور در قلب سلیم!
آموزش تمرینات بشین و پاشو، با نور!
نرمش و ورزش نورانی!
این بشین و پاشو، تنبیه نظامی نیست،
اصلاح و تربیت عیب حسد است!
درناژ دائمی حسادت است!
بیایید زبان نور را یاد بگیریم!
بیایید اسم نور را معنا کنیم!
+ «روض – ریاضة»: «الرِّيَاضة: ورزش بدنى»
+ «توبة: وَ يُرَوِّضَ نَفْسَهُ فِي مَيْدَانِ الْجَهْدِ وَ الْعِبَادَةِ،
و لازمست خود را در ميدان كوشش و انجام وظائف بندگى تمرين و ممارست بدهد.»
+ «درب – تدریب»: «تدریب بدنی»، «التَّدْرِيب العسكريّ»
«أَدْرَبَ إذا صَوَّتَ بِالطَّبْل»: «طبل بزرگ، زیر پای چپ!»
«آیاتی و رسلی» همان «بشین پاشو» نظامی است!
امام سجاد علیه السلام:
«أَنَّ الْعَاقِلَ … لَيُمَرِّنُ نَفْسَهُ وَ يُعَوِّدُهَا الْجُوعَ حَتَّى مَا تَشْتَاقَ إِلَى الشِّبَعِ
وَ كَذَلِكَ تُضَمَّرُ الْخَيْلُ لِسَبْقِ الرِّهَانِ،
شخص عاقل بايد نفس خود را تمرين داده، و به گرسنگى عادت دهد،
تا هيچ ميل و شوقى به سيرى پيدا نكند،
و از اين روست كه اسب براى پيش بردن در مسابقه لاغر مىشود.»
اهل نور مدام مانور علمی تمرین میکنن تا با این آمادگی قلبی، درناژ دائمی حسادت صورت بگیرد.
چقدر ورزش برای سلامتی جسم مفید است؟!
تمرین با آیات برای سلامتی قلب و رهایی از عیب حسد، لازم و حیاتی است.
در فارسی میگیم: تمرینات بدنی! میگیم : «نرمش»!
این مفهوم « نرمش » از واژه «مرن» استنباط میشود.
میگیم آمادگی جسمانی! قلب با تمرین آیات، میتونه آمادگی قلبی داشته باشه.
+ «استندبای»
سیستم ایمنی بدن با ورزش تقویت میشه!
ایمنی و امنیت قلب هم با تمرین آیات حاصل میشود.
سلامت روانی با تمرینات قلبی!
ورزش برای جلوگیری از افسردگی و حفظ و بهبود اعتماد به نفس!
از این قبیل جملات زیاد شنیدیم و باید بهش بیشتر فکر کنیم که برای ما این جملات چه مطالب مهمی برای تدبر دارد.
بررسی نقش ورزش در بهبود اختلالات خواب! میگن بی خوابی رو با ورزش درمان کنید!
انگاری خواب و آرامش قلب، حاصل ورزش و تمرینات با آیاتی است.
اما بعضیها خیال میکنن این آیات است که خواب را از چشم ما ربوده و ما را تا صبح بیدار و ناآرام نگه داشته، در صورتیکه سیئه کبر و حسد خودمون مقصر اصلی است.
اندورفینها یک مسکن طبیعیاند که با ورزش کردن، در بدن نقش ضد افسردگی دارند!
+ «رضت الدابّة»
+ ممارست «مرس»
+ «دلک»
+ «جهد – مجاهده قلبی»
«rehearsal»: تمرین، تکرار، مشق، تمرین نمایش.
کسانی که میخوان نوازنده یک ساز باشند چقدر ساعتها با عشق و علاقه مشغول کار با سازشون میشن؟!
اینجوری باید با آیاتی که زمینه عملی و پرکتیکال رسلی را فراهم می کنند، مشغول و سرگرم تمرین بود، ان شاء الله تعالی. مثال آموزش نظامی سربازان! چقدر یک حرکت رو تمرین می کنند!
+ «درب – تدریب»
+ «عود – عادة»: مدام به عیادت آیات برو تا عمل به نور ولایت برای تو روان شود و عادت کنی و براحتی نور علمی صاحبان نور را در ملکوت قلبت احراز نموده و مصداقیابی کرده و بدان عمل نمایی.
+ «وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِيلَ الْعِلْمِ يَحْتَاجُ إِلَى كَثِيرِ الْعَمَلِ»
تمرین در حقیقت یک «التطبیق العلمی» است، همان تمرین مصداقیابی است.
+ «تجربة»: قلب مجرّب: قلب نا آرامی که داروی «رسلی» رو در دل «آیاتی» تجربه کرده و به آرامش رسیده!
با نور ولایت زندگی رو تجربه کن!
تمرین نار آیات با نور ولایت! ببین جواب میده واقعا یا نه؟!
«تمرین»:
+ «لینت»: شنیدی میگن لینت مزاج! بر عکس یبوست مزاج!
«لینت ضد خشونت»
+ «دُهن»: روغن مقدس
+ «المَيْرُون: عند المسيحيِّين روغن مقدس»
+ «يَا لَيِّناً فِي تَجَبُّرِهِ»
فرایندی بنام نور ولایت که در عین تجبر، لیّن نیز هست! + «قبض و بسط»
+ «زیت – زیتون»: «كُلِ الزَّيْتُونَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ»
بینی خودتو بگیر و به چپ و راست کجش کن. ببین چقدر نرم است. و اگه این نرمی رو نداشت و از استخوان سفت درست شده بود چه مصیبتی بود! اینکه بینی از غضروف تشکیل شده و این ویژگی مهم غضروف یعنی فلکسیبیلیتی، خیلی مطلب زیبایی داره! انگاری هم با داشتن غضروف، این بینی با قوام شده و هم نرمی خودشو برای عملکرد بهتر داره!
قلب اهل نور یقین باید مثل غضروف باشه.
+ «تغافل»!
در عین صلابت و سفتی و زیبایی [ثابتقدم در رای]، ویژگی انعطافپذیری هم داره.
در مورد قلب این ویژگی انعطاف پذیری و نرمی چجوری بدست میاد؟ با تمرین! تمرین آیاتی و رسلی.
«مَرَنَتْ يدُهُ على الْعَمَل: در كار ماهر و سخت شد.»
آشپزهای ماهر رو دیدی با چاقو پیاز خورد میکنن؟!
اینقدر این کارو کرده که اینجوری ماهر شده!
اگه بتونیم با قلبمون به همین خوبی و مهارت، اسم نور رو معنا کنیم،
چه گلستانی برای خودمون و دیگران ایجاد خواهیم کرد!
«مرونة (انعطاف پذیری): فلکسیبیلیتی، آداپتاسیون»
اینکه قطبنما هر طرفی رو نشون داد، بری همون طرف و ریجید نباشی و فلکسیبل باشی و … زمانی که خوب تمرین کرده باشی، میتونی اینقدر ماهرانه جهت حرکتتو طبق اوامر نورانی، لحظه به لحظه تغییر بدی و مسیرتو درست طبق نقشه عالَم بالا ادامه بدی.
مصداقیابی، نیاز به تمرین فراوان دارد «وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِيلَ الْعِلْمِ يَحْتَاجُ إِلَى كَثِيرِ الْعَمَلِ».
جهل ریجید – عقل فلکسیبل
«فَأَقْبَلَ»: فلکسی بیلیتی عقل
«فَلَمْ يُقْبِلْ»: ریجیدیتی جهل
«rigid»: متضاد فلکسیبل است، یعنی سخت، چیزی که قابلیت انعطاف نداره!
حدیث اصلی جنود عقل و جهل:
به عقل گفت برو : رفت ! گفت برگرد ، برگشت … فلکسیبیلیتی!
به جهل گفت برو : رفت ! گفت برگرد ، گفت چرا باید برگردم؟! ریجیدیتی!
نور ولایت فرایند انعطافپذیری است!
+ «عطف – عاطفه»
+ «عقل و جهل»
امام صادق علیه السلام:
إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ
فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ أَكْرَمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي
قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ الظُّلْمَانِيِّ
فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ يُقْبِلْ
فَقَالَ اللَّهُ لَهُ اسْتَكْبَرْتَ فَلَعَنَهُ.
«التَمْرِينُ: التليين»
نور ولایت فرایند تمرین است! تمرین آیاتی و رسلی!
نور ولایت فرایندی پرکتیکال است «practice».
«وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِيلَ الْعِلْمِ يَحْتَاجُ إِلَى كَثِيرِ الْعَمَلِ»
اینکه هر روز با بیماران زیاد و جورواجوری سر و کار داشته باشی، خودش یه پرکتیس خاص و جالب است که حکمتی در این مدل تمرین حتما وجود دارد!
تمرین قسمت مهم فرایند یاد دادن و یادگیری است.
در همهی زمینهها، تمرین کردن، رکن مهم آموزش است! دانشجویان پزشکی و دندانپزشکی و حقوق و هنر و اکثر رشتههای دانشگاهی، پس از دروس تئوری، وارد فیلد عملی و کاری خودشان میشوند.
در واقع بعد از «رسلی» وارد فیلد پرکتیکال «آیاتی» میشوند!
امام علی علیه السلام:
«الْوَلِيُ يَمُرِّنُ الصَّبِيَّ عَلَى الصَّلَاةِ إِذَا بَلَغَ سَبْعَ سِنِينَ أي يعوده»
اینقدر با آیاتی و رسلی، تمرین مشق نور ولایت باید نمود تا قلبت به نور ولایت نرم بشه،
کسی که یه کاری رو خوب یاد گرفته میگن ببین چقدر دستش نرم شده «مَرَنَتْ يدُهُ على الْعَمَل»!
به دست طرف نگاه میکنی میفهمی اینکاره است یا نه! خوب تمرین کرده یا نه!
مثلا آشپزهای حرفهای با چاقو جوری پیاز خورد میکنند که انگاری چاقو تو دستش مثل موم نرم شده!
ولی کسی که آشپز نیست، وقتی قاشق دستش میگیره غذا رو هم بزنه، یه جوری دستشو نگه میداره که میفهمی در عمرش آشپزی نکرده و تمرین آشپزی نکرده و اگه تمرین کرده بود و اهل تمرین بود باید دستش نرم شده بود و این مفهوم انعطافپذیری در واژه مرن و تمرین به زیبایی با یک بیان خاصی اشاره به فرایند نور ولایت و فرایند آیاتی و رسلی و تاثیر آن بر قلب دارد و این تاثیر اینه وقتی خوب با آیات تمرین کنی، اینقدر ماهر میشی که خیلی زود از نور ولایت در ملکوت قلبت مصداق کارتو پیدا میکنی و احراز هویت نور مینمایی و دستورالعمل خاص اون مورد رو میگیری و جوری ماهرانه از دلخواه و تمنای خودت میگذری که هیچکس متوجه ظرافت رفتار تو در این کار زیبا نمیشه، که چجوری تونستی به این خوبی تحمل آیات کنی و خطای یتیم بداخلاق رو با خوبی جواب بدهی!
واژه تمرین در زبان فارسی خیلی بکار میره و یک کلمه عربی است بر وزن تفعیل از ریشه مرن است.
میخوایم بگیم واژه مرن و تمرین به ما یاد میده نور ولایت نیاز به تمرین زیادی با آیات متعدد عرضه شده داره «وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِيلَ الْعِلْمِ يَحْتَاجُ إِلَى كَثِيرِ الْعَمَلِ» تا خوب دستت تو این کار روان بشه و نرم بشه و قلبت مهارت فلکسیبیلیتی بالایی پیدا کنه «مَرَنَتْ يدُهُ على الْعَمَل وَ وَجْهُهُ عَلى الأَمر: در كار ماهر و سخت شد.»
+ «جود» + «ملک»
«تَمَرَّنَ: ظريف و بذلهگوى شد، تفضّل كرد.»
«تَمَرَّنَ على الشَّيءِ: در آن كار ممارست كرد و خوى گرفت.»
«التَّمْرِين: تمرين ورزشى.»
التَّمْرِين عِندَ المُدَرِّسِين: و در اصطلاح فرهنگ و آموزش بمعناى تمرين و درسى براى دانش آموزان و دانشجويان است.
«رُمْحٌ مارِنٌ: نيزه محكم و نرم.»
«مَرَنَ: در عين سختى نرم شد.»
انگاری انعطاف پذیری خوبی داره و زود نمیشکنه!
مَرَنَتْ يدُهُ على الْعَمَل وَ وَجْهُهُ عَلى الأَمر : در كار ماهر و سخت شد،
مَرَنَ على الشيءِ: به آن چيز عادت كرد و آنرا ادامه داد،
مَرَنَ الجِلْدَ: پوست را نرم كرد،
مَرَّنَ الشيءَ: آنرا نرم كرد،
مَرَّنَ فلاناً على الأَمر: او را عادت و آموزش داد،
المَرْن ج أَمْرَان: نوعى پوشاك نرم، پوست يا چرم نرم، پوستين، عبا، عطا، كنار و طرف؛
«مَرْنا الأَنْف»: دو كناره بينى.
المَرِن- نرم و لطيف، عادت، اخلاق، جنگ و گريز.
المَيْرُون : عند المسيحيِّين: روغن مقدس كه مؤمنين مسيحى در كليسا بر پيشانى خود مىكشند (اين كلمه يونانى است).
+ «دهن – روغن مقدس»
مصداقیابی – کد یابی:
در هر نار آیت، یک کد نورانی وجود داره! پیداش کن!
+ «رمز»
انگاری با احراز هویت صاحبان نور در ملکوت قلبت، این نور، یهو بیخ گوشِت، رمز تحمل این آیت رو بهت میگه و راحت میشی و میفهمی به مصداق کدام آیه و حدیث و مثال، میشه اینجوری فرض کرد و این آیت رو تحملش نمود. + «ذکر – استذکره»
+ «عبد – راهسازی!»
اون قطعه پازل گم شده، همون کدی است که باید بهت بدن!
همون مصداقیابی اهل نور یقین است در فرایند نور الولایة.
در هر آیتی که عرضه میشه، یک کد وجود داره!
کد تحمل اون آیت رو با احراز هویت نور علمی صاحبان نور
در جوف نار همون آیت جستجو کن و پیداش کن.
+ «حبک – نشخوار علمی!»
تمرین دو نفره + بازی دو نفره
میگن این حرکت ورزشی رو 10 بار انجام بده! میگی باشه!
میگن این ذکر رو 10 بار تکرار کن!
حسود میخنده و مسخره میکنه!
در واقع اسم ذکر رو باید در 10 مورد از آیات معنا کنه و اینجوری تحمل آیات کنه!
«طلب العلم – طلب العالم»
تمرین عملی علوم با یاد نور صاحبان نور!
«وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِيلَ الْعِلْمِ يَحْتَاجُ إِلَى كَثِيرِ الْعَمَلِ»
هر چی بیشتر تجربه و تمرین با آیات داشته باشی، بهرهمندی تو از معنای اسامی صاحبان نور بیشتر میشه! مثلا واژهی حزم، «مَنْ تَجَرَّبَ يَزْدَدْ حَزْماً»
هر چی بیشتر آیت ببینی، قلبت پر نورتر میشه!
خیلی تمرین کن تا برات خوب جا بیفته که عامل ناراحتی تو، فلانی نیست!
خودت متکبر و حسود هستی!
این آیت نه یکی دیگه! دیدی باز هم نا آرام شدی!
پس تغییر محیط، درمان ناآرامی قلب تو نیست!
باید درون قلب خودتو تغییر بدی، اونم به کمک نور ولایت علمی صاحبان نور!
ورکلایف!
مثلا: یه راننده خلافکار میپیچه جلوی ماشینت! بهت برمیخوره و پیاده میشی بری حالشو بگیری!
اگه موقعی که میخوای درو باز کنی، یه لحظه با خودت بگی: ای نور من! تو الآن جای من باشی چکار میکنی؟ بهت کد و رمز رو میده و میگه به استناد اون حدیث زیبای مرازم و مصادف امام صادق ع، اگه من بودم این ذلت کوچیکو تحمل میکردم میگفتم آقا ببخشید تقصیر ماست شما بفرمایید! و خودمو به ذلت بزرگی مثل درگیری با او و رفتن به کلانتری و شکسته شده شیشه ماشین و ناراحتی زن و بچه، نمینداختم و این آرامش و عمل صالحی رو که با این کارم تولید میشد، تقدیم میکردم به همهی صاحبان نور، از اول تاریخ تا آخر تاریخ و همچنین اهل یقینهاشون که اومدن اسم نور رو معنا کنن و یاد بدهند تنها راه رسیدن به آرامش، تن دادن به اوامر نورانی ولایت محمد و آل محمد ع است و تنها با یاد گرفتن کم و کیف زندگی از این خاندان جلیل القدر میشه در دستاندازهای آیات، به نرمی عبور کرد و آسیب ندید و توشهای برای آخرت پسانداز نمود و بدون حضور نور ولایت در قلب، زندگی میشه یه چیز تکراریِ بیخود و بقول بعضی از بیماران، میشه یه جنگ اعصاب مداوم و همیشگی! همش با این و اون سرِ جنگ داری و به همه فحش و بد و بیراه میگی!
اهل نور با تمرین کردن مداوم، گوشه قلبشون صدای نور رو در دل شرایط تشخیص میدن «سمعل» و نورشونو احراز هویت میکنن و من وراء الغربال میبینن و اولش خیلی تار و مبهمه، اما کمکم تصویر واضح و واضحتر میشه.
انعکاس گذشت از دلخواه و تمنا رو در آینه قلبت (یعنی یتیم بداخلاق) خوب تماشا کن که عکس العمل دیگران نسبت به نور ولایتی که تو بهشون نشون میدی و براشون معنا میکنی، چگونه است!
او اگه اهل یقین باشه قلبا خوشحال میشه ولو اینکه حرفت باهاش جور نباشه و باب میلش حرف نزده باشی، اما اهل شک حسود اصلا از تو و حرفات خوشش نمیاد.
ريشه هر رفعتى و اوج هر منزلت والايى، دانايى است.
العلم، النّور الولایة!
امامصادق علیه السلام:
الْعِلْمُ أَصْلُ كُلِّ حَالٍ سَنِيٍّ وَ مُنْتَهَى كُلِّ مَنْزِلَةٍ رَفِيعَةٍ
وَ لِذَلِكَ قَالَ النَّبِيُّ ص
طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ أَيْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْيَقِينِ
وَ قَالَ عَلِيٌّ ع
اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِيهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ قَالَ النَّبِيُّ ص
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ
ثُمَّ عَلَيْكَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا يَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ
قَالَ النَّبِيُّ ص
نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِي يُضَادُّ الْعَمَلَ بِالْإِخْلَاصِ
وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِيلَ الْعِلْمِ يَحْتَاجُ إِلَى كَثِيرِ الْعَمَلِ [تمرین]
لِأَنَّ عِلْمَ سَاعَةٍ يُلْزِمُ صَاحِبَهُ اسْتِعْمَالَهُ طُولَ دَهْرِهِ
قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع
رَأَيْتُ حَجَراً عَلَيْهِ مَكْتُوبٌ اقْلِبْنِي فَقَلَبْتُهُ فَإِذَا عَلَى بَاطِنِهِ مَكْتُوبٌ
مَنْ لَا يَعْمَلُ بِمَا يَعْلَمُ مَشْئُومٌ عَلَيْهِ طَلَبُ مَا لَا يَعْلَمُ وَ مَرْدُودٌ عَلَيْهِ مَا عَلِمَ
أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع
إِنَّ أَهْوَنَ مَا أَنَا صَانِعٌ بِعَالِمٍ غَيْرِ عَامِلٍ بِعِلْمِهِ أَشَدُّ مِنْ سَبْعِينَ عُقُوبَةً بَاطِنَةً أَنْ أُخْرِجَ مِنْ قَلْبِهِ حَلَاوَةَ ذِكْرِي
وَ لَيْسَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ طَرِيقٌ يُسْلَكُ إِلَّا بِعِلْمٍ
وَ الْعِلْمُ زَيْنُ الْمَرْءِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ سَائِقُهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ بِهِ يَصِلُ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَى
وَ الْعَالِمُ حَقّاً هُوَ الَّذِي يَنْطِقُ عَنْهُ أَعْمَالُهُ الصَّالِحَةُ وَ أَوْرَادُهُ الزَّاكِيَةُ وَ صِدْقُهُ وَ تَقْوَاهُ
لَا لِسَانُهُ وَ مُنَاظَرَتُهُ وَ مُعَادَلَتُهُ وَ تَصَاوُلُهُ وَ دَعْوَاهُ
وَ لَقَدْ كَانَ يَطْلُبُ هَذَا الْعِلْمَ فِي غَيْرِ هَذَا الزَّمَانِ مَنْ كَانَ فِيهِ عَقْلٌ وَ نُسُكٌ وَ حِكْمَةٌ وَ حَيَاءٌ وَ خَشْيَةٌ
وَ إِنَّا نَرَى طَالِبَهُ الْيَوْمَ مَنْ لَيْسَ فِيهِ مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ
وَ الْعَالِمُ يَحْتَاجُ إِلَى عَقْلٍ وَ رِفْقٍ وَ شَفَقَةٍ وَ نُصْحٍ وَ حِلْمٍ وَ صَبْرٍ وَ قَنَاعَةٍ وَ بَذْلٍ
وَ الْمُتَعَلِّمُ يَحْتَاجُ إِلَى رَغْبَةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ فَرَاغٍ وَ نُسُكٍ وَ خَشْيَةٍ وَ حِفْظٍ وَ حَزْم.
علم، ریشه هر صفت نیکو و اوج هر جایگاه رفیعی است.
و از این روست که پیامبر(ص) فرموده است:
کسب علم یعنی دانشِ تقوا و دین بر هر فرد مسلمان (چه زن و چه مرد) واجب است.
و نیز فرمود:
دانش بجویید؛ اگرچه در چین باشد.
آن دانش، علم خودشناسی است و در آن، معرفت خداوند عزوجل نهفته است.
رسول خدا(ص) فرمود:
هر کس خود را بشناسد، خدای خود را خواهد شناخت.
و دیگر آنکه، بر تو باد به فراگیری علمی که عمل، جز با آن صحیح نباشد و آن اخلاص است.
و نیز فرمود:
پناه می برم به خدا از علمی که سودی نرساند و این، علمی است که از اخلاص تهی باشد.
بدان که علم اندک، عمل بسیار میطلبد؛
زیرا یک روز دانشاندوزی مستلزم یک عمر عمل به آن است.
عیسی بن مریم(ع) فرمود:
سنگی را دیدم که بر آن نوشته بود: مرا برگردان. آن را برگرداندم. بر روی آن نوشته بود: کسی که به آنچه می داند عمل نمی کند، طلب نادانستهها برایش شوم است و علمی که می داند و بدان عمل نمی کند، به خود او، باز میگردد (و نزد پروردگار پذیرفته نمیشود).
خداوند تبارکوتعالی به حضرت داوود(ع) وحی فرمود:
کمترین کیفری که عالم بیعمل را بدان گرفتار میکنم از هفتاد عقوبت بدتر است؛ زیرا شیرینی یاد خودم را از قلبش خارج می کنم که هر چه مرا یاد کند لذتی نیابد و بدین ترتیب از رحمت من دور شود.
برای رسیدن به خداوند، راهی جز راه علم و دانش نیست.
علم، زینت انسان در دنیا و آخرت و راهگشای او به بهشت است و انسان را به رضوان خدای تعالی میرساند.
عالم واقعی کسی است که اعمال وی گواه دانش او و شیوه زندگی او ستوده باشد و صداقت و تقوای او، تصدیقکننده وی باشند،
نه زبانآوریِ توأم با نادانی و جدال و ادّعای عاری از دانش.
و کسی که دارای عقل و عبادت و حکم و حیا و خشیت است،
علم را برای چیزی جز اینها جسته است؛
ولی امروز می بینیم در طالب علم چنین اوصافی دیده نمیشود.
معلم، نیازمند عقل، مدارا، خیرخواهی، بردباری، صبر، قناعت وبخشندگی است
و جوینده علم، نیازمند رغبت به دانش، اراده، فراغت، عبادت، ترس از خدا، قدرت بر حفظ و دوراندیشی است.
حج: تمرين قدمهاى روحانى!
تمرین فدا نمودن تمناها برای تقدیرات!
[تمرین حج]:
این «تمرين قدمهاى روحانى» در دل آیاتی و رسلی برداشته میشود! در ملکوت قلب!
امام صادق علیه السلام:
اذا أردت الحج فجرد قلبك للَّه عز و جل من قبل عزمك من كل شاغل و حجب كل حاجب، و فوض امورك كلها الى خالقك، و توكل عليه في جميع ما يظهر من حركاتك و سكونك (و سكناتك)، و سلم لقضائه و حكمه و قدره، و ودع (ودع) الدنيا و الراحة و الخلق.
چون خواستى كه حج بجاى آورى قلب خود را پيش از شروع كردن در عمل متوجه پروردگار خود نموده، و آن را از هر گونه مشغولكننده و مانع و حاجب بر كنار كن، و جريان امور خود را به خداوند متعال واگذار، و در جميع حركات و سكنات خود و در تمام كارها خداى مهربان را وكيل خود قرار بده، و در مقابل فرمان و حكم و تقدير او مطيع و تسليم باش، و زندگى مادى و خوشى و راحتى دنيوى و توجه مردم را ترك كرده و آماده عيش معنوى و برنامه روحانى باش.
+ «تمنّا فدای تقدیر»
و اخرج من حقوق تلزمك من جهة المخلوقين، و لا تعتمد على زادك و راحلتك و اصحابك و قوتك و شبابك و مالك، مخافة ان تصير (يصيروا) لك أعداء و و بالا ليعلم (فان من ادعى رضا اللَّه و اعتمد على شىء صيره عليه عدوا و بالا ليعلم) انه ليس له قوة و لا حيلة و لا لاحد الا بعصمة اللَّه تعالى و توفيقه، و استعد استعداد من لا يرجوا لرجوع، و أحسن الصحبة.
البته لازمست پيش از آنكه قدم در اين راه بردارى، حقوقى را كه از مردم در گردن تو هست ادا كنى، تا مردم از تو طلبكار و ناراضى و ناراحت نباشند، و در اين راه هيچ گونه اعتماد به توشه و مركب و ياران و توانايى و جوانى و ثروت خود نداشته باش، زيرا تو به سوى خدا مىروى و ميهمان خدا هستى و بايد امور و جريان حركت و سكون خود را به ميزبان تواناى خود وابگذارى و پروردگار متعال است كه به همه مهمات تو و در هر گونه نيازمندى تو كافى است. و ممكن است در صورت توجه و اعتماد تو به چيز ديگر، آن چيز به ضرر تو تمام شده و موجب ناراحتى و گرفتارى تو گردد، زيرا كسى كه دعوى مقام رضا و تسليم و تفويض نموده و با اين حال به چيز ديگرى اعتماد و اتكاء كند؛ خداوند متعال آن را موجب گرفتارى و ناراحتى و ضرر او قرار مىدهد تا متوجه باشد كه به جز خدا كسى را قوت و قدرت و تصرفى در امور نباشد، مگر آنكه خدا توفيق و يارى عنايت فرمايد. و در اين راه به اندازهاى خود را مستعد و آماده كن كه گويا اميد مراجعت براى تو نيست، و در مصاحبت و همراهى ديگران خوش رفتار و نيكو كردار باش.
و راع اوقات فرائض اللَّه و سنن نبيه (ص) و ما يجب عليك من الادب و الاحتمال و الصبر و الشكر و الشفقة و السخاء و ايثار الزاد على دوام الاوقات، ثم اغتسل بماء التوبة الخالصة من الذنوب (ذنوبك) و البس كسوة الصدق و الصفاء و الخضوع و الخشوع.
و پيوسته مراعات و مراقبت كن تا وظائف واجبه و آداب و سنن رسول اكرم (ص) در اوقات مخصوص آنها بجاى آورده شود، و در اين راه آداب عرفى را رعايت كن، و در مقابل پيش آمدها، و ناگواريها و سختيها متحمل باش، و در مقابل ناراحتيها و ابتلائات بردبارى كن، و پيوسته به خاطر نعمتها و خوشيها سپاسگزار باش، و مهربانى و بخشش و سخاوت را از دست مده، و از عطاء مال و ثروت و نيروهايى كه در اختيار تو هست به افراد نيازمند دريغ مدار. و سپس كه بجاى احرام رسيدى خطاهاى گذشته و معاصى و گناهان خود را به نظر آورده و از آنها استغفار و توبه كرده، و با غسل احرام آنها را شستشو بده، و پس از غسل كردن لباس احرام را كه شعار صدق و صفا و خضوع و خشوع است پوشيده، و خود را با اين صفات روحانى و حالات معنوى آراسته كن.
و احرم عن كل شىء يمنعك عن ذكر اللَّه عز و جل و بحجبك عن طاعته، و لب بمعنى اجابة صافية خالصة زاكية للَّه عز و جل في دعوتك له متمسكا بالعروة الوثقى، و طف بقلبك مع الملائكة حول العرش كطوافك مع المسلمين بنفسك حول البيت، و هرول هرولة فرا (هربا) من هواك و تبريا من جميع حولك و قوتك، و اخرج من غفلتك و زلاتك بخروجك الى منى و لا تمن ما لا يحل لك و لا تستحقه.
پس از پوشيدن لباس احرام، نيت احرام كن، و آنچه را كه تو را از ذكر پروردگار متعال باز مىدارد و از اطاعت امر خدا مانع مىشود بر خود حرام كن.
و سپس تلبيه (لبيك گفتن) بگوى، به اين قصد كه دعوت خداى متعال را با نهايت صفاى خاطر و خلوص نيت و نظر پاك اجابت مىكنم، و نسبت به آن موضوعى كه دعوت شدهام صميمانه قدم برداشته، و به وسيله محكم ايمان و توجه به خداوند متمسك مىشوم.
و همين طورى كه به صورت به اطراف خانه كعبه طواف مىكنى، دل تو نيز مانند ملائكه به حول عرش پروردگار متعال طواف كرده، و قلبت چون بدنت مشغول طواف و توجه و حضور باشد.
پس از آن در ميان صفا و مروه حاضر شده، و هوى و هوس و خود بينى و قدرت و شخصيت را بر كنار كرده، و مشغول هروله باش.
بعد از آن با خارج شدن از شهر مكه و از هياهوى اجتماع و گرفتاريها و قيودات: از مراحل غفلت و از لغزشهاى خود بيرون آمده و به سوى منى حركت كن، و آنچه را كه براى تو جايز و حلال نيست آرزو مكن، و هر آنچه را كه سزاوار مقام تقوى و اخلاص نباشد در دل خود راه مده.
و اعترف بالخطإ بالعرفات (بالخطايا بعرفات)، و جدد عهدك عند اللَّه تعالى بوحدانيته، و تقرب اليه واثقه (ذا ثقة) بمزدلفة، و اصعد بروحك الى الملا الاعلى بصعودك الى الجبل، و اذبح حنجرة الهوى و الطمع عند الذبيحة، و ارم الشهوات و الخساسة و الدناءة و الافعال الذميمة عند رمى الجمرات.
و اعتراف كن به خطاها و لغزشهاى خود در عرفات،
و در موضوع توحيد و توجه به پروردگار يگانه تجديد عهد كن.
و در مزدلفه و مشعر الحرام به سوى خداوند متعال نزديكى بجوى،
و تقوى پيدا كرده و اطمينان و وثوق قلبى تحصيل كن،
و چون به كوه مشعر الحرام بالا رفتى،
روح و قلب تو متوجه عوالم روحانى شده و به سوى خدا معراج كند.
و هنگامى كه خواستى ذبح قربانى كنى؛ حلقوم هوى و طمع را ذبح كن.
و چون رمى جمرات مىكنى: شهوات و اعمال زشت و كارهاى پست و ناپسنديده را از خود دور كن.
و احلق العيوب الظاهرة و الباطنة بحلق شعرك (رأسك)، و ادخل في امان اللَّه تعالى و كنفه و ستره و كلائه من متابعة مرادك بدخول الحرم، و زر البيت متحققا لتعظمته صاحبه و معرفة جلاله و سلطانه، و استلم الحجر رضى بقسمته و خضوعا لعظمته، و ودع ما سواه بطواف الوداع، وصف روحك و سرك للقاء اللَّه تعالى يوم تلقاه بوقوفك على الصفا.
و عيبهاى ظاهرى و باطنى خود را زائل كن هنگامى كه مىخواهى به عنوان تقصير موهاى سرت را بتراشى، و پس از حلق و تقصير رو به سوى حرم گذاشته و به خاطر ازاله عيوب و دخول حرم، در امان و حفظ و حراست و سايه و حمايت پروردگار متعال وارد شده، و از پيروى كردن هواهاى نفسانى و خواهشهاى خود محفوظ باش و در اين موقع خانه خدا را با كمال صفا و محبت زيارت كرده، و عظمت و جلال مقام كبرياى صاحب خانه را منظور نموده، و به مقام جلال و سلطنت پروردگار متعال آشنايى پيدا كن، و حجر الاسود را بوسيده و صورت به روى آن بگذار و اين عمل نشان تسليم و رضا و خضوع و خشوع در مقابل عظمت و جلال و اوامر و قضا و قدر پروردگار متعال باشد.
و چون طواف وداع بجا آوردى، توجه خالص تو تنها به خدا بوده و از غير خدا منقطع و وداع كن.
چون در صفا وقوف كردى، باطن و روح خود را پاك و صاف و خالص كن براى لقاء پروردگار متعال در روزى كه مىبايد لقاء اللَّه صورت گيرد.
و كن ذا مروة من اللَّه بفناء (تقيا) أوصافك عند المروة، و استقم على شروط حجتك و وفاء عهدك الذى عاهدت ربك و أوجبته له الى يوم القيامة، و اعلم بان اللَّه تعالى لم يفترض الحج و لم يخصه من جميع الطاعات الا بالاضافة الى نفسه بقوله تعالى: وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا،
و لا شرع نبيه (ص) سنة في خلال المناسك على ترتيب ما شرعه الا للاستعداد و الاشارة الى الموت و القبر و البعث و القيامة
و فصل بيان السبق (السابقة) من دخول الجنة أهلها و دخول النار اهلها،
بمشاهدة مناسك الحج من أولها الى آخرها لاولى الالباب و اولى النهى.
و چون در مروه وقوف كردى، اوصاف و شخصيت خود را به مردانگى در مقابل صفات جلال پروردگار متعال محو و فانى ديده، و با كمال صدق و صفا و مروت مقام بندگى و فقر و فناء خود را بر قرار كن.
و پس از اين، براى هميشه بر عهود و پيمانها و حالات خود برقرار و ثابت باش، و اين مقامات و مراتب را كه در ايام حج به دست آوردى از دست مده.
و متوجه باش كه خداوند متعال عبادت حج را از ميان عبادات ديگر امتياز نداده است مگر از لحاظ آنكه آن را به خودش نسبت داده است، مىفرمايد- و لله على الناس حج- البيت- زيارت خانه خدا براى خدا است كه مردم مىبايد آن را انجام بدهند،
و پيغمبر اكرم (ص) در ضمن مناسك حج عملى را تشريع و امضاء نكرده است مگر به خاطر مستعد و مهيا كردن مردم براى عوالم موت و قبر و بعث و قيامت،
و تمييز و جدا كردن مراتب آنان كه سابقين از اهل بهشت و يا از اهل نار هستند.
البته افراد خردمند و منور الفكر با مشاهده كردن اعمال و خصوصيات حج و با دقت در ترتيب مناسك و اسرار آنها به پردههايى از عوالم آخرت از منزل موت تا آخرين مرحله دخول جنت يا جحيم آگاه خواهند شد.